سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دشواری نامزدی انتخاباتی پس از احمدینژاد

روزنامه آفتاب یزد (21 آذر،ش3647، ص11) در یادداشتی با عنوان «چرا پس از احمدی‌نژاد، هر کسی ادعا می‌کند می‌تواند رییس جمهور شود؟» نوشته است: «اینکه فردی چون متکی که عمده‌ترین علت حضورش در عرصه انتخابات «بی‌اخلاقی رییس جمهور در برکناری‌اش» است (چرا که او تنها به خاطر این اتفاق، توانست در کانون توجهات قرار بگیرد، و نه به خاطر توانایی‌هایش) ، پاسخ به سئوالات متعددی را ناروشن می‌گذارد که چگونه صندلی ریاست جمهوری، شانی پیدا کرده که هر وزیر، معاون وزیر، استاندار، شهردار و .... به سادگی پس از تفکری کوتاه و توصیه دوستان نزدیک، «احساس تکلیف» کرده و وارد عرصه می‌شود! پاسخ به این سئوال، البته چندان سخت نیست چرا که خود محمود احمدی‌نژاد در حالی که پیش از ریاست جمهوری‌اش، تنها شهردار تهران بوده و قبلش استاندار استان تازه تاسیس اردبیل. احمدی‌نژاد به آسانی مسیری طی‌الارض کرد که سیاستمداران خبره، باید سالها در مسیری پرتلاطم، بی‌عیب و نقص حرکت کنند. احمدی‌نژاد اما این نظریه را عملاً رد کرد و باعث تنزل جایگاه ریاست جمهوری شد. با این حساب، هر کسی می‌تواند رییس جمهور شود، حتی آقای متکی و همه کسانی که در دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب، آماده کاندیداتوری هستند.» در این عبارات متاسفانه توهین‌ها و مطالب مغالطه‌آمیزی نگاشته شده است که ذیل به آنها اشاره خواهد شد.

1- نویسنده نوشته است احمدی‌نژاد جایگاه ریاست جمهوری را تنزل داد و دلیل او برای این ادعا این است که هر کسی بخواهد به سادگی اعلام کاندیداتوری می‌کند. این در حالی است که این اتفاق قبل از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد هم سابقه داشته است و همواره دهها و بلکه صدها نفر در دوره‌های مختلف خود را برای انتخابات نامزد می‌کردند. پس این ادعا از این جهت نمی‌تواند درست باشد.

2- اگر استاندار بودن، شهردار بودن و یا وزیر بودن برای ریاست جمهوری کفایت نمی کند و سبب تنزل جایگاه ریاست جمهوری میگردد باز هم این مطلب را نمی توان به دوره احمدی‌نژاد نسبت داد چه آنکه قبل از آن نیز آقای سید محمد خاتمی در حالی به منصب ریاست جمهوری رسید که قبل از آن سابقه سالها حرکت در مسیری پرتلاطم و بی‌عیب نقص را نداشت و جز نمایندگی دور اول مجلس تنها سابقه او سرپرستی موسسه کیهان و وزارت ارشاد بوده است. البته نسبت نسبی ایشان با آیت الله روح الله خاتمی نیز ورود او به عرصه سیاست را نباید نادیده گرفت!

3- شاید پس از خاتمی باشد که هر وزیر و مسئولی به راحتی خود را برای ریاست جمهوری نامزد و به تعبیر نویسنده جایگاه تنزل پیدا کرد چرا که در سال 84 آقایان معین و مهرعلیزاده در حالی خود را در معرض انتخاب مردم گذاشتند که جز وزارت علوم و مسئولیت سازمان تربیت بدنی سابقه درخشان دیگری در پرونده آنها نبود!! در همان سال آقای قالیباف هم در حالی نامزدی ریاست جمهوری را تجربه می‌کرد که جز رییس پلیس بودن سابقه دیگری نداشت! در همین سال بود که احمدی‌نژاد جرات کرد خود را کاندید نماید! لذا بنا بر منطق نویسنده می توان گفت آن که جایگاه ریاست جمهوری را تنزل داد در وهله اول آقای خاتمی بود!

4- جدای از مطالب فوق، این نگاه قیم‌مابانه و اقتدارگرایانه که تنها عده‌ای خاص می‌توانند رییس جمهور شوند با اصول انقلاب اسلامی و حتی اصول دموکراسی مورد قبول اصلاح طلبان در تضاد است. عجیب است که اصلاح طلبان همواره دم از آزادی و عدم نظارت استصوابی می‌زنند چگونه اینک با معیاری عجیب برای ریاست جمهوری محدودیت قایل می‌شوند و هر آن کس فاقد ویژگی‌های مورد نظر آنان باشد را موجب تنزل جایگاه ریاست جمهوری می‌دانند!! در این بین نقش رای مردم چیست؟ اگر این استدلال نویسنده را بپذیریم باید نظر ایشان را در مورد انتخابات سایر کشورها مانند فرانسه و انگلیس و آمریکا نیز جویا شد و نظر وی را در مورد جایگاه ریاست جمهوری در آن کشورها که هنرپیشه و مانکن و ... هم به ریاست جمهوری می‌رسند پرسید؟

5- باید گفت اتفاقا پس از احمدی‌نژاد، افراد برای ریاست جمهوری دشواری‌های زیادی دارند و به راحتی نمی‌توانند اعلام نامزدی کنند چرا که با ورود احمدی‌نژاد در عرصه ریاست جمهوری مردم شاهد خدمات و رفتارهای متفاوتی از قبل بودند و از این پس توقع مردم از رییس جمهور کار و کار و تنها کار است. سفرهای استانی بسیار، ساده‌زیستی، تواضع در برابر مردم، شجاعت در عرصه بین الملل، در میان مردم بودن رییس جمهور فعلی و ... ویژگیهایی است که کار را برای رییس جمهور بعدی دشوار کرده است چرا که مردم دیگر نمی‌پذیرند رییس جمهورشان این گونه ویژگی‌ها را نداشته باشد. در واقع پس از احمدی‌نژاد هر کسی به راحتی نمی‌تواند ادعا کند که می‌تواند رییس جمهور شود! شاید به همین خاطر است که بر خلاف دوره‌های قبل هنوز نامزدهای گروههای سیاسی برای ریاست جمهوری مشخص نشده است و گروههای سیاسی با حمله به دولت پیشنهاد ارتجاعی بازگشت به دوران قبل از سال 84 را می‌دهند!

6- یادداشت آفتاب یزد نه تنها توهین مستقیم به منتخب مردم و رییس جمهور است بلکه حاوی توهینهایی به مردم، شورای نگهبان (چرا که تشخیص رجال سیاسی بودن افراد و دارا بودن شانیت ریاست جمهوری با شورای نگهبان است)، آقای متکی و سایر نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری است و شایسته است مسئولین روزنامه به خاطر این توهینها حداقل از مردم عذرخواهی نمایند.


» نظر

عذرخواهی مسئولان از اشتباهات

 

یکی از شاخصه های مردان الهی این است که رفتار و گفتارشان بر اساس عمل به وظیفه و تکلیف صورت می گیرد؛ چرا که در نگاه اینان تنها قدرت موثر عالم خداست و از این رو خود را بنده ای ناچیز در برابر او می دانند. چنین انسان هایی خود را در برابر ذات حق تعالی، نیاز مطلق می بینند و برای خود هیچ گونه قدرت مستقلی قائل نیستند. این امر به دلیل اتصال و پیوند قوی آنها با حضرت حق سبب عظمت روح آنها می شود. در کلام و سیره ائمه(علیهم السلام) این رفتار به خوبی نمایان است و با آنکه آن ذوات مقدس اصل و معدن خیرات هستند هنگامی که خود را در برابر معبود می بینند جز اظهار کوچکی و بندگی از آنان دیده نمی شود. این امر در مناجات حضرت امیر(علیه السلام) در مسجد کوفه و سراسر دعاهای صحیفه سجادیه امام سجاد(ع) قابل ملاحظه است.

چنین فردی با این عظمت روح می تواند در مقابل هرگونه هوای نفس و تکبر و خودپرستی چیره شود. از سوی دیگر چنین شخصی پیروزی و خوبی ها را از آن خدا و بدی ها و نواقص را از جانب خود می بیند. اولیای خدا و علمای ربانی نیز بر همان سیره ائمه معصومین(علیهم السلام) مشی می کنند. حضرت امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند: «هر چه هست از اوست. هر چه خواهد شد هم از اوست. ... باید همه ما توجه داشته باشیم به اینکه ما خودمان چیزی نیستیم، هر چه هست اوست ... منتها ما هیچ ها اشتباه می کنیم خیال می کنیم یک چیزی هستیم..» (صحیفه امام20: 367)

لذا یکی از شاخصه های مهم اخلاق کارگزاران در نظام اسلامی و مکتب امام(ره) اینجا خو را نشان می دهد که مسئولان نظام اسلامی نبایستی خود را خیر محض دیده و از هرگونه نقص و اشتباه مبرا بدانند، چرا که در غیر این صورت، گرفتار نگاهی استعلایی شده که سبب خود بزرگ بینی و تکبر در برابر مردم می شود و ثمره این دیدگاه آن است که چنین شخصی با این گونه توهم، در برابر هر انتقادی مکدر شده و از انتقاد و منتقد فراری می شود. نتیجه چنین رفتاری، فاصله گرفتن از مردم و در چنبره تعدادی افراد چاپلوس و مبالغه گو قرار گرفتن است. از سویی، این گونه افراد هرگونه خطای خود را توجیه می کنند و بی تردید چنین طرز تفکری راه ترقی و پیشرفت انسان را سد می کند.

امام خمینی(ره) با وجود اینکه عارفی واصل و فقیهی کامل بود و بر مبنای تقوا، تکلیف و حجیت بین خود و خدای خویش تصمیم گیری و عمل می کرد، با این حال در برابر مردم تنها خود را خدمتگزاری ناچیز می دانست و از اینکه در برابر مردم عذرخواهی کند و بر اشتباهی که حتی خودش در آن تقصیری ندارد، اعتراف کرده و اعتذار جوید، ابایی نداشت.

مقام معظم رهبری در تبیین این بخش از معنویت امام(ره) می فرمایند: «امام، ماها را توصیه می کردند ... خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بی عیب ندانیم. ... خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشته های خود - به خصوص در اواخر عمر شریفش- هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به اینکه در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلی عظمت لازم دارد. روح یک انسانی باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتی را انجام دهد...» (14/3/90)

امام(رحمه الله علیه) در چند نوبت به دلیل نرسیدن به آرمان هایی که به مردم وعده داده بودند عذرخواهی کردند، از جمله فرمودند: «من از شماها عذر می خواهم. من از ملت ایران عذر می خواهم. ... معذرت می خواهم که عرضه این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی- سلام الله علیه- من از پیشگاه پیغمبر اکرم(ص) معذرت می خواهم... ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. ما ضعیف هستیم...» (صحیفه امام 12: 479). پیشتر از این هم امام از برخی مسامحه ها در برخورد با مفسدان از مردم عذرخواهی کرده بودند: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، ... و مفسدان و فاسدان را درو کرده بودیم، این زحمت ها پیش نمی آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می خواهم، خطای خودمان را عذر می خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند... و من توبه می کنم از این اشتباهی که کردم... »(همان 9: 283)

و یا در جای دیگر به دلیل برخی تحلیل های بی مورد پیرامون ادامه جنگ از خانواده های شهدا و جانبازان طلب عفو کرده و می فرمایند: «به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.» (همان 21: 285)

در فرمایشی دیگر ایشان با وجود همه زحماتی که برای پیروزی انقلاب متحمل شده بودند عملکرد خود را در مقایسه با عمل مردم انقلابی نمی دانند، البته دلیل این امر را بی تجربگی می دانند، ولی با این وجود خود را دارای مسئولیت دانسته و می فرمایند: «ما یا مقصریم یا قاصر و در هر دو جهت آن، در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم.» (همان 13: 47). یا در سند مهمی مانند منشور روحانیت به صراحت به برخی اشتباهات در واگذاری برخی مناصب در اول انقلاب اعتراف می کنند. در نگاه امام(ره) عدم اعتراف به اشتباه به خصوص در سطوح کلان سبب مواجه شدن با بدترین عذاب آخرت است، لذا ایشان در نامه مشهور خود به منتظری می نویسند: «نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان - روحی له الفداء- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمک تان کند». (همان: 332)

همین سیره اسلامی در رفتار خلف صالح خمینی(ره)، مقام معظم رهبری نیز دیده می شود. در اوایل سال 1362 در روزنامه اطلاعات (شماره 19027، مورخ 6/02/1369) مطلبی به قلم عطاء الله مهاجرانی چاپ شد که مضمون آن پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا بود. در پی درج مقاله اعتراضات فراوانی به نویسنده مطلب معطوف شد و مقام معظم رهبری طی سخنانی در دوازدهم اردیبهشت ماه همان سال هرگونه مذاکره با آمریکا را نفی کردند. برخی سیاسیون فرمایشات راه گشای ایشان را بهانه ای برای مقاصد سیاسی و جناحی خویش و حمله بیشتر به مهاجرانی قرار دادند، در حالی که از روح کلی فرمایشات ایشان چنین چیزی استنباط نمی شد. با این حال ایشان بلافاصله همان روز در نامه ای خطاب به مهاجرانی حتی از اینکه ممکن است بدون اراده به او توهینی شده باشد عذرخواهی می کنند. بخشی از متن نامه ایشان به مهاجرانی این گونه است: «شنیدم بعضی ها از حرف های امروز من، قصد طعن و توهینی نسبت به جناب عالی استنباط کرده اند و شاید بعضی خواسته اند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند. اعلام می کنم که این استنباط غلط است. من یک فکر را تخطئه کرده ام و نیت توهین به کسی نداشته ام و اگر بدون اراده من به شما توهین شده است، از شما عذر می خواهم.» (12/02/1369) نمونه دیگر این رفتار معظم له، در سفر اخیر ایشان به بجنورد مشاهده شد که ایشان در پی یک سیاست کلی نظام در مورد کنترل جمعیت صراحتاً خود را مقصر دانسته و فرمودند: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم - بنده خودم هم در این خطا سهیمم- این مسئله تحدید نسل از اواسط دهه 70 به این طرف باید متوقف می شد. البته اولی که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه 70 باید متوقف می شد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. ... مسئولان کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد.» البته از آن روز تاکنون جا داشت برخی از مسئولان آن دوره که بی تردید سهم بیشتری در این سیاست اشتباه داشتند نیز ضمن اعتراف به این اشتباه از مردم عذرخواهی کنند، اما مع الاسف چنین امری مشاهده نشده است.

حاکم اسلامی در مکتب امام چنین منش بزرگ و کریمانه ای دارد که نه تنها از انتقادات رو بر نمی گرداند، بلکه اگر جایی حتی احساس کند خطایی سهوی از وی سر زده در پیشگاه خدا و ملت توبه و طلب عفو می کند و خود را در برابر خدا و ملت مسئول و پاسخگو می داند. متأسفانه در مسئولان میانی کشور چنین اخلاقی وجود ندارد و گاه دیده می شود در مواجهه با اشتباهاتی آشکار و عمدی و سهل انگاری های مقصرانه نه تنها عذرخواهی صورت نمی گیرد، بلکه در بهترین حالت به مخفی کاری در آن رابطه و سانسور پرداخته و یا دست به توجیهاتی ناروا زده و یا حتی بالاتر از این با کلامی طلبکارانه با مردم سخن می گویند!

این در حالی است که توصیه مقام معظم رهبری به مسئولان نیز همواره این بوده است که شفافیت با مردم همواره ثمربخش است و با توجه به شناختی که ایشان از مردم مسلمان ایران دارند این مردم چنین مسئولی را بیشتر می پسندند. ایشان در این باره به هیئت دولت چنین فرمودند: «آنچه که وعده می دهید انجام بگیرد اگر نمی شود همان وعده ای که داده اید صاف بیایید به مردم بگویید نمی شود... بیایید صاف و روشن به مردم و به همان مسئولان بگویید آقا این کار را ما نمی توانیم انجام بدهیم از شما قبول می کنند .» (02/06/1387) شایسته است این سیره اسلامی در تمام قوا و مسئولیت ها ظهور و بروز داشته باشد و مسئولان شجاعانه کوتاهی ها و اشتباهات خود را به مردم اعلام کرده و طلب پوزش کنند بی شک این امر یکی از عوامل مهم پیشرفت نظام خواهد بود.

صبح صادق، شماره 572ف ص6

 


» نظر

به بهانه 30 مرداد روز جهانی مسجد

ویژگی مسجد مبارک و هدایتگر
خداوند متعال در آیه 96 سوره آل عمران می فرماید: « ن أول بیت وض ع ل لناس للذ ی ب بکه مبارکا و هدیً ل لعالمین » بر مبنای این آیه شریفه اولین بنایی که در زمین بنا شده است مسجد بوده است. (ترجمه مجمع البیان 4: 172) از این آیه می توان چند نکته را برداشت کرد:
اول: از قدیم الایام رسم بر این بوده است هر جا مسلمین بنای شهرسازی و اجتماع داشتند ابتدا مسجد را ساخته و بازار و خانه ها را در اطراف آن بنا می کردند. حضرت رسول(ص) آن هنگام که به مدینه هجرت کردند اولین اقدامی که انجام دادند ساختن مسجد بود. (توبه: 108)
امروزه ظاهراً این رسم و سنت پسندیده کم رنگ شده است و چه بسا شهرها، شهرک ها و محله های جدیدی ساخته می شوند، که مسجد در ساخت آنها محوریت و مرکزیت ندارد. این امر در ساختمان سازی اداری ما نمود بیشتری دارد؛ در ساختمان های اداری و خدمت رسانی مثل بانک ها، تالارهای عروسی، هتل ها، ادارات و ... معمولاً نامرغوب ترین مکان و امکانات برای نمازخانه در نظر گرفته می شود! به عنوان نمونه در متروی تهران که به تازگی مکان هایی را به عنوان نمازخانه تعبیه کرده اند، از لحاظ انتخاب مکان و نوع ساخت به هیچ وجه شأن نماز رعایت نشده است. یک محوطه کوچک پارتیشنی که بیش از سه یا چهار نفر در خود جای نمی دهد و از حیث نظافت و زیبایی نامطلوب هستند. جالب اینجاست که در مترو جایی برای وضوی مسافرینی که قصد نماز اول وقت دارند وجود ندارد!! این در حالی است در همه این ادارات امروزه دفتر مدیر و معاون شیک ترین و زیباترین مکان است!
لذا پسندیده است این فرهنگ قرآنی و الهی در جامعه جاری شود و مجریان انبوه سازی مسکن و حتی ادارات در بنای شهر و ساختمان خود همچون خداوند متعال و سیره حضرت رسول(ص) اولین مکانی که به آن می اندیشند مسجد و عبادتگاه مردم باشد. چنین اقدامی بی شک می تواند یک اثر شگرف و ژرف فرهنگی با خود به همراه داشته باشد، چنانچه در آیه فوق الذکر خداوند این عمل را مبارک و سبب هدایت مردم معرفی می کند.
دوم: خداوند در ادامه آیه، بنای مسجد را «للناس» عنوان می کند. یعنی بنای مسجد به تنهایی کافی نیست، بلکه باید این مسجد نفع و فایده اش -چه دنیوی چه اخروی- به مردم برسد. امام خامنه ای در پیام سال 1389 خود در اجلاس نماز در این باره می فرمایند: «پدیدآوردن هویتی به نام مسجد، نخست در قبا و سپس در مدینه، در شمار زیباترین و پرمغزترین ابتکارهای اسلام در آغاز تشکیل جامعه اسلامی است. خانه خدا و خانه مردم؛ خلوت انس با خدا و جلوت حشر با مردم؛ کانون ذکر و معراج معنوی و عرصه علم و جهاد و تدبیر دنیوی؛ جایگاه عبادت و پایگاه سیاست؛ دوگانه های به هم پیوسته ای است که تصویر مسجد اسلامی و فاصله آن با عبادتگاه های رایج ادیان دیگر را نمایان می سازد. ... مسجد مظهر آمیختگی دنیا و آخرت و پیوستگی فرد و جامعه در دیدگاه و اندیشه مکتب اسلام است.»
مسجد در اسلام مانند کنیسه و کلیسا محصور در عبادت های خاص نیست و بسیاری از روابط اجتماعی جامعه در آن صورت می گرفته است. مسجد در صدر اسلام محل تجمع مسلمین برای امور مهم جاری جامعه مانند جلسات با اهمیت سیاسی و نظامی و اطلاع رسانی بوده است. امیرالمومنین قضاوت های خود را در مسجد انجام می داد. مسجد پایگاه علم آموزی و محل تجمع طلاب و دانشجویان بوده است. کانون بسیاری از اتفاقات مهم صدر اسلام مسجد بوده است. (ن.ک. صحیفه امام 15: 15) اینها همه نشان از این دارد که مسجد پایگاه مردمی حکومت اسلامی و اسلام است و مربوط به طبقه یا حزب و قوم و صنف خاصی نیست.
امروزه متأسفانه گاه دیده می شود جمعی خاص امور مسجدی را به دست می گیرند و برای رفت و آمد مردم در مسجد محدودیت هایی ایجاد می کنند حال چه به نام هیئت امنا، چه هیئت مذهبی، چه قوم و شهری خاص، چه محله و یا از این دست امور.
انقلاب اسلامی ایران نیز مولود مساجد است و جمله راهبردی حضرت امام که «مساجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید» ناظر به همین ویژگی مردمی بودن مساجد است که به خصوص در دوران حکومت اسلامی باید برنامه و راهبردهای متفاوتی با دوران پیش از تشکیل حکومت برای آنها اندیشید. امام خامنه ای نیز در این باره می فرمایند: «در همه مراحل این تاریخ پرافتخار، مساجد همیشه پایگاه دین داری و حرکت مردم در جهت دین بوده است. ... انقلاب از مساجد شروع شد؛ امروز هم در هنگامی که حرکت و بسیج مردم مطرح می شود چه سیاسی و چه نظامی باز مساجد کانونند؛ این برکت مساجد است؛ ... در دوره های پیش از انقلاب، عالمی به مسجد می رفت، نمازی می خواند و مسئله ای می گفت؛ ... اگر امروز که روز حاکمیت اسلام و ارزش های اسلامی است مساجد به همان شکل، بلکه در مواردی با افت کیفی و کمی اداره بشود، آیا این مقتضای حق و مصلحت است؟ ...پس «من استوی یوماه فهو مغبون» یعنی چه؟» (دیدار با جمعی از روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ، 14/12/1370) ایشان در ادامه همین سخنان نقش ائمه جماعات و روحانیون را در ارتباط هر چه بیشتر مردم با مسجد، بسیار مهم می دانند و می گویند: «ما باید صبح ها و ظهرها و شب ها برویم و با مردم نماز بخوانیم؛ این اولی ترین و ضروری ترین کار ما در مساجد است. ... اگر ما مساجد را گرم نگه نداریم، در مساجد حضور نداشته باشیم و در حد توان و امکان یک روحانی و پیش نماز به مسجد نرسیم، چطور می توانیم توقع کنیم که به هنگام اذان ظهر مردم دکان هاشان را ببندند و بیایند پشت سر ما نماز بخوانند؟! ما باید آنجا باشیم تا زمینه برای آمدن مردم فراهم بشود. البته آمدن مردم هم تبلیغات و گفتن می خواهد؛ اما زمینه و مقتضی آن، عبارت از حضور ما در آنجاست که متأسفانه ضعیف شده است؛ ما باید اینها را علاج کنیم.» ایشان در همین رابطه توصیه های کارآمدی برای پیش نمازان و ائمه جماعات دارند: «من به این سنت پیش نمازی، خیلی معتقدم. ... خود من چون مدت ها پیش نماز بوده ام و پیش نمازی کرده ام، می دانم که پیش نمازی، چقدر کار خوب و موثر و پرفعالیت و پرتلاشی است. ...پیش نمازی، یعنی آدم مسجد را واقعاً محل کار خودش بداند؛ پیش از وقت، حتی پیش از دیگران، به آنجا برود؛ اوضاع مسجد را ببیند؛ اگر اشکالاتی در وضع ظاهری مسجد هست، برطرف کند؛ سجاده اش را پهن کند؛ منتظر مردم بماند که بیایند؛ با یک یک افرادی که می آیند، تا آنجایی که می تواند، تماس بگیرد؛ به آنها محبت بکند؛ از آنها احوالپرسی کند؛ اگر مشکلی دارند، در آن حدی که برایش میسور است، برطرف کند، نه اینکه پادوی کارهای خدماتی مردم بشود در بعضی از مساجد، چنین چیزهایی وجود دارد که قطعاً غلط است در آنجا بنشیند، مردم به او مراجعه بکنند، درد دل بکنند، خودش را بر مردم عرضه کند، در معرض مراجعات مردم قرار بدهد؛ نماز را که تمام کرد، برای مردم مسئله و تفسیری بگوید، حرفی بزند و بلند شود، بیرون برود؛ یعنی این طور، ساعتی از وقت خودش را در اینجا صرف بکند... این طور پیش نمازی، یک فرد خیلی مفید و موثر و بابرکت و جلب کننده عواطف است. در سایه چنین پیش نمازی ای است که وقتی او به آن کسانی که با مسجدش سروکار و رفت و آمد دارند؛ حتی کسانی که وقت هم نمی کنند به مسجد بروند، اما دورادور می دانند و از دیگران شنیده اند که این آقا، چه آقای خوبی است، اشاره کند که فلان کار باید انجام بگیرد، نه بودجه می خواهد، نه قدرت قانونی می خواهد و نه بخش نامه لازم دارد؛ آن کار طبق نظر و گفته او انجام خواهد گرفت.» (دیدار با اعضای شورای مرکزی نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه ها، 08/07/1369) چه بسیار دیده شده پیش نمازان این چنینی محله ای را متحول کرده و گره های بسیاری از کار مردم گشوده اند، به گونه ای که مردم برای حل منازعات و مشکلات خود به روحانی مسجد مراجعه می کنند، نه دادگاه و مراکز دیگر!
برای تحقق چنین امری می بایست امام جماعت در محله حضور و با مردم حشر و نشر داشته باشد. امروز مع الاسف در بسیاری از مساجد تهران امام جماعت تنها به نماز خواندن می پردازد و ارتباط چندانی با مردم ندارد و چه بسا از محله دیگری به مسجدی در محله دیگر رفته و اقامه نماز می کند و اصلاً با فرهنگ و خلق و خوی آن محل آشنایی ندارد. حتی در برخی مساجد پیش نماز ظهر و شب متفاوت است. به نظر می رسد مرکز رسیدگی به امور مساجد که متولی این امور است باید راهکاری مناسب برای حل این معضل بیندیشد و روحانی هایی مستقر در محلات را برای اداره مساجد بگمارد.

صبح صادق، ش. 562، ص.6


» نظر

...استمرار شرایط بدر

اولین نبرد جدی مسلمین -غزوه بدر- در 17 رمضان سال دوم هجری به وقوع پیوست و از آن جهت که نخستین آزمون جدی سپاه اسلام بود در سرنوشت و مسیر آینده اسلام نقش بسزایی داشت.
در این پیکار نابرابر تعداد سپاه مسلمین یک سوم سپاه مقابل و از لحاظ استعداد و سلاح در نسبت با دشمن صفر بودند، اما با این حال در آخر کار، مسلمین بودند که غالب شدند. این پیروزی قاطع در شرایط خاص و با یاری خداوند و امدادهای غیبی به وقوع پیوست.
در «مجمع البیان» آمده است: بنا بر وحی جبرئیل، رسول خدا(ص) یک مشت سنگ ریزه به طرف مشرکان پاشید و گفت: «شاهت الوجوه»؛ زشت باد این روی ها. هیچ مشرکی نماند، مگر اینکه از آن مشت خاک ذره ای به حلق، بینی و چشمش فرو رفت و مومنین حمله آورده و آنها را کشتند و اسیر کردند!به این ترتیب، قدرت تکیه و توکل بر خدا به خوبی نمایان شد و جنگ بدر آنچنان که بیان شده است با نصرت الهی برای مسلمین همراه گشت.
لذا بدر با شرایط ویژه خود به نفع مسلمین خاتمه یافت، اما آیا این شرایط می تواند استمرار یابد؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت است برای ماندن در شرایط بدر چه باید کرد؟ این پرسش از این جهت اهمیت دارد که به فرموده امام خامنه ای، نظام اسلامی امروز در شرایطی شبیه شرایط بدر قرار دارد و به لطف و امداد الهی بر دشمنان خود غلبه خواهد کرد. (19/10/1390)
برای پاسخ به پرسش های فوق الذکر، قرآن اشارات و توصیه های لطیفی را بیان فرموده است.
1- وجود رهبر الهی
در روایات است که حضرت رسول(ص) زمانی که خواب آرامش بخشی از سوی خداوند بر مسلمین مستولی شده بود، تا صبح بیدار بود و به درگاه خداوند انابه و طلب استمداد می کرد. همچنین ایشان در خطبه ای که برای سپاه ایراد فرمودند انگیزه و توان مضاعفی را به نیروهای اسلام تزریق کردند. پیامبر(ص)، با این کار خود توانست این باور را به سپاه منتقل کند که هیچ نیرویی توان مقاومت در مقابل اراده الهی را ندارد. این جنگ علاوه بر تقدیر الهی، تدبیر رسول خدا(ص) را نیز به همراه داشت و هرگاه رهبری الهی در میان مسلمین باشد توکل او به خداوند، قدرت دشمن را در پیش چشمان او پوشالی و پوچ می گرداند و این امر به پیروان و سپاه او نیز منتقل خواهد شد. چه بسا امروز مومنانی در سراسر عالم مشاهده می شوند که به دلیل نبودن هدایت و رهبری الهی در میان آنها تلاش های آنها ثمر چندانی ندارد.
2- تقوای الهی
خداوند متعال چنانچه اشاره شد به نصرت خویش در غزوه بدر اشاره کرده و سریعاً می فرماید «فاتقواالله» تا اعلام کند نصرت الهی تا هنگامی ادامه دارد که تقوا و خداترسی در میان مسلمین وجود داشته باشد.
در آیات 45 تا 47 سوره انفال شش توصیه دیگر ذکر شده که در جنگ بدر موجب پیروزی مسلمانان شد که اگر مسلمانان در سایر مبارزات و جهادها آنها را رعایت کنند، پیروزی از آن آنها است.
3- ثبات قدم
علامه طباطبایی در «المیزان» ثبات را اعم از صبر می داند و می نویسد: «جمله «فاثبتوا» امر مطلق ایستادگی در برابر دشمن و فرار نکردن است.» به گفته آیت الله مصباح؛ «افرادی هستند که با وجود اینکه ایمان آوردند، عهد و پیمان های شان را فراموش می کنند و گاهی رفتارهایی شبیه رفتار دشمنان از خود بروز می دهند و گاهی ضربه هایی به اسلام و انقلاب می زنند که دشمنان نیز قادر به انجام آن نیستند و آن، زمانی است که برخی احکام با منافع شان اصطکاک پیدا کند...»
4- یاد فراوان خدا
«و اذکروا الله کثیراً» امام خامنه ای در این رابطه فرمایش جامعی دارند: «اگر بخواهیم دل- که جایگاه خداست...- سالم و پاکیزه بماند، مدافعی لازم است؛ این مدافع «ذکر» است. ذکر نمی گذارد که دل دستخوش تهاجم بی امان هوس های گوناگون شود و از دست برود. ...» در همین رابطه روایتی ... می فرمایند: «الذاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارین... ذاکر در میان جمع غافل مثل سرباز رزمنده ایستادگی کننده است در میان کسانی که دارند فرار می کنند. ... ذکر شما هم دارد ایستادگی می کند؛ ... از مرز دل شما دارد دفاع می کند. ... این ذکر، دل را قرص می کند. ...دل که ثبات پیدا کرد، قدم هم ثبات پیدا می کند... این دل ماست که جسم ما را به فرار وادار می کند؛ و الا اگر دل ایستاده باشد، جسم می ایستد. در همه میدان های جنگ - نظامی، سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی- ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست.» (31/06/1368)
علامه طباطبایی در بیان تعلیل قید کثیر برای ذکر بیان می دارد: «در میدان های جنگ هر لحظه صحنه هایی که انسان را به دوستی زندگی فانی و شیرینی زخارف دنیوی وادار ساخته و شیطان هم با القای وسوسه خود آن را تأیید کند، تکرار می شود.»
5- صبر و استقامت
«و اصب روا ن الله مع الصاب رین» اهمیت صبر در برابر سختی ها و ناملایمات چنان روشن است که نیازی به توضیح ندارد «اما اگر امر به صبر را با جمله « ان الله مع الصابرین» تأکید فرمود برای این است که صبر قوی ترین یاور است در شداید و محکم ترین رکن است در برابر تلون در عزم و سرعت تحول در اراده.
6- دوری از غرور و غفلت
«و لا تکونوا کالذین خرجوا م ن د یار ه م بطراً و ر ئاء الناس و یصدون عن سبیل الله»
این آیه مومنین را از اینکه مانند کفار شوند نهی کرده است. در واقع فرموده است شما (مانند کفار) با خودنمایی و خودآرایی به تجملات دنیوی به سوی جنگ با دشمنان دین از دیار خود بیرون نشوید و مردم را با گفتار و کردار ناپسند خود به ترک تقوا و فرو رفتن در گناهان دعوت نکنید، که اگر چنین کنید زحمات تان بی اثر گشته و نور ایمان در دل های تان خاموش می شود و آثار ایمان از اجتماع شما رخت برمی بندد.
«در جنگ بدر، دشمنان پیغمبر(ص) عده شان و امکانات شان چندین برابر مسلمانان بود، اما مسلمانان پیروز شدند؛ چرا؟ مگر پیروزی ... به شمشیر نیست؟ نه، پیروزی به اینها نیست. پیروزی وابسته به یک اقتداری است که آن اقتدار از پول و از امکان مادی و از سلاح اتمی حاصل نمی شود؛ از اعتقاد به شهادت، ایمان به ایثار، باور به اینکه انسان وقتی ایثار می کند، دارد با خدا معامله می کند، ناشی می شود.

صبح صادق، ش.561، ص.6


» نظر

زن در اندیشه ملاصدرا

مخالفان فلسفه اسلامی هجمه های خود به عقل را روز به روز فزونی می بخشند و نبردی آشکار با علمای عرفان و فلسفه را بار دیگر آغاز کرده اند. تقطیع مطالب و نقل قول ناقص و همچنین عدم فهم صحیح مطالب، یکی از انتقاداتی است که همواره به حمله های این طیف به عقل و علمای علوم عقلی وارد می شود.
در همین رابطه، یکی از همین سایت ها با عنوان؛ «حقیقت زن درفلسفه ملاصدرا» مطلبی را به جناب ملاصدرا نسبت داده است که این نقد و ادعا را ثابت می کند. بنا بر نوشته این سایت، ملاصدرا زنان را جزء گروه حیوانات می داند! و سپس می نویسد: «آیا کسانی که در این مسائل ساده به خطا می روند لیاقت اظهار نظر در کیهان و حقیقت خلقت را دارند؟»
نویسنده آنگاه برای اثبات ادعای خود، نقل قول ناقصی از ملاصدرا می آورد: «ملاصدرا در اسفار در مورد زن نظر تکریمانه ای ندارد و ملاهادی سبزواری هم در تعلیقه خود بر اسفار آن نظر را تأکید می کند. آنچنان که می گوید: «و منها تولد الحیوانات المختلفه... بعضها للاکل... و بعضها للرکوب و الزینه... و بعضها للحمل... و بعضها للتجمل و الراحه... و بعضها للنکاح... و بعضها للملابس و البیت و الاثاث» «اسفار اربعه7: 136 مکتبه مصطفوی»
اما پیش از اینکه به تعلیقه حاج ملاهادی پرداخته شود خوب است کلام جناب ملاصدرا فهم شود. ایشان در یکی از فصول اسفار به عنوان «الفصل فی عنایته تعالی فی خلق الأرض و ما علیها لینتفع بها النسان » به بیان نعمت های خداوند برای انسان در روی زمین می پردازد و نعمات گوناگون را برمی شمرد. پس مطلب اول گفته های ایشان در بیان نعمت های الهی است. آنگاه در بیان این نعمت ها در بخشی با عنوان «و منها تولد الحیوانات المختلفه» به نعمت جانداران و حیوانات اطراف اشاره می کند و برای هر کدام از آیات قرآنی شاهدی می آورد: و بَث فِیهـا مِنْ کل دَابـه بعضهـا للأکل «و الانْعامَ خَلَقَها لَکمْ فِیها دِفْ ءُ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکلُونَ» (نحل:5) )و بعضها للرکوب و الزینـه «وَ الْـخَیْلَ وَ الْـبِغالَ وَ الْـحَمِیـرَ لِتَـرْکبُـوها وَ زِیـنَه»(نحـل:8) و بعضهـا للحمـل «وَ تَحْمِـلُ أَثْقالَکـم اِلى بَلَد لَـم تَکونُـوا بالِغِیهِ إِلا بِـشِق الْأَنْفُسِ إِن رَبکـمْ لَرَوُف رَحِیمُ»(نحل:7) و بعضها للتجمل و الراحه «وَ لَکمْ فِیها جَمالُ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِیـنَ تَسْرَحُـون»(نحل:6)و بعضـهـا للنکـاح «وَ اللهُ جَـعَلَ لَکمْ مِـنْ أَنْفُسِکـمْ أَزْواجاً »(نحل:72)و بعضها للملابس و البیت و الأثاث «وَ جَعَلَ لَکمْ مِـن جُلُودِ الانْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفونَها یَوْمَ ظَعْنِکمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکم وَ مِن أَصوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشعارِها أَثاثـاً وَ مَتاعـاً إِلى حِیـنٍ»(نحـل:80). (الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه 7: 137)
چنانچه مشاهده می شود بسیاری از مطالب ملاصدرا توسط ناقد محترم حذف شده است، اما شاهد بحث این فقره است که ملاصدرا می فرماید: «بعضها للنکاح و الله جعل لکم م ن أنفسکم أزواجاً» چنانچه مشخص است ملاصدرا برای شاهد سخن خود از آیه 62 سوره نحل استفاده می کند. با دقت در این آیه مطالبی روشن می شود:
اول: خداوند می فرماید از خودتان زوجی را قرار دادیم اگر از این آیه، تحقیر زن بر بیاید پس به نظر به نوعی، تحقیر مرد هم است. چون از نفس مرد، زن را خلق کرده است.
دوم: اگر مورد اول را چشم پوشی کنیم. ضمیر «کم» در این آیه گرچه مذکر است، اما دلالت بر جنس مرد نمی کند و مرجعش انسان است. این گونه تعابیر در قرآن بسیار است. به عنوان نمونه در آیه «کتب علیکم الصیام» هیچ کس نمی گوید وجوب روزه مخصوص مردان است! پس معنای آیه می شود خداوند برای شما انسان ها از خودتان زوجی را قرار داد.
سوم: زوج یک امر نسبی و اضافی است یعنی تا دو نفر نباشند، زوج معنا نمی دهد. از این رو در آیه اصلاً بحث ذکور و اناث مطرح نیست و همین که ملاصدرا از این آیه برای مطلب خود استفاده کرده است متوجه می شویم نظر ملاصدرا درباره زن را از این فقره عبارت او نمی توان فهمید.
پس با توجه به قرینه کلام، ملاصدرا می خواهد بفرماید خداوند در میان نعمت هایی که برای انسان قرار داده و برای او نفع دارد خلق حیوانات است. در میان این حیوانات انسان هم به عنوان «حیوان ناطق» وجود دارد که هم برای مرد و هم برای زن یکی از نعمات این است که جنس مخالف را خداوند برای او قرار داده تا سبب ابقای نسل و اطفای شهوت باشد.
با توجه به آنچه بیان شد به نظر برداشت ملاهادی از کلام ملاصدرا صحیح به نظر نمی رسد و چنین اشتباهاتی در هر علم و در میان علما فراوان است.
و ملاهادی سبزواری شرح می دهد که: «فی ادراجها فی سلک الحیوانات ایما ء لطیف الی ان النساء لضعف عقولهن و جمودهن علی ادراک الجزئیات و رغبتهن الی زخارف الدنیا، کدن ان یلتحقن بالحیوانات الصامته حقا و صدقاً، اغلبهن سیرتهن الدواب و لکن کساهن صوره الانسان لئلایشمئز عن صحبتهن و یرغب فی نکاحن و من هنا غلب فی شرعنا المطهر جانب الرجال و سلطهم علیهن فی کثیر من الاحکام کالطلاق و النشوز و ادخال الضرر علی الضرر» (حاشیه ملاهادی)
اما اوج بی اخلاقی و بی نزاکتی نویسنده این مطلب، بیان گفتاری از «نیچه» است که درمورد فلاسفه غرب گفته شده است و نویسنده مطلب فوق برای حمله به فلاسفه اسلامی به آن استناد کرده است!
«نیچه در جستار سوم از کتاب تبارشناسی اخلاق از آنچه ضروری زندگانی فیلسوفانه است چنین سخن می گوید: « هر جانوری، از جمله جانور فیلسوف، به غریزه در پی شرایط درخور بهینه ای است که در آن تمامی نیروی خود را خالی کند و به بالاترین مرز احساس قدرت برسد. هر حیوانی به غریزه و با حس بویایی ظریفی که دست عقل به دامانش نمی رسد، بیزار است از هر مزاحم و مانعی که سر راهش سبز شود و راه دست یافتن به این بهینه را ببندد یا تواند بست».«بدین سان، فیلسوف بیزار است از ازدواج و هرچه که کار را به وسوسه های ازدواج بکشاند؛ زیرا ازدواج مانعی است و مصیبتی برای رسیدن او به بهینه خویش. تا به امروز کدام فیلسوف بزرگی ازدواج کرده است؟ نه هراکلیتوس، نه افلاطون، نه دکارت، نه اسپینوزا، نه کانت، نه شوپنهاور. وی ازدواج سقراط را هم از جنس مسخره بازی های او و دست انداختن دیگران می داند.» و در آخر نتیجه می گیرد: جدا از این واقعیت، غیرقابل انکار است که نظر فلاسفه نسبت به زنان اینگونه است.
این در حالی است که اکثر قریب به اتفاق فلاسفه بزرگ اسلامی مانند ملاصدرا، ملاهادی سبزواری، حضرت امام، علامه طباطبایی و ... ازدواج کرده اند و ابن سینا گرچه گفته شده ازدواج نکرده است، اما در کتابی به نام «تدابیرالمنازل»، به اهمیت و ارزش خانواده و زن و فرزند پرداخته است.


» نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
title=