آیا انقلابیگری به ارث میرسد؟ / فضل پدر و حاصل آن برای آقازاده!
ارسال شده در
95/11/10:: 2:50 عصر
توسط مهدی عامری
در اندیشه حضرت امام خمینی(ره)، صاحب اصلی انقلاب اسلامی و کشور، مردم و بهخصوص محرومان هستند. حضرت امام راحل(ره) بارها از مردم به ولینعمتان انقلاب یاد کردند و این یکی از اصول اصلی انقلاب اسلامی است و با گذشت زمان قابل تغییر نخواهد بود و به همین دلیل است امامی که در طول نهضت چندین ساله خود، تبعید میشود، فرزندش به شهادت میرسد و با سختیهای فراوانی روبهرو میشود، با صدای بلند فریاد میزند؛ حق برای کسانی است که به مبارزه پرداختند، خون دادند و خدمت کردند. منظور ایشان از حق هم حق اظهار نظر و تعیین سرنوشت و رأی درباره آینده نظام است.
با این نگاه، هر کس در این نظام به مسئولیت برسد به اندازه خدمت و تلاشی که برای انقلاب داشته است، همسان سایر مردم دارای حقوقی است و به تعبیر امام کسی حق استفاده عنوانی از مسئولیت خود را ندارد؛ آنچه امروز از آن به رانت تعبیر میشود. دلیل آن نیز روشن است؛ در طول مبارزه افراد بسیاری جانفشانی کردهاند و هر یک نقشی در پیشبرد نهضت داشتهاند؛ لذا عدالت اقتضا میکند شهرت و گمنامی معیاری بر تقسیم حقوق نباشد.
این مسئله را امام راحل(ره) زمانی مطرح کردند که در کوران مبارزه و انقلاب بودند، امروز حدود چهل سال از انقلاب گذشته است و متأسفانه برخی که بعضاً حتی در دوران قیام و انقلاب کمترین نقشی نداشتهاند، ادعای حق و حقوق و سهم از انقلاب کردهاند!
به یقین بخش مهمی از پیروزی ملت در انقلاب در گرو زحمات نسل اول انقلاب و شهدای صدر قیام است. کسانی که با روشنگری و ایثار خود راه شکست طاغوت را هموار کردند. اما امروز که به طور طبیعی با مرور زمان، نسل اول انقلاب به دوران کهنسالی رسیده است و متأسفانه و دردمندانه به تدریج شاهد از دست دادن آنها هستیم، یک تفکر نادرستی ـ که البته ریشهدار است ـ رونق گرفته است و آن به ارث رسیدن انقلابیگری است!
در سالهای گذشته به کرات مشاهده شده در انتخاباتهای مختلف، فرزند یا برادر یا یکی از بستگان بزرگان و مشهوران صدر انقلاب، با رأی مردم به مجلس یا سایر نهادها راه یافته و چه بسا در کارنامه او، سابقهای جز همین نسبت خویشاوندی وجود نداشته است و در واقع اگر آن فرد، این نسبت را نداشت، تفاوت خاصی با سایر همردههای خود نداشت و چه بسا افرادی متخصصتر و کارآمدتر از او نیز بودهاند که به دلیل نداشتن این نسبتها از حضور در عرصههای خدمتگزاری محروم شده و میشوند!
ناپسندتر اینکه فرد بدون رأی مردم و با انتصاب و حکم به پستهای بالا دست پیدا میکند و معیار و ملاک انتصابش در وهله اول همین نسبتها و به تعبیر امروز آقازادگی اوست!
در سالهای اخیر متأسفانه یک اتفاق خطرناکتر در حال رخ دادن است و آن اینکه برخی افراد کمکم آقازاده بودن را وارد معیارها و شاخصهای مناصب میکنند و سوابق این افراد را پررنگ و با اهمیت جلوه میدهند! به خصوص آنکه در برههای قرار خواهیم گرفت که به ناچار و به جبر زمانه باید تغییرات اساسی در بسیاری از جایگاههای مسئولیتی رخ دهد. برخی رسانهها و جناحهای سیاسی به هر دلیل که اصلیترین آن گرفتن رأی و خوشبینانه آن گرامیداشت بزرگان نسل اول انقلاب است، خود را طرفدار و بلکه مبلّغ و مروّج این موضوع دانسته و حتی آن را یک حق برای آقازادهها جلوه میدهند! اگر بزرگانی مانند حضرت امام، شهید نواب، مرحوم کاشانی، شهید بهشتی، شهید مطهری، شهدای محراب، شهدای دفاع مقدس و بسیاری دیگری از بزرگان در انقلاب جانفشانی کردند، آیا این امر دلیلی میشود که پس از آنها فرزندان و منسوبان آنها را فقط به همین دلیل، شایسته حضور در ردههای مختلف حاکمیتی بدانیم؟ آیا رواست به دلیل نسبتی که دارند از نقد و انتقاد و حتی اعتراض مصون باشند؟ آیا باید در مجلس و دولت و سایر نهادها سهمیهای برای فرزندان نسل اول انقلاب کنار گذاشت؟
به نظر میرسد اینکه چون شخصی فرزند فلان شخصیت بزرگوار است، نباید امتیاز برای او تلقی شود؛ بلکه باید به تخصص، تعهد و التزام او به آرمانهای انقلاب و امام توجه شود. چه بسا در همین سالها بارها مشاهده شده است آقازادههایی که با مشی پدر یا خویشاوند خود، در امور اساسی انقلاب مخالفت علمی و عملی کردهاند! حال در این صورت چرا باید فضل پدر به فرزند منتقل شود؟
این افراد مانند سایر شهروندان و مردم حق و حقوقی دارند و کسی نمیتواند این حقوق را از آنها سلب کند؛ اما سخن اینجاست که در دورانی که قرار است نسل بعدی انقلاب سکاندار امور کشور شود، نسبتهای فامیلی با نسل اول انقلاب نباید به مثابه یک شاخص در انتصابات و حتی انتخابات مورد ملاک قرار گیرد. شاید بهتر باشد به دلیل اینکه این افراد شائبه استفاده از این رانت را دارند برای ورود آنها احتیاط بیشتری صورت گیرد!
امام خامنهای در همین راستا در زمینه اشرافیت و آقازادگی فرهنگی فرمودهاند: «واقعاً اگر چنین چیزى هست، خیلى بد است. ... البته ممکن است پسر یا دخترِ فلان مسئول توى دبیرستان یا توى دانشگاه پُز بدهد که من مثلاً پسر فلانىام، اما این به صورت یک فرآیند تربیتى دربیاید، تأثیراتى بگذارد بر روى گزینش، بر روى سوادِ بیشتر پیدا کردن و چه و چه، خیلى چیز بدى است. اگر چنین پدیدهاى وجود داشته باشد، باید جلویش را گرفت.»(17/7/90) اگر آقازادگی به عرصه سیاست و امور حکومتی ـ که با ثروت و قدرت و امنیت درآمیخته است ـ کشیده شود، به طور حتم از امور فرهنگی خطرناکتر و ضرباتش مهلکتر است. توجه به این مطلب هنگامی اهمیت بیشتری مییابد که به زندگی اشرافی و غیر انقلابی فرزندان بسیاری از مسئولان نظر انداخته شود و در کنار آن به راهکار دشمن در عرصه نفوذ به ساختار حاکمیت نیز امعاننظر داشت!
هنگامی که در کشوری هزاران جوان مختصص و انقلابی و متعهد وجود دارد و مانند اوایل انقلاب خلأیی در این زمینه وجود ندارد، درباره مناصب نیز نگرانی وجود ندارد!
http://basirat.ir/fa/publication/264/968#content2728
کلمات کلیدی :
» نظر