کارشناس مذهبی سریال پردهنشین در گفتوگو با صبحصادق
سریال پردهنشین را میتوان یک تحول در تولیدات صداوسیما دانست. عمده بینندگان این سریال، به واقعی بودن مسائل مطرح شده در این سریال و دور نبودن آن از واقعیت اذعان دارند. در این میان، نقش کارگردان، تهیهکننده و مشاوران مذهبی اهمیت زیادی داشته است که در ادامه و در گفتوگو با یکی از مشاوران مذهبی این سریال، به بررسی ابعاد مختلف این اتفاق مهم در فضای فیلم و سریالسازی میپردازیم.
* ابتدا خود را معرفی کنید.
ابوالقاسم اسدیزاده معروف به حسین اسدی متولد شهریور 54 هستم، در سال 68 وارد حوزه علمیه قم شدم و سال 79 کار رسانهایام را شروع کردم. الان در مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، مدیر بخش فیلمنامه و پژوهش برنامهها هستم. در ماجرای سریال پردهنشین هم نقش مشاور مذهبی را داشتم. قبلاً با آقای شعیبی در فیلم «طلا و مس» هم کار کرده بودم و این دومین همکاری بنده با ایشان بود. این را هم باید اذعان کنم که حجم کار در پردهنشین از سایر کارها خیلی بیشتر بود. * مشاور مذهبی به چه معناست؟ کارش چیست؟ سالهاست که در صداوسیما هستم، اما واحد و عنوان شغلی و تعریفی برای مشاور مذهبی ندیدهام. بیشتر یک حالت قراردادی برای عزیزانی است که کارهای مذهبی میکنند. کار در هر پروژهای هم متفاوت است. برای نمونه، در یک پروژه فقط فیلمنامه مطالعه شده، یا اینکه در پروژهای دیگر هم فیلمنامه خوانده شده و هم نظرات در یک جلسه با حضور عوامل بررسی شده است و از این دست مسائل. خیلی کم دیدم که در حین انجام پروژه هم حضور نداشته باشند.
* یعنی قانون خاصی ندارد؟
بله، الآن هم که من در «پردهنشین» حضور داشتم آنها هیچ وظیفهای نداشتند که من را بپذیرند و مشاوره کنم. در واقع آنها به دلیل وظایف خودشان این کار را نکردند، بلکه به دلیل مسئولیتپذیری که داشتند و بالا بردن کیفیت کار، دست به این اقدام زدند. صداوسیما یک ساختار رسمی دارد که در آن و در حوزه تولید، چنین بنایی وجود ندارد و به همین اکتفا میکنند. این، هم برای ما مشکل است و هم برای هنرمندانی که کمک میخواهند. یعنی فقط با گوش دادن به حرف مشاور کار درست نمیشود. غالباً این طور است. لازم است مشاور در صحنه حاضر باشد و نظر بدهد تا جزئیات، بیشتر رعایت شده و کار بهتر بیرون بیاید.
* پیشنهاد شما برای اصلاح این نقص چیست؟
کسانی که قرار است کارشناسی کنند و کلاً طلبهها، مهم است که ورودشان ورودی خامدستانه نباشد. اگر بچههای سینما دنبال من نیایند، من هم استقبال نمیکنم، عجلهای هم ندارم. فکر میکنم که من پانزده سال پیش دانش و تجربه کافی در این باره نداشتم. مسئله پیچیدهای است و ما مبانی این مسئله را نخواندهایم. صرف خواندن ارشد هنر و تهیهکنندگی هم بسنده نمیکند. ورود باید عمیق و دقیق باشد. برای ما هم به خاطر ماهیت و دنیای متفاوت سینما و تلویزیون سخت است. اولین گام در این مسئله، به خود طلبهها برمیگردد که بتوانند بیایند و در این فضا وارد شوند. باید در این مسائل عمیق شوند و در حوزه نظریهپردازیهای آن وارد شده و مطالعه کنند. رسانه را بشناسند، بعد بتوانند کار کنند. یعنی مجتهد رسانه هم بشویم. اجتهاد رسانه را ایجاد کنیم. حالا اگر طرف مقابل نخواهد، نمیشود.
پس در مبنای دوم باید توجه داشت محصول، محصول هنرمند است و تا او نخواهد، نمیشود رفت. درخواست و اجبار جواب نمیدهد. سینمای شوروی سابق هم همینطور بود و آن هدفی که داشتند به نتیجه نرسید. باید خواسته را ایجاد کنیم، مثلاً در پردهنشین اگر آقای شعیبی در درونش خواست و علاقه و اشتیاق نبود، با فشار مدیر شبکه کاری درست نمیشد. یعنی آقای شعیبی خودش میخواست و به حرف مشاوران گوش میکرد. اشتیاق داشت که همه در این زمینه نظر بدهند و اعمال کند. مسئله سوم این است که اگر حتی طلبه(در زمینه هنر) رشد کرده باشد در هنرمند هم اشتیاق باشد، اگر کسی که سفارش میدهد با مدیر تلویزیون این منطق را فهم نکرده باشد، باز هم بیفایده است. در پردهنشین من میخواهم، آقای شعیبی هم میخواهد ولی اگر آن ناظر و مسئول نخواهد و به دو طرف اعتماد نداشته باشد، بیفایده است. حرف آخر هم مشخص نیست که چه کسی میزند. در برخی موارد دیدم که در یک سریال همین اعمال نظرات غیر کارشناسی از سوی مسئولان از مدیر شبکه گرفته تا مدیر پخش و مدیر تأمین برنامه و کارمند این بخشها در جزئیات کار آن با توجه به اینکه کلیت فیلمنامه را نخوانده بودند سبب شد سریال آن چیزی که باید از آب در نیاید، مفاهیم تضاد داشته باشد. یعنی فهم این موضوع باید در مسئولان سفارشدهنده هم باشد. فهم در مدیر و مسئول، یعنی به هنرمند و مشاور اطمینان کند و از آنها حمایت کند، اعمال سلیقه در کار نکند. باور داشته باشد این خروجی همان چیزی است که کارشناسی شده است. کمک کار باشد. من اعتقادم این نیست که نظرات نباشد یا حتی نظارت چندگانه نباشد. معتقدم نظرات باید فهم شده باشد و ناظران باید مجموعه را فهم کرده باشند. پردهنشین محصول کار آقای شعیبی را مدیران نخواستند، که او خودش خواست و اجبار نباید باشد و اشتیاق باید باشد.
* در پردهنشین موضوعیت سریال حوزه علمیه بود، یا بیان مسائل دینی؟ یعنی شما مشاور مذهبی بودید یا مشاور حوزه و روحانیت؟
من و آقای شعیبی با هم دوست هستیم، از قدیم دوست بودیم. در پردهنشین آقای گلبن پیشتر آمده بود و ایدهای شبیه به این داشت، مطرح کرد ولی با ایشان به نتیجه نرسیدیم. بعد آقای شعیبی که با هم رفاقت و صمیمیت داشتیم آمد، گفت که من میخواهم در این حوزه کاری انجام دهم و طرح اولیهاش را هم مطرح کرد و گفت که من طرح را به ایشان پیشنهاد دادم، من طرح را دیدم و از مرحله طرح با دوستان هنرمند، از نویسنده و کارگردان جلسه گذاشتیم، بهویژه مکرراً با آقای رضوی. حالا من میتوانم بگویم نظرات من در مرحله ایده، طرح و... چقدر اثر گذاشت، در رابطه با مشاور دینی من اعتقاد ندارم که ما اساس و ریشه کار هستیم، خود این بچهها مسلمان هستند و دین را میشناسند، ما در جزئیات، دینداری و زندگی دینی و طلبگی را بهتر میشناسیم و میتوانیم کمک کنیم. من حتی در کار، پیشنهاد فنی دادم که پذیرفته شد و گاهی همه پذیرفته نشد. برای نمونه در بخش طلبگی، حرف من را خیلی خوب گوش کردند و اجرا کردند. برای ساخت پردهنشین جلسات متعددی برگزار شد. ما همه یک گروه بودیم. فقط من نبودم. طرح آقای شعیبی را گرفتیم با هم خواندیم. مباحثه و بررسی کردیم و با هم آمدیم دفتر آقای رضوی و رفتیم جلوتر؛ کار روی فیلمنامه و بعد وارد فیلم شدیم. من احساس میکردم اینجا متفاوت است. در جاهای دیگر فهم مشترک نبود ولی اینجا بود. درخواست برای همراهی در تولید داشتند. * امروز نقش روحانیت در فیلمها زیاد شده، این موضوع خوب است یا بد؟ البته هیچکدام به اندازه پردهنشین به این موضوع و این تعداد روحانی نپرداخته بود. در برخی سریالها اعتراضاتی هم به روحانیون بود، اما در این برنامه، باوجود تعداد زیاد و نمایش هر شب، این موضوع وجود نداشت، چرا؟ همهاش به دلیل اشتیاق بود. من خواستم، آنها هم خواستند و شد. در عالم برادری این اتفاق افتاد. آقای شعیبی درخواست میکرد که حتماً یکی از ما در هنگام فیلمبرداری باشد. آقای سعادتی سه ماه در این پروژه بود. تعداد زیادی طلبه در این کار مشارکت کردند. طی این شش ماه ما همه با هم پای کار بودیم. حتی بازیگران به قم آمدند. بین طلبهها زندگی کردند. اشتیاق داشتند.
به حوزههای تهران آمدند و طلبههای واقعی را دیدند. همه هماهنگ بودند. حتی بازیگرهای خانم را هم بردیم. دو سه تا از آنها آمدند با برخی همسران طلاب صحبت کردند و خانه آنها را دیدند. درست درک کردند. هر جایی که آقای شعیبی میخواست من میآمدم، البته رعایت ما را هم میکرد. پلانهایی که فقط طلبه بودند، من سعی میکردم خودم باشم. ما هم سعی کردیم کوتاهی نکنیم، همه اشتیاق داشتیم. در تولید هم بودیم. پس از تولید و ضبط هم، آقای شعیبی ما را در تدوین دخیل کرد. هر جا در کار با آقای شعیبی من ببینم که نظر من را اعمال نمیکند ناراحت نمیشوم. چون قبولش دارم. طوری کار میکند که درست است. به نظرم یک جاهایی در برخی موارد خیلی جلو است. به دوستان طلبه سر صحنه مثل آقای سعادتی هم سفارش کردم که اصلاً آنجا امری صحبت نکند و ناراحت نشویم.
در مرحله آخر که زحمتهای فراوانی کشیده شده حذف کردن بسیار سخت است. اینجا هم آقای شعیبی تقوا به خرج داد. حتی شد که یک صحنه را رد کردیم و گفتم دوباره بگیرید که این را انجام دادند. خیلی جاها هم برخی چیزها را حل میکردیم. سناریوی داستان، داستان حاجآقا شهیدی بود. داستان شبیه طلا و مس بود، بارها شده من چندین کارگردان را در این حوزه منصرف کردهام. چراکه اینها این کاره نبودند، ولی من در شعیبی دیدم. قابلیتهای آقای شعیبی مهم بود. لذا من در این پروژه وارد شدم. برای نمونه او صحنههای احساسی را خوب درآورد، من خیلی از آن صحنهها لذت بردم. اتفاق نظر این بود طلبه باشد، اما قصه طلبگی نباشد. برای این سریال دو برابر زمان سایر سریالها، زمان برداشت صرف شد. برخی وقتها به برداشت 23 و 24 هم میکشید و من شرمنده میشدم.
* ارتباط شما با بازیگران چگونه بود؟
خیلی خوب بود. فکر میکردند که من از جنس آنها هستم. آنها را میشناختم و درک میکردم و آنها هم مرا درک میکردند. همه با هم دوست بودیم.
* کمتجربگی آقای شعیبی برای شما مشکل نبود؟
نه اصلاً. آرزویم بود. در ضمن او بیتجربه نیست. بیست پروژه دستیار کارگردان کارگردانهای خوب بوده است. مدیریتش خیلی خوب بود. علاوه به محبت و علاقه، تخصصهای او هم بود. من خیلی کارگردانهای معروف را از این راه منصرف کردم. ولی از لحظه اول از شعیبی مطمئن بودم. تجربه طلا و مس خیلی مفید بود. خیلیها تقدیر کردند و خیلیها نقد کردند، ما هم توجه داشتیم. بالاخره تجربه بود و همه را لحاظ کردیم. صد در صد اعتراض وجود دارد. برای همه نمیشود یک قالب تجویز کرد. من از اول پروژه نگران بودم استادان خودم زنگ بزنند، انتقاد شدید کنند ولی نکردند، حتی تماس گرفتند و تشکر هم کردند. ما سعی کردیم خیلی محافظهکار نباشیم. حتی میخواستیم یک جا نشان دهیم همه آخوندها خوب نیستند که مخالفت شد. برای نمونه دیدید که تنها اشتباه حاجآقا شهیدی شک در رکعت دوم و سوم بود. ما پیش از آن دیده بودیم. حتی همین مورد در پخش قرار بود حذف شود که ما پافشاری کردیم بماند. یا یک روحانی غیر مثبت هم در داستان داشتیم که حذف شد. حتی در مورد برخی شخصیتها به فامیل برخی کاراکترها گیر دادند. من نظرم بود درست بسازیم اگر اعتراض شد میتوانیم درست جواب دهیم. ما نباید شخصیت اصلی را معصوم نشان میدادیم. کمی هم توانستیم این کار را بکنیم.
* من واکنش به صحنههای سریال را دیدم و خیلی خوب با طلاب ارتباط برقرار کرد. برای نمونه پس از صحنه منبر و یا نماز جماعت براتعلی، خیلی از طلاب خاطره اولین منبر و خاطره اولین نماز جماعت طلبهها را در شبکه اجتماعی منتشر کردند، خودتان نظرتان چیست؟
در این پروژه اعتراف میکنم هر چقدر وقت میگذاشتیم، نمیرسیدیم. ولی این جالب بود، همه ارتباط خوبی برقرار کردند. فقط همان مشکل آقازادگی بود که نباید در فیلم وارد میشد. من نظراتی داشتم که نشد ولی این جزء آن نظرات نبود. خیلی جاها آقای شعیبی گوش نمیکرد من بعدش گفتم الحمدلله، چون خیلی خوب شد. باید یک ساختار و سیستم بین حوزه و صداوسیما باشد. کسی که کارش این نیست، نباید این موضوعات را بسازد. نباید بسازد، چرا که کار را خراب میکند. کسی که طلبهها را دوست ندارد و میخواهد فیلم بسازد من کمکش میکنم ولی کسی که میخواهد ادا در بیاورد و کار را خراب میکند، میگویم نساز. در پروژه تأثیرگذاری در متن نبود در هنر کار صحنه بود. آقای برقنورد نمونه است، خیلی زحمت کشید. واقعاً نتیجه هم خیلی خوب شد. من اول نگران بودم اسم ایشان مطرح شد، ولی آقای شعیبی مطمئن بود. من رفتم جلو دیدم درست است و خیلی خوب شد. واقعاً طلبه در صحنه بود. همه زحمت کشیدند. همه محبت داشتند. یکی نبود که نخواسته باشد. همه مشتاق بودند. تمام زحمات را تحمل کردند، حتی پس از اتمام کار و اصلاحات بعدی. این تماماً نزدیک بود به دفاع مقدس. همه بدون منیت، شبانهروز کار جهادی کردند.
* تجربه طلا و مس چقدر به شما در کار «پردهنشین» کمک کرد؟ یکی از مواردی که در طلا و مس نبود و ما اینجا آن را لحاظ کردیم این بود که در طلا و مس هنوز انقلاب نشده بود و ساختار فیلم و روحانی آن، با سالهای پیش از انقلاب هم تطابق داشت، اما در پرده نشین انقلاب شده است و روحیه شهادت و اجتماعی بودن دیده میشود.
* صحنهها و مکانهای فیلمبرداری چگونه بود؟ صحنهها و مکانهای فیلمبرداری واقعاً ایرانی بود. کاروانسرایی نزدیک تهران را انتخاب کردند. مانند یک حوزه درست کردند. بچههای لباس، خیلی زحمت کشیدند. در صحنه[اگر] به لباسها ایراد وارد میکردم، درست میکردند.
* آیا روحانیت را یک ژانر میدانید؟
خیر! به عنوان یک صنف است، مانند پلیس. نمیشود دکتر ژانر شود، ولی قرائت یک زندگی است. ما ژانر دفاع مقدس داریم و ژانر سرباز نداریم. بعدها میتواند این بحث باشد برای این مسئله. من این را هم بگویم در حوزه، افرادی که بتوانند این کار را کمک کنند، شاید 10 نفر است و کارگردانهایی که بتوانند این کار را انجام دهند شاید هشت نفر. راه زیادی داریم.
کلمات کلیدی : مصاحبه
»
نظر