سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تشکر فوری «آقا» از استاد قرائتی

حجت الالسالام والمسلمین قرائتی روز جمعه 22 خرداد دردیدار با ائمه جماعات شهرداری از تشکر رهبری از ایشان در هفته گدشته خبر داد و ماجرا را این گونه تعریف کرد:

آقا در حرم امام برای اثبات طول عمر حضرت حجت عجل الله فرجه به حضرت نوح اشاره کردند(1) که در آیه قرآن آمده است «فَلَبِثَ فیهِم اَلفَ سَنَةٍ اِلّا خَمسینَ عامًا» یعنی حضرت نوح 950 سال عمر کرده است. در قرآن دو جور عدد داریم؛ تحقیقی و تقریبی. مثلا یهودیان می‌گفتند «یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» یعنی دوست دارند هزار سال عمر کنند یعنی بسیار عمر کنند از باب مثل است. نه اینکه مثلا دو هزار سال را دوست ندارند. اما یک سری اعداد تحقیقی اند مثل داستان اصحاب کهف که گفت 309 سال خوابیدند «ولبثوا فی کهفهم ثلاث مائة سنین وازدادوا تسعا» اینجا خداوند می‌خواهد دقیق بگوید مثل عمر حضرت نوح علیه  السلام.

روز 15 خرداد یک برنامه‌ای از من پخش شد در مورد نیمه شعبان و طول عمر حضرت ولیعصر عجل الله فرجه یک مثالی زدم که گویا آقا آن برنامه رو دیده بودند و از صحبتهای من خوششان آمده بود و سریع از مسئولین بیت خواسته بودند تا با من تماس بگیرند و از من تشکر کنند. من در آن برنامه قصه حضرت عزیر را گفتم که در آیه 259 سوره بقره آمده است.

«او کالذی مر علی قریة وهی خاویة علی عروشها» خانه های قدیمی اول سقفشان می ریخت پایه هایشان می ماند بعد دیوارها می ریخت. اینجا یعنی دیوار خانه ها ریخته روی بامها. قریه یعنی محل اجتماع.

«قال انی یحیی هذه الله بعد موتها» چگونه خداوند، اینها را پس از مرگشان زنده می‌کند؟

«فاماته الله مائة عام» پس خداوند، او را [به مدت] صد سال مرگش داد. یعنی ارزش دارد برای پاسخ یک پرسش یک پیامبر صد سال بمیرد.

«ثم بعثه قال کم لبثت قال لبثت یوما او بعض یوم» آنگاه او را برانگیخت، [و به او] گفت: چقدر اینجا بودی؟ گفت: یک روز یا پاره ای از روز را درنگ کردم. این دلالت بر رجعت هم دارد. چون رجعت یعنی زنده شدن مجدد در این دنیا.

«قال بل لبثت مائة عام» [نه] بلکه صد سال درنگ کردی.  

«فانظر الی طعامک و شرابک لم‌یتسنه» یعنی لم‌یتغیر، به خوراک و نوشیدنی خود نگاه کن که طعم و رنگ آن تغییر نکرده است. بحث من اینجاست

«و انظر الی حمارک و لنجعلک آیة للناس» و به درازگوش خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده است. تو را [در مورد معاد] نشانه ای برای مردم قرار دهیم.

غذا اگر یگ هفته بیرون یخچال بماند خراب می شود اما غذای عزیر صد سال سالم مانده هر سال 52 هفته است یعنی حدود 5200 هفته خداوند عمر غذا را افزایش داده است. حالا عمر طبیعی انسان مثلا 70 سال است 5200 برابر 70 چقدر می‌شود؟ خدایی که می تواند غذا را 5200 برابر عمر طبیعی بدون تغییر حفظ کند می‌تواند انسان را هم حفظ کند با این حساب حضرت ولی عصر عجل الله فرجه عمری نکرده است. عمر ایشان الان حدودا 1200 سال است حدود 16  برابر عمر انسان معمولی عمر کرده هنوز تا 5200 خیلی مانده است.

آقا این مطلب را شنیده بود از استدلال من خوشش آمده بود و تماس گرفتند همان روز از من تشکر کردند.

(1)بعضی استبعاد کرده‌اند که چگونه ممکن است انسانی متولّد بشود و در این زمان طولانی زنده بماند. این تنها استبعادی است که در مورد قضیّه‌ی حضرت مهدی، مخالفان مطرح کرده‌اند و تکرار کرده‌اند؛ لکن قرآن کریم با نصّ صریح خود، این استبعاد را برطرف میکند. درباره‌ی حضرت نوح پیغمبر (علیه‌السّلام) میفرماید: فَلَبِثَ فیهِم اَلفَ سَنَةٍ اِلّا خَمسینَ عامًا؛(2) یعنی نوح در میان قوم خود 950سال زندگی کرده است. نه اینکه عمر او این مقدار بود، ظاهر مطلب این است که دوران دعوت آن بزرگوار 950سال است؛ بنابراین، این استبعاد جایی ندارد .

 


» نظر

وقتی بغض آقا ترکید...

امروز حضرت سیدنا الاستاد (امام خامنه ای) ابتدای درس خارج این حدیث را خواندند:

«حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنْ کَانَ عَلِیٌّ ع لَیَأْکُلُ أَکْلَ الْعَبْدِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ إِنْ کَانَ لَیَشْتَرِی الْقَمِیصَیْنِ السُّنْبُلَانِیَّیْنِ فَیُخَیِّرُ غُلَامَهُ خَیْرَهُمَا ثُمَّ یَلْبَسُ الْآخَرَ فَإِذَا جَازَ أَصَابِعَهُ قَطَعَهُ وَ إِذَا جَازَ کَعْبَهُ حَذَفَهُ وَ لَقَدْ وَلِیَ خَمْسَ سِنِینَ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ وَ لَا لَبِنَةً عَلَى لَبِنَةٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِیعاً وَ لَا أَوْرَثَ بَیْضَاءَ وَ لَا حَمْرَاءَ وَ إِنْ کَانَ لَیُطْعِمُ النَّاسَ خُبْزَالْبُرِّ وَ اللَّحْمِ وَ یَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ یَأْکُلُ خُبْزَ الشَّعِیرِ وَ الزَّیْتِ وَ الْخَلِّ وَ مَا وَرَدَ عَلَیْهِ أَمْرَانِ کِلَاهُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ کَدِّ یَدِهِ...»

ایشان هنگام قرائت حدیث وقتی به این قسمت رسیدند «...تَرِبَتْ فِیهِ یَدَاهُ وَ عَرِقَ فِیهِ وَجْهُهُ» بغضشان ترکید و اشک ریختند و دیگر نتواستند صحبت‌ها را ادامه بدهند و بعد از چند لحظه ادامه حدیث را خواندند!

«وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ إِنْ کَانَ لَیُصَلِّی فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ أَلْفَ رَکْعَةٍ وَ إِنْ کَانَ أَقْرَبُ النَّاسِ شَبَهاً بِهِ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ به عده» . (الأمالی للصدوق، ص: 282)

بعد توضیح دادند

اگر کسی شبیه حضرت نمی‌شود پس چرا باید این حدیث را بخوانیم؟

اول اینکه ما خودمان را با ایشان مقایسه نکنیم و امر بر ما مشتبه نشود که حکومت ما اسلامی است آن حضرت در عرش اعلی است و فاصله ما تا ایشان زمین تا آسمان است. ما حکومت خودمان را داریم

دوم اینکه اگر قرار بر مقایسه است خودمان را با ایشان مقایسه کنیم نه با فلان رییس‌جمهور و پادشاه. بعضی‌ها می‌گویند ببینید فلان رییس‌جمهور دنیا چطور زندگی می‌کند و غیره مگر ما قرار است حکومت طاغوت تشکیل دهیم؟ ما باید سعی کنیم خود را یک‌هزارم شده به ایشان نزدیک کنیم.

ترجمه روایت: «به خداوند قسم؛ علی بن ابیطالب علیه‌السلام همانند بنده‌ای‌ غذا می‌خورد، و همانند بنده‌ای‌ می‌نشست. دو پیراهن سنبلانی می‌خرید، و به غلامش اختیار انتخاب بهترین آندورا می‌داد و خود او آن لباس دیگر را می‌پوشید. اگر پیراهنش از مقدار انگشتانش بلندتر بود، آن را قطع می‌کرد و اگر از پاهایش (قوزک پا) بلندتر بود آن را جدا می‌ساخت. پنج سال ولایت کرد درحالی‌که [برای خود] آجری را بر آجر و خشتی بر خشت نگذاشت و قطعه زمینی را مالک نشد. نقره و طلا به ارث نگذاشت. به مردم نان گندم و گوشت می‌داد و به خانه بازمی‌گشت و نان جو و روغن و سرکه می‌خورد.

 

در مقابل دو کار که رضایت خداوند در هر دو آن‌ها بود قرار نگرفت مگر آنکه سخت‌ترین آن دو بر بدنش را انتخاب کرد. هزار بنده را با دست رنج خود که دستانش برای به دست آوردنش خاکی شده بود و بر صورتش عرق نشسته بود، آزاد کرد. هیچ انسانی طاقت عمل او را ندارد، در روز و شب هزار رکعت نماز می‌خواند، شبیه‌ترین مردم به او علی بن الحسین علیهماالسلام بود و هیچ شخصی بعد از او طاقت عملش را نداشت».


» نظر

کلیپ غیر منصفانه در غرفه انصاف نیوز

قبل از تحریر/ "این خلاف دموکراسی است این چه وضعی است که ایجاد کرده‌اید، مگر شما چند نفر هستید که هو می‌کنید؟، کاری نکنید که بگویم بیرونتان کنند، آدم باشید، گوش بدهید و تحمل کنید "

این بخش از سخنان سید محمد خاتمی ریس جمهور اسبق ایران است که در 16 آذر ماه سال 1383 در جمع دانشجویان دانشگاه تهران خطاب به جوانان این کشور بیان شد. سید محمد خاتمی آن زمان نماد گفتگوی تمدن ها و شعار زنده باد مخالف من و تحمل مخالف بود که این گونه در برابر هو کردن چند جوان دانشجوی همین کشور این گونه بر آشفته شده و با ین لحن تند با آنان سخن می گوید.

اول- از محسنات نمایشگاه مطبوعات این است که همه جناحها و گروهها با هم زیر یک سقف جمع می شوند و علاوه بر آن خیلی از مواضعی که فقط مکتوب در رسانه ها مشاهده می شود در این زمان می تواند با بحث و تبادل نظر شفاهی و گفتگوی دو طرفه، شفاف تر شود.

دوم- انصاف نیوز یکی از سایتهای نوپایی است که با به کار آمدن دولت جدید آغاز به کار کرده و به شدت مواضع اصلاح طلبانه دارد و گفته می شود زیر نظر آقای دکتر پزشکیان وزیر بهداشت دوران اصلاحات و نماینده فعلی مردم تبریز در مجلس اداره می شود و جز سایتهای حامی دولت و تا حدودی حامی فتنه است.

سوم- این سایت امسال در نمایشگاه مطبوعات کلیپی را برای مخاطبان خود به نمایش گذاشته است که حاوی نکات جالبی است درا ین کلیپ بخشی از سخنان محمود احمدی نژاد رییس جمهور سابق کشور که مربوط به جملاتی خاص با ادبیات خاص ایشان است جمع آوری شده است عباراتی مانند آن ممه را لولو برد، قطعنامه کاغذ پاره است و ... در همین بخش کلیپ بخشهایی از سخنان سید محمد خاتمی در دانشگاه تهران در سال 1383 نیز نیز وجود دارد که در ان خاتمی با خنده رویی از دانشجویان می خواهد به سخنان او گوش فرا دهد. تا اینجا بیننده با مقایسه این  دو نوع گفتار شاید نتیجه گیری کند ادبیات رییس جمهور اسبق از رییس جمهور سابق بهتر بوده است اما اگر این نتیجه هم درست باشد مقدمات سایت انصاف نیوز با یک بی انصافی مواجه است و آن این است که چرا آن از بخش سخنان محمد خاتمی که در صدر این نوشتار بدان اشاره شد در آن کلیپ حذف شده است؟؟

آیا اگر آن بخش نیزدر کلیپ وجود داشت ممکن نبود بیننده را به این نتیجه برساند که احمدی نژاد هر جا عبارتی که به زعم گردانندگان انصاف نیوز نا مناسب است به کار برده است علی دشمنان ملت و کشور و نظام به کار برده است ولی محمد خاتمی که داعیه دار گفتگوی تمدنهاست با جوانان معترض این کشور پرخاش کرده است؟

چهارم- اگر انصاف نیوز می خواهد بی انصاف نیوز نشود باید در مورد این کلیپ غیرمنصفانه پاسخی در خور داشته باشد والا از انصاف در خبر و تحلیل سخن گفتن به باور نمی آید!‌


» نظر

پاسخ منطقی جوانان ایرانی به یاوه گویی یاهو!

 پس از آنکه یاهو در صفحه اصلی خود خبر کمپین حجاب اختیاری را با بزرگنمایی زیادی منتشر کرد، کاربران ایرانی ذیل آن خبر با نظرات خود در موافقت با حجاب اسلامی به شدت علیه این خبر سفارشی یاهو موضع گرفتند و با منطق و متانت اسلامی و ایرانی خود از حجاب حمایت کردند. در بیش از 600 نظری که پای این خبر درج شده است اکثرا با یاهو مخالفت کرده اند. بخشی از این نظرات در ذیل آمده است و نظراتی که به زبان انگلیسی نوشته شده همراه با ترجمه از طرف سایت بصیرت آمده است.

Akram : I"m another Iranian girl in Iran. Hijab is my honor

(ترجمه/ اکرم: من یکی دیگر از دختران ایرانی هستم که حجاب افتخار من است.)

 

Zohreh  :I suppose you to come to Iran and see millions of women that wear Hijab because they like it. so don"t care some hundred women.

(ترجمه/ زهره: من گمان می کنم شما به ایران آمدی و میلیونها زن را که حجاب دارند دیده ای چون آنها حجاب را دوست دارندپس اقدام چند صد نفر زن مهم نیست)

 Farahroozi:  

با سلام من هم یک زن ایرانی هستم. میخواستم از کسانی که بانی این کمپین هستند بپرسم که بی حجابان دنیا چه نتیجه ای از بی حجابی و بی بند و باری گرفتند جز پوچی و بن بست که شما به دنبالش هستید؟ چارلی چاپلین در نامه هایش به دخترش نوشت: دخترم تن خود را برای کسی عریان کن که روحش را برایت عریان کرده باشد. در ضمن تمامی مخلوقات خدا با پوشش آفریده شده اند، حتی حشرات! آنوقت چرا ما انسان ها که اشرف مخلوقات هستیم و دارای عقل و شعور نباید پوشش و حریم داشته باشیم. ای کسانی که خواهان بی حجابی هستید بدانید که حجاب یک حریم است برای شما و نه یک اجبار.

Fatemeh Roohi:

سلام من یک خانم ایرانی هستم که حجاب را به عنوان یک پوشش دوست دارم . این میراث پدران و اجداد ما ایرانیها از قبل از اسلام است و من به این فرهنگ و تمدن ایرانی افتخار می کنم. تا جایی که من اطلاع دارم هیچ یک از پیامبر های گذشته نیز بی حجابی و عریان بودن را برای رهروان خود به ارمغان نیاوردند بلکه این برهنگی ابزاری است در دست دولتمردان فاسد تا امیال و آرزوهای خود را بر آورده سازند.

Mohammad:

سلام میخواستم بگم اونایی که ادعا میکنند ایرانیند یا طرفدار حقوق زنان هستند برن تاریخ رو خوب بخونند و در مورد حجاب همسر ودختران کوروش کبیر اطلاع کسب کنند وبدونند که مردان همیشه عاشق زنان خوب و خوش اخلاق و با گذشت میشن و اگر یه زن یا دختر بی حجاب ببینند عاشقش نمیشند بلکه تنها از بدنش و عشوه های مسخره اش خوششون میاد. و یه مرد زرنگ عاشق با غیرت هیچ موقع با چنین زنای سست عنصری که خودشون رو واسه همه مردها بی حجاب میکنند ازدواج نمیکنند. بی حجابی قدم اول خیانت هست اگه باور ندارید برید ببینید ریشه ی اینهمه بی بندوباری و خیانت در خانواده های آمریکایی و غربی که تولید نسل توی این کشورهارو به خطر انداخته چیه؟ با تشکر سلامتی هر چی با غیرت عاشق که فرزند خلف کوروش کبیر.

Hasan:  

خیلی جالبه این که تو بعضی کشورهای غربی با اینکه ادعا می کنند آزادی هست ولی مسلمونا رو اذیت می کنند و دخترای محجبه را از کلاس دانشگاه منع می کند ولی انتظار دارند توو ایران با بی حجابی مقابله نشه . والا !!!!!

Yas Ghol: 

این سایت عکس زن با حجاب را در محله قدیمی انداخته تا اینطور القا کند که با حجاب فقیر وعقب مانده است امابی حجابها را در جاهای خوش منظره نشان داده که عکس موضوع را نشان دهد.واقعا موزی وشیطان صفت هستند مدیران این سایت ها

Bahar:

سلام من قبلا بی حجاب بودم اما الان حجاب دارم چون ر انسانی خودش میتونه حجابشو انتخاب کنه شما که این شریعت رو به خاطر حجابش رد میکنید باید بگم حجاب1 ارزش هست هرکس خودشو به 1 قیمتی میفروشه روی1 ماشین خیلی گران قیمت پارچه کشیده میشه وازش محافظت میشه چون ارزش داره اما هرچی ماشین ارزون باشه وخراب از محافظتش کمتر میشه انسان هم وقتی بی قدرو قیمت باشه خودشو ارزون میفروشه تا مردها آزادانه ازش لذت ببرند واین شریعت به ذات خودش عیبی نداره اشتباهات استفاده کنندگان از اونو نمیشه پای شریعت گذاشت

 :Mahsa  

ما معتقدیم که برای بهره بردن از زیبایی یک زن می بایست بهای آن را داد. زنی که خود را ارزان می فروشد قدر و ارزش خود را نمی داند. برای دیدن حیوانات در باغ وحش هم می بایست بلیط تهیه کرد یا برای دیدن موزه ها، چرا برخی ارزش خود را نمی دانند و ارزش خود را به راحتی در اختیار و منظر دیگران قرار می دهند. اری حجاب می گوید برای دیدن من باید بهای آن را بپردازی یا فرد دیگری زودتر مرا برای خود انتخاب کرده است.

مردان به دنبال زنانی هستند که دیده ها کمتر ایشان را دیده باشد. خواهرم خود را بپوشان

 

Mahnaz Siri:  yahoo is Zionist spy, Not neutral media

(ترجمه/ یاهو صهیونیست است یک رسانه عادی نیست)

 Zeinab Ghaderi:  I love my Hijab in Iran .I have no problem in my dear country and I live here so comfort.

(ترجمه/ من حجابم رو دوست دارم من با کشورم مشکلی ندارم و با آسایش اینجا زندگی می کنم)

رضا تقی پور : ای زن به تو از فاطمه (س) این گونه خطاب است / ارزنده ترین زینت زن حفط حجاب است.

 

Tahereh:

دختران اینچنینی لذتی جز پرداختن به این جسم ندارند ... بیچاره ها فقط سرشان به خودشان گرم است...چه زندگی حیوانی ای است بی حجابی...

i am a iranian girl,i have islamic hejab .... this text is one of many of your lies...

(ترجمه/ من یک دختر ایرانی ام که حجاب اسلامی دارم .. این نوشته یکی از دروغهای زیاد شماست)

 

Habib : Iranian hijab friendly. Death to Israel, Death to America

 (ترجمه/ حجاب ایرانی دوست داشتنی است مرگ بر اسراییل مرگ بر آمریکا)

King:  

ما حجاب فاطمه دختر پیامبر را رها نمی کنیم

 

 Ali: Our women are proud of their Hijab .How long are you going to trick people by these fake pictures and videos .just take a very short look at the web sites to see how many people are turning to be Muslims and wearing Hijab. STOP all these lies and BE MORE REALISTIC.

 (ترجمه/ زنان ما با حجابشون سربلند هستند. تا چه کی می توانید با این تصاویر جعلی مردم را فریب دهید؟ یک نگاه کوتاه به سایتها نشان میدهد مردم مسلمان می شوند و حجاب را انتخاب می کنند. این دروغها را بس کنید و واقع بین باشید.

Am: hijab is our life

(ترجمه/ حجاب زندگی منه)


» نظر

امام خامنه ای و فلسفه

فلسفه در انسان اخلاق به وجود می آورد!

مهجوریت فلسفه
فلسفه‏ هم اگرچه در حوزه‏ها رایج است،اما در حقیقت باید گفت که مهجور است.فلسفه‏ باید در حوزه‏ها رواج پیدا کند.فلسفه‏ فقط این نیست که ما کتاب منظومه یا اسفار را بگیریم و از اول تا آخر بخوانیم؛ نه،تبحر در فلسفه‏ به این معناست که ما بتوانیم از تمام افکار فلسفى موجود دنیا که به شکل ساعت‏نگارى پیش مى‏رود و ساعت ‏به ‏ساعت فکر فلسفى مطرح مى‏شود و از مادّه‏ فلسفه‏ موجود خودمان مطلع باشیم و در مقابل فلسفه‏هاى غلط و انحرافى،خودمان رادر حال آماده‏باش نگهداریم و احیاناً اگر نقطه‏ مثبتى در آن‏ها هست،از آن نقطه‏ مثبت استفاده بکنیم.فلسفه‏ ما این‏طورى پیشرفت مى‏کند؛ و الا در حد شناخت افکار و کلامات بزرگان به این اندازه ارزشى ندارد.فلسفه‏ باید ما را به معرفت کامل برساند.باید دید در وادى معرفت در سطح بشرى،چه‏کار دارد مى‏شود.بایستى پى‏درپى کارهاى جدید،افکار جدید،روشها و متدهاى جدید در حوزه مطرح بشود.

همه نباید فقیه شوند!
در همین زمان خود ما،مرحوم علامه‏ طباطبایى(رض) درحدى بود که اگر منحصر به فقاهت مى‏شد،یقیناً به مرجعیت تقلید مى‏رسید.ایشان از علماى زمان خودش،اگر بیشتر نبود،کمتر نبود؛ اما فقاهت را به کسانى سپرد که مشغول فقاهت بودند.آن زمان در قم مرحوم آیت‏اللّه بروجردى  با آن عظمت،و اساتید بعد از آن بزرگوار،مشغول کار فقاهت بودند؛ اما ایشان آمد مشغول فلسفه گردید و رکنى شد،و بعد از آنکه در قم هیچ نشان قابل توجهى از فلسفه نبود،آن را احیا کرد؛ شاگردانى تربیت نمود،معارف فلسفه را راه انداخت و گسترش داد.البته قبل از ایشان امام فلسفه مى‏گفتند،لیکن در دایره‏ محدودى و با شاگردان مخصوصى؛ اما ایشان گسترش داد،درس را وسیع کرد و عمرش را به فلسفه صرف نمود.حوزه‏ها باید این‏طور باشند.این‏گونه نباشد که همه باید رشته‏ فقاهت را بگیرند؛ نخیر،طلبه باید بداند که اگر رشته‏ تاریخ یا تفسیر یا فلسفه یا کلام یا علوم قرآن یا بقیه‏ علوم اسلامى را پیمود،ارزشى در انتظار اوست و ارزش‏گذارى مناسبى مى‏شود.(آغاز درس خارج فقه 31/06/70)

...استاد غربیم
ما که در فلسفه‏ استاد غربیم.همه قبول دارند که در فلسفه‏،شرق استاد غرب است و ایران جزو پیشروان فلسفه‏ در دنیاست؛ کسى که دیگر در این بحث ندارد...درعین‏حال فلان فیلسوفِ نصفه‏کاره‏ ناقصِ غربى،با شرح حالش،تماماً در همه‏ مراحل معرفت عمومى در اینجا حضور دارد؛ در حالى که یک فیلسوف ایرانى،یک شاعر بزرگ ایرانى،یک عارف ایرانى،اصلًا شناخته‏شده نیست؛ حالا فقیه که هیچ!

(شروع درس خارج فقه20/06/73)

چطور می‌خواهید مقابله کنید؟
چقدر در زمینه‏ فلسفه‏ و کلام و کلامِ جدید و فلسفه‏ دین و مباحث دین‏شناسى و سایر زمینه‏ها،مطلب نوشته‏اند و چقدر کار کرده‏اند! ممکن است همه‏ این‏ها هم غلط باشد؛اما بالاخره یک متاع فکر وموج فکرى است که بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد.شما در حال حاضر کجایید؟ چطور مى‏خواهید با این‏ها مقابله کنید؟
امروز دنیا،دنیاى امواج است.با امواج و رایانه،همه‏ مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل مى‏شود.الآن دورترین کتابخانه‏هاى دنیا مى‏توانند در ظرف مدّت پنج دقیقه،مطالب کتابى را که در کتابخانه‏ کنگره‏ امریکاست،روى صفحه‏ کاغذ خود چاپ کنند! این‏گونه،مطالب منتقل مى‏شود.ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعى است که حوزه‏ى امروز ما،آن را دارد.(آغاز درس خارج فقه 28/06/78)

فلسفه جزء لوازم حوزه‌ها
امروز اهمیت حوزه‏هاى علمى فقط در این نیست که مى‏توانند و مى‏باید تبلیغ دین بکنند که البته این یکى از وظایف مهم و عمده است بلکه اهمیت بیشتر از آن،یا لااقل معادل اهمیت تبلیغ،اهمیت آموزش علمى و فنّى و مبانى و معارف دینى است؛ اعم از فقهش،یا کلامش،یا فلسفه‏اش،یا بقیه علومى که احتیاج دارد در درجه بعد قرار گیرد.لذا اهمیت حوزه‏ها و اهمیت علماى دین و مدرّسین علوم دینى و اهمیت کار و تلاشى که طلبه علوم دینى مى‏کند،روزافزون است.البته در این زمینه که چه مباحثى را باید در حوزه‏ها اصل دانست،ما بارها مطالبى عرض کرده‏ایم؛ حالا هم عرض مى‏کنیم: رشته‏هاى اصلى در حوزه‏هاى علمیه،به ترتیب،اوّل فقه است؛ دوم کلام است؛ و سپس فلسفه‏ است.فقه،ستون فقرات حوزه‏هاى علمیه است؛ علم کلام،جزو پایه‏هاى حوزه‏هاى علمیه است؛ فلسفه‏،جزو لوازم حتمى حوزه‏هاى علمیه است.

گسترش جریان فلسفی
در گذشته در حوزه‏ قم با فلسفه‏ و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مى‏شد.درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید وایشان مجبورشد شفا تدریس کند.دردوره‏ اخیر،قم مرکز حوزه‏ فلسفى ما بوده است؛ آقاى طباطبایى هم انسان‏کاملًا متشرّع،مواظب،دائم‏الذّکر،متعبّد،اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آن‏طورى نبوده است- البته جلسات خصوصى را کارى نداریم- مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آن‏ها را انکار کند؛ درعین‏حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد،این‏طور مورد تهاجم قرار گرفت.نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است.با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى،جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه‏ یک از تلامذه‏ ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم.آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفى‏اى که به وسیله‏ ایشان پایه‏گذارى شد،باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مى‏کرد،که نکرده است.البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الآن هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مى‏کنیم؛اما بالاخره هرچه بود،نتیجه‏اش این شد.این نباید تکرار شود.

فلسفه اسلامی فقه اکبر
فلسفه‏ اسلامى...فقه اکبر است؛ پایه‏ دین است؛ مبناى همه‏ معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد.
مرکز فلسفه هم باید حوزه‏ علمیه باشد.یکى از بزرگترین خسارتهایى که ما کردیم،این بوده که مرکز فلسفه‏ اسلامى از حوزه‏ى علمیه به مناطق مختلف منتقل شده است.بعضى از آقایانِ اساتید فلسفه،ماه رمضان پیش من بودند؛ مى‏گفتند برخى از آقایانى که اصلًا اهلیّت ندارند،در مساجد فلسفه تدریس مى‏کنند و ناقص و سطحى و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبى را دست افراد مى‏دهند.این‏ها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند.

قم قطب اصلی فلسفه
من خدمت آقاى جوادى و آقاى مصباح مکررا گفته‏ام باید کارى کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد و قطب اصلىِ فلسفه‏ اسلامى همچنان باقى بماند.بنابراین در این زمینه هرچه شما تلاش کنید،بجا و بحق خواهد بود.همه باید تلاش کنند؛مدیریّت حوزه و اساتید فلسفه هم باید تلاش کنند.طلّابِ فلسفه را باید تشویق کرد.
اینکه گفته مى‏شود امتیازات آخوندى و روحانى مال فقهاست،نه مال فلاسفه و عرفا و متکلّمین،امروز خیلى مثل سابق نیست.سابقاً «ملّا اسماعیل خواجویى» در اصفهان- که جزو تلامذه‏ به واسطه‏ى ملاصدرا بوده- با آن مقام علمى و عظمت،جرأت نمى‏کرده فلسفه تدریس کند.سرنوشت بعضى از اقران ایشان- مثل مرحوم «بیدآبادى» و دیگران- طورى براى این‏ها تجربه‏هاى تلخ درست کرده بود که جرأت نمى‏کردند فلسفه تدریس کنند

فلسفه یک افتخار است
امروز این‏طور نیست؛ فلسفه یک امتیاز و یک افتخار است؛ نه فقط در چشم حوزوى‏ها،بلکه در چشم مردم هم همین‏طور است.بعضیها که حتى اهل فلسفه هم نیستند،براى همین امتیازات ظاهرى،ادّعاى استادىِ فلسفه مى‏کنند.بنابراین،این‏طور هم فضا را مأیوس‏کننده نبینید که حالا مثلا باید خود را فدا کنیم و وارد عرصه‏ فلسفه شویم؛ نه،امروز فلسفه امتیاز دارد.باتوسعه‏ فضاهاى دانشگاهى وباگسترش علم و معرفت دربین جوانان،امروز وقتى یک طلبه‏ فاضلِ فلسفه‏خوان یا فلسفه‏دان در جامعه مطرح مى‏شود،امتیاز احترام کسب مى‏کند.به نظر من همین جریان را باید تقویت کرد.نگذارید حوزه از مرکزیت فلسفه بیفتد.در این زمینه هر کارى مى‏شود کرد،باید انجام داد.

نقص فلسفه ما
...یکى مسأله‏ امتداد سیاسى- اجتماعى فلسفه است که من مکرر به دوستان گفته‏ام...منتها نه با تعبیر رنسانس فلسفى؛ نباید به این معنا مطرح شود...نقص فلسفه ما این نیست که ذهنى است- فلسفه طبعا با ذهن و عقل سروکار دارد- نقص فلسفه‏ ما این است که این ذهنیت امتداد سیاسى و اجتماعى ندارد.فلسفه‏هاى غربى براى همه‏ مسائل زندگى مردم،کم‏وبیش تکلیفى معیّن مى‏کند:سیستم اجتماعى را معیّن مى‏کند،سیستم سیاسى را معیّن مى‏کند،وضع حکومت را معیّن مى‏کند،کیفیت تعامل‏ مردم با همدیگر را معیّن مى‏کند؛ اما فلسفه‏ ما ب‏طور کلّى در زمینه‏ ذهنیّاتِ مجرد باقى مى‏ماند و امتداد پیدا نمى‏کند.شما بیایید این امتداد را تأمین کنید،و این ممکن است؛ کما اینکه خود توحید یک مبناى فلسفى و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعى و سیاسى دارد.«لا إله إلا اللّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفى و عقلى منحصر و زندانى نمى‏ماند؛ وارد جامعه مى‏شود و تکلیف حاکم را معیّن مى‏کند،تکلیف محکوم را معیّن مى‏کند،تکلیف مردم را معیّن مى‏کند.مى‏توان در مبانى موجود فلسفىِ ما نقاط مهمّى را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد،جریانهاى بسیار فیّاضى رادر خارج از محیط ذهنیّت به وجود مى‏آورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن مى‏کند.دنبال این‏ها بگردید،این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‏گاه یک دستگاه فلسفى درست کنید.از وحدت وجود،از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»،از مبانى ملّاصدرا،- اگر نگوییم از همه‏ این‏ها،از بسیارى از این‏ها- مى‏شود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعى،سیاسى و اقتصادى درست کرد؛ فضلًا از آن،فلسفه‏هاى مضاف،فلسفه‏ اخلاق،فلسفه‏ اقتصاد و ....،(این) یکى از کارهاى اساسى است.

فلسفه و قرب الهی
فلسفه‏ اسلامى،پایه و دستگاهى بوده که انسان را به دین،خدا و معرفت دینى نزدیک مى‏کرده است.فلسفه براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه‏ ما -مثل ابن سینا و ملّا صدرا- عارف هم بوده‏اند.اصلا آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‏ جدید- یعنى فلسفه‏ ملّاصدرا- بخاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مى‏رساند؛ پالایش مى‏کند و در انسان اخلاق به وجود مى‏آورد.ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود.راهش هم تقویت فلسفه‏ ملاصدراست؛ یعنى راهى که ملّا صدرا آمده،راه درستى است.آن فلسفه است که انسان را وادار مى‏کند هفت سفر پیاده به حج برود و به همه‏ زخارف دنیوى بى‏اعتنایى کند.البته نمى‏خواهیم بگوییم هرکس در این دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد،اهل دنیاست؛نه،اما این راه خوبى است.راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ این را باید در آموزش فلسفه،در تدوین کتاب فلسفى،در درس فلسفى و در انجمن فلسفه- همین که به آن اشاره شد- رعایت کرد.اهل فلسفه‏اى که ما قبلا دیده بودیم،همه همین‏طور بودند؛ کسانى بودند که از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند،از بقیه‏ افرادى که در زمینه‏هاى علمىِ حوزه کار مى‏کردند،بهتر و زبده‏تر و شفّافتر بودند.

رقیب‌سازی
به اعتقاد بنده،قرائن و شواهد نشان مى‏دهد فلسفه‏هایى که در ایران رایج شد- و الآن هم اوج آن است- عادّى نبود.خواستند براى فلسفه‏ اسلامى رقیب درست کنند؛ لذا فلسفه‏هاى غربى را آوردند و ترجمه و ترویج کردند.با غفلت حوزه‏هاى علمیه‏ ما تدریجاً کار به جایى رسید که هر وقت در محیطهاى دانشگاهى اسم فلسفه برده مى‏شد- الآن هم تقریباً همین‏طور است- ذهن به سمت «کانت» و «هگل» و امثال این‏ها مى‏رفت و تصوّر مى‏شد اصلًا فلسفه محصول تفکّر این‏هاست.زمانى که تفکّرات مارکسیستى در ایران خیلى رواج داشت،یکى از قلمهاى عمده‏ تبلیغاتىِ کمونیستها کوبیدن منطق ارسطویى و منطق شکلى بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب مى‏شد؛مى‏گفتند این‏ها طرف‏دار منطق ارسطویى‏اند! تا این حد فلسفه‏ اسلامى و مبانى فلسفه‏ اسلامى و از جمله منطق را ضدّ ارزش کرده بودند.این کار،حساب شده صورت گرفته است.البته نمى‏گوییم هر دانشجو یا استادى وارد فلسفه‏ جدید شد،لابد با «سیا» ارتباط دارد؛ نه،اما این یک فکرِ اساسى شد.کسانى که پیشروان این کار بودند- امثال فروغى و دیگران- ارتباطات سیاسى و خارجى و تلاشهایشان مشخص است.امروز هم آدم قرائن و شواهدى را مشاهده مى‏کند که کسانى مى‏خواهند درست نقطه‏ مقابل ما- که فلسفه را یک امر کاملًا خواصى قرار داده‏ایم- حجمهاى قوىِ فلسفى را بیاورند.برخلاف یک فقیه که مثلا مى‏نشیند مسئله مى‏گوید،اصلًا بروز و ترشّح فلسفه از درون انسان به بیرون است؛ این تربیتِ حوزه‏هاى علمیه‏ ما بوده؛ اما آن‏ها بعکس،فلسفه رادر سطوح مختلف ترویج کردند.

تشکیل باشگاه فلسفی
خوب است انجمن فلسفه‏ اسلامى یا انجمن حکمت اسلامى تشکیل شود.این جزو طرحهاى بسیار مفید است.بناى خوبى به وجود آید یا از بناهایى که وجود دارد،تصرّف شود و براى این کار تجهیز گردد.سالن سخنرانى ایجاد کنند،محلّ درس بگذارند و میزگرد تشکیل دهند.نهضت آزاداندیشى‏اى که مطرح شد و بعضى از آقایان هم استقبال کردند،یکى از بهترین جاهایش همین‏جاست.افراد بنشینند نظرات و حرفها و استدلالهاى خود را بگویند؛ اساتید فرصت پیدا کنند و بیایند شاگردان فلسفى خود را ببینند؛ ببینند اینهایى که طبقه‏ دوم آنها هستند،چه کسانى‏اند...

فلسفه برای کودکان
یکى از رشته‏هاى تألیف و کار فلسفى،نوشتن فلسفه براى کودکان است.کتابهاى فلسفىِ متعدّدى براى کودکان نوشته‏اند و ذهن آنان را از اوّل با مبانى فلسفى‏اى که امروز موردپسند لیبرال دمکراسى است،آشنا مى‏کنند.یقیناً در نظام شوروى سابق و دیگر نظامهاى مارکسیستى اگر دستگاه فلسفه براى کودکان و جوانان بود،چیزى‏ بود که مثلا به فلسفه‏ علمى «مارکس» منتهى شود.ما از این کار غفلت داریم.من به دوستانى که در بنیاد ملاصدرا مشغول کار هستند،سفارش کردم،گفتم بنشینید براى جوانان و کودکان کتاب بنویسید.این کارى است که قم مى‏تواند بر آن همّت بگمارد.بنابراین از جمله کارهاى بسیار لازم،بسط فلسفه است؛ البته با مبانى مستحکم و ادبیات خوب و جذاب.
(در جمع فضلاى حوزه‏ علمیه‏ قم 29/10/1382)

فلسفه از دبستان
امروز در دنیا به زبان کودکى به کودکان فلسفه‏ مى‏آموزند؛ یعنى چیزى که از نظر بعضى از طراحان کشور ما بى‏معنى است؛ فکر مى‏کنند فلسفه‏ مخصوص آدم‏هاى ریش و سبیل‏دار و کسانى است که یک سنى از آن‏ها گذشته باشد.نگاه مدرن به مسائل حیات،امروز پیشروان علمى دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه‏ را از دوره‏ دبستان به کودکان تعلیم داد.(دیدار با معلمان12/ 02/ 1385)

فلسفه نباشد،علم هم نیست!
پایه‏ علم هم بر فلسفه‏ است؛ فلسفه‏ نباشد،علم وجود ندارد.اگر استنتاج فلسفى نباشد،اصلًا علم می شود بى‏معنا.تولید فکر خیلى مهم است.البته تولید فکر از تولید علم دشوارتر است.متفکرین و نخبگان فکرى در معرض آسیبهائى هستند که نخبگان علمى کمتر در معرض آن آسیبها قرار می‌گیرند.بنابراین کار،کار دشوارى است؛ اما بسیار مهم است.
خوب،فلسفه مال ماست؛ مهد فلسفه،کشور ماست.آنچه که در کشور ما به نام فلسفه وجود دارد،به عنوان فلسفه و به معناى فلسفه بسیار نزدیکتر است تا آنچه که در اختیار غربى‏هاست،که امروز فلسفه‏ آنها سر و صدایش دنیا را پر کرده.خوب،کار کنند.حوزه‏هاى ما مرکز فلسفه است؛ پرورش‏یافتگان حوزه‏ها،اساتید بزرگ فلسفه هستند؛ در دانشگاه‏ها هم خوشبختانه این معنا رسوخ پیدا کرده؛ بنابراین در زمینه‏ى تولید فکر -که منبعث از نگاه فلسفى است- باید کار شود.

اجتهاد مخصوص فقه نیست
اجتهاد مخصوص فقه هم نیست؛ در علوم عقلى،در فلسفه‏،در کلام،اجتهاد کسانى که فنان این فنون هستند،امر لازمى است.اگر این اجتهاد نباشد،خواهیم شد آب راکد.
امروز حوزه نباید در صحنه‏هاى متعدد فلسفى و فقهى و کلامى در دنیا غائب باشد.این همه سؤال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد،نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد.فکر نو لازم است،پاسخ به نیازهاى نوبه‏نو لازم است که دارد مثل سیل در دنیا مطرح می شود؛ باید شما برایش جواب فراهم کنید...باید پاسخ قوى،منطقى و قانع کننده بیاورید وسط.باید پاسخها در دنیا مطرح شود.دائم بایستى صادرات قم-این قلب معرفتى دنیاى اسلام- پمپاژ بشود.امروز خوشبختانه وسائل ارتباطىِ سریع در اختیار همه هست.شما می توانید اینجا اقدامى بکنید،در آن طرف دنیا در همان ساعت از شما بشنوند و استفاده کنند.

پرچم فلسفه در دست حوزه
توجه بکنید؛ اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه‏ و رشته‏ فلسفه‏ و علم فلسفه‏؛ هر کدام از اینها مسئولیتى دارند.رشته‏ فقه مسئولیاتى دارد،فلسفه‏ هم مسئولیتهاى بزرگى بر دوش دارد.پرچم فلسفه‏  اسلامى دست حوزه‏هاى علمیه بوده است و باید باشد و بماند.اگر شما این پرچم را زمین بگذارید،دیگرانى که احیاناً صلاحیت لازم را ندارند،این پرچم را برمی دارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه مى‏افتد دست کسانى که شاید صلاحیتهاى لازم را برایش نداشته باشند.امروز اگر نظام و جامعه‏ى ما از فلسفه محروم بماند،در مقابل این شبهات گوناگون،این فلسفه‏هاى وارداتى مختلف،لخت و بى‏دفاع خواهد ماند.آن چیزى که میتواند جواب شماها را بدهد،غالباً فقه نیست؛ علوم عقلى است؛ فلسفه و کلام.اینها لازم است.در حوزه،اینها رشته‏هاى مهمى است.(دیدار با فضلا و اساتید حوزه علمیه قم ‏29/07/1389)

تجلیل از حکمت متعالیه و ملاصدرا
از تشکیل این مجمع بزرگ علمى و فکرى که بر گرد اندیشه و شخصیّت فیلسوف نامدار ایرانى،حکیم صدر المتألّهین شیرازى فراهم آمده،احساس افتخار و مسرّت مى‏کنم و خداى سبحان را سپاس مى‏گویم.
اگرچه دانسته‏هاى دنیاى غرب و حتى بخشهایى از دنیاى اسلام از این شخصیّت کم‏نظیر چندان وسیع نیست،ولى حوزه‏هاى فلسفى ایران لااقل درسه قرن اخیر یعنى تقریباً از صد سال پس از تألیف کتاب اسفار تاکنون یکسره از آراء فلسفى صدر المتألّهین تغذیه شده و کتابها و آراء مهمّ او که بسیارى از آن‏ها حداقل در قالب استدلالى و عقلانى‏اش از ابتکارات اوست محور درس و تحقیق و شرح و تنقیح بوده است.از طرفه‏هاى زمانه این است که صدر المتألّهین،هم بیشترین پیروان و منتحلان فلسفى و هم بیشترین منتقدان و مخالفان رادر مدت چهار قرن گذشته داشته است.در این مدت بیشترین مشعل داران فلسفه‏ الهى در ایران،دنباله روان و شارحان فلسفه‏اى بشمار مى‏روند که او با نبوغ و ابتکار خود همچون ناسخ شیوه‏هاى معروف مشایى و اشراقى،و مشتمل بر همه‏ برجستگى‏هاى آن،بنیان نهاد و مبانى آن رادر هزاران صفحه با تقریر رسا و پرجاذبه‏ى خویش،تبیین کرد.و باز در همین مدّت کسان زیادى از منتحلان عقاید او در ابواب وجود و الهیات خاص و معاد و غیره،به همان سرنوشتى دچار شدند که وى در دوران زندگى‏اش آن را به تلخى آزموده و موطن مألوف را بخاطر آن ترک کرد.

فاخرترین عناصر معرفت
مکتب فلسفى صدر المتألّهین همچون شخصیت و زندگى خود او،مجموعه‏ در هم تنیده و به وحدت رسیده‏ چند عنصر گرانبها است.در فلسفه‏ او از فاخرترین عناصر معرفت یعنى عقل منطقى،و شهود عرفانى،و وحى قرآنى،در کنار هم بهره گرفته شده،و در ترکیب شخصیّت او تحقیق و تأمّل برهانى،و ذوق و مکاشفه عرفانى،و تعبّد و تدیّن و زهد و انس با کتاب و سنّت،همه باهم دخیل گشته،و در عمر علمىِ پنجاه‏ساله او رحله‏هاى تحصیلى به مراکز علمى روزگار،با مهاجرت به کهک قم براى عزلت و انزوا،و با هفت نوبت پیاده احرامىِ حج شدن،همراه گردیده است.همان‏گونه که فلسفه‏ صدرایى که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده در هنگام پیدایش خود،نقطه‏ اوج فلسفه‏ اسلامى تا زمان او و ضربه‏اى قاطع بر حملات تخریبى مشکّکان و فلسفه‏ستیزان دورانهاى میانه‏ى اسلامى بوده است،امروزه پس از بهره‏گیرى چهار صدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلى،و نقد و تبیین و تکمیل در حوزه‏هاى فلسفه‏،و وَرز یافتن با دست تواناى فلاسفه‏ نامدار حوزه‏هاى علمى به‏ویژه در اصفهان و تهران و خراسان،نه تنها استحکام بلکه شادابى و سرزندگى مضاعفى گرفته و مى‏تواند در جایگاه شایسته‏ خود در بناى فرهنگ و تمدن،بایستد و چون خورشیدى در ذهن انسانها بدرخشد و فضاى ذهنى را تابناک سازد.
مکتب فلسفى صدر المتألّهین همچون همه‏ فلسفه‏ها در محدوده‏ ملیت و جغرافیا نمى‏گنجد و متعلق به همه‏ انسانها و جامعه‏هاست.همواره همه‏ بشریت به یک چهارچوب و استخوان‏بندى متقن عقلانى براى فهم و تفسیر هستى نیازمندند.هیچ فرهنگ و تمدنى بدون چنین پایه‏ مستحکم و قابل قبولى نمى‏تواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه‏ روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد.و چنین است که به گمان ما فلسفه‏ اسلامى به‏ویژه در اسلوب ومحتواى حکمت صدرایى،جاى خالى خویش رادراندیشه‏ انسان این روزگار مى‏جوید و سرانجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.

دوره با برکت فلسفه اسلامی
ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهى وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم.دوران ما با دمیدن خورشیدى چون امام خمینى که یگانه‏ دین و فلسفه و سیاست و خود یکى از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود،و نیز باحوزه‏ درسى و تحقیقى پربرکت حکیم علامه طباطبایى که استاد یگانه‏ مبانى ملاصدرادر طول سى سال در حوزه‏ قم به شمار مى‏رفت،و تلاش تلامذه و هم‏دوره هاى آنان،بى‏شک دوره‏ بابرکتى براى فلسفه الهى است.
(پیام به کنگره‏ بزرگداشت صدرالمتألّهین 01/03/1378)


» نظر
   1   2   3   4   5   >>   >
title=