سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحقق بسیج جهانی اسلام با محوریت جوانان طلبه و دانشجو

گزارشى از اجلاس جهانى جوانان و بیدارى اسلامى
 

آن زمان که امام خمینی(ره) می فرمود: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.» و یا دردمندانه در اواخر عمر شریفش بیان می کرد: «راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- داشت؟» شاید عده ای این حرف ها را آرمانی دست نیافتنی می دانستند؛ اما آنان که به امام اعتقاد قلبی داشتند، این را هم مانند پیش بینی دیگر امام که اوایل شروع نهضت بیداری اسلامی مردم ایران گفته بود «سربازان من در گهواره اند» می دانستند که همگان دیدند در سال های بعد تحقق پیدا کرد! اجلاس جوانان و بیداری اسلامی را در این راستا باید تحلیل کرد. آنچه امام گفت، امروز در حال ظاهر شدن است به نظر، اینجا می توان به این فرمایش امام خامنه ای(مدظله العالی) هم تمسک کرد: «و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسی که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او فهمید، در حالی که هیچ کدام از ماها نمی فهمیدیم.» (14/10/1390)
به گفته دکتر ولایتی چنین اجتماعی در طول تاریخ اسلام از نظر جمعیت و جغرافیا تاکنون سابقه نداشته است.
لباس ها، زبان ها، لهجه ها، حتی رنگ پوست ها با هم فرق داشت، جوانانی از 73 کشور دور هم جمع شده بودند... اما مشترکاتی هم داشتند که همه این تفاوت ها را تحت الشعاع قرار می داد؛ همه مسلمان بودند، همه هنگام شنیدن نام حضرت رسول(ص) صلوات می فرستادند. هنگام شروع سخن بسم الله گفته و بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او درود می فرستادند. با شنیدن صدای اذان، آستین ها را بالا زده، آماده وضو شدند. موقع نماز همه دنبال یک قبله می گشتند و همه به همان سو اقامه نماز کردند.
همه جوان بودند، اهل بحث، آرمان گرا، منتقد، صریح، فعال، پرشور و... همه انقلابی بودند؛ مخالف استبداد و دیکتاتوری، مخالف آمریکا و رژیم صهیونیستی، شعارشان الله اکبر، حامی فلسطین، عاشق امام خمینی و انقلاب ایران، مشتاق زیارت مقام معظم رهبری. این مشترکات سبب شده بود، دو روز دوستانه در کنار هم با همه آن تفاوت ها با هم بگویند، نقد کنند، و برای آینده جهان اسلام برنامه ریزی کنند.
قبل از ورود به همایش، امتداد برج میلاد را با نگاهت دنبال می کنی و لاجرم به آسمان می رسی! تقریباً همه این تجربه را داشتند و آفتاب بی رمق بهمن ماه چشم همه را یک باری نوازش داده بود!
اجلاس جهانی جوانان و بیداری اسلامی در حال شروع شدن بود؛ اما دوربین های صداوسیما دیرتر از میهمان ها رسیده بودند! نصب دوربین ها و آماده کردن سن، در حضور میهمان ها انجام شد !
صحن اصلی سالن در اختیار میهمانان خارجی بود و 170 جوان ایرانی، اجلاس را از بالکن سالن دنبال می کردند.. رسم میهمان نوازی همین است.
کم کم همه آمدند 1330 جوان پرشور انقلابی از سرتاسر عالم... تونس، سیبری، پرو، لبنان، موریتانی، فلسطین، مالی، آرژانتین، پاکستان و... جوانان مسلمان به خصوص اعراب، گویا بغض فروخفته ای داشتند، تا فضا ساکت می شد، فریاد شعارشان بلند می شد، هر کسی به زبانی نفرت خود از آمریکا و اسرائیل را بروز می داد. «الشعب یرید...» شعار مشترک همه بود که با این جملات تکمیل می شد؛ تحریر فلسطین، تحریر بحرین، وحدت الاسلامیه، ...
وقتی «رمضان عبدالله» در سخنرانی خود اعلام کرد ان شاءالله سال بعد اجلاس دوم جوانان و بیداری اسلامی در غزه برگزار شود، همه با شور وصف ناپذیری در حمایت از این سخن دست زدند و تکبیر گفتند. احمدی نژاد که آمد، استقبال پرشوری از او انجام شد. جلسه هیئت رئیسه و سخنرانی ها تا ظهر طول کشید.
بعد از نماز و ناهار، کمیسیون های شش گانه تشکیل شد، موضوعات اصلی این شش کمیسیون به این شرح بود؛ 1- مبانی نظری، فکری و عوامل پیشرفت و گسترش بیداری اسلامی 2- حاکمیت اسلام، الگوها، دستاوردها وجوانان
3 -استکبار جهانی آمریکا و صهیونیسم در مواجهه با موج بیداری اسلامی 4- جوانان، مقاومت، فلسطین و بیداری اسلامی
5- آسیب شناسی فرصت ها و تهدیدات بیداری اسلامی
6- چشم انداز و افق های آینده بیداری اسلامی. در کمیسیون آفاق و چشم انداز از سنگال و اتریش و عراق و لیبی و .. سخنرانی کردند همه از امام خمینی(ره) می گفتند و در مقالات خود سخنی از ایشان را آورده بودند.. تجلیل از امام راحل، ترجیع بند همه سخنرانی ها بود. کم و بیش در سایر کمیسیون ها نیز همین گونه بود.
در راهروی همایش، گروه های مختلف با هم در گروه های دو و چندنفری مشغول صحبت کردن بودند و در مورد کشورها و جغرافیای خود تبادل نظر می کردند. جوانان ایرانی هم در این میان بسیار فعال بودند و افراد، علاقه خاصی به بحث با ایرانی ها داشتند. سوالات گوناگونی در ذهن آنها پیرامون انقلاب ایران وجود داشت. بسیار برایشان جذاب بود که جواب های تازه می شنیدند، چراکه به هر حال، سیطره رسانه ای غرب سبب شده خیلی از واقعیت ها و حقایق از چشم اینها مخفی بماند. به گفته دو جوان تونسی، آنها اخبار را بیشتر از یوتیوب و فیس بوک دنبال می کردند!
جوانی از تونس در مورد رنگ عمامه های علمای شیعه پرسید. می پنداشت هر که عمامه سیاه بر سر دارد، نشانه عظمت علمی اوست. وقتی برایش توضیح دادیم که عمامه مشکی و یا به قول او سوداء مخصوص سادات و اولاد رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) است با خنده ای گفت: امروز تازه این مطالب را فهمیدم! و پرسید: یعنی سید قائد از اولاد رسول الله است؟ در کافی نتی که کنار سالن ایجاد شده بود برخی به سرعت اخبار را در وبلاگ شان می گذاشتند!
بعد از کمیسیون ها، نشست های تخصصی منطقه ای مصر، تونس، لیبی، پاکستان و ... برگزار شد و اوضاع هر کشور در آنجا مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. بعضاً در این جلسات، بحث های جنجالی نیز در می گرفت و اختلاف نظراتی بروز می کرد؛ مثلاً در نشست مصر، دو مصری در مورد مسئله ای با هم بحث می کردند و معلوم بود دو نظر مقابل هم هستند؛ اما این بحث ها قلب ها را از هم دور نکرد. اوج این بحث ها در لابی هتل ها بود، هتل استقلال و آزادی که پذیرای این جوانان بود، تا نیمه های شب شاهد بحث های مختلف جوانان در مورد جهان اسلام بودند. بحث هایی که در آخر با عکس های یادگاری و رد و بدل کرن ایمیل و شماره تلفن و شعار علیه آمریکا و اسرائیل پایان می گرفت.
یکشنبه شب، وقتی گفته شد احتمالاً ایرانی ها به ملاقات آقا نمی روند، غوغایی به پا شد! ناراحتی و اعتراض جوانان ایرانی در جای جای همایش مشهود بود. بالاخره این شکوه ها جواب داد و حوالی نیمه شب دوشنبه، خبر خوش دیدار همه میهمانان، هم ایرانی و هم خارجی با آقا، گرد ناراحتی را از قلب جوانان ایرانی شست.
روز دیدار با آقا از روزهای باشکوه این همایش بود. ایرانی ها که شب گذشته، محرومیت از زیارت آقا به شدت آنها را ناراحت کرده بود، از هشت صبح در مقابل بیت بودند!
پس از ورود به بیت، اعلام شد میهمانان ایرانی باید عقب بنشینند. این را هم گذاشتیم به حساب میهمان نوازی. خوب راست می گفتند، این جوانان از جای جای دنیا آمده بودند امروز آنها بیشتر حق داشتند برای دیدن آقا! روز قبل کلی در مورد ولایت فقیه و شیوه انتخاب او و مجلس خبرگان و ... با برخی میهمانان خارجی بحث شده بود! اما حسینیه امام خمینی(ره) به تنهایی از ساعت ها بحث برای این جماعت گویاتر بود. خانه ای در مرکز شهر بین مردم بین بازار شلوغ جمهوری و ولی عصر! شاید این جوانان منتظر دیدن کاخ بودند!
اینجا هم هر که می رسید، سر به آسمان بلند می کرد، شاید کاخ رهبر ایران را ببیند! اما خبری از کاخ و ساختمان مجلل نبود! اما نگاهشان دوخته می شد به آسمان... اینجا زمین را هم که نگاه می کردند یاد آسمان می افتادند! زیلوهای آبی و رنگ ورو رفته بیت! اینجا همانجایی است که آمریکا و اسرائیل بارها از همین جا تودهنی خورده اند. ولایت فقیه، یعنی همین، یعنی اتصال از زمین به آسمان! هیبت اینجا به خاطر سادگی اش است.
همه که آمدند، بازهم شور و حرارت خاصی بر پا شد. باز هم شعار باز هم فریادهای مکرر! میدان التحریر و میدان لولو را به یادت می آورد!
وقتی گروه سرود لبنانی شعرش را می خواند و به این مصراع می رسید «هل من ناصر فدایی» همه با هم به لهجه عربی می گفتند «لبیک خامنائی!» برخی روی کاغذهایی که در اختیار داشتند، اسم کشورشان را نوشته بودند. برخی هم جملاتی برای عرض ارادت به قائدشان! زیاد فرقی با دیدارهای داخلی آقا با بسیجی ها نداشت! چرا یک فرق داشت! شعارهای شان فرق داشت «صل علی محمد بوی خمینی آمد» نمی گفتند، فریاد می زدند «بالروح بالدم نفدیک یا امام» «لبیک خامنه ای» «الموت لامریکا» «کلا کلا آمریکا» و «هیهات من الذله» و .. روح همان روح بسیج بود. دوست داشتند با امام حرف بزنند، وقتی مجری برنامه خواست جوانان آرام باشند و مراعات وقت را بکنند، آقا با دست اشاره کرد، یعنی بگذارید حرف بزنند، جوانان پرشور را می توان مگر ساکت کرد! آن هم جوانی که عمری آرزوی دیدار با آقا را داشته است. قرائت قرآن توانست سکوت را بر جلسه حاکم کند. اما پس از آن، مجدداً از جای جای مختلف برای ابراز ارادت به آقا بلند می شدند و شعار می دادند!
جوان بحرینی کوتاه حرف زد؛ اما اشک همه را در آورد؛ «سلام بر تو ای پسر رسول الله (صلی الله علیه و آله)
به فدای تو جان من و جان های این جوانان مقاوم. هنگامی که شهدای ما یکی پس از دیگری به زمین می افتادند ما رایحه کرامت را از بوستان امام خمینی(ره) استشمام می کردیم و همه سخنان مبارک شما را به یاد می آوردیم. بعد گفت می خواهم شکایت کنم، شکایت حبیب به حبیبش! و گفت هل تعلمون ... آیا می دانید که ما در کشوری هستیم که فرزندانش در سرزمین شان غریب هستند؟ و ...
دختر شهید مغنیه هم مردانه سخن گفت! خودش را دختر آقا معرفی کرد، وقتی گفت از سرزمین سیدالمقاومه سیدحسن نصرالله آمده ام، همه فریاد زدند: «لبیک نصرالله»
آقا که شروع به سخن کرد، صحبت های ایشان را با دقت گوش می دادند. با اینکه باید ترجمه می شد و به نظر زبان اصلی با فضای زبان ترجمه فرق دارد؛ اما شعارها و تکبیرها به موقع بود!
سخنرانی که تمام شد، آقا از مقابل جمع رد شدند، این رفتار آقا احساسات خیلی ها را برانگیخت، ایرانی ها که عقب بودند برای دیدن آقا همه دویدند جلو! دو جوان لبنانی همدیگر را در آغوش گرفته بودند و چنان گریه می کردند گویا مادری بعد از ده ها سال به فرزندش رسیده است و از شوق وصال فقط می تواند گریه کند! جوانی از کشور مالی، مکرراً از ته دل فریاد می زد: لبیک یا خامنه ای ... به شانه اش زدم گفتم ماشاءالله. با زبان عربی گفت: ایشان رهبر ماست مولای ماست روی کاغذی هم نوشته بود: «افتخارنا قائدنا!» با دست روی قلبش می کوبید و می گفت: افتخارنا قائدنا می گفت: تا آخرین قطره خون با ایشان هستیم، از خدا می خواهم مرا با ایشان و اجدادش محشور کند و باز فریاد می زد لبیک یا خامنه ای.
اختتامیه جلسه در برج میلاد برگزار شد. حالا رفاقت ها بیشتر شده، همدیگر را می شناسیم، چهره ها آشناترند از قبل.
پرچم رژیم صهیونیستی را روی زمین که گذاشتند، اعضای شرکت کننده آن را لگدمال می کردند، همان گونه که حیثیت این رژیم را در منطقه لگدمال کردند. آن طرف تر، یک نقشه فلسطین پهن شده بود به طول شاید 10 متر روی آن نوشته بود: «فلسطین من البحر الی النهر» نوشته های جالبی با زبان های مختلف، عربی، فرانسه، انگلیسی، فارسی و اردو روی آن نوشته بود.
یک طومار با 10 هزار امضا هم از طلاب قم آمده بود. عکس های امام خامنه ای را که توزیع می کردند، جوانان کشورهای مختلف با اشتیاق و چندتا چندتا می گرفتند. کتاب های امام و آقا نیز پرمشتری بود. در حاشیه سالن نیز نمایشگاهی از دستاوردهای علمی انقلاب اسلامی برپا شده بود که نشان می داد علیرغم همه مشکلات و تهدیدات و تحریم ها علیه ایران، انقلاب اسلامی تا چه حد پیشرفت داشته است.
حوالی ساعت هشت، همه منتظر مراسم اختتامیه بودند، دکتر ولایتی آیه «و واعدنا» را خواند، با این استدلال که «فاتممناها بعشر» جلسه ادامه یافت و تا 10 شب طول کشید! قرائت آیات پایانی سوره بقره و سوره حمد توسط قاری ایرانی آقای «شاکری» حسن ختام جلسه بود. باز هم اعضای شرکت کننده به هتل ها بازگشتند و باز هم رفاقت ها و بحث ها... قرار بود برای دیدن کارخانه فولاد به اصفهان بروند... همایش تمام شد، حالا جوانان مسلمان به کشور های خود بازگشته اند و به نظر، هسته های مقاومت برای تشکیل حکومت جهانی اسلام شکل گرفته است.

صبح صادق، ش.538، ص.11


» نظر

شاگرد ممتاز فقه سیاسی امام خمینی

به پاسداشت تلاشهای علمی مرحوم عمید زنجانی
عباسعلی عمید زنجانی در زنجان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدارس «توفیق» و «سید» در زادگاهش گذراند. سپس آن را در حوزه علمیه قم ادامه داد و مورد توجه «آیت الله حجت کوه کمره ای» قرار گرفت. دروس «مطول»، «حاشیه ملاعبدالله»، «شرح منظومه»، «شرح مطالع» و «شرح شمسیه» را فراگرفت و به آموختن هیئت، نجوم، کلام، تفسیر و مباحث دیگر علوم اسلامی پرداخت. مدت دو سال نیز نزد آیت الله بروجردی کتاب «شفاء» را خواند. در سال 1338ش. به حوزه درس امام خمینی(ره) راه یافت. در سال 1341ش. به نجف رفت و از محضر علما و استادان برجسته ای چون حضرات آیات «حکیم»، «شاهرودی»، «میرزا باقر زنجانی» و «خویی» بهره ها برد. در سال 1348ش. به ایران بازگشت. وی چندین اجازه نامه از حضرت امام(ره) دریافت کرد که گویا اولین آنها در 9 آذر 1350 بوده است. ایشان که از داعیه داران و تلاشگران وحدت حوزه و دانشگاه بود علاوه بر سطح عالی دروس حوزه با ورود به دانشگاه نیز موفقیت های بسیاری را کسب کرد. مرحوم زنجانی دانشنامه دکترای خود را در رشته فقه و حقوق اسلامی در سال 1366 از طریق خبرگان دانشگاهی از وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران أخذ کرد و با کسب امتیاز علمی که از آثار پژوهشی (کتاب ها و مقالات متعدد) به دست آورده بود توسط هیئت ممیزه وزارت علوم به مرتبه دانشیاری ارتقا یافت و در سال 1373 به مقام استادی نائل آمد.
وی پس از انقلاب در دو دوره قانونگذاری به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز خدمت کرد و در بازنگری قانون اساسی سال 1368 به عنوان منتخب مجلس در شورای بازنگری حضور فعال داشت. وی پس از آن به کارهای علمی و تحقیقی پرداخت و کمتر به عرصه سیاسی مرسوم وارد شد و به کارهای مبنایی و زیربنایی علمی پرداخت.
او استاد عضو گروه آموزشی حقوق خصوصی و اسلامی و عضو وابسته گروه آموزشی حقوق عمومی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و همچنین عضویت هیئت امنای دانشگاه های امام خمینی(ره) و علوم پزشکی زنجان و دانشگاه تهران را بر عهده داشت.
استاد عمید زنجانی پنجاه سال سابقه تدریس در حوزه و دانشگاه در سطوح مختلف داشت و در بیش از 179 همایش داخلی و بین المللی با ارائه مقاله یا به عنوان سخنران، شرکت کرد. راهنمایی بیش از140 تز و رساله کارشناسی ارشد و دکتری از جمله فعالیت های علمی استاد است. ایشان موسس پژوهشکده مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی هستند که از سال 1367 فعال می باشد. استاد در روند سیاست گذاری و فعالیت های اجرایی انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی همکاری موثری داشت و در بیست و ششمین سال تدریس در دانشگاه از تاریخ ششم دی ماه 1384 به سمت ریاست دانشگاه تهران منصوب و در سال1385 به عنوان چهره ماندگار معرفی شد.
از ویژگی های این عالم برجسته انقلاب اسلامی تحقیق و مطالعه در زمینه فقه سیاسی بود و بی تردید در این زمینه جزء معدود صاحب نظرانی بود که توانست آثار بدیعی از خود بر جای بگذارد. وی با توجه به دانشی که در فقه و حقوق و نیز آشنایی وثیقی که با اندیشه های حضرت امام(ره) داشت در مورد فقه حکومتی و جایگاه فقه در سیاست، کتب و مقالات گوناگونی را تألیف کرد و آرا و نظرات نوینی را ارائه داد. از جمله کتاب های ایشان دراین باره می توان به فقه و سیاست، تحول مبانی اندیشه سیاسی در فقه شیعه، درآمدی بر فقه سیاسی، مروری بر کلیات و مبانی حقوق اساسی، حقوق و قواعد مخاصمات در حوزه جهاد اسلامی و حقوق بین الملل اسلام، اقتصاد سیاسی، اصول و مقررات حاکم بر مخاصمات مسلحانه (جهاد)، مبانی حقوق عمومی در اسلام، قواعد فقه سیاسی (مصلحت)، اندیشه سیاسی در جهان اسلام معاصر اشاره کرد. او اعتقاد داشت: «به نظر می رسد که وقت آن رسیده باشد که ما فقه سیاسی را با تعریف جدیدی مورد بررسی قرار دهیم. در فقه سیاسی نیز ما باید در هر زمان، موضوعات آن زمان را در نظر بگیریم و پاسخی از فقه داشته باشیم. این فقه، غیر از نظریات و آرای فقهاست. این فقه، همان تعریف دقیق فقه است؛ استدلالی است، یعنی از منابع فقهی؛ کتاب، سنت، اجماع، عقل و اگر چیزهای دیگری داریم مثل عرف ـ خواه عرف را با عقل یکی بدانیم یا یکی ندانیم - استنباط شده است. بالاخره باید از مجموع منابع فقهی، پاسخ های جدیدی را به مسائل جدید داشته باشیم؛ یعنی تاریخ گذشته را چراغ راه آینده کنیم و در مسائل سیاسی به آرا و نظریات فقهای گذشته فقط به عنوان تجربه تاریخی مسائل سیاسی نگاه کنیم؛ یعنی ببینیم آنها مسائل زمان شان را چگونه حل کرده اند، ما هم مسائل زمان مان را حل کنیم.» چنانچه مشاهده می شود وی همچون امام به جایگاه زمان و مکان در فقه توجه ویژه ای دارد و این مهم را در تطور فقه سیاسی اساسی می داند. آیت الله عمید انقلاب اسلامی را نقطه عطفی در فقه سیاسی می دانست که هیچ کدام از فقهای شیعه در طول تاریخ چنین تجربه ای را نداشتند، از این رو به نظر او با وقوع انقلاب اسلامی روند پیشرفت فقه شیعه در این عرصه بسیار زیاد بوده است و مسائلی مانند مصلحت، عرف، مشروطیت، نظام بین الملل و ... هیچ گاه مانند عصر ما مسئله فقها نبوده است. در آثار مرحوم عمید زنجانی این گونه مسائل مورد توجه قرار گرفته است و یقیناً از این پس بیشتر مورد توجه و تدقیق محققان قرار خواهد گرفت.

صبح صادق، ش.524، ص.6


» نظر

یک داد و ستد فقط به نفع فروشنده!

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون، وعدا علیه حقا فی التوراه والانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله، فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم»؛ خداوند جان و مال مومنان را به بهای بهشت می خرد. آنان در راه خدا جهاد می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در قرآن و تورات و انجیل یادکرده و چه کسی وفادارتر از خدا به پیمانش است؛ پس ای اهل ایمان، در این معامله شما را بشارت باد که این رستگاری و پیروزی بزرگی است. (توبه: 111)
کلمه «اشتراء» به معنای قبول آن جنسی است که در خرید و فروش در برابر پرداخت قیمت به انسان منتقل می شود. خدای سبحان در این آیه به کسانی که در راه او با جان و مال خود جهاد می کنند وعده بهشت داده است.
خداوند این وعده را در قالب تمثیل به خرید و فروش تشبیه کرده است، یعنی خود را خریدار و مومنین را فروشنده و جان و مال ایشان را کالای مورد معامله و بهشت را قیمت و بها و تورات و انجیل و قرآن را سند آن خوانده است و چه تمثیل لطیفی به کار برده است و در آخر، مومنین را به این معامله بشارت داده و به رستگاری عظیمی تهنیت گفته است. (ترجمه المیزان 9: 539)
در این آیه شریفه، خداوند مردم را به یک تجارت سودمند، با ضمانت کافی، دعوت می کند و تمام ویژگی ها و خصوصیات یک معامله بازرگانی در آن موجود است. فروشنده، مشتری، کالا و قیمت. فروشنده: مومن، خریدار: خدا، کالا(مبیع): جان و مال، بها(ثمن): بهشت، واسطه فروش: پیامبر(ص). معامله ای که یک طرف آن خدا و رسولش باشند حتماً منافع کثیری برای فروشنده خواهد داشت؛ چرا که خدا بی نیاز مطلق و رسولش رحمت للعالمین است.
از امام صادق(ع) نقل شده است: «لیس لأبدانکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها» برای بدن های شما، بهایی، جز بهشت نیست، پس جز به بهشت آنها را معامله نکنید. روایت شده است که وقتی انصار در عقبه با پیامبر(ص) بیعت کردند، عبدالهل بن رواحه گفت: یا رسول خدا(ص) آنچه می خواهی برای پروردگارت و خودت در این قرارداد شرط کن. رسول خدا(ص) فرمود: برای پروردگارم شرط می کنم که او را بپرستید و برای او شریک نیاورید و برای خودم شرط می کنم که از آنچه برای خود نمی پسندید برای من هم نپسندید. ابن رواحه گفت: وقتی که چنین کردیم جز ایمان چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: بهشت شما راست. آنها گفتند: معامله امضا شد، اقاله نمی کنیم و تقاضای اقاله هم نداریم. یعنی معامله را به هم نخواهیم زد. (ترجمه جوامع الجامع 3: 23) از این رو خداوند این بشارت را می دهد که «فاستبش روا از این داد و ستد شادمان باشید که کالایی فناپذیر را به بهایی جاودان فروختید و زایل شونده ای را دادید و بی زوالی را گرفتید. البته این را هم باید توجه داشت خداوند در خریدن وارد مزایده می شود و نرخی را پیشنهاد می کند که فروختن به غیر او احمقانه و خسارت است.» (تفسیر نور 5، ص: 149) وقتی خداوند چنین معامله ای سراسر سود و منفعت را برای بندگان تدارک دیده، کسانی که مسیرهای دیگر را می روند چقدر ضرر کرده اند؟ آیا اندازه آن اصلاً قابل محاسبه است؟
البته آنچه در این آیه آمده فضل خدا را نمایان می سازد «چرا که انسان بنده مملوک حقیقی پروردگار متعال است و همه اموال و اجناس و اشیا ملک خالص او هستند و از الطاف و مراحم او اینکه بنده مملوک خود را فروشنده حساب کرده و اجناس و اموال را نیز که در اختیار ظاهری او است، از اموال او به حساب آورده و سپس به صورت خریداری کردن، بهشت را به عنوان بهاء (ثمن) به او رد می کند.» اما این یک شرط دارد؛ «انسان لازم است به طوری خود را از آلودگی، تطهیر و تزکیه کند که حالت خلوص و پاکیزگی پیدا کرده و ظاهر و باطنش صفا و طهارت و قدس داشته و زمینه پیدا کند برای خواستار و خریدار بودن پروردگار متعال.»(تفسیر روشن 10: 281)
پیام ها:
1- با داشتن خریداری همچون خدا، چرا به سراغ دیگران برویم؟ «إِن اللهَ اشْتَرى»
2- خداوند، تنها از مومن خریدار است، نه منافق و کافر. «مِنَ الْمُوْمِنِینَ»
3- در پذیرش الهی، جهاد با جان بر جهاد مالی مقدم است. «أَنْفُسَهُـمْ وَ أَمْوالَهُمْ» (جان را همه دارند، ولی همه مال و ثروت ندارند)
4- بهشت، در سایه جهاد و شمشیر و تقدیم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنةَ یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ»
5- اگر هدف از جهاد، خدا باشد، کشته شدن یا نشدن، تفاوتی نمی کند. «یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
6- مومن همواره آماده رفتن به جبهه است. «یُقاتِلُونَ» (فعل مضارع، نشانه استمرار و تداوم است)
7- هدف مومن از جنگ، ابتدا نابود کردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
8- در معامله با خدا، سود یقینی و قطعی است. «وعداً علیه حقا» در مزایده با خداوند هر چه هست حق و به سود انسان است، بر خلاف دیگران که یا قصد جدی نیست یا بی انگیزه و دروغ است، یا غلو، یا از روی هوس و یا برای طرد کردن رقیب است.
9- ارزش جهاد، مجاهدان و شهیدان، مخصوص اسلام نیست، در تورات و انجیل هم مطرح است و اگر امروزه در آن کتاب ها نیست، نشان تحریف آنهاست. «فِـى الـتـوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ»
10- گرچه ما بر خدا حقی نداریم، اما خداوند برای ما بر عهده خودش حقوقی قرار داده است. «وعداً علیه حقا»
11- معامله یک عقد لازم است که وفا به آن واجب است. «وعداً»، «حقا»، «أوفی »
12- بهترین بشارت، تبدیل فانی به باقی و دنیا به آخرت است و غیر آن خسارت و حسرت است. «فاستبشروا»
13- بالاترین رستگاری تنها در سایه معامله با خداست. «ذل ک هو الفوز العظ یم» (تفسیر نور 5: 150)

صبح صادق، ش. 520، ص.6


» نظر

بیداری اولین گام رستگاری

به بهانه بیداری اسلامی در خاورمیانه

اشاره:
عرفا و اهل سلوک اولین منزلگاه طی طریق به سوی کمال مطلق که همان توحید است را «یقظه» می دانند، چنانچه خواجه عبدالله انصاری در «منازل السائرین» خود این گونه بیان کرده است و حضرت امام نیز بارها در فرمایشات خود به این نکته اشاره داشته است. در قدیمی ترین سند مبارزاتی حضرت امام که در سال 1323 از ایشان صادر شده است مردم دعوت به قیام شده اند و اولین شرط قیام برای خدا از منظر امام، بیداری و هشیاری است. در این ایام که مفهوم بیداری اسلامی به عنوان «یک واقعیت خارجی مشهود و محسوس، فضا را انباشته و قیام ها و انقلاب های بزرگی را پدید آورده» است نیکوست مفهوم بیداری در اندیشه عارف، فقیه و حکیم معاصر حضرت امام خمینی را بازخوانی کنیم تا چراغ راهی برای حرکت به منازل و مراحل بعدی سلوک ملت ها به سمت کمال باشد.

...مسئله این طور شده است که دیگر مستضعفان در مقابل مستکبران قیام کرده اند، بیدار شده اند. بیداری اول قدم است، اول قدم یقظه است. در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است. در این سیر، این هم سیر الهی و عرفانی است، بیداری اول قدم است و کشورهای اسلامی، ملت های مسلم، ملت های مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شده اند، ...، و ان شاء الله پیروز خواهند شد. (صحیفه امام 12 : 383)
... از برای این منزل، چنانچه شیخ عظیم الشأن «شاه آبادی»... بیان فرمودند، ده بیت است که اکنون در مقام تعداد آن نیستیم، ولی آنچه اکنون لازم است بیان شود این است که انسان تا تنبه پیدا نکند که مسافر است و لازم است از برای او سیر و دارای مقصد است و باید به طرف آن مقصد ناچار حرکت کند و حصول مقصد ممکن است، «عزم» برای او حاصل نشود و دارای اراده نگردد. (شرح چهل حدیث: 175)
«قل نما أع ظکم ب واح ده أن تقوموا ل له مثنی و فرادی» (سبا:46) خداوند تعالی می فرماید: به مردم ابلاغ کن که من شما را به یک چیز دعوت می کنم، موعظه به یک چیز. ... این یک موعظه باید سرآمد تمام موعظه هایی باشد که خدای تبارک و تعالی فرموده است و انبیا و اولیا و همین طور هم هست، این یک موعظه این است که «أن تقوموا لله» قیام کنید و نهضت کنید برای خدا. اهل معرفت می گویند: اول منزل سلوک، «یقظه» است؛ ... و به همین آیه تمسک می کند خواجه عبدالله انصاری از منازل السائرین... اول منزل را ... منزل بیداری ذکر می کند و این آیه شریفه را هم شاهد می آورد.... ایشان تعبیرش این است که یعنی بیدار بشوید، بیدار شدن هم یک قسم از «قیام» است و تمام نهضت هایی که در عالم واقع می شود آن هم قیام است؛ قیام از خواب و قیام بعد از بیداری.
قیام از خواب برای ماها که خواب هستیم و باز بیدار نشدیم. ماها که برای سکر طبیعت بیهوش هستیم؛ در خواب غفلت هستیم و چشم و گوش مان همه اش متوجه به عالم طبیعت است. ... خوابی است که طبیعت غلبه کرده است بر ما... اول قدم این است که بیدار بشوند؛ غفلت را کنار بگذارند؛ توجه به معنویات بکنند؛ به ماوراء طبیعت بکنند. ...اگر در حال غفلت ما را سیر دادند و ما بیدار نشدیم تا وقتی که از عالم طبیعت بیرون رفتیم، ما سعادتمند نیستیم.
چنانچه بیدار [شدیم ] و راه را یافتیم و آن راهی که خدای تبارک و تعالی فرموده است راه مستقیم است، راه «الی الله» است، ما آن راه را طی کردیم، از انحرافات کناره گرفتیم، توجه به خدا، توجه به احکام خدا کردیم، ... وقتی که از اینجا منتقل شدیم به عالم دیگر، همه آن سعادت، همه آن نور [است ] ... اگر ما تکلیف خودمان را دانستیم و بیدار شدیم و فهمیدیم که باید سیر کنیم «الی الله»، باید مجاهده کنیم برای خدا، قیام کنیم برای خدا و در همه ابعادی که هستیم و داریم به تکلیف خودمان، به تکلیف هایی که خدای تبارک و تعالی به وسیله انبیا برای ما بیان فرموده است عمل بکنیم، راه مستقیم را طی بکنیم، منتهی می شویم به سعادت... (صحیفه امام 10: 243 و 244)
تا کی می خواهید در خواب غفلت به سر برید و در فساد و تباهی غوطه ور باشید؟ از خدا بترسید؛ از عواقب امور بپرهیزید؛ از خواب غفلت بیدار شوید. شما هنوز بیدار نشده اید؛ هنوز قدم اول را برنداشته اید. ... چشم ها باز و دل ها در خواب فرو رفته است. اگر دل ها خواب آلود و قلب ها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمی بود، این طور آسوده خاطر و بی تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمی دادید. اگر قدری در امور اخروی و عقبات هولناک آن فکر می کردید، به تکالیف و مسئولیت های سنگینی که بر دوش شماست بیشتر اهمیت می دادید. (جهاداکبر: 52) ... عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن است. منزل اول انسانیت «یقظه» است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن اینکه انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می خواهد. ... مرکوب این سفر پر خوف و خطر و این راه تاریک و باریک و صراط احد از سیف و ادق از شعر (تیزتر از تیغ و باریکتر از مو)، همت مردانه است. ... اگر سستی کند و فتور کند، از این صراط نتواند گذشت، به رو در آتش افتد و با خاک مذلت یکسان شده به پرتگاه هلاکت افتد و کسی که از این صراط نتواند گذشت، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت. (شرح چهل حدیث : 99) تا حالا یک قدم از نفس، از مدارج نفسانی ما بیرون نرفتیم؛ یعنی، آن قدم اولی هم که اهل سیر می گویند که یقظه است، ما باز بیدار نشده ایم، خ در طبیعت در ما الآن هم هست و تا آخر هم شاید باشد، مگر خدا یک عنایتی بفرماید. (صحیفه امام 20: 23)
توجه به این نکته و تذکر لازم است. ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود. ... در طول تاریخ، در این سده های آخر، کوشش شده است که ملت های جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجه شان به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سال های بسیار طولانی بوده است و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود. (همان : 532) ما امیدواریم که همه ملت های اسلام با بیداری و با توجه به پاخیزند و این دست های فاسدی که می خواهد همه ملت های اسلام را در تحت سلطه ابرقدرت ها قرار بدهد، آنها را سر جای خودشان بنشانند. ... (همان: 447) نقطه روشنی که در این آخر عمر برای من امیدبخش است، همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است؛ و با خواست خداوند تعالی به نتیجه قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است، خواهد رسید. (همان 3: 115)
من به این جنبش و بیداری عمومی که در کشورهای اسلامی عموماً و در ایران خصوصاً پدید آمده و به این تنفر و انزجار عمومی از دستگاه های ظلم و وحشی گری و استعمار و استعمارگران، امیدها دارم. این بیداری و تنفر عمومی، موقت و زودگذر نیست و تا پایان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمکاران ادامه دارد و به دنبال ظلم بی حد دستگاه های جبار و محرومیت های روزافزون ملت های ستمدیده انفجاری است که قدرت های دست نشانده ای را که برای دربند کشیدن ملت ها و چاپیدن مخازن آنها گماشته شده اند در کام خود فرو می برد و انتقام الهی از ستمکاران گرفته می شود. (همان 267)
اما حالا باز اول کار است. شما خیال نکنید ما رسیدیم به مطلب و برویم بخوابیم سر جای مان. خیر قیام لله، الآن اول کار است. به حسب آن چیزی که اهل معرفت می گویند، منزل اول است یقظه؛ ما خیلی راه داریم الآن. (همان 5: 513)

صبح صادق، ش.519، ص.6


» نظر

احیای سلام در جامعه

پی نوشتی بر بیانات آیت الله مکارم شیرازی

چندی قبل آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید در جمع نمازگزاران حرم حضرت معصومه(س) فرمایشی خواستار احیای سنت حسنه سلام به رعایت تمامی جوانب اسلامی آن شد.
بخشی از فرمایشات ایشان در ذیل آمده است:
خداوند در قرآن به پیغمبران و شخصیت های بزرگی همچون نوح (صافات: 97)، ابراهیم(صافات: 109)، موسی و هارون (صافات: 21)، آل یاسین(صافات: 31)، مرسلین و ... (صافات:181) سلام می کند. سلام جایگاه والایی در قرآن و اسلام دارد و بهشتیان وقتی نزدیک درهای بهشت می شوند فرشتگان به استقبال آنها می روند و بر آنها سلام و درود می فرستند.
سلام کردن در قرآن و دین مبین اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ به گونه ای که ما در نمازهای یومیه و نیز زیارت نامه ها به پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(علیهم السلام) و بندگان صالح خدا و شهدا سلام می کنیم. سلام به قدری مهم است که اگر کسی مشغول نماز باشد و دیگری سلام کرد ، جواب سلام را دادن واجب است. سلام نوعی تقاضای سلامتی از سوی خداوند برای دیگری است و نعمتی بالاتر از سلامتی بعد از نعمت ایمان برای انسان وجود ندارد. سلام نشانه شخصیت و ادب انسان است. بعضی ها خیال می کنند سلام کردن باعث کوچکی آنها می شود. هیچ کسی بزرگ تر از پیامبر اسلام(ص) و هیچ کسی کوچک تر از کودکان نیست ولی پیامبر اسلام(ص) به کودکان سلام می کردند.
عزیزان بیایید این سنت بزرگ اسلامی را زنده کنیم و بکوشیم هرگاه وارد خانه، مغازه، مدرسه و یا سوار تاکسی می شویم، سلام کردن را فراموش نکنیم. چرا که سلام باعث محبت و سلامتی انسان و خشنودی خدا می شود. متأسفانه برخی افراد در سلام کردن به یکدیگر کوتاهی می کنند و برخی نیز لفظ سلام را درست و اسلامی به کار نمی برند. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی تأکید می فرمایند؛ مسلمانان وقتی به هم می رسند، هم به یکدیگر سلام کرده و هم دست بدهند. در اسلام آمده که بهتر است کوچک ترها به بزرگترها و سواره ها به پیاده ها سلام کنند و کسی که وارد مجلسی می شود به حضار سلام کند؛ خلاصه آن که سلام کردن باعث سلامتی و نیز رضایت خداوند می شود.
پی نوشت: متأسفانه با آنکه در عظمت و شرافت سلام کردن بسیار شنیده ایم، امروز به سنت حسنه سلام آن گونه که شایسته یک امت اسلامی است در جامعه و رسانه ها عمل نمی شود. می دانیم سلام مستحبی است، 69 ثواب و جواب آن که واجب است، یک ثواب دارد. در قرآن کریم سفارش شده است اگر کسی به شما سلام کرد شما بهتر از او پاسخ دهید؛ «وَإِذَا حُییْتُم بِتَحِیةٍ فَحَیواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدوهَا إِن اللهَ کانَ عَلَى کل شَىْءٍ حَسِیبًا»؛ هر گاه شما را تحیت و سلامی گفتند شما نیز باید به تحیت و سلامی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید که خدا به حساب هر چیزی کاملاً خواهد رسید. (نساء:86)
اینها نشان از اهمیت سلام دارد که این گونه از طرف خداوند مردم بدان ترغیب و تشویق می شوند. سلام یکی از اسامی خداوند است! «هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام ...» (حشر:23) سلام و سخن نیکو از کلمات بهشتیان است. سلام کلام اهل بهشت است و در بهشت سلام فضای همه جا را پر می کند از سوی خدا، از سوی بهشتیان به خدا و از سوی بهشتیان نسبت به یکدیگر «لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما الا قیلا سلاما سلاما» (واقعه:25 و26) از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «من بدا بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه»؛ کسی که پیش از سلام آغاز به سخن کند پاسخ او را نگویید.
از امام صادق(ع) نقل شده که خداوند می فرماید: «البخیل من یبخل بالسلام»؛ بخیل کسی است که حتی از سلام کردن بخل ورزد. امام باقر(ع): «ان الله عزوجل یحب افشاء السلام» خداوند افشای سلام را دوست دارد. منظور از افشای سلام، سلام کردن به افراد مختلف است.
اما امروز در ملاقات ها و محاورات ما بعضاً این نکته مورد غفلت واقع می شود. هنگام ورود به اماکن و محافل کمتر به هم سلام می کنیم. چه زیباست هنگامی که وارد یک مغازه، تاکسی، بانک و ... می شویم در ابتدا کلام را با سلام آغاز کنیم.
از سوی دیگر پاسخ سلام را نیز باید درست و کامل و بلکه بهتر داد، اما گاهی خلاف این مطلب مشاهده می شود. به عنوان مثال هنگامی به کسی سلام می شود، او با بیان کلمه ای مانند مخلصیم، بفرما، خسته نباشی، متشکرم و ... پاسخ سلام را می دهد و با این کار ترک واجب می کند! علاوه بر این معصیت، آثار تربیتی سلام مانند حسن معاشرت، تواضع و ... را کسب نمی کند. مع الاسف در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی نیز این گونه است، بعضاً در برخی برنامه ها وقتی شخصی به مجری سلام می کند او با بیان «متشکرم» جواب او را می دهد... و یا در فیلم ها وقتی کسی سلام می کند یا تنها با نگاه شخص مقابل روبه رو می شود و یا تنها با تکان دادن سر پاسخ می دهند. اینها همگی در مقابل این سنت حسنه قرار دارد، از این رو مرجع تقلید از احیای سنت سلام سخن می گوید تا مردم هم خوب به هم سلام کنند و هم خوب پاسخ همدیگر را بدهند.
امروزه با توجه به وجود فناوری هایی مثل تلفن، پیامک، گفت وگوهای اینترنتی بایستی در نوع سلام و توجه به آن دقت بیشتری داشته باشیم تا بتوانیم جامعه ای همراه با دوستی و صمیمیت داشته باشیم.
از پیامبر(ص) سوال شد، «ای خیر العمل»؟ کدام عمل بهتر است، فرمود: «تطعم الطعام و تقرء السلام علی من عرفت و من لم تعرف» اطعام طعام کن و سلام به کسانی که می شناسی و نمی شناسی بنما. جا دارد این ارزش اسلامی توسط اهل منبر و تبلیغ و نیز رسانه ها مورد توجه قرار گیرد و مردم را به آن توجه دهند تا همان گونه که آیت الله مکارم توصیه کرده اند این سنت در جامعه احیا شود.
¤ برای مطالعه بیشتر نگاه کنید بر مقاله نقش تربیتی سلام در قرآن و روایات اثر فاطمه بیگ

صبح صادق، ش.517، ص.6


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=