سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت عباس را طور دیگری دوست دارم.

راننده تاکسی بود و در ظاهر باید او را در زمره عوام حساب آورد، اما گاه چنانچه مقام معظم رهبری فرمودند بصیرت این عوام به ظاهر از برخی خواص های مدعی بسیار بیشتر است.
با صفای دل می گفت حاج آقا من از بین همه ائمه حضرت ابوالفضل(ع) را طور دیگری دوست دارم. آیا اشکال دارد؟ موجی از پاسخ های کلامی، فلسفی و ... در ذهنم مرور شد و در همین حین ادامه داد. خیلی مرد بوده واقعاً. رشادت های حضرت عباس را که می شنوم مو بر تنم سیخ می شود! این گونه سخن گفتن یعنی برای سوالش دنبال جواب نیست، در واقع سوالش استفهام نیست، استخبار از عشقی سرشار در درون اوست. ادامه می دهد از همان روز اولی که کار را شروع کردم عهد کردم با حضرت عباس شریک باشم! هر روز هر مقداری در آمد داشته باشم با حضرت شریک هستم به داشبرد ماشین اشاره کرد و گفت یک صندوق اینجاست که هر شب سهم شریکم را در آن می ریزم. در ذهنم سوال شد این صندوق ها را چه می کند؟ هنوز سوالم کامل در ذهنم جای نگرفته بود که گفت صندوق ها را خود آقا ابوالفضل(ع) می رساند به اهلش! گاهی شش - هفت تا صندوق پر می شود و من نمی دانم چه کنم تا اینکه موردی پیش می آید و گاهی تا یک صندوق پر می شود ذهنم برق می زند که آن را کجا هزینه کنم به نظرم همه اش کار خودش است...
این رابطه صمیمی و زنده این راننده تاکسی با قمر بنی هاشم(ع) بی شک معنویتی عجیب در دل او پدید می آورد. او از صمیم جان به زنده بودن حضرت عباس(ع) اعتقاد دارد گر چه شاید اصطلاحات نداند، اما طریق عاشقی را به خوبی بلد است و همین حب سبب معرفت بیشتر او هم خواهد شد چه آنکه همواره عاشق دوست دارد از محبوب خود بیشتر بداند! و هر آن قدر معرفت او نسبت به این بزرگواران بالاتر برود محبتش هم به همان نسبت بیشتر خواهد شد. چه آنکه مگر می شود داستان فداکاری و ایثار عباس(ع) را شنید و عاشقش نشد؟ عشق به حضرت عباس(ع) عشق به شخص نیست که عشق به خوبی است و خوبی ها همه در انسان کامل جمع است و حضرت عباس(ع) تنها جلوه ای از انسان کاملی مانند امیرالمومنین و حسنین (علیهما السلام) است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خَلَقَنىَ اللهُ تَبارَک وَ تَعالى وَ اَهْلَ بَیْتى مِنْ نُورٍ واحِدٍ» خداوند من و اهل بیتم را از یک نور آفرید. از آنجایی که ائمه کلهم نور واحد است عشق به یکی از آنها عشق به همه آنهاست. در واقع همانطور که در تاریخ و برشی از زمان هر کدام از این ذوات مقدس به یک طریق جلوه نموده اند یکی کریم اهل بیت(علیهم السلام) شده است، یکی عالم آل محمد و دیگری کاظم و دیگری جواد در جان ها و ارواح و دل ها نیز این چنین است و این انوار الهی در دل و جان هر کس به گونه ای تجلی می کنند از این رو یک دل میلش به امام حسین(ع) بیشتر است و یک دل به امام رضا(ع) و در واقع همه دل ها به خدا! انسان کامل وجه الله و تصویر تمام نمای خداست.راننده تاکسی داستان ما شاید از بسیاری از مدعیان دین داری به خدا و سعادت نزدیک تر است. او به راحتی از مال و در آمدش می گذرد به خاطر حضرت عباس(ع) گویا به این واقعیت رسیده است که مال تصوری پوچ است و آنچه واقعی است حضرت عباس(ع) است و اگر این مال متصل به این حضرت شود او هم رنگ واقعیت می گیرد!

صبح صادق، ش.506، ص.6


» نظر

سلام بر صدیق اکبر و فاروق اعظم

شرح واره ای بر زیارت حضرت علی(ع) در روز مبعث

یکی از اعمال پر فیضی که در روز مبعث به آن سفارش شده است، زیارت حضرت امیرالمومنین(ع) است. همان گونه که آخر رسالت حضرت رسول(ص) در غدیر با نام علی(ع) پیوند خورده است، آغاز رسالت نیز با نام علی(ع) همراه است تا اول و آخر رسالت همراه ولایت باشد. شیخ عباس قمی(ره) که در مفاتیح الجنان در روز مبعث سه گونه زیارت امیرالمومنین(ع) را بیان کرده است در بیان سر این امر گفته است: به جهت اتصال این دو بزرگوار و کمال اتحاد این دو نور پاک با هم است که هر کسی امیرالمومنین(ع) را زیارت کند گویا حضرت رسول را زیارت کرده است. این بیان شیخ عباس، مستند به آیات و روایات است، چنانچه در آیه مباهله (آل عمران:61) از امیرالمومنین(ع) با عنوان «انفسنا» یاد شده و در روایات متعدد به این امر اشاره شده است. از جمله حضرت رسول(ص) درباره قبیله بنی ولیعه فرمود: بنی ولیعه دست از خلاف کاری اش بردارد و گرنه مردی را به سرکوبشان می فرستم که چون نفس من است و منظورش علی بن ابی طالب(ع) بود و یا اینکه فرمود: «ای علی هر که تو را بکشد مرا کشته است و هر که با تو دشمنی کند و ناسزا گوید گویا با من دشمنی کرده و به من ناسزا داده است، چرا که تو از من هستی، مثل نفس من، روح تو از روح من است و سرشت تو از سرشت من.» (تفسیر نورالثقلین 1: 350)
در یکی از زیارتهای حضرت امیر(ع) در روز مبعث می خوانیم: «السلام علیک ایها الصدیقُ الْأکبرُ السـلامُ علیْک ایها الْفارُوق الأعظم» در این فراز از این زیارت نامه، حضرت امیر(ع) را با دو عنوان «صدیق اکبر» و «فاروق اعظم» سلام می دهیم؛ القابی که کمتر در مورد ایشان به کار می رود اما روایت وارده از شیعه و سنی نشان می دهد پیامبربزرگوار(ص) نیز بارها این القاب را به وجود مبارک حضرت امیر(ع) داده اند و حتی در برخی آیات قرآن به این امر اشاره ای شده است.

فاروق اعظم
گفته شده «فرقان» چیزی را گویند که بین حق و باطل جدایی اندازد و فاروق باشد. (مخزن العرفان 12 :3) فاروق هم معنای فرقان است، یعنی آنچه و آن کس که مرز حق و باطل را نشان می دهد و معیار حق است و با تمسک به او می توان باطل را از باب «تعرف الاشیا باضدادها» شناخت. چنانچه متواتر است که «الحق مع علی و علی مع الحق» هم چنین نقل شده است: رسول الله(ص) فرمود: «سیکون بعدی فتن، فذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب، فنه فاروق بین الحق والباطل» به زودی پس از من فتنه هایی خواهد آمد در آن زمان همراه علی(ع) باشید که او فاروق بین حق و باطل است و در جایی دیگر فرمود: در میان امت من جدایی خواهد افتاد و این (یعنی علی) و اصحابش با حق هستند.
و نیز در کافی از حضرت امام باقر(ع) روایت کرده که امیر المومنین(ع) فرموده: من به فرمان خداوند در روز قیامت قسمت کننده بهشت و جهنم هستم و کسی بدون اجازه من داخل آنها نمی شود و من فاروق اکبرم و امام مردمان پیش از خود و بعد از خود می باشم و احدی بر من سبقت و پیشی نمی گیرد مگر برادرم احمد پیغمبر مکرم(ص) و رسول خدا(ص) و من بر یک طریق و راه هستیم، فقط حضرت را به نام خود و مرا به نام خویش می خوانند و خداوند از روز الست و اول آفرینش جهانیان علوم منایا و بلایا و وصایا و فصل الخطاب را به من عطا فرموده ... (تفسیر جامع 5: 135)
صدیق اکبر
در تفسیر أطیب البیان( 4: 131) ذیل آیه «و منْ یُطِعِ الله و الرسُول فأُولئِک مع الذِین انْعم اللهُ علـیْهِمْ مِن النبِییـن و الصدیقِین و الشهداءِ و الصالِحِین و حسُن أُولئِک رفِیقاً» (نساء:69) مصداق اتم و اکمل صدیقین را امیر المومنین(ع) دانسته است. از «انس بن مالک مروی» است که: در صبح یکی از روزها نماز را با رسول الله(ص) بجا آوردیم سپس آن حضرت متوجه ما گردید و من به حضورش عرض کردم اگر مایل هستید تفسیر آیه «و منْ یُطِعِ الله و الرسُول» را برای ما بیان فرمایید، حضرت فرمود: مراد از نبیین من هستم و صدیقین برادرم علی بن ابی طالب...(أنوار العرفان 8: 479)
و در تفسیر آیه «و الذی جاء بِالصدْقِ و صدق بِـهِ أُولئِـک هُمُ الْمُتـقُـون» (زمر:33) «صدق به» را به أمیر المومنین(ع) تفسیر کرده اند (تفسیر نور الثقلین 4: 487 و الدرالمنثور 5 : 325) و در خبر است که روزی رسول الله(ص) سپاهی را به جنگی می فرستاد، علی(ع) را بر ایشان امیر کرد، آنگاه فرمود: کیست از شما که فضل و صدق پسر عم من از قرآن بیاورد؟ عمار بر پای خاست، گفت: من بگویم یا رسول الله؟ گفت: بیاور.
گفت، «قوله تعالی: و الذ ی جاء بِالصـدْقِ و صدق بِهِ » رسول(ص) گفت: «کفاک الله یا عمار کل مهم» (روض الجنان و روح الجنان 16: 325)
برخی گفته اند در شب معراج بر رسول اکرم(ص) امر شد، ای محمد(ص) از آنچه مشاهده نمودی قومت را خبر ده. عرض کرد پروردگارا! مرا تکذیب کنند و دروغگو بدانند. خطاب رسید تو را صدیق اکبر، علی بن ابی طالب(ع) تصدیق کند. (تفسیر جامع 6: 87) و این یعنی لقب صدیق اکبر اعطایی خدا به امیرالمومنین(ع) است.
و نیز از فریقین روایت شده است، پیغمبر(ص) فرمود: صدیقان سه اند: مومن آل فرعون و مومن آل یاسین و علی بن ابی طالب- و او بهترین و سید ایشان است. بیان دیگر آن که فرمود: «یا أیها اأیها الذِین آمنُوا اتقُوا الله و کـونُوا مع الصادِقِیـن، صادقین یعنی حمزه و جعفر و علی» (روض الجنان و روح الجنان 16: 325)
صدیق فاروق
در خبر است که روزی ابوذر غفاری(رض) از پیغمبر(ص) حدیثی روایت می کرد. جمعی آن را باور نداشته، تکذیب نمودند. ابوذر دلخور شد و خدمت پیغمبر(ص) شکایت کرد. حضرت(ص) فرمود: آسمان سایه نیفکند و زمین بر نداشت کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد. سپس نظر مبارک به امیرالمومنین(ع) افتاد، فرمود: «الا هذا الرجل المقبل فانه الصدیق الاکبر و الفاروق الاعظم»: مگر این مرد که رو به ما دارد، پس به درستی و به تحقیق او صدیق اکبر و فاروق اعظم می باشد. (تفسیر اثنا عشری 2: 500) و نیز فرمودند: «برای هدایت، فاروق و صدیقی است و صدیق و فاروق این امت علی بن ابی طالب است» و یا آنکه بیان داشتند: «یا علی انت اول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیمه و انت الصدیق الاکبر و الفاروق الاعظم تفرق بین الحق و الباطل و انت یعسوب المسلمین و المال یعسوب الظالمین»؛ یا علی تو اول کسی هستی که ایمان آوردی به من و تو اول کسی هستی که مصافحه می کنی مرا در روز قیامت و تو صدیق اکبری و فاروق اعظمی و تو جدا می کنی میان حق و باطل و تو یعسوب مسلمینی و حال آنکه مال یعسوب ظالمان است. » (تفسیر منهج الصادقین 9: 142)
حضرت باقر(ع) می فرماید: پیامبر اعظم اسلام(ص) فرمود: دامن این (علی بن أبی طالب) را بگیرید! چرا که او صدیق اکبر است، وی فاروقی می باشد که بین حق و باطل فرق می گذارد. کسی که به این علی محبت داشته باشد خدا او را هدایت می کند و کسی که بغض او را داشته باشد خداوند، او را گمراه می نماید. کسی که از وی تخلف نماید خدا او را دشمن خواهد داشت.(تفسیر آسان، ج 12، ص: 44)

صبح صادق، ش.504، ص6


» نظر

مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست!

به بهانه سال جهاد اقتصادی
از امیرالمومنین(ع) در مورد ایمان سوال شد و ایشان در پاسخ فرمود: «الایمان علی اربع دعائم علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد» ایشان یکی از چهار رکن ایمان را جهاد معرفی کرده که نشان از این دارد برای استحکام ایمان بایستی به این مهم نیز توجه داشت. جهاد به معنای عام آن - از جهاد اصغر گرفته تا جهاد با نفس و جهاد اکبر- سفارشی است که هم خداوند متعال و هم رسول اکرم و هم ائمه اطهار (علیهم السلام) بدان تأکید ویژه نموده اند و بر این اساس است که مجاهدان مورد تکریم خاص خدا و رسولش هستند؛ «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» (نساء: 95). دلیل این فضیلت بخشیدن شاید این باشد که با رکود و قعود و سکون هیچ پیشرفت و حرکتی صورت نمی گیرد و تلاش و تحرک است که موجب حیات و تعالی می گردد و جهاد معنای کامل این تلاش و تحرک است. به خصوص اگر این نکته را هم اضافه کنیم که همواره خداوند همراه مجاهدین فی سبیل الله بوده و راه های هدایت را برای آنها می گشاید؛ «و الذین جاهدوا فینا لنهد ینهم سبلنا و ن الله لمع المحس نین » (عنکبوت: 69) در آیه اخیر، جهاد معنایی عمومی دارد و لذا «معیار جهاد، شمشیر و میدان جنگ نیست. معیار جهاد، همان چیزی است که امروز در زبان فارسی ما در کلمه «مبارزه» وجود دارد. ... نویسنده مبارز؛ نویسنده غیر مبارز. عال م مبارز؛ عال م غیر مبارز. دانشجوی مبارز و طلبه مبارز؛ دانشجوی غیرمبارز و طلبه غیرمبارز. جامعه مبارز و جامعه غیر مبارز. پس جهاد یعنی مبارزه» (رهبر انقلاب در شروع درس خارج فقه، 20/6/73) البته این را هم باید اضافه کرد: «جهاد یعنی مبارزه برای یک هدف والا و مقدس، میدان هایی دارد؛ یکی از میدان هایش حضور در نبردهای مسلحانه رایج جهانی است. میدان سیاست هم دارد؛ میدان علم هم دارد؛ میدان اخلاق هم دارد. ملاک در صدق جهاد این است که این حرکتی که انجام می گیرد، جهتدار و مواجه با موانعی باشد که همت بر زدودن این موانع گماشته می شود؛ این می شود مبارزه. جهاد یعنی یک چنین مبارزه ای که وقتی دارای جهت و هدف الهی بود، آن وقت جنبه تقدس هم پیدا می کند.» (1/4/83) با این تعریف از جهاد، مطلب دیگری خود به خود بروز می کند و آن اینکه «مبارزه یعنی تلاش پر نیرو در مقابل یک مانع یا یک دشمن. اگر هیچ مانعی در مقابل انسان نباشد، مبارزه وجود ندارد. در جاده آسفالته، انسان پایش را روی گاز بگذارد و با باک پر از بنزین سفر کند؛ این را مبارزه نمی گویند. مبارزه آن جایی است که انسان با مانعی برخورد کند که این مانع در جبهه های انسانی، می شود دشمن و در جبهه های طبیعی، می شود موانع طبیعی. اگر انسان با این موانع درگیر شود و سعی کند آنها را از میان بردارد، این می شود مبارزه. ... جهاد در قرآن و حدیث هم به همین معناست؛ همه جا به معنای جنگ مسلحانه نیست.(20/8/83) پس اگرچه ریشه لغوی جهاد از جهد و به معنای تلاش است اما «هر تلاشی را نمی شود گفت جهاد. در جهاد، حضور و رویاروئی با دشمن، مفروض است. انسان یک تلاشی می کند، دشمنی در مقابل او نیست؛ این جهاد نیست.» (1/8/90) بر اساس آنچه بیان شد «کار جهادی باید هدفمند، درست متوجه به آرمانها و هوشمندانه و عاقلانه و دشمن شکن باشد.» (25/4/86) و کسی مجاهد و دارای روحیه جهادی است که در عرصه های مختلف اینچنین دست به مبارزه بزند! اما این تمام مطلب نیست و این مبارزه حتماً شرایط و ضوابط دیگری نیز خواهد داشت و امام راحل در کلامی ماندگار به خوبی ملزومات را تبیین نموده اند. ایشان در پیام جاودان خود که به مناسبت کشتار خونین مکه و پذیرش قطعنامه 895 صادر کردند، بیان داشته اند: «... مبارزه، با رفاه طلبی سازگار نیست و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند... بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند.» این راهبرد اساسی و رمز راستین هر جهادی در عرصه های گوناگون است که امام راحل از آن به عنوان الفبای مبارزه تعبیر می کنند. دلیل این سخن نیز روشن است چرا که در بطن جهاد، کار و همت دوچندان و مضاعف نهفته است و افتادن در ورطه راحت طلبی و رفاه زدگی انسان را کسل و فشل و دون همت بار می آورد. همین خصوصیت بود که سبب گردید امام رحمت و رأفت، امیرالمومنین(ع) را به جایی رساند که لب به نفرین مردم کوفه بگشاید. مردمی که در هنگامه زمستان، سرما و در تابستان، گرما را بهانه فرار از جهاد قرار می دادند. حضرت امیر(ع) این افراد را این گونه مورد خطاب قرار می دهد: «یا اشباه الرجال ولا رجال، حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال» ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید! ای کودک صفتان! بی خرد و ای عروسان حجله نشین! - که جز عیش و نوش به چیزی نمی اندیشید. (نهج البلاغه: خطبه 27) این کلام به روشنی از رفاه طلبی مردمان کوفه خبر می دهد که به گفته خود حضرت امیر(ع) خون به دل ایشان کردند. بهانه آوردن، توجیه، ترس، مصلحت اندیشی افراطی و دلبستگی به زخارف دنیا همه صفات مذمومی است که از راحت طلبی نشأت می گیرد و موجب فاصله گرفتن از دین و غلتیدن به مذلت و زبونی می گردد. کسی که طاقت گرسنگی، خستگی، کم خوابی، دوری از فرزند و همسر را ندارد و نمی تواند چشم بر اموال و خانه و مقام خویش ببندد هیچ گاه وارد عرصه جهاد نخواهد شد چرا که جدا شدن از این خو و ملکه نفسانی، همانند بسیاری از عادات و خوی های اخلاقی رذیله دیگر به راحتی امکان پذیر نخواهد بود و همین است که حضرت امیر(ع) جهاد را مخصوص اولیای خاص خدا می داند! «ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه» و این چنین است که در صحرای کربلا تنها تعداد معدودی در کنار حضرت سیدالشهداء(ع) می مانند و یاران واقعی و سرداران اصلی حضرت حجت(عج) 313 نفرند.
حضرت امام(ره) در تبیین جریان قاعد می فرماید: «از صدر اسلام تا کنون دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحت طلب که تمام همشان به این است که یک طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم - آنهایی که مسلمان بودند- می کردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. در صدر اسلام، از این اشخاص بودند. وقتی که حضرت سید الشهداء- سلام الله علیه- می خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت می کردند که برای چه، شما اینجا هستید، مأمونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید... حضرت امیر -سلام الله علیه- از اینها تعبیر می کند که اینها همشان علفشان است. یک دسته دیگر هم انبیا بوده اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ تمام عمرشان را صرف می کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا واقع می شود، همشان را اینها صرف می کردند در مقابله با اینها. (صحیفه امام 14: 521) البته روشن است منظور از رفاه طلبی دوری گزیدن از دنیا و ریاضت های غیر شرعی نیست، بلکه همان گونه که گرما و سرما اموری مطلوب هستند، اما گرمازدگی و سرمازدگی نوعی بیماری است و نیاز به درمان دارد، رفاه هم تا حدی که به رفاه زدگی نینجامد، برای جامعه لازم است و نباید جامعه را در فقر و تهی دستی نگه داشت؛ چنانچه حضرت امام(ره) به خوبی این موضوع را تشریح کرده اند: «خوی کاخ نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خویش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد. کسی که تمام توجهش به دامداری است او نمی تواند آدم بشود. کسی که تمام توجهش به باغداری است این نمی تواند یک انسان مفید واقع بشود. آنهایی که دامداریشان مفید است برای جامعه، آنها توجه به دامداری ندارند. آنهایی که دامداریشان برای حفظ جامعه است آنها جزء همان کوخ نشینانند.» (صحیفه امام 71: 376) مقام معظم رهبری نیز در تبیین همین موضوع می فرماید: «(در دعای مرزداران صحیفه سجادیه آمده است) که فکر مال فتون (مال فتنه انگیز) را از دل آنها ببر. مال فتنه انگیز، جاه طلبی، مقام طلبی، راحت طلبی، عیش طلبی و تجمل طلبی چیزهایی است که تردید را از طریق جسم و شهوات، وارد دل و مغز انسان می کند. مراقب اینها باشید. بنده نمی خواهم کسی را به زهد علوی دعوت کنم؛ زهد علوی بزرگتر از دهان و ذهن ماست، اما به قناعت و به این که نگذارید زیاده طلبی و افزون طلبی به سمت شما هجوم آورد، دعوت می کنم. اینها مراقبت می خواهد. راحت طلبی، رفاه طلبی و عیش طلبی، چیزهایی است که به تدریج در انسان اثر بد می گذارد و خود انسان هم اول نمی فهمد. یک وقت می خواهد حرکت کند، می بیند نمی تواند؛ می خواهد پرواز کند، می بیند نمی تواند. ذهن ها و دلها و فکرها و ایمان ها را مورد پاسداری دقیق قرار دهید؛ این سفارش همیشگی من است. بدانید در این صورت، هیچ عامل و نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد که بتواند بر شما غلبه کند.» (24/6/81) در این میان البته وظیفه مسئولان و سران نظام اسلامی به مراتب بیشتر است، حضرت امام(ره) که معتقد بود در برابر انقلاب اسلامی، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، از سوی دیگر پرتگاه انقلاب را رفاه طلبی مسئولان دانسته و بیان می دارد: «آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم... آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.» (صحیفه امام 17: 377) «اگر مردم احساس کنند بخشی از مسئولان نظام به مسابقه رفاه طلبی و جمع آوری ثروت مشغولند، ایمان و اطمینان آنان به نظام که پشتوانه اصلی حکومت محسوب می شود ضربه می بیند.» (20/8/81)
با این توضیحات در سالی که موسوم به جهاد (مبارزه) اقتصادی است یکی از اصلی ترین اهداف و راهبردهای دستگاه های فرهنگی باید مبارزه با خوی رفاه طلبی باشد در این صورت است که راه برای جهاد در عرصه اقتصاد باز خواهد شد و الا مردم و مسئولانی که در مسابقه تجمل و رفاه هستند نمی توانند اهداف جهاد اقتصادی را محقق کنند!

صبح صادق، ش.494 ، ص.6 

همین مطلب در فارس نیوز


» نظر

جهش پژوهش در حوزه‏ها

اشاره: قریب دوسال است که مرکز مدیریت حوزه‌‏های علمیه تهران آغاز به کار کرده است و در همین مدت کوتاه، در زمینه‌‏های مختلف توانسته است ارتباط خوبی با حوزه‌‏ها برقرار کند. این مرکز در این مدت دو مدیر به خود دیده است و پس از آنکه مدتی آیت‌‏الله حمیدی عهده‌‏دار مدیریت این مرکز مهم بود، حدود یکسال است آیت الله سید باقر خسروشاهی در این منصب فعالیت می‌‏کند. وی که سالها مسئول مدرسه شیخ عبدالحسین بوده است، طلاب و حوزه را خوب می‌‏شناسد و بسیار امیدوار است تجربه‌‏هایش در مرکز مدیریت حوزه تهران اثربخش باشد.
* در ابتدا مختصری پیرامون نحوه شکل‌‏گیری مرکز مدیریت تهران و اهمیت وجود این تشکیلات برای حوزه‌‏ها و طلاب توضیح دهید.
بعد از پیروزی انقلاب یکی از نهادهایی که احساس شد باید نظم بیشتری بگیرد و از حالت بی‌‏برنامگی سابق خارج شود سازمان حوزه‌‏های علمیه قم بود. در زمان امام با معرفی مراجع و حضور خود ایشان، مجمعی تشکیل شد که مدیریت حوزه علمیه قم را بدست گرفتند و این روند به صورت تکاملی ادامه پیدا کرد تا به تشکیل شورای حوزه‌‏های علمیه انجامید. شورای عالی با تعیین رهبر معظم انقلاب اسلامی و تایید مراجع تشکیل شد و چون حوزه علمیه فقط در چارچوب شهر قم نمی‌‏تواند باقی بماند، قهراً در دیگرشهرها و استان‌‏ها هم می‌‏بایست سیاست‌‏های کلی شورای عالی پیاده شود و اگر قرار باشد این سیاست‌‏های کلی در تمام استان‌‏ها و مراکز حوزوی کشور پیاده شود نیاز است در استان‌‏ها، مرکزی مدیریت و اجرای سیاست‌‏های شورای عالی را به عهده بگیرد. در تهران هم مرکز مدیریت با این مبنای کلی بوجود آمد که اول به عنوان نمایندگی بود و سپس مدیریت خود استان محقق شد. البته مدیر را همان شورای عالی تعیین می‌‏کند. تهران و دیگر استان‌‏ها علاوه بر مدیریت، شورایی هم دارند متشکل از افرادی است که جزء علمای آن استان هستند، با تجربه‌‏های حوزه علمیه هستند، و می‌‏توانند تاثیر‌‏گذار در کلیت حوزه‌‏ها باشند. پس از تشکیل شورای عالی اعضای آن شورا یک نفر را به عنوان مدیر معرفی و انتخاب می‌‏کنند و با تایید شورای عالی آن مدیر در آنجا سیاست‌‏های کلی که شورای عالی پیشنهاد می‌‏کند را به اجرا در می‌‏آورد. این اقدام شورای عالی، حدود یک یا دو سال پیش شروع شد و در استان تهران با توجه به مشکلات داخلی که وجود داشت و هم چنین مسائلی مانندچگونگی انتخاب شورا و مدیر آن بالاخره سال گذشته این امر انجام شد.
*شورای عالی در واقع نوعی اتاق فکر است؟
به یک معنا شبیه هیئت دولت می‌‏ماند برای کارهای اجرایی مملکت که آن سیاست‌‏های کلی و مبانی کلی که به نفع روحانیت و به نفع حوزه‌‏های علمیه هست را اجرا می‌‏کند و می‌‏تواند در سطح بالا با کلیه مراکز در تماس باشد. آنها سیاست‌‏های کلی را برنامه‌‏ریزی می‌‏کنند و به ما ابلاغ می‌‏کنند و ما آنها را با فرهنگ خود استان بومی و اجرا می‌‏کنیم.
*در مورد بومی‌‏سازی فرمودید، با توجه به مشکلات و شرایط خاص و طلاب شهر و استان تهران چه برنامه‌‏ریزی و تمهیداتی برای این مهم در نظر گرفته‌‏اید؟
به عنوان مثال شورای عالی برای تهذیب طلبه‌‏ها، سیاستی پیشنهاد می‌‏کند. این سیاست، سیاست کلی است. در شهرهای کوچکی مثل قم پیاده شدن این برنامه‌‏ها مشکل نیست ولی در سطح استان‌‏های بزرگ -مخصوصاً در تهران- محیط به گونه‌‏ای است که جنبه تهذیب اهمیت بیشتری پیدا می‌‏کند، نظارت بیشتری می‌‏طلبد و لذا ما در مدارس تهران تلاش می‌‏کنیم که معاونت تهذیب حتماً وجود داشته باشد و نظارت بیشتری نسبت به جنبه‌‏های اخلاقی طلبه‌‏ها داشته باشد. این نسبت به استان‌‏ها فرق می‌‏کند. در تهران مشکلات کاری مانند این امور خیلی زیاد است و فقط جنبه تهذیبی نیست و چون محیط باز است و تاثیر گذاری فرهنگ‌‏های مختلف در تهران بیشتر است ما باید نظارت و دقت بیشتری داشته باشیم البته از همه تجربه‌‏ها و نظرات استفاده خواهیم نمود. من خودم حدود 25 سال است که مسئول مدرسه هستم و دیگر دوستانمان که در شورای عالی تهران هستند غالبا تجربه کاری دارند. بنابراین به لطف خدا ان‌‏شاءالله در پیاده کردن سیاست‌‏های کلی شورای عالی موفق خواهیم بود و امیدوارم که در 2-3 سال آینده نتایج کارهایمان را بگیریم.
*آیا فهرستی از مشکلات طلبه‌‏ها احصا شده است که با توجه به آن مسئولان بتوانند برنامه‌‏ریزی نمایند؟
تا حدودی این کار صورت گرفته است. یکی از مشکلات ما در مدارس مخصوصاً در پایه‌‏های پائین، با توجه به سیاست کلی حوزه‌‏های علمیه، این بود که طلبه‌‏ها آزاد بودند. مثلاً یک نفر از استان چهارمحال بختیاری می‌‏آمد تهران ثبت نام می‌‏کرد و در مدرسه‌‏ای درس می‌‏خواند. ثبت نام هم آزاد است یعنی کسی که دوران راهنمایی را تمام کرده می‌‏تواند ثبت نام کند. یک محصل راهنمایی حدود 14 سال دارد. این هنوز عواطف خانوادگی را احساس می‌‏کند. یعنی باید تحت تکفل پدر و مادر باشد. او ناگهان می‌‏آید در فضای شهر تهران و می‌‏خواهد زندگی کند. ما مشکلات زیادی داشتیم. در داخل خود مدرسه و در سطح شهر و خارج از مدرسه. یکی از دغدغه‌‏های مهم ما این است که چه نوع برخوردی با این بچه‌‏ها و این محصلین بکنیم که آن احساسات خانوادگی را که در شهر خودشان داشتند، حال آن خلاء در وجود اینها بوجود نیاید؟ چون خلاء که بوجود می‌‏آید او به عواطف کاذبی پناه می‌‏برد که در استان‌‏ها وجود دارد و این ممکن است باعث فساد اخلاقی شود. مانند این مشکلات بسیار است.
نمونه دیگر جنبه‌‏های ورزشی است. چرا که بچه‌‏ها عادت کردند که در مدارس ورزش کنند و هنگامی که وارد حوزه می‌‏شوند مشاهده می‌‏کنند در حوزه‌‏ها ورزش جنبه رسمی ندارد! پس ما باید به ورزش در مدرسه رسمیت بدهیم. البته ورزشی که به سنخ طلبگی بخورد نه هر ورزشی. قهراً ما باید سالن‌‏های ورزشی مخصوص طلاب داشته باشیم. سالن‌‏های ورزشی که مربیان خاصی هم داشته باشد. الحمدالله در بعضی از مدارس چنین چیزی هست مثل ورزشهای رزمی که خود استاد هم از روحانیون است. ما آرام آرام باید گام برداریم به این سو که آن خصوصیات جوانی را که هر جوانی احتیاج دارد و در مدارسو دانشگاه‌‏ها مقداری اشباع می‌‏شود در چارچوب حوزه‌‏های علمیه هم بتواند با توجه به ویژگی‌‏های مخصوص حوزه آن را بوجود بیاورد و اشباع کند. خوب است استخرهای خاصی داشته باشیم چون آنها قبلا در محیط‌‏های خودشان آزاد بودند و ما در حد امکان باید بتوانیم فضایی فراهم کنیم که این جا هم مقداری این آزادی و ورزش را در چارچوب فرهنگ روحانیت و فرهنگ اسلامی تامین کنیم.
یکی دیگر از مشکلات ما در تهران، ماهواره‌‏ها و یا سایت‌‏های مختلف هستند. نمی‌‏توانیم به طلبه‌‏ بگوییم که رایانه نداشته باش! در هر حجره‌‏ای یک رایانه وجود دارد که می‌‏توانند به سایت‌‏ها متصل شوند و کل سایت‌‏هایی که در سطح دنیا هست را استفاده کنند. جوان است و گاهی ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند. نمی‌‏شود از جوان 14- 15 ساله انتظار داشته باشیم که از نظر دینی مانند شیخ مفید یا مثل شیخ انصاری باشد. باید یک راه چاره‌‏ای برای آنها داشته باشیم. ما باید فرهنگ اسلامی و فرهنگ روحانیت را در آنها بیشتر زنده کنیم. درس‌‏های اخلاق، اساتید بزرگ اخلاق، ما در تهران انشاالله تصمیم گرفتیم اگر بتوانیم پیاده کنیم هر ماه یک درس اخلاقی عمومی در سطح تهران با شرکت اساتید بزرگ مثل آیت‌‏الله جوادی داشته باشیم. این کارها را انجام می‌‏دهیم تا بلکه بتوانیم آن جوانی را که از اول وارد حوزه می‌‏شود و انگیزه اسلامی زیادتری نسبت به سایر جوانان دارد و انگیزه خدمت دارد، را در مجرای خاص اسلامی هدایت کنیم و به او کمک کنیم که هم از ترقیات روز استفاده کنند و هم از مفاسد اینها جلوگیری ‌‏بکنیم مخصوصاً این که دنیای غرب می‌‏خواهد ما را فاسد کند و جوان‌‏های ما را از بین ببرد.
*این مشکلاتی که فرمودید توسط کارگروه‌‏های تخصصی صورت گرفته است یا تجربیات شخصی بزرگان شورای عالیست؟
ما در معاونت‌‏هایمان معاون تهذیب داریم. به تناسب معاونت در شورای تهران ما داریم کار گروه تشکیل می‌‏دهیم. یعنی کار گروه تهذیب، کارگروه موزش،که نحوه آموزش چگونه باشد؟ آیا ما باید در آموزش تابع جریانات سنتی قبلی باشیم یا می‌‏توانیم روش‌‏های آموزشی قبلی که امتحان پس داده و موثر است را در مدرسه‌‏مان پیاده کنیم. در آینده یک گروه آموزش تشکیل می‌‏دهیم که با تناسب معاونت‌‏ها، یک شورای سیاست‌‏گذاری بومی، کل این معاونت‌‏ها را به عهده بگیرد.
*در مورد افق پیش رو و برنامه‌‏هایی که دارید- البته در صحبت‌‏هایتان تا حدودی فرمودید- اما یک مقدار منسجم‌‏تر بیان کنید؟
نسبت به آینده با توجه به تجربیاتی که داریم و با توجه به امکاناتی که شورای عالی برای ما فراهم می‌‏کند امیدواریم. یکی از مشکلات ما در مدارس اساتید هستند. ما اساتید حوزه علمیه که شغلشان استادی باشد خیلی کم داریم. در دانشگاه‌‏ها حقوق مکفی به اساتید می‌‏دهند، زندگی طرف را تامین می‌‏کنند، این تمام زندگی‌‏اش استادی است. حتی در سطح دکترا هفته‌‏ای چهار ساعت تدریس دارد. این خیلی برای این فرد مغتنم است و می‌‏تواند مطالعه وتفحص می‌‏کند، کل دریافتی خودش را می‌‏آید در هفته‌‏ای چهار ساعت به دانشجو القا می‌‏کند. لذا سطح درس بالا می‌‏رود. اما در حوزه‌‏ها این طور نیست. در بعضی از حوزه‌‏ها شغل درجه دوم یا حتی سوم آقایان، تدریس است. چرا؟ چون اینها باید زندگی‌‏شان را تامین کنند. امام جماعت هست، منبر می‌‏رود، تدریس هم می‌‏کند و یا یکی دیگر دانشگاه هم تدریس می‌‏کند و رتبه چهارم برای تدریس می‌‏آید حوزه‌‏های علمیه. یکی از کارهای مهمی که شورای عالی تدارک دیده و تقریبا موثر هم بوده است کمک مالی به اساتید است. البته خود مدارس که حقوقی می‌‏‌‏‌‏دهند که بسیار ناچیز است و شورای عالی می‌‏آید و آن را تکمیل می‌‏کند تا اساتید ما با فراغ بال بیشتری به درس پچسبند و مطالعه کنند و بتوانند طلاب را تربیت کنند.
در کل استان‌‏های ایران دولت کمک‌‏های فرهنگی دارد حتی در انجمن‌‏های موسیقی- چون که موسیقی را جزو علم و فرهنگ حساب می‌‏کنند- کمک‌‏های مالی می‌‏کند. اما دولت‌‏های ما چقدر به جنبه‌‏های فرهنگی حوزه‌‏های علمیه کمک می‌‏کرده‌‏اند؟. ما نمی‌‏خواهیم بگوییم که حوزه تابع دولت باشد، نه، حداقل اینکه ما یک مرکز و انجمن فرهنگی هستیم. در قم آمار گرفتند اکثریت مستاجرهایی که در زیر زمین‌‏ها زندگی می‌‏کنند طلبه‌‏ها هستند. طلبه های ما که ازدواج می کننداحتیاج به مسکن دارند کدام نهادی است که به اینها جواب بدهد که مسکن را از کجا بیاورند؟ اکثر اینها قدرت مالی ندارند. ما می‌‏بینیم شهرداری، وزارت خانه‌‏ها و... خودشان برای اعضا و محصلینشان- مثلاً برای ازدواج دانشجوها وام می‌‏دهند، کمک می کنند – ولی در طلبه‌‏ها چنین چیزی نیست. الحمد الله شورای عالی شروع کرده و به تبع آن شورای استان‌‏ها و مرکزهای مدیریت! شروع کردیم به حل این نکته‌‏هایی که بسیار در زندگی طلبه‌‏ها موثر است. البته ما اول کارمان است. انشاءالله دولت هم کمک خواهد کرد. امیدواریم مراجع معظم هم کمک کنند. بعلاوه همه اینها باکمک مقام معظم رهبری که در راس برنامه‌‏های ما هست امید داریم بتوانیم این نواقص را برطرف کنیم و برای ساختن حوزه‌‏های علمیه ایده آل و برای حوزه‌‏های علمیه‌‏ای که مقام معظم رهبری ترسیم کردند بتوانیم قدمی برداریم.
*یکی از دلایلی که اساتید سراغ منبر و اشتغالاتی از این قبیل می‌‏روند شاید به دلیل کمبود این موارد در تهران باشد. آیا برنامه‌‏ای برای حضور فعال و تاثیر گذار طلاب در عرصه‌‏های سیاسی و فرهنگی تهران در نظر دارید؟
الان دیگر زمان آن گذشته که روحانی‌‏ای باشد که بحث سیاسی نکند الان عمامه به سر باید یک شم سیاسی داشته باشد. نمی‌‏توان طلبه یا روحانی را از بحث‌‏های سیاسی جدا کرد. لذا در اغلب مدارس که مراجعه بکنید میزی مخصوص روزنامه‌‏ها هست. خود طلبه‌‏‌‏‌‏ها در بعضی مدارس تلویزیون گذاشته‌‏اند برای اینکه اخبار را گوش کنند. اینها مفروغ عنه است. احتیاج به سیاست‌‏گذاری خاصی نیست. چیزی است که جزو فرهنگ ماست.
* تا این حد بله اما آیا حوزه‌‏‌‏ها و طلاب روی بافت فرهنگی- سیاسی شهر تاثیر می‌‏گذارند؟
من حوزه‌‏های علمیه را تشبیه می‌‏کنم به درمانگاه‌‏هایی که در مناطق مختلف شهر وجود دارد. الان وزارت بهداشت در هر منطقه‌‏ای که یک جمعیتی باشد یک درمانگاه تاسیس می‌‏کند چون ممکن است مردم مریض شوند و باید مراجعه کنند. حوزه‌‏های علمیه سنتی همین طور بود در کل شهرها و در منطقه‌‏های مختلف پخش بود. این امر اکنون نیز باید در سیاست‌‏های کلی ما وجود داشته باشد. لذا به شورای عالی پیشنهاد شد در کل مناطقی که جمعیتی وجود دارد حوزه تاسیس کنیم. حوزه‌‏های علمیه در هر منطقه تاثیر مستقیمی در دین مردم دارد. مدارس امام جماعت می‌‏خواهند، می‌‏توانند امامت جماعت آنجا را تامین بکنند. مساجدی هست که حوزه می‌‏توانند امام جماعت آنجا را تامین کنند و بسیاری از سوالات و مشکلات دینی و اسلامی را می‌‏توانند پاسخ‌‏گو باشند و به عهده بگیرند. لذا سیاست کلی ما این است که در کل مناطق ما بتوانیم حوزه علمیه تاسیس کنیم و تا حدودی هم شروع کردیم. الان در شهرک غرب چندین مدرسه دارند شروع بکار می‌‏کنند. در چیذر آقای صدیقی مدرسه امام خمینی را شروع کرده است. در جنوب شهر ما مدارسی را داریم. آقای جوادی آملی در خیابان پاسداران مدرسه بزرگی خواهند ساخت. البته اینها زمان می‌‏خواهد تا محقق شود. امیدوارم زمانی برسد که کل مناطق شهرهای بزرگ، حوزه علمیه داشته باشد. با وجود اینکه بعد از انقلاب این همه تبلیغات کردند علیه روحانیت و اسلام، استقبال جوانها برای ورود به حوزه‌‏ها و طلبه شدن کم نشده است و حتی من در صحبت‌‏های خیلی از مسئولین شنیدم که ما دیگر ظرفیت نداریم و باید ظرفیت ها را بالا ببریم. این علامت استقبال جوان از روحانیت است. استقبال خیلی زیاد است. حال بستگی به ما دارد چقدر بتوانیم کار کنیم و چقدر بتوانیم امکانات داشته باشیم.
*یکی از اموری که سبب می‌‏شود حوزه در مسائل فرهنگی و سیاسی حضور مثمر ثمر داشته باشد این است که با یکسری از سازمان‌‏ها و نهادها مثل امور مساجد، اوقاف، شهرداری حتی خود دولت که در پایتخت است تعامل داشته باشد. این تعامل به وجود آمده است؟
تعاملاتی را که در چهارچوب وظایف ما باشد داریم. البته بیشترتعاملات مردمی داریم. الان اکثریت هزینه‌‏های مدارس بوسیله مردم تامین می شود
*در بخش فرهنگی حتی سازمان تبلیغات که مخصوص روحانیت تشکیل شده است بعضی از کارهای فرهنگی‌‏شان در اختیار روحانیون نیست...
آن ضعف مسئولین اینهاست. این بر می‌‏گردد به تشخیص روسای آنها. مثلاً دفتر تبلیغات قم این طور نیست. این اشکال را ندارد. من 4 سال مدیر گروه دانشگاه تهران و حدود20 سال مسئول گزینش اساتید معارف در دانشگاه تهران بودم. 85 استاد لازم داشتیم ما در دانشگاه تهران که دانشکده‌‏های مختلفی دارد. حدود 75 استاد را من از طلبه‌‏ها استفاده کرده بودم. تلاش می‌‏کردیم که عمامه سر بیاوریم. من می‌‏گفتم که یک عمامه در دانشگاه مثل پرچم می‌‏ماند. این مانده به تشخیص مسئولین
*می‌‏خواهم به صراحت بپرسم که قدرت مرکز مدیریت چقدر است؟ آیا آن قدر است که بر برخی از این سازمانها فایق آید؟ مانند حوزه علمیه قم که به همه سازمان‌‏هایی که در قم هست توفق دارد. حتی به استان داری آیا در تهران اینطور هست یا نه؟
باید از لحاظ قانونی تعامل داشته باشیم. در قم حوزه از نظر معنوی بالاتر است منتها از نظر قانونی چنین نیست.
ما تعامل خوبی داریم با سازمان تبلیغات حتی من جلساتی داشتم؛ با رئیس سازمان تبلیغات تهران آقای خاموشی که جزو شورای ماست و انصافاً تعامل خوبی می‌‏کنند گاهی کمک‌‏های مالی به ما می‌‏کنند. تعامل داریم.
*اما در مورد بحث پژوهش که کار نشریه ماست! پژوهش در تهران خیلی ضعیف است. کتابخانه مخصوص و تخصصی طلاب در تهران کم است. بعضی از حوزه‌‏ها آنقدر کوچک است که جای کتابخانه ندارد! برای تقویت بحث پژوهش در تهران که کار اصلی طلبه‌‏ها هست چه اقدامی کردید؟
در روحانیت پژوهش یک امر ذاتی است. در قدیم، در روحانی‌‏های سنتی‌‏ماناز مرحوم شیخ طوسی گرفته، شیخ مفید، شیخ کلینی، مرحوم علامه، مرحوم محقق و تا آقایان مجلسی‌‏ها و مرحوم فیض، اینها علمای بزرگی هستند که صاحب تحقیق و پژوهش بودند. شما سطرهای کتابهایی که مرحوم مجلسی نوشته تقسیم بر عمرش بکنید. مرحوم مجلسی در حدود 72یا 74 سال عمر کرده. 15سال اولش را بگذارید کنار بقیه‌‏اش را تقسیم بر سطرهای کتاب‌‏هایی که نوشته بکنید. معلوم می‌‏شود چقدر تحقیق و پژوهش کردند. مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامی مسئله پژوهش نمود بیشتری دارد. نهایت حضیض حوزه‌‏های علمیه در زمان رضا شاه بود. در زمان رضا شاه سالی 2-3 تا کتاب در حوزه چاپ می‌‏شد! از عدد انگشتان دست بیشتر نبود ولی الان بعد از انقلاب اسلامی ما حدود 70-80 مرکز علمی در قم داریم. طبق آمار حوزه قم بالاترین پژوهش‌‏ها را در ایران دارد حتی در جهان اسلام، شما اگر تشریف برده باشید دانشگاه‌‏های دیگر کشورها، -من سوریه و مصر رفتم. حدود سه ماه قاهره بودم دانشگاه الازهر مفصل رفت و آمد داشتم- پژوهشی که الان در قم دارد در هیچ جای دنیا ندارد. این خاصیت روحانی شیعه است و این فرهنگ را ما از ائمه اطهار داریم. ائمه اطهار در زمان امام صادق(ع) حدود چهارصد اصل بوسیله شاگردان حضرت که اصول اربعه مائه مشهور است استخراج شد. پژوهش، فرهنگ و ذات اسلام است. اسلام فرهنگش با پژوهش گره خورده است. الان هم در حوزه‌‏های علمیه مخصوصاً در تهران پژوهش حالت اقتضا را دارد کافی است شما طلاب را تربیت کنید و تذکر بدهید. جایزه به آنها بدهید. زمینه پژوهش را آماده کنید. کتابخانه و رایانه فراهم کنید، این حالت اقتضایش از بین نرفته است. اگراستاد پژوهشی باشد طلاب آمادگی دارند. بستگی به این دارد ما چقدر تلاش بکنیم. الحمدلله معاونت پژوهش ما دارد تلاش می‌‏کند. مثلاً جشنواره علامه حلی را که راه انداخته بودند چقدر طلبه‌‏ها مقاله داده بودند. ما مدارسی داریم که حالت اقتضا را به فعلیت درآوردند. مثل مدرسه امام صادق(ع) در دماوندکه توانستند این حالت اقتضا را به فعلیت درآورده و پژوهش زیادی داشته باشند و این کار مشکلی نیست. ما انشاء الله شروع کردیم و ادامه خواهیم داد که در مدارس معاونت پژوهشی داشته باشیم. مشکل ما این است که مسئولین و معاونت‌‏ها چون کار زیادی دارند به این مسئله نمی‌‏رسند. انشاء‌‏الله با انتخابمعاونین پژوهشی به این کار خواهیم پرداخت و امیدوارم که در سالهای آینده شاهد جهش پژوهشی در مدارس باشیم. الآن روحانیت‌‏های تهران پژوهش‌‏های زیادی دارند. حتی در مدارس فعلی ما. مثلاً مدرسه شیخ عبدالحسین ما معاونت پژوهش ندارد ولی ما تا به حال 5-6 کتاب در مدرسه چاپ کردیم. اصلاً هیچ آماری وجود ندارد که مدرسه شیخ عبدالحسین چنین کاری کرده است. مدارس دیگر هم همین طور است که اگر آمار بگیریم خیلی بیشتر است. به هر حال یعنی در ذات روحانیت پژوهش وجود دارد.
*ظاهراً منظور شما این است کمیت پژوهش در میان طلاب بسیار است اما به وسیله مسئولین درست جمع آوری نمی‌‏شود...
هم جمع‌‏آوری نمی‌‏شود هم تشویق نمی‌‏شود. الآن در قم روی روال عادی افتاده است. در تهران هنوز این روند به حالت عادی بدل نشده است. چاپش مشکل است من چون اهل فن هستم می‌‏دانم. چاپ و انتشار و پخشش مشکل است. ما مرکز پخش نداریم. در روحانیت کم است. طلبه‌‏ای یک عمر زحمت کشیده کتاب خوبی نوشته ولی ناشر برای چاپ اذیت می‌‏کند. کتابی هست بنام اصحاب امام صادق(ع)، من این کتاب را در آثار شهید مطهری دیده بودم که ایشان از آن تعریف کرده بود که نوشته مرحوم آقا میرزا علی محدث‌‏زاده پسر شیخ عباس قمی. این کتاب خیلی کتاب عالی است اصلاً من از خانواده‌‏اش گرفتم در بازار پیدا نکردم. هرچی سعی کردم که چاپ بشود، یک موانعی بوجود آمد که نمی‌‏شود چاپ کرد. اگر ما امکاناتی داشته باشیم که آثار روحانیت را چاپ بکند، آثار خیلی زیادی داریم. این یکی از کتاب‌‏های مرحوم محدث زاده است؛ خلفایی که در زمان امام صادق(ع) به خلافت رسیدند، علمای زمان امام صادق(ع)، افرادی‌‏که از امام صادق(ع) حدیث روایت می‌‏کنند، اینها کتاب‌‏های پر ارزشی است که چاپ آنها مشکل قانونی دارد. ما اگر بتوانیم راهکارهایی برای چاپ آنها پیدا کنیم آثار بسیار زیادی داریم. آیت الله سید رضی شیرازی دنیایی است برای خودش؛ کتاب ها و آثار ایشان هنوز آن چنان که حق ایشان است معرفی نشده است.
من یک دفعه به کتابخانه امام موسی صدر در بیروت رفتم،گریه‌‏ام گرفت. اینها کتاب‌‏خانه را در یک زیر زمین نمور نگه داشته بودند. قفسه کتاب را موریانه خورده بود و تمام این کتاب‌‏ها سوراخ بود. خود دست خط امام موسی صدر که درس‌‏های اساتیدش را نوشته بود. من رفتم اینها را استخراج کردم. نسخه خطی عجیبی ازسید احمد زنجانی پیدا کردم که گفتند این اصلاً معجزه است. مرحوم آیت الله آقا سید احمد زنجانی پدر آقای شبیری زنجانی از علمای بزرگ قم بود و مورد قبول همه بود. امام تمام نمازهایشان را در مدرسه فیضیه پشت سر ایشان می‌‏خواند از نظر اخلاقی منحصر به فرد بود. فردی بود که در عمرش دروغ نگفته بود. حالت خاصی داشت. عالم بسیار سطح بالای اخلاقی بود. نمی‌‏خواهم شرح زندگی ایشان را بیان کنم سخن اینکه من از ایشان یک نسخه خطی پیدا کردم که امام موسی صدر به سبب آشنایی‌‏اش با آقا سید احمد زنجانی این کتاب را از او گرفته و با خودش به لبنان برده و آنجا مانده است. کتابی نوشته الفقه علی المذاهب خمسه که منحصر به فرد است منظورم این است که اگر انسان بگردد ما آثار بسیار زیادی داریم. الحمدلله امروزه طلبه‌‏ها هم آمادگی دارند و این پژوهش برای روحانیت شیعه بسیار نکته مثبتی است که ما می‌‏توانیم ارزش روحانیت و فرهنگ اهل بیت را بوسیله پژوهش‌‏مان نشان بدهیم.
*فکری شده که این پژوهش‌‏ها در مجامع علمی و بحث‌‏های علمی کشور تاثیر گذار باشد؟
اکنون در حوزه علمیه پژوهش‌‏ها را هر سال دفتر تبلیغات و جاهای دیگر جمع آوری می‌‏کنند و آثار برجسته را جایزه می‌‏دهند. این روند از اول کم بوده و الان زیاد شده یا آثاری که در حوزه‌‏های علمیه و مدرسه روحانیت چاپ می‌‏شود جمع آوری می‌‏‌‏کنند. من خودم در 2-3 تا از این کنگره‌‏ها جایزه گرفتم.
*یعنی طلبه‌‏ها در این قضیه باید وصل به قم باشند؟ پژوهشی بصورت مستقل در تهران نداریم؟
بله زود است فعلاً، البته ما در برنامه‌‏ها داریم که اگر عمری باشد انجام خواهیم داد. بستگی دارد به فعالیت آقای سماوات.
*در این دو سالی که مرکز مدیریت تشکیل شده به نظر شما با قبلش که نبود در حوزه‌‏ها تفاوتی رخ داده است؟ به نظر شما مدیران و طلاب احساس رضایت می‌‏کنند یا نه؟
همه انتقاد می‌‏کنند که پلیس امنیت ایجاد نمی‌‏کند، پزشکان آن طور که باید و شاید کار نمی‌‏کنند. من می‌‏گویم از آنطرف بگوییم. اگر پلیس نباشد چه می‌‏شود؟ اگر دکترها نبودند چه می‌‏شد؟ اگر شورای مدیریت و مرکز مدیریت در این دو سال نبود چه می‌‏شد؟ مدارس از یک حالت بلاتکلیفی درآمدند. یک سازمان‌‏دهی را احساس می‌‏کنند که خود یک مرحله‌‏ای‌‏ است. که خودشان را وابسته به اینجا می‌‏دانند و مشکلاتشان را دارند حل می‌‏کنند. اگر کمک‌‏های شورای عالی نباشد مدارس لنگ خواهند بود. کمک به کارکنان مدارس هست و موارد بسیار دیگر که شما اگر اینها را منها کنید چیزی باقی نمی‌‏ماند فلذا از آن طرف سوال را مطرح کنید که اگر در این دو سال مرکز مدیریت نبود آیا هیچ خلائی احساس نمی‌‏شد؟ الان ما با کل مدیران در ارتباط هستیم مشکلاتشان را با ما مطرح می‌‏کنند. مشکلات و نواقص اینها را حل می‌‏کنیم. ما هم با دیگر ارگان‌‏ها تعامل داریم و هم در تعامل با خود مدارس هستیم، این روند شروع شده است. سابقاً هر کس برای خودش سازی می‌‏زد. الان می‌‏دانند که سازمانی هست و باید به آن مراجعه کنند. نسبت به اساتیدمان از نظر اخلاقی حساسیت داریم همچنین نسبت به طلبه‌‏ها حساسیت داریم. به مدیران تذکر می‌‏دهیم که فلان طلبه یا استادتان چگونه‌‏اند؟ یا نسبت به حضور و غیاب حساسیت داریم. اینها چیزهایی است که در زمان کوتاه قابل تحقق نیست و زمان می‌‏خواهد و امیدوارم که در آینده شاهد این تحقق مفاهیم باشیم.
*به نظر می‌‏رسد بیشتر تلاش شما معطوف به جنبه سخت‌‏افزاری است گرچه فرمودید در مورد اخلاق و تهذیب و ... هم در فکر هستید؟
بله! ما جنبه سخت افزاری هم داریم مثل کمک به ساختمان مدارس. الان حوزه شورای عالی بازسازی حوزه‌‏های قدیمی را در برنامه دارد. هر نهادی در اول تاسیسش باید سخت افزاری باشد و نمی‌‏تواند صد در صد نرم‌‏افزاری باشد. ما نسبت به اخلاق طلبه‌‏ها حساسیم. ما نسبت به پذیرش مدارس حساس شدیم. فرض کنید که مدرسه‌‏ای هست که 9 تا اتاق داشت. 270 طلبه قبول کرده بود. طلبه در این محیط بد اخلاق بار می‌‏آید. جای درس خواندن نیست. امتحانش چگونه است؟ کلاس درس چطور است؟ ما با اینها وارد تعامل شدیم سطح آمار اینها را آوردیم پائین. دقت داریم که استاد اخلاق در این مدارس حضور پیدا کند.
ما با مدیریت مصلی صحبت کردیم و آنها قبول کردند که ماهانه یک کلاس اخلاق برای طلاب خواهر و برادر تشکیل بدهیم. این برای شهر تهران هم خیلی برکت است ولی مهم این است که راه بیافتد و شروع به حرکت کند. ولی آنها اعلام کردند در اردیبهشت ماه نمایشگاه داریم و نمی‌‏توانیم برگزار کنیم. یا سالنی که ما می‌‏خواهیم حداقل پنج هزار نفر گنجایش داشته باشد و ما غیر مصلا جای دیگری را نداریم. هیچ حوزه‌‏ای نداریم که الان سالن بزرگی داشته باشد. الان در کارهای اجرایی قضیه هستیم که از اساتید هم وعده گرفتیم. ما خدمت آقای جوادی آملی و بقیه مراجع رسیدیم از آنها وعده گرفتیم. حتماً برگزار می‌‏کنیم و اقدام خوبی خواهد بود. من عقیده‌‏ام این است که حتی دانشجوها هم استقبال می‌‏کنند.
*موضوع این شماره نشریه ما «شروع» است در مورد شروع طلبگی خودتان و اوایل طلبگی‌‏تان صحبت ‌‏کنید...
بهتر است به جای این سوال قواعد کلی طلبگی را خدمتتان بگویم. ما در روحانیت تشیع موقعی که طلبه‌‏ می‌‏آید درس بخواند به اضافه تعهد و ایمان است و این در تمام دنیا منحصر به فرد است حتی نسبت به کشورهای اسلامی. گر چه آنها هم احساس مسئولیت دارند ولی این احساس مسئولیتی که در روحانیت شیعه هست در هیچ جای دیگر وجود ندارد. من در مدرسه حجتیه درس می‌‏خواندم. آنجا لوله‌‏کشی آب نداشت و افرادی که نماز شب می‌‏خواندند فوق‌‏العاده بود من خودم اهل نماز شب نبودم ولی افرادی که نماز شب را در مسجد می‌‏خواندند مسجد پر می‌‏شد. این معنویت کمک می‌‏کرد سطح درسی آنها بالاتر برود. یعنی طلبه از خود می پرسد اگر من کم درس بخوانم وقتی شهریه می‌‏گیرم آیا حلال است از این شهریه استفاده کنم یا نه؟ در روحانیت تشیع این معنویت با علم گره خورده است. این بهترین عامل ترقی روحانیت است باید بتوانیم این را حفظ کنیم که طلبه یعنی مجسمه دین و اخلاق به علاوه تدرس و تعلم. ما باید بتوانیم این را جا بیاندازیم که بزرگان ما این جور بار آمده‌‏اند. مرحوم فیض کاشانی، مرحوم آیت‌‏الله خوئی و یا خود امام را ببینید. مکاسب شیخ انصاری 150 سال است در حوزه‌‏ها حاکم است. زندگی او چگونه بوده است. توام با معنویت بود حالا کاری به قناعت ندارم ولی معنویت که داشت.
قناعت شیخ جزو ضرب‌‏المثل‌‏هاست. البته وظایف فرق می‌‏کند پول معیار نیست ممکن است یک روحانی پول داشته باشد ولی آن تدینش با تعلمش گره خورده باشد. گره خوردن دین با سواد. ما این را در اکثر روحانیت داریم. آشتیانی‌‏ها در تهران خانواده بزرگی بودند. خانواده مرحوم فلسفی، مرحوم آقای فلسفی، برادرش آقای حاج میرزا علی و برادر بزرگشان آقای میرزا ابوالقاسم تنکابنی، پدر این‌‏ها شیخ محمد رضا تنکابنی یک خانواده بزرگی بودند. اصلاً علم در خانواده اینها بود. مرحوم آقای شیخ تقی آملی از علمای تهران بود. آقای سید احمد خوانساری در بازار راه می‌‏رفت مردم می‌‏ایستادند نگاه می‌‏کردند. می‌‏گفتند ایشان در مسجد در کنار حوض می‌‏خواستند وضو بگیرند همه ایستاده بودند نگاه می‌‏کردند. مردم به چشم معصوم به این‌‏ها نگاه می‌‏کردند که چطور وضو می‌‏گیرد. این معنویت که درحوزه‌‏ها وجود داشت اگر تداوم داشته باشد، حوزه‌‏های ما تحت تاثیر فرهنگ غربی و تشریفات زائد قرار نمی‌‏گیرد. درست است که چهار پایه‌‏ها تبدیل به میز و صندلی شده ولی باید مراقب باشیم فرهنگ غرب وارد اینها نشده باشد. نمی‌‏گویم همان حجره‌‏های ساده باشد. من یادم است در مدرسه حجتیه بودیم زیر کرسی می‌‏خوابیدیم. شب کاسه گذاشته بودیم روی کرسی کاسه یخ زده بود! الان نمی‌‏شود اینطور زندگی کرد. الان شوفاژ و وسائل دیگر هست ولی نباید کنارش فرهنگ خاص خودش را بیاورد. ما باید فرهنگ اسلام را به همراه آن داخل حجره‌‏ها ببریم. اگر ما این را داشته باشیم هیچ مشکلی نداریم ولی آن جنگ نرم غربی‌‏ها درست است که جامعه ایران و تشیع را نشانه گرفته ولی دارد دامن جوان‌‏های طلبه ما را هم می‌‏گیرد. ما باید مواظب باشیم.
*با توجه به اینکه چند سالی در دانشگاه تهران حضور داشتید برخی طلاب دغدغه دارند که آیا صلاح است به دانشگاه بروند و ادامه تحصیل بدهند یا نه؟
دانشگاه رفتن گاهی واجب، گاهی مستحب و گاهی مکروه و گاهی هم حرام است. طلبه که قصد دارد به دانشگاه برود فکر کند برای چه به دانشگاه می‌‏رود. اگر برای زندگی‌‏اش می‌‏رود مکروه است، اگر برای فرهنگش می‌‏رود حرام است، اگر برای تبلیغ می‌‏رود یا مستحب است یا واجب، اگر می‌‏خواهند تحت تاثیر قرار بگیرد حرام است، هرکسی هم نباید برود دانشگاه همان طور که هرکسی نباید امام جماعت بشود هرکسی نباید منبر برود، یک شئوناتی می‌‏خواهد. مرحوم فلسفی می‌‏گوید کسی که مطالعه نمی‌‏کند منبر نباید برود. در دانشگاه هم خصوصیاتی می‌‏خواهد من مدیر گروه بودم نوع پوشش اساتید روحانی خیلی مهم است. تذکر می‌‏دادم در الفاظشان دقت کنند با جوانان باید با زبان خودشان صحبت کرد ما باید راه را نشانشان بدهیم. مخصوصاً در دانشگاه‌‏های سطح بالا مانند دانشگاه پزشکی تهران جزو نوابغ هستند که در آنجا قبول می شوند.


» نظر

به بهانه سالروز میلاد حضرت نفیسه خاتون(ع)

گوهر درخشان دیار نیل


اشاره:
کشور مصر با بیش از پنج هزار سال قدمت تمدن از ریشه دارترین کشورهای دنیا است. این کشور همیشه در طول تاریخ دارای اهمیت بوده از این رو با ظهور اسلام مورد توجه پیامبر(ص)، خلفا و آنگاه امیرالمومنین علی(ع) قرار داشته است. دلیل توصیه پیامبر(ص) آن بود که هاجر مادر اسماعیل ذبیح و نیز ماریه قبطیه همسر رسول خدا(ص) از این دیار برخاسته بودند. حضرت علی(ع) نیز به مصر توجه ویژه ای داشت و استانداران برگزیده آن حضرت که به این ناحیه اعزام گردیدند همه از اصحاب پیامبر و از یاران با وفا و پیروان با اخلاص آن حضرت به شمار می رفتند.
با روی کار آمدن دولت فاطمی در مصر در سال 530 ه.ق برای قرنها شیعیان بر مصر حکومت می کردند تا اینکه صلاح الدین ایوبی با سرکوب آنها و مظاهر تشیع روی کار آمد. با این حال جای جای مصر علاقه به اهل بیت موج می زند و مساجد و مشاهد و اماکن مذهبی فراوانی وجود دارد که برای این ملت دیار مقدس است. مساجد رأس الحسین(ع)، سیده زینب، سیده نفیسه و مزار مالک اشتر، محمد بن ابی بکر، عایشه دختر امام صادق(ع)، رقیه دختر امام علی(ع) و ... از جمله این اماکن شریف هستند که همواره ملجأ و زیارتگاه میلیونها مصری بوده است. در این نوشتار به معرفی یکی از این شخصیتهای مدفون مصر یعنی سیده نفیسه خاتون از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و عروس امام صادق(ع) خواهیم پرداخت.از راهنمایی های جناب آقای میر مسعود حسینیان قدردانی می نماییم. برای مشاهده مقالات بیشتر در رابطه با این بانوی مکرمه می توانید به پایگاه www.hodarayanehorg/files/maghalat/seyyedahnafiseomesr.htm مراجعه نمایید. 

ادامه مطلب...

» نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
title=