سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دعایی که موجب هلاکت است!

درنگی در مورد دعا و استجابت دعا

امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «احب الاعمال الی الله فی الارض الدعاء؛ محبوبترین عمل نزد خداوند متعال در روی زمین، دعاست» (کافی2: 467). سر این امر در این آیه شریفه است که خداوند متعال فرمود: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» (غافر:60) در کنار قرار گرفتن دعا و عبادت نشان می­دهد دعا خود نوعی عبادت است (ترجمه المیزان17: 520) همان عبادت و بندگی که خداوند، آن را انگیزه خلقت عنوان کرده است «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». (ذاریات: 56) اما دعا عبادتی ویژه است چرا که در روایتی از ابن عمار آمده است: «قلت لأبی عبدالله علیه السلام: جعلنی الله فداک ما تقول فی رجلین دخلا المسجد جمیعا کان أحدهما أکثر صلوة و الآخر أکثر دعاء فأیهما أفضل؟ به امام صادق عرض کردم: فدایت شوم در مورد دو شخصی که با هم وارد مسجد شدند و یکی به نماز بسیار و دیگری به دعای بسیار مشغول شد چه می گویی؟ کدام یک برتر هستند؟ قال: کل حسن قلت: قد علمت و لکن أیهما أفضل؟ امام فرمود هر دو خوب است. عرض کردم می دانم اما کدام فضیلت بیشتری دارد؟ فقال: أکثرهما دعاء اما تسمع قول الله تعالى: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» إلى آخر الآیة، و قال: هی العبادة الکبرى. سپس فرمود آنکه بیشتر دعا می خوانده مگر نشنیده­ای خدا فرمود مرا بخوانید تا استجابت کنم تا اخر آیه را تلاوت فرمودند و ادامه دادند دعا عبادت کبری است» (تفسیر ثقلین، ذیل آیه) و بالاتر از آن پیامبر اکرم فرمودند: «الدعاء مخ العبادت ولا یهلک مع الدعاء احد؛ دعا مغز عبادت است و کسی که اهل دعاست نابود نمی‌شود. ». (بحارالانوار90: 300) از این گفتار جایگاه و فضیلت دعا به روشنی آشکار می گردد چرا که دعا را اساس و بنیان عبادت معرفی کرده است.

از این رو روشن می­گردد دعا نوعی عبادت است و در عبادت، عبد و مولا وجود دارند و داعی باید از سر بندگی طلب حاجت کند و چنین دعایی است که خداوند متعال وعده استجابت آن را داده است. «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (بقره: 186) علامه طباطبایی در ذیل این آیه توضیح مفصلی پیرامون دعا و شرایط استجابت آن بیان می­کند و می­نویسد: «آیه شریفه همانطور که متعرض حکم مساله اجابت دعا است متعرض بیان علل آن نیز هست، و مى‏فهماند علت نزدیک بودن خدا به بندگان همین است که دعا کنندگان بنده اویند، و علت اجابت بى‏قید و شرط دعاى ایشان همان نزدیکى خدا به ایشان است، و بى‏قید و شرط بودن اجابت دعا، مستلزم بى‏قید و شرط بودن دعا است، پس تمامى دعاهایى که خدا براى اجابت‏ آن خوانده مى‏شود مستجاب است». البته ایشان در ادامه با توجه به همین آیه شرایطی را برای استجابت دعا بیان می­دارد؛ « خداى تعالى وعده أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ خود را مقید کرده به قید إِذا دَعانِ ...، و چون این قید چیزى زائد بر مقید نیست، مى‏فهماند که دعا باید حقیقتا دعا باشد، نه اینکه مجازا و صورت آن را آوردن» آنگاه این مطلب را این گونه تبیین می­کند: «دعائى که مستجاب نمى‏شود و به هدف اجابت نمى‏رسد، یکى از دو چیز را فاقد است و آن دو چیز همان است که در جمله: دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ، به آن اشاره شده. اول این است که دعا دعاى واقعى نیست، و امر بر دعا کننده مشتبه شده، مثل کسى که اطلاع ندارد خواسته‏اش نشدنى است، و از روى جهل همان را درخواست مى‏کند، یا کسى که حقیقت امر را نمى‏داند، و اگر بداند هرگز آنچه را مى‏خواست درخواست نمى‏کرد، مثلا اگر مى‏دانست که فلان مریض مردنى است و درخواست شفاى او درخواست مرده زنده شدن است هرگز درخواست شفا نمى‏کند، و اگر مانند انبیا این امکان را در دعاى خود احساس کند، البته دعا مى‏کند و مرده زنده مى‏شود، ولى یک شخص عادى که دعا مى‏کند از استجابت مایوس است، و یا اگر مى‏دانست که بهبودى فرزندش چه خطرهایى براى او در پى دارد دعا نمى‏کرد، حالا هم که از جهل به حقیقت حال دعا کرده مستجاب نمى‏شود. دوم این است که دعا، دعاى واقعى هست، لیکن در دعا خدا را نمى‏خواند، به این معنا که به زبان از خدا مسئلت مى‏کند، ولى در دل همه امیدش به اسباب عادى یا امور وهمى است، امورى که توهم کرده در زندگى او مؤثرند.» (ترجمه المیزان‏2: 46)

در مورد دوم علت اینکه شخص خدا را نمی­خواند علت آن عدم معرفت واقعی نسبت به خداست. چنین کسی حکمت، علم، قدرت، رحمت و ... خدا را به خوبی نشناخته و جایگاه خود و مولاش را نمی­داند و گاه چنان دعا می­کند که گویی در جایگاه مولاست و معاذ الله از کارگزار خویش تقاضا و حاجتی دارد! از این رو هنگامی به ظاهر می­پندارد دعایش آن گونه که او می­خواهد مستجاب نشده است بر خود این حق را می­بیند که لب به اعتراض بگشاید!

مناسب نبودن زمان و شرایط از جمله موانع اجابت دعاست. چه بسا شخص دعاکننده، گمان کند که خواسته اش رد شده و ناامید گردد، در حالی که نباید قطع امید کند. امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ الْمؤُمِنَ لَیَدْعُو فَیُؤَخَّرُ إِجابَتُهُ   إِلی یَوْمِ الْجُمُعَةِ، مؤمن دعا می کند و خداوند اجابت آن را تا روز جمعه   عقب می­اندازد» «چه بسا شود خداى تعالى دعاى شخصى را مستجاب فرماید، لکن وقوع آن در خارج مقدر است به وقتى، و استعجال در وقوع، از جهّال باشد». (تفسیر اثنا عشری‏5: 387). امام خمینی از لسان اهل معرفت در یک تقسیم بندی دعا را با توجه به شخص داعی به سه گونه استعجالی، احتمالی و امتثالی تقسیم می­کند. ایشان این سه گونه را چنین توضیح می­دهند:

«دعاى از روى استعجال، و آن دعاى عامّه است. اینان چون اسیر مقاصد نفسانیّه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از آنها فوت شود.

دیگر، دعاى از روى احتمال، و این دعاى ارباب حکمت است. اینان نیز پابند مقاصد خویشند، و احتمال مى‏دهند دعا در جریان امور قضائى دخالت داشته باشد و قضاى حق تعالى‏ مقیّد به دعا باشد؛ از این جهت دعا کنند.

سوّم، دعاى از روى امتثال است، و این دعاى اصحاب معارف است. آنان از اسارت نفس بیرون آمدند، و براى آمال نفسانیّه و لذّات خویشتن لَب به دعا نگشایند. اینان دعا را براى امتثال امر خدا مى‏کنند. چون دعا خلوت با حق و مخاطبه با محبوب مطلق است، قیام به آن کنند.

حقّا که انسان اگر به نور معرفت قلبش منوّر باشد و مانند ما اسیر سلسله‏هاى شهوات و زندان طبیعت نباشد، هر گز مخاطبه با حق تعالى‏ و توجه و ذکر او را وسیله چیز دیگر قرار نمى‏دهد. ما اسیران نفس و شهوت، خدا را براى خُرما مى‏خواهیم، و دوست مطلق را فداى لذّات نفسانیّه مى‏کنیم...». (شرح حدیث جنود عقل و جهل: 364)

از این رو آنچه در دعا مهم است درک این مطلب است که ما در جایگاه عبد محض نزد مولایی غنی و قادر و حکیم هستیم و از روی خشوع و تواضع طلب حاجت کنیم و در مورد نتیجه آن تسلیم آن پروردگار حکیم باشیم. دعای استعجالی نه تنها ممکن است مورد استجابت قرار نگیرد چه بسا مورد هلاکت دعا کننده هم بشود! چه آنکه در روایت شریفه در مورد فرج امام زمان(عج) که از افضل اعمال معرفی شده است آمده است: «کذب الوقاتون هلک مستجعلون». البته باید توجه داشت استعجال در دعا منافی اصرار بر حاجت نیست که امری ممدوح است چنانچه امام باقر علیه السلام می­فرمایند: «و الله لا یلح عبد مومن علی الله عزوجل فی حاجته الا قضاها له، قسم به خدا هیچ بنده با ایمانی در برآورده شدن حاجتش به درگاه خدای عزوجل اصرار نمی ورزد مگر آنکه خداوند خواسته اش را برآورده می کند.»

اما باید توجه داشت که این اصرار بر دعا نباید تبدیل به آفت «استعجال» شود. یکی از حربه­های شیطان برای اینکه بنده خدا را از درگاه او براند، این است که وقتی پس از مدتی دعایش مستجاب نشد، او را از استجابت دعایش ناامید سازد، این همان «استعجال» مذمومی است که در احادیث از آن نهی شده است. امام صادق(ع) می­فرمایند: «لا یزال المومن بخیر و رخاء و رحمهٍ من الله ما لم یستعجل فیقنط فیترک الدعاء» مومن همواره در خیر و آسایش و رحمت از جانب خداوند است مادامیکه به استعجال مبتلا نشود و ناامید شده دست از دعا کردن بکشد.  روای از حضرت می پرسد: کیف یستعجل؟ استعجال چگونه است؟ امام فرمودند: یقول : «قد دعوت منذ کذا و کذا و لا أری اجابة» بگوید: از فلان زمان دعا کردم و اجابتی ندیدم!

صبح صادق، ش533، ص6


» نظر

چرا غرب از حجاب می ترسد؟

به بهانه سالروز کشف حجاب

تمدن مادی غرب برپایه مادیت و دنیاگرایی بنا شده و چون سران و حاکمان آن دیار، شیفته قدرت و ثروت و لذت هستند، برای رسیدن به این هدف خود نیاز به مردمی مادی و جدای از معنویت دارند. از این رو تلاش می کنند مظاهر معنویت را از بین برده و اسباب غفلت و مادیت را ترویج و گسترش دهند. «تمدن غربی بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد ... این تمدن مادی و دور از معنویت هر چه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر می شود؛ هم خود آنها و هم همه بشریت را با میوه های زهرآگین خود تلخکام می کند؛ همچنان که تا امروز کرده است...
ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایه داری افراطی، همه نتایج همان تفکیک است ... حرف نوی مکتب سیاسی امام بزرگوار ما برای دنیا این است که در همه ارکان برنامه ریزی های یک قدرت سیاسی، سیاست با معنویت و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقی مورد مراعات قرار گیرد.» (امام خامنه ای،14/3/1383) روشن است غرب با این حرف تازه که از اساس با مادیت بی معنویت مخالف است دشمنی کرده و راه مقابله با آن را در پیش بگیرد و با راه های گوناگون در صدد ضربه زدن به این سخن تازه باشد تا نتواند حرف خود را به گوش جهانیان برساند. مردمی که از مادی گرایی خسته شده و تشنه زلال معنویت هستند بی شک با شنیدن شمه ای از معنویت اسلام به آن رو خواهند آورد و این برای غرب خطرناک است. «امروز انسان ها در همه نقاط دنیا تقریباً : به خصوص در همین کشورهای غربی و مادی- از مادیت دلزده شده اند، دل شان برای یک معنویتی که درست هم آن معنویت را نمی شناسند، پر می زند و جوان ها سر در گم دنبال چیزی ورای این ظواهر مادی و این لذات مادی هستند که برای آنها عادی شده، دنبال معنویتند اما قدرت های اداره کننده عالم، مدیریت های اقتصادی دنیا یعنی، همین غارتگران[و] چپاولگران ... نمی گذارند ملت ها به سمت معنویت راه پیدا کنند، شوق هست، اما مانع هم هست در یک چنین دنیایی، جمهوری اسلامی...، یک هماوردطلبی بزرگ نسبت به استکبار جهانی است و فلسفه های آنها را باطل می کند...» (امام خامنه ای، 19/2/86) یکی از نشانه های بروز معنویت، حجاب اسلامی بانوان است که به شدت با مادیت تعارض دارد، چرا که یکی از راهکارهای ترویج فساد و مبارزه با معنویت استفاده ابزاری از زنان و رواج بی بندوباری بین جوانان است.
از این رو یکی از سیاست های جدی غرب مبارزه با حجاب و پوشش زنان است. تصویب قوانین ضدحجاب در کشورهای اروپایی، اذیت و آزار و گاه محاکمه و جریمه بانوان محجبه، ترویج فحشا برای مبارزه با عفت و حیا، اهدای جایزه صلح به زنان معلوم الحال و مخالف حجاب، مخالفت و سنگ اندازی برای ورزشکاران محجبه زن مسلمان و ... همه در راستای همان سیاستی است که خواهان حذف معنویت از جامعه است. چنانچه مقام معظم رهبری نیز به آن، اینگونه اشاره کرده اند: «ببینید الان چقدر خرج می کنند و زحمت می کشند، برای این که حجاب را در دنیا از بین ببرند؛ کشورهایی که خودشان را مهد آزادی هم می دانند، می بینید که چه می کنند برای مبارزه با حجاب.» (امام خامنه ای،14/7/1383)
سال های قبل ایران توسط چماقداری مانند رضا میرپنج درصدد اجرای این حرکت ضدانسانی بر آمد، اما مردم مسلمان ایران با خون دل در برابر این توطئه ایستادند. در همین رابطه امام راحل فرمود: «خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب. حجاب انسانیت را پاره کردند اینها.» (صحیفه امام، ج 3، ص300) امروز نیز با استخدام برخی زنان مشهور ایرانی در سیاست یا در هنر و ورزش و ... همان سیاست را پیش گرفته اند. کشف حجاب این زنان مواجب بگیر مقابل دوربین های تلویزیونی و بازی در فیلم های مستجهن توسط برخی هنرپیشگان زن ایرانی همه برای همین هدف است. سیاستی که امروز در انقلاب اسلامی مردم مصر به گونه ای دیگر پیاده شده و روسپیان به خدمت صهیونیست در آمده تا با برهنگی خود شاید به زعم خام خللی در انقلاب اسلامی مردم به وجود آورند. ترس غرب از حجاب اسلامی بانوان و هزینه های گزاف برای مبارزه با آن نشان از قدرت معنویت حجاب دارد.
از این رو یکی از سیاست های اصلی نظام در عرصه فرهنگ ترویج حجاب و پوشش در میان زنان بوده است، گرچه در این میان پستی و بلندی های بسیاری وجود دارد و همواره با کاستی هایی قابل توجه مواجه بوده ایم، اما سیاست کلی بر مبارزه با بی بندوباری بوده است. رفتار امروز در برابر حجاب زنان نشان از این دارد این سیاست نظام، بسیار راهبردی و صحیح بوده است و یکی از نقاطی است که بر فرهنگ مادی غرب آسیب جدی وارد می کند. در این رابطه امام خامنه ای تحلیلی این گونه دارند: «تجربه های تلخی که امروز ما شاهد هستیم در غرب اتفاق می افتد، حاصل نوع نگاهی است که غرب به زن دارد و تقابلی است که خواسته است بین زن و مرد به وجود آورد. به خاطر دیدن این تجربه ها از این مسئله بیزاریم. غرب به دلیل نوع نگاهی که به زن دارد، سعی می کند به نیازهایی دامن بزند که نیازهای واقعی انسان به حساب نمی آیند. مثلاً از معنویت که نیاز واقعی و اساسی انسان است، غفلت می کند، در حالی که به نیازهای مادی می پردازد و آنها را نیازهای اصلی جلوه می دهد که به هیچ وجه این طور نیست. سال ها غرب با معنویت و مظاهر آن جنگیده است. یکی از مظاهر معنویت که غرب هیچ وقت با آن سر سازگاری نداشته و ندارد، حجاب است.» (امام خامنه ای، 18/07/1377) اولین و بارزترین شاخصه ای که حجاب و اخلاق اسلامی به دنبال می آورد رشد معنویت است. وقتی حجاب وارد میدان می شود و همه افراد جامعه به تناسب خود حجاب را رعایت می کنند مادیت کم رنگ می شود و در مقابل معنویت و ارزش های درونی انسان بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.
از این رو مقام معظم رهبری تأکید دارند: «باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه ما احیا بشود. مثلاً مسئله حجاب ، یک مسئله ارزشی است. ... ما که روی حجاب این قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک می کند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزش گاه های بسیار لغزنده ای که سر راهش قرار داده اند، نشود.» (امام خامنه ای، 04/10/1370)
یکی از راهبردهای مهم غرب در مبارزه با فرهنگ معنوی اسلام که امروزه در سرتاسر دنیا خواهان پیدا کرده است مبارزه با حجاب است! چنانچه حتی حجاب های حداقلی شهروندان مسلمان خود با یک روسری را هم بر نمی تابند !
به گفته مقام رهبری: «آنها با همه چیز کنار می آیند، جز با دو، سه چیز؛ یکی از آنها و شاید مهم ترینش حفظ این حالت حفاظ منضبط میان دو جنس زن و مرد است؛ یعنی خویشتن داری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته می شود. در مقابل این، به شدت سرسختند؛ هر کار دیگری بکنند، مهم نیست، اما این از لحاظ ارزشی غلط است؛ عکسش درست است. ما از دنیای غرب که آمدند زن بشری را در طول دوره های گذشته تا امروز این قدر مورد تحقیر قرار دادند، طلبکاریم . شما خیال کرده اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه کذایی و آن لباس های «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن» و همان هایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما برمی دارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها می خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل می شد.» (همان).
در وصیت نامه شهدا - این نوشته های ماندگار شهدای دفاع مقدس- پس از دفاع از ولایت و فرهنگ عاشورا شاید مهم ترین مسئله، توصیه به حجاب باشد و جالب است رویکرد شهدا به حجاب - مانند آنچه در فوق گذشت- یک مظهر معنویت برای مقابله با فرهنگ غرب است و این نشان از درک و بصیرت بالای شهدای خمینی دارد. برای نمونه چند جمله از وصیت شهدا ذکر می شود: «تو ای خواهر دینی ام! چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.» همچنین «حفظ حجاب همچون جهاد در راه خداست.» و شهید دیگری می گوید: «از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب؛ این لباس رزم را حافظ باشند.» و یا «خواهرم! حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.» همین طور «شما خواهرانم و مادرانم! حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.» و «ای خواهرم! قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من!»

صبح صادق، شماره 532، ص6


» نظر

شاگرد ممتاز فقه سیاسی امام خمینی

به پاسداشت تلاشهای علمی مرحوم عمید زنجانی
عباسعلی عمید زنجانی در زنجان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدارس «توفیق» و «سید» در زادگاهش گذراند. سپس آن را در حوزه علمیه قم ادامه داد و مورد توجه «آیت الله حجت کوه کمره ای» قرار گرفت. دروس «مطول»، «حاشیه ملاعبدالله»، «شرح منظومه»، «شرح مطالع» و «شرح شمسیه» را فراگرفت و به آموختن هیئت، نجوم، کلام، تفسیر و مباحث دیگر علوم اسلامی پرداخت. مدت دو سال نیز نزد آیت الله بروجردی کتاب «شفاء» را خواند. در سال 1338ش. به حوزه درس امام خمینی(ره) راه یافت. در سال 1341ش. به نجف رفت و از محضر علما و استادان برجسته ای چون حضرات آیات «حکیم»، «شاهرودی»، «میرزا باقر زنجانی» و «خویی» بهره ها برد. در سال 1348ش. به ایران بازگشت. وی چندین اجازه نامه از حضرت امام(ره) دریافت کرد که گویا اولین آنها در 9 آذر 1350 بوده است. ایشان که از داعیه داران و تلاشگران وحدت حوزه و دانشگاه بود علاوه بر سطح عالی دروس حوزه با ورود به دانشگاه نیز موفقیت های بسیاری را کسب کرد. مرحوم زنجانی دانشنامه دکترای خود را در رشته فقه و حقوق اسلامی در سال 1366 از طریق خبرگان دانشگاهی از وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران أخذ کرد و با کسب امتیاز علمی که از آثار پژوهشی (کتاب ها و مقالات متعدد) به دست آورده بود توسط هیئت ممیزه وزارت علوم به مرتبه دانشیاری ارتقا یافت و در سال 1373 به مقام استادی نائل آمد.
وی پس از انقلاب در دو دوره قانونگذاری به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز خدمت کرد و در بازنگری قانون اساسی سال 1368 به عنوان منتخب مجلس در شورای بازنگری حضور فعال داشت. وی پس از آن به کارهای علمی و تحقیقی پرداخت و کمتر به عرصه سیاسی مرسوم وارد شد و به کارهای مبنایی و زیربنایی علمی پرداخت.
او استاد عضو گروه آموزشی حقوق خصوصی و اسلامی و عضو وابسته گروه آموزشی حقوق عمومی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و همچنین عضویت هیئت امنای دانشگاه های امام خمینی(ره) و علوم پزشکی زنجان و دانشگاه تهران را بر عهده داشت.
استاد عمید زنجانی پنجاه سال سابقه تدریس در حوزه و دانشگاه در سطوح مختلف داشت و در بیش از 179 همایش داخلی و بین المللی با ارائه مقاله یا به عنوان سخنران، شرکت کرد. راهنمایی بیش از140 تز و رساله کارشناسی ارشد و دکتری از جمله فعالیت های علمی استاد است. ایشان موسس پژوهشکده مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی هستند که از سال 1367 فعال می باشد. استاد در روند سیاست گذاری و فعالیت های اجرایی انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی همکاری موثری داشت و در بیست و ششمین سال تدریس در دانشگاه از تاریخ ششم دی ماه 1384 به سمت ریاست دانشگاه تهران منصوب و در سال1385 به عنوان چهره ماندگار معرفی شد.
از ویژگی های این عالم برجسته انقلاب اسلامی تحقیق و مطالعه در زمینه فقه سیاسی بود و بی تردید در این زمینه جزء معدود صاحب نظرانی بود که توانست آثار بدیعی از خود بر جای بگذارد. وی با توجه به دانشی که در فقه و حقوق و نیز آشنایی وثیقی که با اندیشه های حضرت امام(ره) داشت در مورد فقه حکومتی و جایگاه فقه در سیاست، کتب و مقالات گوناگونی را تألیف کرد و آرا و نظرات نوینی را ارائه داد. از جمله کتاب های ایشان دراین باره می توان به فقه و سیاست، تحول مبانی اندیشه سیاسی در فقه شیعه، درآمدی بر فقه سیاسی، مروری بر کلیات و مبانی حقوق اساسی، حقوق و قواعد مخاصمات در حوزه جهاد اسلامی و حقوق بین الملل اسلام، اقتصاد سیاسی، اصول و مقررات حاکم بر مخاصمات مسلحانه (جهاد)، مبانی حقوق عمومی در اسلام، قواعد فقه سیاسی (مصلحت)، اندیشه سیاسی در جهان اسلام معاصر اشاره کرد. او اعتقاد داشت: «به نظر می رسد که وقت آن رسیده باشد که ما فقه سیاسی را با تعریف جدیدی مورد بررسی قرار دهیم. در فقه سیاسی نیز ما باید در هر زمان، موضوعات آن زمان را در نظر بگیریم و پاسخی از فقه داشته باشیم. این فقه، غیر از نظریات و آرای فقهاست. این فقه، همان تعریف دقیق فقه است؛ استدلالی است، یعنی از منابع فقهی؛ کتاب، سنت، اجماع، عقل و اگر چیزهای دیگری داریم مثل عرف ـ خواه عرف را با عقل یکی بدانیم یا یکی ندانیم - استنباط شده است. بالاخره باید از مجموع منابع فقهی، پاسخ های جدیدی را به مسائل جدید داشته باشیم؛ یعنی تاریخ گذشته را چراغ راه آینده کنیم و در مسائل سیاسی به آرا و نظریات فقهای گذشته فقط به عنوان تجربه تاریخی مسائل سیاسی نگاه کنیم؛ یعنی ببینیم آنها مسائل زمان شان را چگونه حل کرده اند، ما هم مسائل زمان مان را حل کنیم.» چنانچه مشاهده می شود وی همچون امام به جایگاه زمان و مکان در فقه توجه ویژه ای دارد و این مهم را در تطور فقه سیاسی اساسی می داند. آیت الله عمید انقلاب اسلامی را نقطه عطفی در فقه سیاسی می دانست که هیچ کدام از فقهای شیعه در طول تاریخ چنین تجربه ای را نداشتند، از این رو به نظر او با وقوع انقلاب اسلامی روند پیشرفت فقه شیعه در این عرصه بسیار زیاد بوده است و مسائلی مانند مصلحت، عرف، مشروطیت، نظام بین الملل و ... هیچ گاه مانند عصر ما مسئله فقها نبوده است. در آثار مرحوم عمید زنجانی این گونه مسائل مورد توجه قرار گرفته است و یقیناً از این پس بیشتر مورد توجه و تدقیق محققان قرار خواهد گرفت.

صبح صادق، ش.524، ص.6


» نظر

دعا برای روزی بدون هیچ رنج و غم ...

 

1- از عواملی که می تواند در استجابت دعا نقش مهمی داشته باشد، زمان و مکان دعاست. یکی از مواقع استجابت دعا، پس از نمازهای واجب یومیه است و در روایات به این امر تأکید فراوان شده است که نماز حتی المقدور همراه با تعقیبات باشد و بیشترین تعقیبات بیان شده ادعیه ای است که از جانب معصوم(ع) به ما رسیده است. یکی دیگر از زمان هایی که دعا در آن به استجابت نزدیکتر است ماه مبارک رمضان است؛ ماهی که در آن تنفس روزه دار تسبیح و خوابش عبادت است و زمینه مناسبی برای ارتباط با معبود مهیا می شود. حال دعاهایی که در این ماه پس از نماز قرائت می شود بی شک از جمله بهترین و مهم ترین دعاهاست چرا که دو زمان از زمان های استجابت دعا را با هم دارد.

2- در روایات مکرر آمده است برای فرج مهدی ما دعا کنید تا ما اهل بیت(علیهم السلام) برای فرج و گشایش در مشکلات شما برای شما دعا کنیم. یعنی اگر کسی مشکلی دارد به جای آنکه برای رفع مشکل خود دعا کند، برای فرج غایب اهل بیت(علیهم السلام) دست به دعا بردارد و از خداوند تعجیل در ظهور حضرت قائم(عج) را بخواهد، در این صورت ائمه و امام زمان(علیهم السلام) برای رفع گرفتاری های او دعا خواهند کرد و تردید نباید داشت که اولاً ایشان به وعده خود عمل خواهند کرد و در ثانی دعای انسان کامل و امام حق نزد پروردگار بی اجابت نخواهد ماند. دلیل این امر هم شاید این باشد همه مشکلات ناشی از ستم ها و جور ظالمان است و هنگامه فرج که زمین از عدل پر می شود جایی برای این مشکلات نمی ماند!

3-یکی از ادعیه ای که سفارش شده است تعقیب هر نماز فریضه در ماه مبارک خوانده شود دعای «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» است. «شیخ کفعمی» در مصباح و بلدالامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول(ص) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبی بخواند حق تعالی بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت. (مفاتیح الجنان)

این دعا در ظاهر درخواست هایی مادی و دنیوی و شخصی صرف را از خداوند قادر متعال بیان می کند؛ اموری مانند ثروت برای فقرا «اللـهُم أغْنِ کـل فقِیرٍ»، سیری برای گرسنگان «اللهُم أشْبِعْ کل جائِعٍ» پوشش برای برهنگان «اللهُم اکسُ کل عُرْیانٍ» پرداخت قرض مقروضین «اللهُم اقْضِ دیْن کل مدِینٍ» و...

گرچه این دعا می تواند شامل این مضامین هم باشد، اما با نگاهی دیگر شاید بتوان این دعا را دعایی از سوی منتظران منجی عالم بشریت برای ظهور حضرتش دانست. در توضیح مطلب باید گفت بر طبق روایات بسیار در دوران ظهور حضرت حجت(عج) زمین تمام خزائن و گنج های خود را بیرون می ریزد و همه مردم از آن نعمت ها استفاده کرده و بی نیاز می شوند. «و لو قد قائمنا لانزلت السماء فطرها و لاخرجت الارض نباتها» از این رو روزی که در آن هیچ فقری و قرض و عریانی نیست روزی است که زمین پر از عدل گشته و ظالمی نباشد که به حقوق اشخاص تجاوز کرده و سبب نداری آن ها شود.

4-آنچه بدان اشاره شد را می توان در متون دینی نیز یافت. یکی دیگر از دعاهایی که در ماه مبارک رمضان خواندن آن سفارش شده است دعای پر مضمون «افتتاح» است. فقرات پایانی این دعا اختصاص به حضرت حجت(عج) و درخواست های منتظران دارد. هنگامی که این فقرات دعا در کنار دعای قبل قرار داده شوند این برداشت که دعای «اللهم ادخل ...» دعایی برای فرج است بیشتر نمایان می شود. در دعای افتتاح، داعی اشتیاق خود را برای برقراری دولت عدل حضرت حجت ابراز می-دارد: «الـلـهُـم إِنـا نـرْغبُ إِلیْک فِى دوْلةٍ کرِیمةٍ تُعِز بِها الْإِسْلام و أهْلهُ و تُذِل بِها النفاق و أهْلهُ»؛ خدایا ما از تو امید و اشتیاق داریم که دولت با کرامت آن امام زمان را به ظهور آوری و اسلام و اهلش را به آن عزت بخشی و نفاق و اهل نفاق را ذلیل و خوار گردانی.

اگر در دعای بعد از فریضه درخواست بی نیازی و ادای قرض می کنیم «اللهُم اقْضِ عنا الدیْن و أغْنِنا مِن الْفقْرِ» در دعای افتتاح از خدای متعال می خواهیم به برکت ظهور دولت کریمه این امور را از ما برطرف کند «(اللهم) أعْزِزْ بِهِ ذِلتنا و أغْنِ بِهِ عائِلنا و اقْضِ بِهِ عنْ مُغْرمِنا»؛ و ذلت ما را به وجودش بدل به عزت ساز و نیاز ما را بدل به بی نیازی گردان و دین ما را به برکتش ادا فرما و یا اینکه اگر از خدا طلب آزادی اسیران را می کنیم، در دعای افتتاح نیز چنین طلب می کنیم: «و اجْبُرْ بِهِ فقْرنا و سُد بِهِ خلتنا و یسرْ بِهِ عُسْرنا و بیضْ بِهِ وُجُوهنا و فُک بِهِ أسْرنا» (به برکت ظهور حضرت ولی عصر) فقر ما را جبران فرما و نقص ما را مسدودساز و مشکلات ما را به برکتش آسان گردان و به وجود او ما را رو سفید گردان و اسیران ما را آزاد ساز و نیز اگر در آن دعا برای شفای بیماران دعا می شود در دعای افتتاح نیز از خدا به سبب ایجاد دولت حضرت حجت(عج) شفای قلب های مریض درخواست می شود: «اشْف ِ بِهِ صُدُورنا و أذْهِبْ بِهِ غـیْظ قُلُوبِنا» و به برکت او دردهای باطنی ما را شفا بخش و خشم دل های ما را فرو نشان.

5-در زیارت جامعه کبیره - که باید آن را منشور کامل شناخت امام(ع) دانست- خدمت آن ذوات مقدس عرضه می داریم: «بِکمْ یُنفسُ الْهم و یکـشِف ُ الضر»؛ به واسطه شما غم و اندوه و رنج ها از دل ها برطرف می شود و در فقره ای دیگر می گوییم: «و بِکمْ أخْرجنا الـلــهُ مِـن الـذل و فــرج عـنـا غـمــراتِ الْکرُوب»؛ به واسطه شما خدا ما را از ذلت نجات داد و غم و اندوه های شدید ما را برطرف ساخت.» بر طرف شدن غم ها و رنج ها به وسیله ائمه اطهار(علیهم السلام) و توسل به آنان است حال اگر در دعای بعد از فریضه در رمضان می خوانیم: «اللهُم فرجْ عنْ کل مکرُوبٍ» به نظر همچون فقرات قبلی دعا درخواست ظهور انسان کامل و بقیه الله(عج) را داریم که با آمدنش رنج ها و آلام مستضعفان التیام می یابد و هر چه مفسده و پلشتی که سبب ناراحتی و رنجش مسلمین و مستضعفین است اصلاح می شود «اللهُم أصْلِحْ کل فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْـمُسْـلِـمِیـن» شاید یکی از بدترین فسادهای دردآور، اختلاف و پراکندگی محرومان در برابر مستکبران باشد، از این رو در دعای افتتاح قبل از اصلاح امور کارها درخواست اجتماع و یک رنگی آمده است: «اللهُم الْمُمْ بِهِ شعثنا و اشْعبْ بِهِ صدْعنا و ارْتُقْ بِهِ فتْقنا» خدایا پریشانی ما را به آن جمع گردان و پراکندگی امور ما را به وجود او اصلاح فرما.

نتیجه اینکه در ماه رمضان (زمان استجابت دعا) بعد از هر فریضه (زمان استجابت دعا) برای فرج (عامل استجابت دعا) دست دعا بر می داریم و اگر به وعده خدا «ادعونی استجب لکم» تردید نداشته باشیم در خواهیم یافت اثر این دعا چگونه است!

صبح صادق، ش.513،ص.6


» نظر

دریچه ای رو به به ْآسمان ولایت

 درنگی بر زیارت نامه نواب اربعه
بنا بر فرمایش حضرات معصومین (علیهم السلام) اساس دین بر دوستی و دشمنی بنا شده است. بر این اساس دوستی با دوستان خدا و دشمنی با مغضوبین الهی نشان و بلکه ثمره ایمان است. شاخص و معیار این دوستی و دشمنی، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند، چنانچه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «مَن والاکم فَقَد والَى الله ووَ مَن عاداکم فَقَد عاد الله وَ مَن اَحَبَکم فَقَد اَحَبَ الله وَ مَن اَبغَضَکم فَقَد اَبغَضَ الله» یعنی حب یا بغض نسبت به خدا از حب و بغض در مورد این ذوات مقدس فهمیده می شود. از این رو امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «کمال الدین ولایتنا و البرائه من عدونا» لذا اهمیت تولی و تبری که از جمله فروعات دین در مذهب شیعه است مشخص می شود. البته این یک مرتبه والای تولی و تبری است، اما مرتبه دیگر آن دوستی با دوستان اهل بیت (علیهم السلام) است. چنانچه در زیارت شریف عاشورا عرض می کنیم: «انی... ولی لمن والاکم» و حتی از این راه درخواست تقرب الهی نیز می کنیم «اَتَقَرَبُ اِلَى اللَهِ ثُمَ اِلَیْکمْ بِمُوالاتِکمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِکمْ»؛ نزد شما تقرب می جویم به سبب دوستی شما و دوستی دوستان شما. لازمه این محبت، شناخت و معرفت است یعنی «دوست شناسی» تقدم بر «دوستی» دارد. از این روست که در همین زیارت عاشورا از خداوند این گونه درخواست می کنیم: «ففَـاَسْئَل الـلَهَ الَذى اَکرَمَنـى بِـمَـعْـرِفَـتِـکـمْ وَ مَـعْـرِفَــةِ اَوْلِـیـائِـکـمْ»؛ درخواست می کنم به معرفت شما و دوستان شما مرا گرامی سازد. در این فراز کرامت شیعه مبتنی بر معرفت معصومین و دوستان آنها شده است. پس برای رسیدن به کرامت، ابتدا باید به اهل بیت و اولیای ایشان(علیهم السلام) معرفت داشت و این معرفت سبب محبت و دوستی شده و شخص را به سعادت می رساند.
در باب محبت به معصومین (علیهم السلام)، آنچه در ظاهر میان مسلمین و خصوصاً شیعیان مشاهده می شود، عشق سرشار و خالصانه به ساحت این بزرگواران است. حضور انبوه در مشاهد مشرفه و سفرهای زیارتی بسیار به قصد زیارت مضاجع شریف ایشان و برگزاری مراسم موالید و عزاداری برای ایشان نشانی از این ارادت و محبت مردم به حضرات معصومین(علیهم السلام) است. نمونه بارز این ارادت در ماه محرم و عزاداری امام حسین(علیه السلام) و نیمه شعبان در ولادت حضرت حجت(عج) دیده می شود، اما مرتبه دیگر تولی که به آن اشاره شد مع الاسف در میان شیعیان صبغه و شور کمتری دارد.
به طور نمونه - و به مناسبت این نوشتار- نواب اربعه حضرت ولی عصر(عج) در دوران غیبت صغری تا چه میزان میان شیفتگان آن حضرت شناخته شده هستند؟ 15 شعبان سالروز وفات نایب چهارم ایشان «علی بن محمد سمری» و 18 شعبان سالروز رحلت نایب سوم ایشان «حسین بن روح نوبختی» (رضی الله عنهما) است. چه تعداد هیأت و محفل مذهبی این مناسبت ها را گرامی می دارند؟ چه تعداد کتاب و اثر مکتوب در معرفی این بزرگواران چاپ شده است؟ نام چند هیأت، میدان، خیابان، مدرسه، مسجد و ... در کشور امام زمان(عج) به نام نواب خاص ایشان نام گذاری شده است؟
مزار مطهر این چهار مرد پاک شیعه در کاظمین است. آیا خیل زائرینی که به سفر عتبات عالیات مشرف می شوند به زیارت این قبور مطهر می روند؟ آیا مطلع هستند نایبان خاص و امین مولای شان در این شهر مدفون هستند؟ برای اینکه این امور به عنوان دغدغه و سپس برنامه در بیاید لازم است در دل محبتی نسبت به ایشان ایجاد شود؛ محبتی که بیان شد متفرع بر معرفت است و متأسفانه در معرفت بخشی در این باره آن چنان که شایسته است همت و حمیت نشده است. شیخ عباس قمی محدث بزرگ شیعه در کتاب شریف مفاتیح در باب زیارت نواب اربعه حضرت حجت(عج) در تجلیل و تعظیم ایشان می نویسد: «بدانکه از جمله تکالیف زائران در ایام توقف در شهر مقدس کاظمین رفتن به بغداد، برای زیارت این چهار نایب خاص امام عصر (صلوات الله علیه) است که حتی اگر قبر هر یک از آنها در شهرهای دوردست قرار می داشت، شایسته بود انسان راه های سخت و طولانی را طی کند و رنج و سختی سفر را به جان بپذیرد و به فیض زیارت آنها نائل شود، زیرا در میان همه اصحاب خاص امامان (علیهم السلام) کسی به بزرگی و جلالت قدر ایشان نمی رسد. اینان نزدیک هفتاد سال به منصب سفارت و وساطت میان امام (علیه السلام) و مومنان فائز شدند و بر دست ایشان کرامات بسیار و خوارق عادات بی شمار جاری گردید و گفته شده بعضی از علما قائل به عصمت ایشان شده اند.»
سپس، نکته ناب و جالبی که شیخ عباس به آن اشاره و تأکید می کند لزوم توسل به نواب اربعه است. ایشان با بیانی تأثیرگذار می نویسد: «مخفی نیست که همچنان که این بزرگواران در زمان حیات خود، واسط میان ولی عصر (صلوات الله علیه) و مردم بودند و از جمله مناصب ایشان، رساندن درخواست ها و نامه های حاجات مردم به آن حضرت بود، اکنون هم به همان منصب شریف مفتخرند و باید نامه های حاجات که در سختی ها نوشته می شود توسط ایشان، به آن حضرت برسد... خلاصه، فضایل و مناقب ایشان بیشتر از آن است که ذکر شود و همین اندازه برای ترغیب زائران، برای درک فیض زیارت شان کافی است.» در واقع همان گونه که در دوران غیبت صغری شیعیان حضرت برای درخواست حاجات و پاسخ سوالات خویش رو به نواب اربعه می آوردند و آنها را واسطه می کردند، اینک و در دوران غیبت کبری نیز این چنین است و برای عرض حاجات باید به این چهار عالم بی بدیل توسل کرد. برای این منظور باید اعتقاد و اعتماد به ایشان داشت و شأن و منزلت آنان را شناخت، آنگاه با محبت و ارادت رو سوی آنها کرد.
باید توجه داشت این بزرگواران امین و یار صدیق حضرت ولی عصر(عج) بوده اند و اگر کسی در دل محبت امام زمان(عج) را دارد باید محبت نواب او را نیز در دل بپروراند که این امر بی شک سبب رضایت و خشنودی حضرت نیز خواهد بود. چه بسا در دوران غیبت صغری افرادی که در نیابت اینان تشکیک و تردید کردند، مورد غضب و حتی لعن حضرت قرار گرفتند.
همان گونه که حضرات معصومین (علیهم السلام) باب الله هستند و دروازه همه معارف الهی، دری که خداجویان برای ورود به ساحت قدس الهی، قصدش می کنند، چنانچه در زیارت آل یاسین است: «السلام علیک یا باب الله و دیان دینه» برای ورود به ساحت مقدس حضرت حجت (عج) نیز ادب اقتضا می کند شخصی آبرومند را واسطه قرار دهیم، چنانچه در زیارت نامه نواب اربعه نیز می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنک بَابُ الْمَوْلَى»؛ گواهی می دهم که تو دروازه فیض مولایی و باز در اثنای آن، این گونه به ایشان سلام می دهیم: «السلاَمُ عَلَیْک مِنْ بَابٍ مَا أَوْسَعَک وَ مِنْ سَفِیرٍ مَا آمَنَک وَ مِنْ ثِقَةٍ مَا أَمْکنَک» سلام بر تو، سلام بر تو به خاطر دریچه فیض امام بودن، چقدر پهناور است آن دریچه و چه نیکو سفیر امینی بودی و چه پا بر جا مورد وثوقی بودی.» این همان مطلبی است که شیخ عباس با ظرافت آن را بیان کرده است. در واقع همان گونه که باب و در وسیله ارتباط است که هر کسی بخواهد به طور صحیح وارد خانه ای شود باید از آن وارد گردد، نواب اربعه هم باب و در هستند، هر کسی می خواهد بهره ای از کمالات امام زمان(عج) ببرد، باید از این طریق قدم بردارد و از این باب و در بیاید و الا با دیوارها برخورد می کند و به حریم امام راهی نمی یابد. از سوی دیگر گاهی انسان می خواهد به محضر شخص بزرگی شرفیاب شود و بوسه ای بر دست عالم ربانی بگذارد و ادای احترامی نسبت به شخصیتی داشته باشد ولی به دیدار خود او موفق نمی شود؛ بر آستان و در خانه او بوسه ای می زند و به باب او ادای احترامی می کند و از آستان او تبرک می جوید. ادای احترام و توسل به نواب اربعه در واقع احترام و تکریم و ابراز ارادت به حضرت بقیه الله(عج) است. همین مطلب در زیارت نامه ایشان این گونه عنوان می شود: «یَا حُجةَ الْمَوْلَى وَ بِک إِلَیْهِمْ تَوَجهِى وَ بِهِمْ إِلَى اللهِ تَوَسلِى»؛ ای حجت مولا، روی من به وسیله تو به سوی ایشان است و به سبب آنان است توسلم به سوی خدا. یعنی توجه به یکی از نواب اربعه در واقع توجه به حضرت حجت است و توجه به حضرت حجت توسل به خداست. به این ترتیب پیوند زیارت و توحید مشخص می شود.
در فراز دیگر این زیارت نامه که آن را به جناب ابوالقاسم حسین بن روح(ره) نسبت داده اند می خوانیم: «جِـئْتُـک مُخْلِصاً بِتَوْحِیـدِ اللهِ وَ مُوَالاَةِ أَوْلِیَائِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ مِنَ الذِینَ خَالَفُوک»؛ به خدمتت آمدم، در حال اخلاص به یگانگی خدا و دوستی با اولیای خدا و بیزاری از دشمنان ایشان و از کسانی که با تو مخالفت کردند. در این فراز زیارت نواب اربعه توأمان با توحید خالصانه و دوستی با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا عنوان شده است تا همان گونه که در صدر نوشتار بیان شد نشان از این باشد که تولی و تبری ریشه در توحید و محبت الهی دارد و اگر به عنوان مثال به زیارت جناب حسین بن روح یا سایر نواب می رویم در واقع نوعی عبادت و تقرب به خداست. بیان پایانی این فراز نشان می دهد مقام و منزلت نائب حضرت تا حدی است که حتی باید از مخالفان او هم اعلام برائت کرد؛ چرا که همان گونه که گذشت مخالفت با نواب خاص یا عام حضرت حجت به معنای مخالفت با حضرت حجت(عج) و در نهایت مخالفت با خداست !
اما سر این همه بزرگی و تکریم یاران حضرت در چیست؟ با توجه به آنچه در زیارت نامه آمده است تبعیت محض از امام زمان(عج) و تکلیف مداری و ولایت مداری دلیل اوج گرفتن ایشان است.
«أَدیْتَ عَنْهُ وَ أَدیْتَ إِلَیْهِ مَا خَالَفْتَهُ وَ لاَ خَالَفْتَ عَلَیْهِ ...أَنک مَا خُنْتَ فِى التأْدِیَـةِ وَ السفَارَةِ»؛ از جانب او انجام وظیفه کردی و نسبت به او ادای تکلیف کردی، با او مخالفت نکردی و علیه او به مخالفت برنخاستی ... و اینکه در ادای وظیفه و سفارت خیانت نکردی.» از این روست که ایشان بندگان خاص خداوند می شوند؛ «أأَشْـهَـدُ أَن الـلـهَ اخْتَصک بِـنُورِهِ حَتى عَایَنْـتَ الشخْصَ فَأَدیْتَ عَنْهُ وَ أَدیْتَ إِلَیْه»؛ گواهی می دهم که خدا تو را به نورش اختصاص داد، تا آن حضرت را به وضوح دیدی پس از جانب او و نسبت به او ادای وظیفه کردی.
معرفت به یاران خاص حضرت حجت(عج) علاوه بر اینکه جزء تولی و تبری است این خصوصیت را دارد که می تواند ما را با وجود بی نهایت مولای آنها نیز تا حدودی آشنا کند. اگر شاگردان و خادمان و یاران مولا که ریزه خوار خوان اویند این گونه عظیم و والامقام هستند، امام و مقتدای آنان چه جایگاه و منزلتی دارد؟ از سوی دیگر این معرفت به ما این امید را می دهد که رسیدن به مقامات بالای معنوی و شخصیتی برای غیر معصومین(علیهم السلام)- به معنای خاص- نیز ممکن است و این مقامات دست نیافتنی نیست.


» نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
title=