سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دعایی که موجب هلاکت است!

درنگی در مورد دعا و استجابت دعا

امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «احب الاعمال الی الله فی الارض الدعاء؛ محبوبترین عمل نزد خداوند متعال در روی زمین، دعاست» (کافی2: 467). سر این امر در این آیه شریفه است که خداوند متعال فرمود: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» (غافر:60) در کنار قرار گرفتن دعا و عبادت نشان می­دهد دعا خود نوعی عبادت است (ترجمه المیزان17: 520) همان عبادت و بندگی که خداوند، آن را انگیزه خلقت عنوان کرده است «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». (ذاریات: 56) اما دعا عبادتی ویژه است چرا که در روایتی از ابن عمار آمده است: «قلت لأبی عبدالله علیه السلام: جعلنی الله فداک ما تقول فی رجلین دخلا المسجد جمیعا کان أحدهما أکثر صلوة و الآخر أکثر دعاء فأیهما أفضل؟ به امام صادق عرض کردم: فدایت شوم در مورد دو شخصی که با هم وارد مسجد شدند و یکی به نماز بسیار و دیگری به دعای بسیار مشغول شد چه می گویی؟ کدام یک برتر هستند؟ قال: کل حسن قلت: قد علمت و لکن أیهما أفضل؟ امام فرمود هر دو خوب است. عرض کردم می دانم اما کدام فضیلت بیشتری دارد؟ فقال: أکثرهما دعاء اما تسمع قول الله تعالى: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» إلى آخر الآیة، و قال: هی العبادة الکبرى. سپس فرمود آنکه بیشتر دعا می خوانده مگر نشنیده­ای خدا فرمود مرا بخوانید تا استجابت کنم تا اخر آیه را تلاوت فرمودند و ادامه دادند دعا عبادت کبری است» (تفسیر ثقلین، ذیل آیه) و بالاتر از آن پیامبر اکرم فرمودند: «الدعاء مخ العبادت ولا یهلک مع الدعاء احد؛ دعا مغز عبادت است و کسی که اهل دعاست نابود نمی‌شود. ». (بحارالانوار90: 300) از این گفتار جایگاه و فضیلت دعا به روشنی آشکار می گردد چرا که دعا را اساس و بنیان عبادت معرفی کرده است.

از این رو روشن می­گردد دعا نوعی عبادت است و در عبادت، عبد و مولا وجود دارند و داعی باید از سر بندگی طلب حاجت کند و چنین دعایی است که خداوند متعال وعده استجابت آن را داده است. «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (بقره: 186) علامه طباطبایی در ذیل این آیه توضیح مفصلی پیرامون دعا و شرایط استجابت آن بیان می­کند و می­نویسد: «آیه شریفه همانطور که متعرض حکم مساله اجابت دعا است متعرض بیان علل آن نیز هست، و مى‏فهماند علت نزدیک بودن خدا به بندگان همین است که دعا کنندگان بنده اویند، و علت اجابت بى‏قید و شرط دعاى ایشان همان نزدیکى خدا به ایشان است، و بى‏قید و شرط بودن اجابت دعا، مستلزم بى‏قید و شرط بودن دعا است، پس تمامى دعاهایى که خدا براى اجابت‏ آن خوانده مى‏شود مستجاب است». البته ایشان در ادامه با توجه به همین آیه شرایطی را برای استجابت دعا بیان می­دارد؛ « خداى تعالى وعده أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ خود را مقید کرده به قید إِذا دَعانِ ...، و چون این قید چیزى زائد بر مقید نیست، مى‏فهماند که دعا باید حقیقتا دعا باشد، نه اینکه مجازا و صورت آن را آوردن» آنگاه این مطلب را این گونه تبیین می­کند: «دعائى که مستجاب نمى‏شود و به هدف اجابت نمى‏رسد، یکى از دو چیز را فاقد است و آن دو چیز همان است که در جمله: دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ، به آن اشاره شده. اول این است که دعا دعاى واقعى نیست، و امر بر دعا کننده مشتبه شده، مثل کسى که اطلاع ندارد خواسته‏اش نشدنى است، و از روى جهل همان را درخواست مى‏کند، یا کسى که حقیقت امر را نمى‏داند، و اگر بداند هرگز آنچه را مى‏خواست درخواست نمى‏کرد، مثلا اگر مى‏دانست که فلان مریض مردنى است و درخواست شفاى او درخواست مرده زنده شدن است هرگز درخواست شفا نمى‏کند، و اگر مانند انبیا این امکان را در دعاى خود احساس کند، البته دعا مى‏کند و مرده زنده مى‏شود، ولى یک شخص عادى که دعا مى‏کند از استجابت مایوس است، و یا اگر مى‏دانست که بهبودى فرزندش چه خطرهایى براى او در پى دارد دعا نمى‏کرد، حالا هم که از جهل به حقیقت حال دعا کرده مستجاب نمى‏شود. دوم این است که دعا، دعاى واقعى هست، لیکن در دعا خدا را نمى‏خواند، به این معنا که به زبان از خدا مسئلت مى‏کند، ولى در دل همه امیدش به اسباب عادى یا امور وهمى است، امورى که توهم کرده در زندگى او مؤثرند.» (ترجمه المیزان‏2: 46)

در مورد دوم علت اینکه شخص خدا را نمی­خواند علت آن عدم معرفت واقعی نسبت به خداست. چنین کسی حکمت، علم، قدرت، رحمت و ... خدا را به خوبی نشناخته و جایگاه خود و مولاش را نمی­داند و گاه چنان دعا می­کند که گویی در جایگاه مولاست و معاذ الله از کارگزار خویش تقاضا و حاجتی دارد! از این رو هنگامی به ظاهر می­پندارد دعایش آن گونه که او می­خواهد مستجاب نشده است بر خود این حق را می­بیند که لب به اعتراض بگشاید!

مناسب نبودن زمان و شرایط از جمله موانع اجابت دعاست. چه بسا شخص دعاکننده، گمان کند که خواسته اش رد شده و ناامید گردد، در حالی که نباید قطع امید کند. امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ الْمؤُمِنَ لَیَدْعُو فَیُؤَخَّرُ إِجابَتُهُ   إِلی یَوْمِ الْجُمُعَةِ، مؤمن دعا می کند و خداوند اجابت آن را تا روز جمعه   عقب می­اندازد» «چه بسا شود خداى تعالى دعاى شخصى را مستجاب فرماید، لکن وقوع آن در خارج مقدر است به وقتى، و استعجال در وقوع، از جهّال باشد». (تفسیر اثنا عشری‏5: 387). امام خمینی از لسان اهل معرفت در یک تقسیم بندی دعا را با توجه به شخص داعی به سه گونه استعجالی، احتمالی و امتثالی تقسیم می­کند. ایشان این سه گونه را چنین توضیح می­دهند:

«دعاى از روى استعجال، و آن دعاى عامّه است. اینان چون اسیر مقاصد نفسانیّه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از آنها فوت شود.

دیگر، دعاى از روى احتمال، و این دعاى ارباب حکمت است. اینان نیز پابند مقاصد خویشند، و احتمال مى‏دهند دعا در جریان امور قضائى دخالت داشته باشد و قضاى حق تعالى‏ مقیّد به دعا باشد؛ از این جهت دعا کنند.

سوّم، دعاى از روى امتثال است، و این دعاى اصحاب معارف است. آنان از اسارت نفس بیرون آمدند، و براى آمال نفسانیّه و لذّات خویشتن لَب به دعا نگشایند. اینان دعا را براى امتثال امر خدا مى‏کنند. چون دعا خلوت با حق و مخاطبه با محبوب مطلق است، قیام به آن کنند.

حقّا که انسان اگر به نور معرفت قلبش منوّر باشد و مانند ما اسیر سلسله‏هاى شهوات و زندان طبیعت نباشد، هر گز مخاطبه با حق تعالى‏ و توجه و ذکر او را وسیله چیز دیگر قرار نمى‏دهد. ما اسیران نفس و شهوت، خدا را براى خُرما مى‏خواهیم، و دوست مطلق را فداى لذّات نفسانیّه مى‏کنیم...». (شرح حدیث جنود عقل و جهل: 364)

از این رو آنچه در دعا مهم است درک این مطلب است که ما در جایگاه عبد محض نزد مولایی غنی و قادر و حکیم هستیم و از روی خشوع و تواضع طلب حاجت کنیم و در مورد نتیجه آن تسلیم آن پروردگار حکیم باشیم. دعای استعجالی نه تنها ممکن است مورد استجابت قرار نگیرد چه بسا مورد هلاکت دعا کننده هم بشود! چه آنکه در روایت شریفه در مورد فرج امام زمان(عج) که از افضل اعمال معرفی شده است آمده است: «کذب الوقاتون هلک مستجعلون». البته باید توجه داشت استعجال در دعا منافی اصرار بر حاجت نیست که امری ممدوح است چنانچه امام باقر علیه السلام می­فرمایند: «و الله لا یلح عبد مومن علی الله عزوجل فی حاجته الا قضاها له، قسم به خدا هیچ بنده با ایمانی در برآورده شدن حاجتش به درگاه خدای عزوجل اصرار نمی ورزد مگر آنکه خداوند خواسته اش را برآورده می کند.»

اما باید توجه داشت که این اصرار بر دعا نباید تبدیل به آفت «استعجال» شود. یکی از حربه­های شیطان برای اینکه بنده خدا را از درگاه او براند، این است که وقتی پس از مدتی دعایش مستجاب نشد، او را از استجابت دعایش ناامید سازد، این همان «استعجال» مذمومی است که در احادیث از آن نهی شده است. امام صادق(ع) می­فرمایند: «لا یزال المومن بخیر و رخاء و رحمهٍ من الله ما لم یستعجل فیقنط فیترک الدعاء» مومن همواره در خیر و آسایش و رحمت از جانب خداوند است مادامیکه به استعجال مبتلا نشود و ناامید شده دست از دعا کردن بکشد.  روای از حضرت می پرسد: کیف یستعجل؟ استعجال چگونه است؟ امام فرمودند: یقول : «قد دعوت منذ کذا و کذا و لا أری اجابة» بگوید: از فلان زمان دعا کردم و اجابتی ندیدم!

صبح صادق، ش533، ص6


» نظر
title=