سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک داد و ستد فقط به نفع فروشنده!

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون، وعدا علیه حقا فی التوراه والانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله، فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم»؛ خداوند جان و مال مومنان را به بهای بهشت می خرد. آنان در راه خدا جهاد می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در قرآن و تورات و انجیل یادکرده و چه کسی وفادارتر از خدا به پیمانش است؛ پس ای اهل ایمان، در این معامله شما را بشارت باد که این رستگاری و پیروزی بزرگی است. (توبه: 111)
کلمه «اشتراء» به معنای قبول آن جنسی است که در خرید و فروش در برابر پرداخت قیمت به انسان منتقل می شود. خدای سبحان در این آیه به کسانی که در راه او با جان و مال خود جهاد می کنند وعده بهشت داده است.
خداوند این وعده را در قالب تمثیل به خرید و فروش تشبیه کرده است، یعنی خود را خریدار و مومنین را فروشنده و جان و مال ایشان را کالای مورد معامله و بهشت را قیمت و بها و تورات و انجیل و قرآن را سند آن خوانده است و چه تمثیل لطیفی به کار برده است و در آخر، مومنین را به این معامله بشارت داده و به رستگاری عظیمی تهنیت گفته است. (ترجمه المیزان 9: 539)
در این آیه شریفه، خداوند مردم را به یک تجارت سودمند، با ضمانت کافی، دعوت می کند و تمام ویژگی ها و خصوصیات یک معامله بازرگانی در آن موجود است. فروشنده، مشتری، کالا و قیمت. فروشنده: مومن، خریدار: خدا، کالا(مبیع): جان و مال، بها(ثمن): بهشت، واسطه فروش: پیامبر(ص). معامله ای که یک طرف آن خدا و رسولش باشند حتماً منافع کثیری برای فروشنده خواهد داشت؛ چرا که خدا بی نیاز مطلق و رسولش رحمت للعالمین است.
از امام صادق(ع) نقل شده است: «لیس لأبدانکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها» برای بدن های شما، بهایی، جز بهشت نیست، پس جز به بهشت آنها را معامله نکنید. روایت شده است که وقتی انصار در عقبه با پیامبر(ص) بیعت کردند، عبدالهل بن رواحه گفت: یا رسول خدا(ص) آنچه می خواهی برای پروردگارت و خودت در این قرارداد شرط کن. رسول خدا(ص) فرمود: برای پروردگارم شرط می کنم که او را بپرستید و برای او شریک نیاورید و برای خودم شرط می کنم که از آنچه برای خود نمی پسندید برای من هم نپسندید. ابن رواحه گفت: وقتی که چنین کردیم جز ایمان چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: بهشت شما راست. آنها گفتند: معامله امضا شد، اقاله نمی کنیم و تقاضای اقاله هم نداریم. یعنی معامله را به هم نخواهیم زد. (ترجمه جوامع الجامع 3: 23) از این رو خداوند این بشارت را می دهد که «فاستبش روا از این داد و ستد شادمان باشید که کالایی فناپذیر را به بهایی جاودان فروختید و زایل شونده ای را دادید و بی زوالی را گرفتید. البته این را هم باید توجه داشت خداوند در خریدن وارد مزایده می شود و نرخی را پیشنهاد می کند که فروختن به غیر او احمقانه و خسارت است.» (تفسیر نور 5، ص: 149) وقتی خداوند چنین معامله ای سراسر سود و منفعت را برای بندگان تدارک دیده، کسانی که مسیرهای دیگر را می روند چقدر ضرر کرده اند؟ آیا اندازه آن اصلاً قابل محاسبه است؟
البته آنچه در این آیه آمده فضل خدا را نمایان می سازد «چرا که انسان بنده مملوک حقیقی پروردگار متعال است و همه اموال و اجناس و اشیا ملک خالص او هستند و از الطاف و مراحم او اینکه بنده مملوک خود را فروشنده حساب کرده و اجناس و اموال را نیز که در اختیار ظاهری او است، از اموال او به حساب آورده و سپس به صورت خریداری کردن، بهشت را به عنوان بهاء (ثمن) به او رد می کند.» اما این یک شرط دارد؛ «انسان لازم است به طوری خود را از آلودگی، تطهیر و تزکیه کند که حالت خلوص و پاکیزگی پیدا کرده و ظاهر و باطنش صفا و طهارت و قدس داشته و زمینه پیدا کند برای خواستار و خریدار بودن پروردگار متعال.»(تفسیر روشن 10: 281)
پیام ها:
1- با داشتن خریداری همچون خدا، چرا به سراغ دیگران برویم؟ «إِن اللهَ اشْتَرى»
2- خداوند، تنها از مومن خریدار است، نه منافق و کافر. «مِنَ الْمُوْمِنِینَ»
3- در پذیرش الهی، جهاد با جان بر جهاد مالی مقدم است. «أَنْفُسَهُـمْ وَ أَمْوالَهُمْ» (جان را همه دارند، ولی همه مال و ثروت ندارند)
4- بهشت، در سایه جهاد و شمشیر و تقدیم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنةَ یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ»
5- اگر هدف از جهاد، خدا باشد، کشته شدن یا نشدن، تفاوتی نمی کند. «یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
6- مومن همواره آماده رفتن به جبهه است. «یُقاتِلُونَ» (فعل مضارع، نشانه استمرار و تداوم است)
7- هدف مومن از جنگ، ابتدا نابود کردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
8- در معامله با خدا، سود یقینی و قطعی است. «وعداً علیه حقا» در مزایده با خداوند هر چه هست حق و به سود انسان است، بر خلاف دیگران که یا قصد جدی نیست یا بی انگیزه و دروغ است، یا غلو، یا از روی هوس و یا برای طرد کردن رقیب است.
9- ارزش جهاد، مجاهدان و شهیدان، مخصوص اسلام نیست، در تورات و انجیل هم مطرح است و اگر امروزه در آن کتاب ها نیست، نشان تحریف آنهاست. «فِـى الـتـوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ»
10- گرچه ما بر خدا حقی نداریم، اما خداوند برای ما بر عهده خودش حقوقی قرار داده است. «وعداً علیه حقا»
11- معامله یک عقد لازم است که وفا به آن واجب است. «وعداً»، «حقا»، «أوفی »
12- بهترین بشارت، تبدیل فانی به باقی و دنیا به آخرت است و غیر آن خسارت و حسرت است. «فاستبشروا»
13- بالاترین رستگاری تنها در سایه معامله با خداست. «ذل ک هو الفوز العظ یم» (تفسیر نور 5: 150)

صبح صادق، ش. 520، ص.6


» نظر

بیداری اولین گام رستگاری

به بهانه بیداری اسلامی در خاورمیانه

اشاره:
عرفا و اهل سلوک اولین منزلگاه طی طریق به سوی کمال مطلق که همان توحید است را «یقظه» می دانند، چنانچه خواجه عبدالله انصاری در «منازل السائرین» خود این گونه بیان کرده است و حضرت امام نیز بارها در فرمایشات خود به این نکته اشاره داشته است. در قدیمی ترین سند مبارزاتی حضرت امام که در سال 1323 از ایشان صادر شده است مردم دعوت به قیام شده اند و اولین شرط قیام برای خدا از منظر امام، بیداری و هشیاری است. در این ایام که مفهوم بیداری اسلامی به عنوان «یک واقعیت خارجی مشهود و محسوس، فضا را انباشته و قیام ها و انقلاب های بزرگی را پدید آورده» است نیکوست مفهوم بیداری در اندیشه عارف، فقیه و حکیم معاصر حضرت امام خمینی را بازخوانی کنیم تا چراغ راهی برای حرکت به منازل و مراحل بعدی سلوک ملت ها به سمت کمال باشد.

...مسئله این طور شده است که دیگر مستضعفان در مقابل مستکبران قیام کرده اند، بیدار شده اند. بیداری اول قدم است، اول قدم یقظه است. در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است. در این سیر، این هم سیر الهی و عرفانی است، بیداری اول قدم است و کشورهای اسلامی، ملت های مسلم، ملت های مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شده اند، ...، و ان شاء الله پیروز خواهند شد. (صحیفه امام 12 : 383)
... از برای این منزل، چنانچه شیخ عظیم الشأن «شاه آبادی»... بیان فرمودند، ده بیت است که اکنون در مقام تعداد آن نیستیم، ولی آنچه اکنون لازم است بیان شود این است که انسان تا تنبه پیدا نکند که مسافر است و لازم است از برای او سیر و دارای مقصد است و باید به طرف آن مقصد ناچار حرکت کند و حصول مقصد ممکن است، «عزم» برای او حاصل نشود و دارای اراده نگردد. (شرح چهل حدیث: 175)
«قل نما أع ظکم ب واح ده أن تقوموا ل له مثنی و فرادی» (سبا:46) خداوند تعالی می فرماید: به مردم ابلاغ کن که من شما را به یک چیز دعوت می کنم، موعظه به یک چیز. ... این یک موعظه باید سرآمد تمام موعظه هایی باشد که خدای تبارک و تعالی فرموده است و انبیا و اولیا و همین طور هم هست، این یک موعظه این است که «أن تقوموا لله» قیام کنید و نهضت کنید برای خدا. اهل معرفت می گویند: اول منزل سلوک، «یقظه» است؛ ... و به همین آیه تمسک می کند خواجه عبدالله انصاری از منازل السائرین... اول منزل را ... منزل بیداری ذکر می کند و این آیه شریفه را هم شاهد می آورد.... ایشان تعبیرش این است که یعنی بیدار بشوید، بیدار شدن هم یک قسم از «قیام» است و تمام نهضت هایی که در عالم واقع می شود آن هم قیام است؛ قیام از خواب و قیام بعد از بیداری.
قیام از خواب برای ماها که خواب هستیم و باز بیدار نشدیم. ماها که برای سکر طبیعت بیهوش هستیم؛ در خواب غفلت هستیم و چشم و گوش مان همه اش متوجه به عالم طبیعت است. ... خوابی است که طبیعت غلبه کرده است بر ما... اول قدم این است که بیدار بشوند؛ غفلت را کنار بگذارند؛ توجه به معنویات بکنند؛ به ماوراء طبیعت بکنند. ...اگر در حال غفلت ما را سیر دادند و ما بیدار نشدیم تا وقتی که از عالم طبیعت بیرون رفتیم، ما سعادتمند نیستیم.
چنانچه بیدار [شدیم ] و راه را یافتیم و آن راهی که خدای تبارک و تعالی فرموده است راه مستقیم است، راه «الی الله» است، ما آن راه را طی کردیم، از انحرافات کناره گرفتیم، توجه به خدا، توجه به احکام خدا کردیم، ... وقتی که از اینجا منتقل شدیم به عالم دیگر، همه آن سعادت، همه آن نور [است ] ... اگر ما تکلیف خودمان را دانستیم و بیدار شدیم و فهمیدیم که باید سیر کنیم «الی الله»، باید مجاهده کنیم برای خدا، قیام کنیم برای خدا و در همه ابعادی که هستیم و داریم به تکلیف خودمان، به تکلیف هایی که خدای تبارک و تعالی به وسیله انبیا برای ما بیان فرموده است عمل بکنیم، راه مستقیم را طی بکنیم، منتهی می شویم به سعادت... (صحیفه امام 10: 243 و 244)
تا کی می خواهید در خواب غفلت به سر برید و در فساد و تباهی غوطه ور باشید؟ از خدا بترسید؛ از عواقب امور بپرهیزید؛ از خواب غفلت بیدار شوید. شما هنوز بیدار نشده اید؛ هنوز قدم اول را برنداشته اید. ... چشم ها باز و دل ها در خواب فرو رفته است. اگر دل ها خواب آلود و قلب ها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمی بود، این طور آسوده خاطر و بی تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمی دادید. اگر قدری در امور اخروی و عقبات هولناک آن فکر می کردید، به تکالیف و مسئولیت های سنگینی که بر دوش شماست بیشتر اهمیت می دادید. (جهاداکبر: 52) ... عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن است. منزل اول انسانیت «یقظه» است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن اینکه انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می خواهد. ... مرکوب این سفر پر خوف و خطر و این راه تاریک و باریک و صراط احد از سیف و ادق از شعر (تیزتر از تیغ و باریکتر از مو)، همت مردانه است. ... اگر سستی کند و فتور کند، از این صراط نتواند گذشت، به رو در آتش افتد و با خاک مذلت یکسان شده به پرتگاه هلاکت افتد و کسی که از این صراط نتواند گذشت، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت. (شرح چهل حدیث : 99) تا حالا یک قدم از نفس، از مدارج نفسانی ما بیرون نرفتیم؛ یعنی، آن قدم اولی هم که اهل سیر می گویند که یقظه است، ما باز بیدار نشده ایم، خ در طبیعت در ما الآن هم هست و تا آخر هم شاید باشد، مگر خدا یک عنایتی بفرماید. (صحیفه امام 20: 23)
توجه به این نکته و تذکر لازم است. ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود. ... در طول تاریخ، در این سده های آخر، کوشش شده است که ملت های جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجه شان به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سال های بسیار طولانی بوده است و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود. (همان : 532) ما امیدواریم که همه ملت های اسلام با بیداری و با توجه به پاخیزند و این دست های فاسدی که می خواهد همه ملت های اسلام را در تحت سلطه ابرقدرت ها قرار بدهد، آنها را سر جای خودشان بنشانند. ... (همان: 447) نقطه روشنی که در این آخر عمر برای من امیدبخش است، همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است؛ و با خواست خداوند تعالی به نتیجه قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است، خواهد رسید. (همان 3: 115)
من به این جنبش و بیداری عمومی که در کشورهای اسلامی عموماً و در ایران خصوصاً پدید آمده و به این تنفر و انزجار عمومی از دستگاه های ظلم و وحشی گری و استعمار و استعمارگران، امیدها دارم. این بیداری و تنفر عمومی، موقت و زودگذر نیست و تا پایان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمکاران ادامه دارد و به دنبال ظلم بی حد دستگاه های جبار و محرومیت های روزافزون ملت های ستمدیده انفجاری است که قدرت های دست نشانده ای را که برای دربند کشیدن ملت ها و چاپیدن مخازن آنها گماشته شده اند در کام خود فرو می برد و انتقام الهی از ستمکاران گرفته می شود. (همان 267)
اما حالا باز اول کار است. شما خیال نکنید ما رسیدیم به مطلب و برویم بخوابیم سر جای مان. خیر قیام لله، الآن اول کار است. به حسب آن چیزی که اهل معرفت می گویند، منزل اول است یقظه؛ ما خیلی راه داریم الآن. (همان 5: 513)

صبح صادق، ش.519، ص.6


» نظر

دعا برای روزی بدون هیچ رنج و غم ...

 

1- از عواملی که می تواند در استجابت دعا نقش مهمی داشته باشد، زمان و مکان دعاست. یکی از مواقع استجابت دعا، پس از نمازهای واجب یومیه است و در روایات به این امر تأکید فراوان شده است که نماز حتی المقدور همراه با تعقیبات باشد و بیشترین تعقیبات بیان شده ادعیه ای است که از جانب معصوم(ع) به ما رسیده است. یکی دیگر از زمان هایی که دعا در آن به استجابت نزدیکتر است ماه مبارک رمضان است؛ ماهی که در آن تنفس روزه دار تسبیح و خوابش عبادت است و زمینه مناسبی برای ارتباط با معبود مهیا می شود. حال دعاهایی که در این ماه پس از نماز قرائت می شود بی شک از جمله بهترین و مهم ترین دعاهاست چرا که دو زمان از زمان های استجابت دعا را با هم دارد.

2- در روایات مکرر آمده است برای فرج مهدی ما دعا کنید تا ما اهل بیت(علیهم السلام) برای فرج و گشایش در مشکلات شما برای شما دعا کنیم. یعنی اگر کسی مشکلی دارد به جای آنکه برای رفع مشکل خود دعا کند، برای فرج غایب اهل بیت(علیهم السلام) دست به دعا بردارد و از خداوند تعجیل در ظهور حضرت قائم(عج) را بخواهد، در این صورت ائمه و امام زمان(علیهم السلام) برای رفع گرفتاری های او دعا خواهند کرد و تردید نباید داشت که اولاً ایشان به وعده خود عمل خواهند کرد و در ثانی دعای انسان کامل و امام حق نزد پروردگار بی اجابت نخواهد ماند. دلیل این امر هم شاید این باشد همه مشکلات ناشی از ستم ها و جور ظالمان است و هنگامه فرج که زمین از عدل پر می شود جایی برای این مشکلات نمی ماند!

3-یکی از ادعیه ای که سفارش شده است تعقیب هر نماز فریضه در ماه مبارک خوانده شود دعای «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» است. «شیخ کفعمی» در مصباح و بلدالامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول(ص) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبی بخواند حق تعالی بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت. (مفاتیح الجنان)

این دعا در ظاهر درخواست هایی مادی و دنیوی و شخصی صرف را از خداوند قادر متعال بیان می کند؛ اموری مانند ثروت برای فقرا «اللـهُم أغْنِ کـل فقِیرٍ»، سیری برای گرسنگان «اللهُم أشْبِعْ کل جائِعٍ» پوشش برای برهنگان «اللهُم اکسُ کل عُرْیانٍ» پرداخت قرض مقروضین «اللهُم اقْضِ دیْن کل مدِینٍ» و...

گرچه این دعا می تواند شامل این مضامین هم باشد، اما با نگاهی دیگر شاید بتوان این دعا را دعایی از سوی منتظران منجی عالم بشریت برای ظهور حضرتش دانست. در توضیح مطلب باید گفت بر طبق روایات بسیار در دوران ظهور حضرت حجت(عج) زمین تمام خزائن و گنج های خود را بیرون می ریزد و همه مردم از آن نعمت ها استفاده کرده و بی نیاز می شوند. «و لو قد قائمنا لانزلت السماء فطرها و لاخرجت الارض نباتها» از این رو روزی که در آن هیچ فقری و قرض و عریانی نیست روزی است که زمین پر از عدل گشته و ظالمی نباشد که به حقوق اشخاص تجاوز کرده و سبب نداری آن ها شود.

4-آنچه بدان اشاره شد را می توان در متون دینی نیز یافت. یکی دیگر از دعاهایی که در ماه مبارک رمضان خواندن آن سفارش شده است دعای پر مضمون «افتتاح» است. فقرات پایانی این دعا اختصاص به حضرت حجت(عج) و درخواست های منتظران دارد. هنگامی که این فقرات دعا در کنار دعای قبل قرار داده شوند این برداشت که دعای «اللهم ادخل ...» دعایی برای فرج است بیشتر نمایان می شود. در دعای افتتاح، داعی اشتیاق خود را برای برقراری دولت عدل حضرت حجت ابراز می-دارد: «الـلـهُـم إِنـا نـرْغبُ إِلیْک فِى دوْلةٍ کرِیمةٍ تُعِز بِها الْإِسْلام و أهْلهُ و تُذِل بِها النفاق و أهْلهُ»؛ خدایا ما از تو امید و اشتیاق داریم که دولت با کرامت آن امام زمان را به ظهور آوری و اسلام و اهلش را به آن عزت بخشی و نفاق و اهل نفاق را ذلیل و خوار گردانی.

اگر در دعای بعد از فریضه درخواست بی نیازی و ادای قرض می کنیم «اللهُم اقْضِ عنا الدیْن و أغْنِنا مِن الْفقْرِ» در دعای افتتاح از خدای متعال می خواهیم به برکت ظهور دولت کریمه این امور را از ما برطرف کند «(اللهم) أعْزِزْ بِهِ ذِلتنا و أغْنِ بِهِ عائِلنا و اقْضِ بِهِ عنْ مُغْرمِنا»؛ و ذلت ما را به وجودش بدل به عزت ساز و نیاز ما را بدل به بی نیازی گردان و دین ما را به برکتش ادا فرما و یا اینکه اگر از خدا طلب آزادی اسیران را می کنیم، در دعای افتتاح نیز چنین طلب می کنیم: «و اجْبُرْ بِهِ فقْرنا و سُد بِهِ خلتنا و یسرْ بِهِ عُسْرنا و بیضْ بِهِ وُجُوهنا و فُک بِهِ أسْرنا» (به برکت ظهور حضرت ولی عصر) فقر ما را جبران فرما و نقص ما را مسدودساز و مشکلات ما را به برکتش آسان گردان و به وجود او ما را رو سفید گردان و اسیران ما را آزاد ساز و نیز اگر در آن دعا برای شفای بیماران دعا می شود در دعای افتتاح نیز از خدا به سبب ایجاد دولت حضرت حجت(عج) شفای قلب های مریض درخواست می شود: «اشْف ِ بِهِ صُدُورنا و أذْهِبْ بِهِ غـیْظ قُلُوبِنا» و به برکت او دردهای باطنی ما را شفا بخش و خشم دل های ما را فرو نشان.

5-در زیارت جامعه کبیره - که باید آن را منشور کامل شناخت امام(ع) دانست- خدمت آن ذوات مقدس عرضه می داریم: «بِکمْ یُنفسُ الْهم و یکـشِف ُ الضر»؛ به واسطه شما غم و اندوه و رنج ها از دل ها برطرف می شود و در فقره ای دیگر می گوییم: «و بِکمْ أخْرجنا الـلــهُ مِـن الـذل و فــرج عـنـا غـمــراتِ الْکرُوب»؛ به واسطه شما خدا ما را از ذلت نجات داد و غم و اندوه های شدید ما را برطرف ساخت.» بر طرف شدن غم ها و رنج ها به وسیله ائمه اطهار(علیهم السلام) و توسل به آنان است حال اگر در دعای بعد از فریضه در رمضان می خوانیم: «اللهُم فرجْ عنْ کل مکرُوبٍ» به نظر همچون فقرات قبلی دعا درخواست ظهور انسان کامل و بقیه الله(عج) را داریم که با آمدنش رنج ها و آلام مستضعفان التیام می یابد و هر چه مفسده و پلشتی که سبب ناراحتی و رنجش مسلمین و مستضعفین است اصلاح می شود «اللهُم أصْلِحْ کل فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْـمُسْـلِـمِیـن» شاید یکی از بدترین فسادهای دردآور، اختلاف و پراکندگی محرومان در برابر مستکبران باشد، از این رو در دعای افتتاح قبل از اصلاح امور کارها درخواست اجتماع و یک رنگی آمده است: «اللهُم الْمُمْ بِهِ شعثنا و اشْعبْ بِهِ صدْعنا و ارْتُقْ بِهِ فتْقنا» خدایا پریشانی ما را به آن جمع گردان و پراکندگی امور ما را به وجود او اصلاح فرما.

نتیجه اینکه در ماه رمضان (زمان استجابت دعا) بعد از هر فریضه (زمان استجابت دعا) برای فرج (عامل استجابت دعا) دست دعا بر می داریم و اگر به وعده خدا «ادعونی استجب لکم» تردید نداشته باشیم در خواهیم یافت اثر این دعا چگونه است!

صبح صادق، ش.513،ص.6


» نظر

بر مزار کسی که قلب ائمه را شاد کرد.

به بهانه 14 رمضان سالروز شهادت مختار ثقفی

پس از کشته شدن مختار توسط لشکر «مصعب بن زبیر»، پیکر او در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد کوفه مدفون شد. با وجود اینکه امویان و زبیریان پس از مرگ مختار، تهمت ها و دروغ های فراوانی را به او نسبت دادند، با این حال به نظر مزار مختار جزء مشاهد متبرکه شیعیان بوده است. «ابن بطوطه» سیاح مشهور عرب در قرن هفتم در سفرنامه اش به بارگاه مختار اشاره کرده و نوشته است: در محل شرقی جبانه کوفه قبه و بارگاه مختار می باشد، اما در طول زمان این بارگاه به صورت متروک و غریب باقی ماند و بنای آن مندرس شد. با این همه، خداوند دل های آگاه اولیای خود را متوجه آن مزار کرد و همین امر سبب شد، برخی بزرگان نسبت به جست وجو و تحقیق در مورد قبر مختار، صحت اصالت و انتساب آن به او همت گمارند.
گفته شده سید مهدی بحرالعلوم در زمان خود به جست وجو و آشنایی با آثار و محراب های مسجد پرداخت. سید در آن زمان ترجیح داد، مسجد کوفه با خاک مدفون شود. چرا که زمین مسجد پایین تر از دیگر سرزمین های منطقه بود و در نتیجه، آب های سطحی در آن جریان پیدا می کرد، پیرو دستور آیت الله بحرالعلوم، زمین مسجد کوفه که عمق آن مساوی مقام پیامبر(ص) و خانه حضرت نوح بود با خاک پاک پر شد تا از آلودگی ها در امان نگه داشته شود. سپس در جای همان محراب ها بر روی خاک محراب های جدید ساخته شد همان گونه که اکنون هم نمایان است.
در زمان بررسی ها و جست وجوی آثار مسجد که از طرف سید و جمعی از علما صورت گرفت، سید قبر پنهان شده ای را پیدا کرد و جایگاه آن قبر انتهای راهرو در زیرزمین و به طرف خارج مسجد به سمت قصرالاماره بود و بر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم و لقب مختار نوشته شده بود.
پس از یافتن قبر، «محسن الحاج عبود شلاش» ساختن حرم جدید و بزرگی برای مختار را بر عهده گرفت و آن را به رواق حرم حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد و برای قبر پنجره ای آهنین قرار داد و درب راهرو که در حجره ای در کنج مسجد کوفه قرار داشت را مسدود کرد. علامه شیخ عبدالحسین تهرانی از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصی امیرکبیر، وقتی برای زیارت عتبات عالیات وارد عراق شده بود، نسبت به تعمیر و تجدید بنای مزار مختار همت گماشت. آستان مختار در حرم مسلم بن عقیل واقع شده و هر دو، بنای مشترکی دارند. در سمت قبله، متصل به مسجد، ضریحی از چوب روی قبر او نصب شده و پنجره ای در زاویه شرقی به دیوار مسجد کوفه (سمت جنوب) باز می شود. قطعه سنگی از قرن دوم هجری به خط کوفی دارد که روی آن نوشته اند: «هذا قبر مختار بن ابی عبیده الثقفی الآخذ بثارات الحسین»
علامه امینی راجع به زیارتنامه مخصوص مختار می نویسد: او در بزرگی و عظمت به مقامی نائل شد که شیخ عالیقدر شیعه شهید اول در کتاب «مزار» خود زیارتی خاص برای او نقل کرده است و در آن به رستگاری و پاکی و خیراندیشی او در مورد ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و اخلاص و اطاعت از خدا و محبت به امام سجاد(ع) و خشنودی رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) تصریح شده است: «و انه بذل فی رضا الائمه و نصره العتره الطاهره و الآخذ بثارهم» این زیارتنامه نشان از این دارد که مزار مختار از قدیم الایام مورد توجه شیعیان و علما بوده است.
اکنون زیارت نامه ای بر سر مزار او وجود دارد که متن آن چنین است:
«السلام علیک یا مسر محمد المصطفی، السلام علیک یا مسر علی المرتضی، السلام علیک یا مسر فاطمه الزهراء، السلام علیک یا مسر الحسن المجتبی»؛ سلام بر تو ای خشنودکننده پیامبر و علی و زهرا و حسن (علیهم السلام).
«السلام علیک ایها الآخذ بثأر الحسین الغریب و الشهید الکربلا»؛ سلام بر تو ای خونخواه حسین غریب و شهید کربلا
«السلام علیک یا من ادخل السرور علی الائمه الاطهار و الابرار»؛ سلام بر تو ای کسی که خشنودی را بر قلب ائمه اطهار و نیکان وارد کرد.
«السلام علیک یا ابا اسحاق المختار. .. السلام علیک یا محارب الکفره و الفجار علیه اللعنه و سوءالدار»؛ سلام بر تو ای مختار... ای که با کفار و فجار - لعنت خدا و دوزخ الهی بر آنان باد- جنگیدی.
«السلام علی من ترحم علیه الامام زین العابدین اذ قال رحم الله المختار فانه رحم الله المختار فانه بنی دورنا و اعش ایتامنا»؛ سلام بر کسی که امام سجاد(ع) بر او ترحم کرد و گفت خدا مختار را رحمت کند که آثار ما را احیا کرد و یتیمان ما را زندگی بخشید.
«السلام علی من ترحم علیه الامام الباقر(ع) اذ قال رحم الله المختار فانه ما فرحت و لا ابتهجت هاشمیه و لا ادخل سرور علی بیت علوی حتی ارسل المختار براس عبید الله ابن زیاد و براس عمر بن سعد الی المدینه »؛ سلام بر کسی که امام باقر بر او ترحم کرد و گفت رحمت خدا بر مختار چرا که شادی و سرور از بنی هاشم و بیت علوی رخت بربسته بود تا اینکه مختار سر ابن زیاد و عمر بن سعد را به مدینه فرستاد.
«السلام علی من ترحم علیه الامام الصادق فرحمک الله ایها المختار و حشرک الله مع الابرار و الائمه الاطهار»؛ سلام بر کسی که امام صادق(ع) بر او ترحم کرد پس خداوند تو را رحمت نماید و با نیکان و ائمه محشور کند.
«و جعلنا و ایاک من الطالبین ثار الحسین یوم ینادی المنادی یا لثارات الحسین»؛ و خدا ما و تو را از زمره طالبین خون حسین قرار دهد در هنگامی که منادی فریاد می کند ای خونخواهان حسین!
«لعن الله من قتلک و من سعی بقتلک و سلام الله علیک و علی المستشهدین بین یدیک من الصالحین و المومنین»؛ خداوند کسی که تو را کشت و هر آن که در کشتن تو تلاش کرد لعنت کند و سلام خدا بر تو و بندگان مومن و صالحی که همراه تو شهید شدند.
منبع:
1- سایت مسجد کوفه
2- کتاب ماهیت قیام مختار، اثر سید ابوفاضل رضوی اردکانی

صبح صادق، شماره 511، ص.6


» نظر

دریچه ای رو به به ْآسمان ولایت

 درنگی بر زیارت نامه نواب اربعه
بنا بر فرمایش حضرات معصومین (علیهم السلام) اساس دین بر دوستی و دشمنی بنا شده است. بر این اساس دوستی با دوستان خدا و دشمنی با مغضوبین الهی نشان و بلکه ثمره ایمان است. شاخص و معیار این دوستی و دشمنی، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند، چنانچه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «مَن والاکم فَقَد والَى الله ووَ مَن عاداکم فَقَد عاد الله وَ مَن اَحَبَکم فَقَد اَحَبَ الله وَ مَن اَبغَضَکم فَقَد اَبغَضَ الله» یعنی حب یا بغض نسبت به خدا از حب و بغض در مورد این ذوات مقدس فهمیده می شود. از این رو امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «کمال الدین ولایتنا و البرائه من عدونا» لذا اهمیت تولی و تبری که از جمله فروعات دین در مذهب شیعه است مشخص می شود. البته این یک مرتبه والای تولی و تبری است، اما مرتبه دیگر آن دوستی با دوستان اهل بیت (علیهم السلام) است. چنانچه در زیارت شریف عاشورا عرض می کنیم: «انی... ولی لمن والاکم» و حتی از این راه درخواست تقرب الهی نیز می کنیم «اَتَقَرَبُ اِلَى اللَهِ ثُمَ اِلَیْکمْ بِمُوالاتِکمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِکمْ»؛ نزد شما تقرب می جویم به سبب دوستی شما و دوستی دوستان شما. لازمه این محبت، شناخت و معرفت است یعنی «دوست شناسی» تقدم بر «دوستی» دارد. از این روست که در همین زیارت عاشورا از خداوند این گونه درخواست می کنیم: «ففَـاَسْئَل الـلَهَ الَذى اَکرَمَنـى بِـمَـعْـرِفَـتِـکـمْ وَ مَـعْـرِفَــةِ اَوْلِـیـائِـکـمْ»؛ درخواست می کنم به معرفت شما و دوستان شما مرا گرامی سازد. در این فراز کرامت شیعه مبتنی بر معرفت معصومین و دوستان آنها شده است. پس برای رسیدن به کرامت، ابتدا باید به اهل بیت و اولیای ایشان(علیهم السلام) معرفت داشت و این معرفت سبب محبت و دوستی شده و شخص را به سعادت می رساند.
در باب محبت به معصومین (علیهم السلام)، آنچه در ظاهر میان مسلمین و خصوصاً شیعیان مشاهده می شود، عشق سرشار و خالصانه به ساحت این بزرگواران است. حضور انبوه در مشاهد مشرفه و سفرهای زیارتی بسیار به قصد زیارت مضاجع شریف ایشان و برگزاری مراسم موالید و عزاداری برای ایشان نشانی از این ارادت و محبت مردم به حضرات معصومین(علیهم السلام) است. نمونه بارز این ارادت در ماه محرم و عزاداری امام حسین(علیه السلام) و نیمه شعبان در ولادت حضرت حجت(عج) دیده می شود، اما مرتبه دیگر تولی که به آن اشاره شد مع الاسف در میان شیعیان صبغه و شور کمتری دارد.
به طور نمونه - و به مناسبت این نوشتار- نواب اربعه حضرت ولی عصر(عج) در دوران غیبت صغری تا چه میزان میان شیفتگان آن حضرت شناخته شده هستند؟ 15 شعبان سالروز وفات نایب چهارم ایشان «علی بن محمد سمری» و 18 شعبان سالروز رحلت نایب سوم ایشان «حسین بن روح نوبختی» (رضی الله عنهما) است. چه تعداد هیأت و محفل مذهبی این مناسبت ها را گرامی می دارند؟ چه تعداد کتاب و اثر مکتوب در معرفی این بزرگواران چاپ شده است؟ نام چند هیأت، میدان، خیابان، مدرسه، مسجد و ... در کشور امام زمان(عج) به نام نواب خاص ایشان نام گذاری شده است؟
مزار مطهر این چهار مرد پاک شیعه در کاظمین است. آیا خیل زائرینی که به سفر عتبات عالیات مشرف می شوند به زیارت این قبور مطهر می روند؟ آیا مطلع هستند نایبان خاص و امین مولای شان در این شهر مدفون هستند؟ برای اینکه این امور به عنوان دغدغه و سپس برنامه در بیاید لازم است در دل محبتی نسبت به ایشان ایجاد شود؛ محبتی که بیان شد متفرع بر معرفت است و متأسفانه در معرفت بخشی در این باره آن چنان که شایسته است همت و حمیت نشده است. شیخ عباس قمی محدث بزرگ شیعه در کتاب شریف مفاتیح در باب زیارت نواب اربعه حضرت حجت(عج) در تجلیل و تعظیم ایشان می نویسد: «بدانکه از جمله تکالیف زائران در ایام توقف در شهر مقدس کاظمین رفتن به بغداد، برای زیارت این چهار نایب خاص امام عصر (صلوات الله علیه) است که حتی اگر قبر هر یک از آنها در شهرهای دوردست قرار می داشت، شایسته بود انسان راه های سخت و طولانی را طی کند و رنج و سختی سفر را به جان بپذیرد و به فیض زیارت آنها نائل شود، زیرا در میان همه اصحاب خاص امامان (علیهم السلام) کسی به بزرگی و جلالت قدر ایشان نمی رسد. اینان نزدیک هفتاد سال به منصب سفارت و وساطت میان امام (علیه السلام) و مومنان فائز شدند و بر دست ایشان کرامات بسیار و خوارق عادات بی شمار جاری گردید و گفته شده بعضی از علما قائل به عصمت ایشان شده اند.»
سپس، نکته ناب و جالبی که شیخ عباس به آن اشاره و تأکید می کند لزوم توسل به نواب اربعه است. ایشان با بیانی تأثیرگذار می نویسد: «مخفی نیست که همچنان که این بزرگواران در زمان حیات خود، واسط میان ولی عصر (صلوات الله علیه) و مردم بودند و از جمله مناصب ایشان، رساندن درخواست ها و نامه های حاجات مردم به آن حضرت بود، اکنون هم به همان منصب شریف مفتخرند و باید نامه های حاجات که در سختی ها نوشته می شود توسط ایشان، به آن حضرت برسد... خلاصه، فضایل و مناقب ایشان بیشتر از آن است که ذکر شود و همین اندازه برای ترغیب زائران، برای درک فیض زیارت شان کافی است.» در واقع همان گونه که در دوران غیبت صغری شیعیان حضرت برای درخواست حاجات و پاسخ سوالات خویش رو به نواب اربعه می آوردند و آنها را واسطه می کردند، اینک و در دوران غیبت کبری نیز این چنین است و برای عرض حاجات باید به این چهار عالم بی بدیل توسل کرد. برای این منظور باید اعتقاد و اعتماد به ایشان داشت و شأن و منزلت آنان را شناخت، آنگاه با محبت و ارادت رو سوی آنها کرد.
باید توجه داشت این بزرگواران امین و یار صدیق حضرت ولی عصر(عج) بوده اند و اگر کسی در دل محبت امام زمان(عج) را دارد باید محبت نواب او را نیز در دل بپروراند که این امر بی شک سبب رضایت و خشنودی حضرت نیز خواهد بود. چه بسا در دوران غیبت صغری افرادی که در نیابت اینان تشکیک و تردید کردند، مورد غضب و حتی لعن حضرت قرار گرفتند.
همان گونه که حضرات معصومین (علیهم السلام) باب الله هستند و دروازه همه معارف الهی، دری که خداجویان برای ورود به ساحت قدس الهی، قصدش می کنند، چنانچه در زیارت آل یاسین است: «السلام علیک یا باب الله و دیان دینه» برای ورود به ساحت مقدس حضرت حجت (عج) نیز ادب اقتضا می کند شخصی آبرومند را واسطه قرار دهیم، چنانچه در زیارت نامه نواب اربعه نیز می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنک بَابُ الْمَوْلَى»؛ گواهی می دهم که تو دروازه فیض مولایی و باز در اثنای آن، این گونه به ایشان سلام می دهیم: «السلاَمُ عَلَیْک مِنْ بَابٍ مَا أَوْسَعَک وَ مِنْ سَفِیرٍ مَا آمَنَک وَ مِنْ ثِقَةٍ مَا أَمْکنَک» سلام بر تو، سلام بر تو به خاطر دریچه فیض امام بودن، چقدر پهناور است آن دریچه و چه نیکو سفیر امینی بودی و چه پا بر جا مورد وثوقی بودی.» این همان مطلبی است که شیخ عباس با ظرافت آن را بیان کرده است. در واقع همان گونه که باب و در وسیله ارتباط است که هر کسی بخواهد به طور صحیح وارد خانه ای شود باید از آن وارد گردد، نواب اربعه هم باب و در هستند، هر کسی می خواهد بهره ای از کمالات امام زمان(عج) ببرد، باید از این طریق قدم بردارد و از این باب و در بیاید و الا با دیوارها برخورد می کند و به حریم امام راهی نمی یابد. از سوی دیگر گاهی انسان می خواهد به محضر شخص بزرگی شرفیاب شود و بوسه ای بر دست عالم ربانی بگذارد و ادای احترامی نسبت به شخصیتی داشته باشد ولی به دیدار خود او موفق نمی شود؛ بر آستان و در خانه او بوسه ای می زند و به باب او ادای احترامی می کند و از آستان او تبرک می جوید. ادای احترام و توسل به نواب اربعه در واقع احترام و تکریم و ابراز ارادت به حضرت بقیه الله(عج) است. همین مطلب در زیارت نامه ایشان این گونه عنوان می شود: «یَا حُجةَ الْمَوْلَى وَ بِک إِلَیْهِمْ تَوَجهِى وَ بِهِمْ إِلَى اللهِ تَوَسلِى»؛ ای حجت مولا، روی من به وسیله تو به سوی ایشان است و به سبب آنان است توسلم به سوی خدا. یعنی توجه به یکی از نواب اربعه در واقع توجه به حضرت حجت است و توجه به حضرت حجت توسل به خداست. به این ترتیب پیوند زیارت و توحید مشخص می شود.
در فراز دیگر این زیارت نامه که آن را به جناب ابوالقاسم حسین بن روح(ره) نسبت داده اند می خوانیم: «جِـئْتُـک مُخْلِصاً بِتَوْحِیـدِ اللهِ وَ مُوَالاَةِ أَوْلِیَائِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ مِنَ الذِینَ خَالَفُوک»؛ به خدمتت آمدم، در حال اخلاص به یگانگی خدا و دوستی با اولیای خدا و بیزاری از دشمنان ایشان و از کسانی که با تو مخالفت کردند. در این فراز زیارت نواب اربعه توأمان با توحید خالصانه و دوستی با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا عنوان شده است تا همان گونه که در صدر نوشتار بیان شد نشان از این باشد که تولی و تبری ریشه در توحید و محبت الهی دارد و اگر به عنوان مثال به زیارت جناب حسین بن روح یا سایر نواب می رویم در واقع نوعی عبادت و تقرب به خداست. بیان پایانی این فراز نشان می دهد مقام و منزلت نائب حضرت تا حدی است که حتی باید از مخالفان او هم اعلام برائت کرد؛ چرا که همان گونه که گذشت مخالفت با نواب خاص یا عام حضرت حجت به معنای مخالفت با حضرت حجت(عج) و در نهایت مخالفت با خداست !
اما سر این همه بزرگی و تکریم یاران حضرت در چیست؟ با توجه به آنچه در زیارت نامه آمده است تبعیت محض از امام زمان(عج) و تکلیف مداری و ولایت مداری دلیل اوج گرفتن ایشان است.
«أَدیْتَ عَنْهُ وَ أَدیْتَ إِلَیْهِ مَا خَالَفْتَهُ وَ لاَ خَالَفْتَ عَلَیْهِ ...أَنک مَا خُنْتَ فِى التأْدِیَـةِ وَ السفَارَةِ»؛ از جانب او انجام وظیفه کردی و نسبت به او ادای تکلیف کردی، با او مخالفت نکردی و علیه او به مخالفت برنخاستی ... و اینکه در ادای وظیفه و سفارت خیانت نکردی.» از این روست که ایشان بندگان خاص خداوند می شوند؛ «أأَشْـهَـدُ أَن الـلـهَ اخْتَصک بِـنُورِهِ حَتى عَایَنْـتَ الشخْصَ فَأَدیْتَ عَنْهُ وَ أَدیْتَ إِلَیْه»؛ گواهی می دهم که خدا تو را به نورش اختصاص داد، تا آن حضرت را به وضوح دیدی پس از جانب او و نسبت به او ادای وظیفه کردی.
معرفت به یاران خاص حضرت حجت(عج) علاوه بر اینکه جزء تولی و تبری است این خصوصیت را دارد که می تواند ما را با وجود بی نهایت مولای آنها نیز تا حدودی آشنا کند. اگر شاگردان و خادمان و یاران مولا که ریزه خوار خوان اویند این گونه عظیم و والامقام هستند، امام و مقتدای آنان چه جایگاه و منزلتی دارد؟ از سوی دیگر این معرفت به ما این امید را می دهد که رسیدن به مقامات بالای معنوی و شخصیتی برای غیر معصومین(علیهم السلام)- به معنای خاص- نیز ممکن است و این مقامات دست نیافتنی نیست.


» نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
title=