سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بایسته های اجتهاد در اندیشه امام خمینی

«این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینی» نامید».[1] انقلابی که به رهبری حضرت روح‌الله(ره) در ایران به ثمر نشست، بسیاری از معادلات سیاسی و فرهنگی جهان را به هم ریخت و با گذشت سی‌وپنج سال از آن گرچه امروز ظاهراً خمینی نیست، اما روح و اندیشه روح‌الله همچنان توفنده و با شتاب پیش می‌رود. بی‌تردید یکی از اساسی‌ترین عوامل استمرار این حرکت الهی حرکت بر مدار اندیشه‌های امام خمینی است که برگرفته از تعالیم اسلام ناب می‌باشد. در این مسیر صیانت و پاسداری از اصول و مبانی مورد نظر خمینی برای آیندگان مجاهدتی سترگ است.

یکی از راه‌های صیانت و جلوگیری از انحراف در اندیشه امام این است که فهم صحیحی از فرمایشات ایشان حاصل شود چه آنکه سخنان ایشان مانند هر متکلمی حاوی یک اراده جدی است که متأسفانه با مرور زمان عده‌ای مراد جدی ایشان را در چارچوب تفکرات و منافع حزبی و جناحی خود تفسیر کردند. چنانچه یک عنصر اصلاح‌طلب فراری به‌صراحت در ایامی که اصلاحاتیان در حکومت بودند اعلام کرد: «ما تلاش می‌کنیم [امام] خمینی را به‌گونه‌ای تفسیر کنیم که مخالف دموکراسی نباشد. خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد فقط برداشت‌های ما از سخنان اوست.»

 سال‌ها قبل حجت‌الاسلام سید حسن خمینی در مصاحبه با سیما در مورد لزوم اجتهاد در اندیشه امام سخن گفت و بیان داشت که در کلام امام مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و ... وجود دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به مواضع اصلاح‌طلبان در آن دوران نقل چنین کلامی از سوی نوه حضرت امام به مذاق بسیاری خوش نیامد چراکه می‌توانست سبب سوء استفاده عناصر سیاسی و جناحی که هیچ نسبتی را اندیشه امام ندارند شود. گرچه کلام سید حسن خمینی با آنچه از سوی عناصر سیاسی گفته می‌شد کاملاً متفاوت بود. البته پیش‌تر از آن فرزند برومند امام حجت الاسلام سیداحمد خمینی، پیش بینی چنین مشکلاتی را کرده بودند و در نامه ای در شهریور سال 67 در مورد  تنظیم و تدوین آثار امام خمینى‏ از ایشان کسب تکلیف می‌کند و می‌نویسد: «یکى از مسائل بسیار مهم که بعد از جنابعالى- خدا آن روز را نیاورد- موجب موضعگیریهاى مختلف فرزندان انقلاب و افراد گوناگون و محققین و احیاناً اختلاف آن‌ها مى‏گردد، برداشتهاى گوناگون سیاسى و غیر سیاسى آنان از یک متن است‏».[2] این برداشتهای گوناگون به نوعی اشاره به همین بحث دارد.

اخیر به همت پژوهشکده امام خمینی نشستی با عنوان «نخستین پیش همایش اجتهاد در اندیشه امام خمینی» برگزار شد که بار دیگر در فضایی تازه این بحث مطرح گردید.

حجت الاسلام سید علی خمینی در این نشست بیان داشت: «بحث اجتهاد در اندیشه امام یک نیاز بود. و این نیاز درنتیجه این است که جامعه خودش را محتاج به امام دانسته و همچنین مقبولیت و مشروعیت خود را در حیطه‌های اسم و رسم مربوط به ایشان می‌داند. همان‌طور که در مسئله مشروعیت و مقبولیت رأی مردم از دیدگاه امام و همچنین حیطه اختیارات شورای نگهبان بارها و بارها اجتهادهای مختلف مطرح‌شده است، پس نتیجه می‌گیریم اجتهاد در اندیشه امام یک نیاز واقعی است   .

درواقع زمانی که احتیاج حاصل شد، طبیعتاً اجتهاد هم به دنبال آن می‌آید. طرح، فهم و مشروعیت دادن به اجتهاد در اندیشه امام، در حقیقت مشروعیت دادن به این نیاز است. باید توجه داشت باوجوداینکه در حال حاضر بالغ‌بر بیست‌وچند سال از رحلت امام گذشته است اما در موضوعات مختلف، باید اجتهاد در اندیشه امام را انجام داد چراکه خودمان را استمرار حکومت امام می‌دانیم.» البته این نیاز با گذشت زمان بیشتر و بیشتر خواهد شد. سید علی خمینی برای توضیح معنای اجتهاد در کلام امام که منجر به سو برداشت نشود می‌گوید: «نکته مهم این است که اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام، در ساحت فهم اندیشه امام است، درحالی‌که نقد اندیشه امام در حیطه رد است. این تفاوت مهمی است که خیلی‌ها متوجه آن نشده‌اند. اجتهاد باید در حیطه فهم باشد و باید در نظر داشت که نقد دوره پسا فهم است.» او در ادامه بار دیگر کج‌فهمی برخی از اجتهاد در کلام امام را مورد انتقاد قرار داده و خاطر نشان می‌کند: «بحث اجتهاد در اندیشه امام در مقابل انحصار فهم و تفهیم در اندیشه امام می‌آید و چیز دلبخواهی هم نیست که هرکسی هر چیزی که دلش می‌خواهد بیان کند. این موضوع را هم برخی درک و فهم نکرده‌اند.»‌[3]

انقلاب اسلامی ایران بر مبنای اندیشه‌ها و نظرات حضرت امام خمینی شکل گرفت و گروه‌های سیاسی و مردمی همه بر مبنای این نظرات و نگاه امام به حکومت از دیدگاه اسلام به جمهوری اسلامی رأی دادند. پس از حضرت امام نیز قاطبه ملت و گروه‌های سیاسی چنانچه امام خامنه‌ای تأکید داشتند بر این نکته متفق‌القول بودند که راه ما هم چنان راه امام است. و استمرار انقلاب بر مبنای نظریه حکومتی حضرت امام خمینی پیش خواهد رفت و یکی از خطرات تداوم این راه انحراف در اندیشه‌های حضرت امام و القای نادرست اندیشه‌های امام به جامعه است. ازاین‌رو صیانت از آرای امام خمینی برای آینده انقلاب اسلامی امری ضروری است. اما این مهم چگونه باید صورت گیرد؟

اما اجتهاد در اندیشه‌های امام خمینی به چه معناست؟ این‌یک امر روشن است که در شیعه اجتهاد پویا همواره وجود داشته است و با توجه به اصول می‌توان در فروعات اجتهاد داشت و با توجه به شرایط زمانی و مکانی برخی مصادیق و موضوعات با حکم جدید مواجه شوند. چنین کاری سال‌هاست در بین علمای شیعه مسبوق به سابقه است. اجتهاد در کلام و اندیشه‌های امام به معنای مصطلح آن به این معناست که با رجوع به کلمات امام خمینی، محکمات و متشابهات و اصول و فروع اندیشه‌های امام استخراج شود. با استخراج اصول و محکمات حضرت امام آن‌وقت کسی حق اجتهاد در برابر نص را نخواهد داشت. البته توجه داریم حضرت امام معصوم نیست و حجیت کلام ایشان در بین افراد و ملت ازاین‌جهت است که ایشان را به‌عنوان مرجع و منبع اندیشه انقلاب پذیرفته‌اند.

فهم کلیات و اصول مبانی اندیشه‌های یک مکتب در اجتهاد اولین مرحله کار است اما دشوارتر از آن تطبیق فروع و مصادیق با آن کلیات است که اینجاست که کار اجتهاد پیچیده می‌شود.

به نظر در فهم کلام حضرت امام بهترین منبع وصایای شهدای انقلاب اسلامی است چراکه یکی از راههای اجتهاد فهم کلام در فضای گفتاری شخص است و به نظر می‌رسد بهترین اشخاصی که در زمان حضرت امام فضای فکری حضرت روح‌الله را درک کرده بودند شهدا هستند. چراکه برخلاف گروه‌های سیاسی اینان با سرمایه جان به میدان آمدند و خالصانه در مسیر اندیشه‌ای امام حرکت کردند، لذا نه در فکر مصادره افکار امام به نفع خود بودند تا برای پیش برد اهداف خود نظرات خود را بیان دارند چنانچه امروز گروهی روشنفکر و سکولار با تکیه بر این سخن امام که «میزان رأی ملت است» بر طبل مردم‌گرایی می‌کوبند و مشروعیت حکومت را رأی اکثریت می‌دانند و بر جنبه‌های الهی حکومت چشم می‌بندند و عده‌ای دیگر با استناد به برخی سخنان حضرت امام مانند انتصاب رییس‌جمهور توسط ایشان کلاً درصدد نادیده گرفتن رأی مردم هستند!‌

مسئله بعدی در اجتهاد اندیشه امام این است که توجه داشته باشیم که حضرت امام بر مساله ولایت‌فقیه تأکید فراوان داشت و یکی از محکمات و شاه بیت‌های اندیشه‌های امام نقش ولایت‌فقیه در جامعه است. جدای از اندیشه‌های افراد بهترین شخصی که می‌تواند در کلام اجتهاد کند و با توجه شرایط مکان و زمانی در مورد مصادیق و جزییات اندیشه‌های امام راحل اعمال‌نظر کند امام حاضر است. نباید همچون واقفیه در نظرات امام خمینی توقف کرد و خود را مدعی خط امام دانست. این مانند رفتار برخی گروه‌های اسلامی است که اجتهاد در کلام رسول خدا را جایز می‌دانند اما به کلاً اهل بیت ایشان توجهی ندارند!

اساس و مبنای انقلاب امام خمینی به ظهور رساندن ولایت‌فقیه در جامعه است لذا اولی‌ترین کسی که حق نسخ و تقیید و تشخیص مصادیق با توجه به شرایط مکانی و زمانی روز را دارد شخصی اتقی اعلم و اورع و اشجع است که بر اندیشه‌های حضرت امام آشنایی کامل دارد. این مطلب وقتی مهم‌تر می‌شود که این گونه مسائل قرار باشد به‌عنوان یک تصمیم عملی و موضع رسمی اعلام و اجرا گردد.

برای نمونه حضرت امام خمینی(ره) در زمان حیاتشان بر تحقق ارتش بیست میلیونی تأکید داشتند بر این مبنا که کشوری که 20 میلیون جوان دارد باید 20 میلیون بسیجی داشته باشد.[4]

بعد از رحلت حضرت امام و افزایش جمعیت برخی از فرماندهان سپاه تصور کردند که بر مبنای نظر امام اکنون‌که تعداد جوانان کشور بیشتر شده است لذا باید بسیج 25 میلیونی تشکیل شود. این درواقع یک اجتهاد ساده در کلام امام بود اما رهبر معظم انقلاب با این مطلب مخالفت کردند و اعلام کردند: «البته بعضی از برادران، بیست‌وپنج یا سی میلیون را گفته‌اند، که من در سال گذشته در اجتماع برادران گفتم: نه! ما حالا همان بیست میلیونی را که امام فرمودند، تأمین کنیم»[5] اما با گذشت زمان و تغییر شرایط ایشان بسیج دههامیلیونی را مطرح کردند: «ما می‌گوییم بیست میلیون، اما در واقع، بسیج ده‌ها میلیون بیشتر از این تعدادها و مقدارها باید باشد و به امید خدا هست و خواهد بود.»[6]

ازاین‌گونه موارد که نظرات امام خمینی با توجه به شرایط روز توسط امام خامنه‌ای تکمیل یا تبیین شده است باید استخراج شود که در اجتهاد در اندیشه امام کمک بسیاری خواهد کرد. مسائلی مانند ورود بسیج به سیاست، رابطه، نتیجه گرایی و تکلیف گرایی، مردم‌سالاری دینی و ...

مطلب دیگر در این مهم آن است که در بررسی کلام امام باید اولاً به سخنان ایشان استناد کرد و سخنان ایشان اصل باشد که خوشبختانه در صحیفه امام و سایر کتب ایشان درج شده است و فیلم وصوت آن‌ها نیز موجود است. با این وصف اگر خبر یا بیانی تعارض با صراحت‌های مندرج در منابع سخنان حضرت امام خمینی(ره) داشته باشد، باید آن‌ها را کنار گذاشت. چنانچه خود ایشان با صراحت در وصیتنامه‌شان مرقوم داشته‌اند: «اکنون که من حاضرم، بعض نسبت‌های بى‏واقعیت به من داده مى‏شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مى‏کنم آنچه به من نسبت داده شده یا مى‏شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.»

از سوی دیگر باید توجه داشت اگر خاطره یا نقل قولی از حضرت امام بیان می‌شود بایستی ناقل مورد توجه قرا گیرد به‌گونه‌ای -به‌عنوان تنظیر- باید علم رجال انقلاب تدوین شود چه بسا افرادی تا زمانی مورد تأیید امام و ملت بودند اما در زمانی دیگر این اعتماد و اطمینانشان از بین رفت و به تعبیری از وثاقت افتاده‌اند. چنانچه در زمان حیات حضرت امام نیز شاهد بودیم ایشان با وجود تمجیدهایی که از بعضی افراد داشتند بعدها مذمت‌های تندی را علیه آنان ابراز داشتند. ایشان در وصیتنامه خود نوشته‌اند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلام‏نمایى بعضى افراد ذکرى از آنان کرده و تمجیدى نموده‏ام، که بعد فهمیدم از دغلبازى آنان اغفال شده‏ام. آن تمجیدها در حالى بود که خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مى‏نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلى او است‏». حال فعلی افراد به پس از رحلت امام نیز سرایت کرده امروز عده ای هستن که با وجود سابقه به ظاهر درخشان، دیگر در راه امام نیستند.

 مورد دیگر این است که باید همان‌گونه که سید علی خمینی بیان کرده است امام را یک کل و مجموعه ذو ابعاد بدانیم.

در واقع این سخن به این معناست که بسیاری از موضوع سیاسی حضرت امام ریشه در مبانی فقهی و عرفانی ایشان داشته و برای اجتهاد در اندیشه‌های ایشان باید بر تمام مبانی ایشان تسلط داشت والا در فهم کلام ایشان دچار مشکل خواهیم شد. همانگونه که در اجتهاد از کلام معصومین عده ای خبره و اهل فن سالها تلاش می کنند تا به درجه اجتهاد برسند، در این مورد هم باید نظرات کسانی که در اندیشه‌های امام به طور تام و کامل غور کرده‌اند مورد توجه قرار گیرد. به‌عنوان نمونه در آیه نفی سبیل حضرت امام تعبیری متفاوت با سایر مفسرین و علما دارد و بیان می‌دارد این نفی سبیل نه فقط در احتجاج آخرت در برابر کفار و نه تنها در تشریعیات و معاملات بلکه در تکوینیات هم جاری است و برای اثبات این سخن اتفاقات جنگ بدر و احد و کمک ملائکه به مسلمین را مثال می‌زند.[7] لذا اگر فردی با این اندیشه بیان می‌دارد «امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» تنها یک موضع دیپلماتیک و تاکتیکی اتخاذ نمی‌کند بلکه بر مبنای عرفانی-توحیدی و فقهی خود مشی می‌کند و یا نامه ایشان به گورباچف اوج تلفیق سیاست ایشان با عرفان و فلسفه اسلامی است. لذا بدون توجه به این امر امام ناقصی را مورد بررسی خواهیم داد. در اجتهاد در کلام امام باید توجه داشت امام صحیفه امام همان امام کتاب بیع و یا کتاب اسرار الصلوه است و اجتماع همه این ابعاد با هم دیگر خمینی را خلق کرده است. این یعنی عناصر سیاسی صرف نمی‌توانند مجتهد کلام امام باشند.

اجتهاد در اندیشه امام نیز مانند اجتهاد در کلام معصومین یقینا اختلاف بر انگیز است اما باید توجه داشت این گونه اختلافها نباید به دشمنی و خصومت تبدیل شود و چنانچه سالهاست اختلافات علمی در بین علمای شیعه وجود دارد ولی این امر سبب خصومت و کینه نگشته است. 

 



[1]سخنرانی امام خامنه‌ای در مراسم اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) 14/ 03/ 1369

[2]صحیفه امام، ج‏21، ص: 126

[3]سایت جماران

[4]صحیفه امام، ج15، ص: 387

[5]سخنرانی  امام خامنه ای در دیدار با فرماندهان نیروی مقاومت بسیج 01/ 09/ 1369

[6]بیانات امام خامنه ای در دیدار گردان‌های نمونه عاشورا و الزهرای بسیج 05/ 09/ 1386

[7]کتاب البیع، ج2، ص: 723


» نظر

کارهایی که در مورد شعار سال نباید انجام داد

بیش از 20 سال است که مقام معظم رهبری در ابتدای هر سال، نام و شعاری را برای آن سال بر می گزیند که متناسب با شرایط روز و کشور هر کدام نقشی در پیشرفت کشور دارد.

تجربه سالهای گذشته نشان می دهد، همه ساله نهادها و سازمانهای دولتی و غیر دولتی سعی دارند به نوعی دین خود را به شعار سال ادا نمایند! اما در این میان دست به اقداماتی می زنند که در تقویت و ترویج آن شعار، نه تنها نقش چندانی ندارد بلکه در مواردی در جهت عکس آن شعار نیز است!

امسال که شعار سال از سوی معظم له «ملت-دولت، همدلی و همزبانی» انتخاب شده است خوب است بیان شود که در تحقق این شعار چه کارهایی نباید صورت بگیرد!

1-   تولید بنر و پوستر

یکی از این دست اقدامات تولید افراطی تابلو  بنر و پوستر در مورد شعار سال است این در حالی است که امام خامنه‌ای به صراحت با این اقدام اعلام مخالفت کرده‌اند:

«گاهی اوقات این شعاری که ما برای سال اعلام می‌کنیم، بعد ناگهان می‌بینیم همه‌ در و دیوارهای تهران و شهرهای دیگر پر شده از تابلو، که این شعار رویش نوشته شده. این فایده‌ای ندارد. گاهی کارهای پرهزینه‌ای انجام میگیرد؛ چه لزومی دارد؟ آنچه که من از مسئولین و از مردم عزیزمان توقع دارم، این است که این شعار را بشنوند، باور کنند و دنبال کنند. تابلو کردن و در و دیوار را پر کردن و عکس زدن و اینها هیچ لزومی ندارد. اگر هزینه‌ای نداشته باشد، لزومی ندارد؛ اگر هزینه داشته باشد، اشکال هم دارد. هیچ لزومی ندارد کارهای پرهزینه را انجام بدهند. (1/1/90)*»

هر ساله پس از پیام نوروزی امام خامنه‌ای عده زیادی در نهادها و سازمانها منتظرند تا بودجه فرهنگی که در اختیار دارند خرج کار انقلابی کنند و اولین اقدام انقلابی‌شان هم چاپ بنرهای مختلف در اندازه گوناگون پیرامون شعار سال است!

با وجود مخالفت رهبری، اما هر ساله می‌بینیم این کار انجام می‌شود! البته تاسف کار اینجاست که در بیشتر این نهادها به همین اندازه بسنده می‌شود! لذا جا دارد به جای هرینه از کیسه بیت‌المال به تقویت عملی و تحقق عینی کلام رهبری پرداخته شود و هر نهادی همدلانه با مردم به خدمتگزاری درست مشغول گردد!

2-همایش گذاشتن

سال گذشته امام‌ خامنه‌ای در پیامی به یک همایش در باره مبارزه با فساد اقصادی ابراز داشتند همایش چه معجزه‌ای می‌خواهد بکند؟ بی‌سمینار یا با سمینار کار خود را قاظع و درست انجام دهید!

به نظر می‌رسذ در مورد شعار سال هم این چنین است.

همایشهایی با عنوان «همدلی و هم زبانی ریشه‌ها و پیامدها»!، «همدلی و همزبانی ملت و دولت چرایی چگونگی»، «نقش فلان موضوع در ایجاد همدلی» و .... همایشهایی است که به نظر از همین الان در بعضی نهادها آماده برگزاری برای سال 94 است!! منتهی به نظر می‌رسد این گونه همایشها و سمینارها که به تعبیر رهبری بیشتر به جلسه سخنرانی شبیه است دردی از همدلی و هم زبانی دوا نخواهد کرد.

ایشان در جایی می‌فرماید: «یکى از چیزهایى که واقعاً اولویّت ندارد، برگزارى بعضى از سمینارهاست. امسال به نظرم ایران رکورد سمینار را شکست! هر روز در رادیو و تلویزیون خبر برگزارى سمینارى در باره‏ى فلان مسأله‏اى که چندان اهمیت ندارد، منعکس مى‏شود. یک‏وقت هست که عدّه‏اى در اینجا جمع مى‏شوند تا تبادل‏نظر علمى کنند. در این سمینارها این‏طور نیست؛ باید پول هواپیما و هتلشان را بدهند؛ بعد که آن‏ها به اینجا مى‏آیند، مى‏گویند به‏به، شما ایرانیها چقدر میهمان‏نوازید؛ ما مى‏خواهیم دو روز دیگر هم بمانیم! چنین چیزهایى در دنیا معمول نیست. به طور جدّى جلوِ این‏ها را بگیرید؛ مگر اینکه سمینار لازمى باشد که براى برگزارى آن، واقعاً یک نیاز حقیقى وجود داشته باشد.» (05/ 06/ 1380)

3-کتاب نوشتن

هر ساله با نامگذاری سالها عده‌ای دلسوزانه و عده‌ای دیگر از سر سفارش و عده ای دیگر کاسبکارانه، در مورد شعار سال شروع به قلم‌فرسایی می‌کنند. امسال نیز شاید شاهد این پدیده باشیم که موضوعاتی با عنوان «همدلی و هم زبانی در نهج البلاغه»، «همدلی و هم زبانی در کلام امام خمینی و رهبری»، «همدلی ملت و دولت از منظر قرآن»! «دانشنامه همدلی و هم زبانی»! و از این دست موضوعات کتابهایی در دست چاپ باشد.

به نظر این دست اقدامات هم نمی‌تواند کمکی به همدلی و هم زبانی کند جز آنکه برای عده‌ای شهرت و ثروت ناچیزی به ارمغان آورد! چه آنکه بیشتر این گونه آثار خالی از غنای علمی و دقت مناسب است.

4- سرچ کلمات همدلی در کلمات بزرگان!

پیرو مطلب فوق الذکر عده‌ای از همین الان مشغول جستجوی کلید واژه‌های همدلی و همزبانی در کلمات بزرگانی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی و غیره هستند! به نظر به جای این اقدامات و تئوری‌پردازی‌های بی‌مصرف بهتر است این مفاهیم بدیهی و واضح را در عمل نشان دهیم!

5- خارج کردن افراد از شعار

متاسفانه رقابتهای سیاسی و جناحی در کش.ر آن چنان داغ است که هر چیزی ابتدا با عینک جناجی دیده می‌شود و شعار سال رهبری هم متاسفانه از این قاعده مستثنی نیست! نباید از امروز شروع شود که عده‌ای با عینک سیاسی بخشی را از این شعار خارج کنند و مدام به هم بگویند «داری خلاف همدلی عمل می‌کنی»! «فلانی حرفش خلاف همز بانی است»! و به جای اینکه همدلی و هم زبانی تحقق پیدا کند همین شعار هم سبب دوری و فاصله از یکدیگر شود. خوب است به جای انگ زدن به دیگری هر کسی به وظیفه خود عمل کند.

 

البته در جایی که واقعا عده‌ای رفتار و گفتارشان خلاف شعار است باید صریحا موضع گرفت اما این گونه مواضع که مشوب به سیاست زدگی نباشد کمتر در بین عناصر سیاسی دیده می‌شود! 


» نظر

فقط فارسی بنویسیم

    زبان بومی هر قوم یکی از شاخصه‌های مهم فرهنگی و سبب انسجام و هویت یک جامعه است. از این رو صیانت و تحفظ از زبان یکی از ضروری‌ترین اقدامات و برنامه‌ریزی‌های مسوولین فرهنگی می‌باشد حفظ زیان فارسی به‌عنوان زبان ملت ایران که سابقه ای کهن دار دمی بایست مورد توجه مردم و مسوولین قرار گیرد. امروزه مخاطرات بسیاری در برابر زبان وجود دارد ولع برخی برای یادگیری زیان خارجی که در بسیاری موارد فقط جهت پز دادن و کلاس است استفاده تعابیر فرنگی به نشانه با سواد بودن و فینگلیش نوشتن در پیامها و استفاده افراطی از زبان  محاوره در مکتوبات نمونه‌ای از این مخاطرات است.

رهبر معظم انقلاب در دیدار سال گذشته خود با شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان داشتند: «من خیلی نگران زبان فارسی‌ام؛ خیلی نگرانم.» (19/9/1393)

مع الاسف پاره‌ای از اقدامات و رفتارهای نهادهای دولتی فرهنگ‌ساز به جای اینکه در جهت تقویت زبان فارسی  باشد خواسته و نا خواسته راه را برای فرهنگهای غلط باز می‌کند که در جهت تقویت زبان فارسی نمی‌باشد.

به عنوان نمونه تابلوها و بیلبردهای شهری که یک نمونه مهم در فرهنگ‌سازی  برای مردم  است حاوی از عبارات لاتین است. امروزه در تابلوهای شهری در سر کوچه‌ها، خیابان‌ها، جاده‌ها، ایستگاههای اتوبوس و مترو، بانکها، شرکتها و ... بدون دلیل موجهی  از عبارت انگلیسی استفاده شده است. جالب اینجاست که رسم الخط انگلیسی آنها هم در اغلب موارد با قواعد نوشتاری انگلیسی همخوانی ندارد و اگر قرار باشد یک خارجی آنها را بخواند با مشکل مواجه می‌شود!

امام خامنه ای در همین رابطه در دیدار مذکور فرمودند: «اسم فارسی را با خط لاتین می‌نویند! خب چرا؟ چه کسی می‌خواهد از این استفاده کند؟ آن کسی که زبانش فارسی است یا آن کسی که زبانش خارجی است؟ اسم فارسی با حروف لاتین! یا اسمهای فرنگی روی محصولات تولید شده‌ داخل ایران ... خب چه داعی داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتی دارید، آنجا در کنار زبان فارسی -فارسی هم باید باشد البته؛ هرگز نبایستی از روی محصولات ما زبان فارسی برداشته بشود- البته زبان خارجی هم به آن کشورهایی که خواهد رفت، اگر زبان دیگری دارند نوشته بشود، اما محصولی در داخل تولید می‌شود، در داخل مصرف می‌شود، چه لزومی دارد؟ روی کیف بچه‌های دبستانی چه لزومی دارد که یک تعبیر فرنگی نوشته بشود؟ روی اسباب بازیها همین‌جور؛ من واقعا حیرت می‌کنم. این جزو چیزهایی است که شما خیلی درباره‌اش مسئولیت دارید. ... نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرر تعبیرات فرنگی و بخصوص انگلیسی؛ من از این احساس خطر می‌کنم و لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدی مواجه بشود با این مسئله». به نظر شهرداری ها باید در تابلوهای شهری تجدید نظر کنند و در یک فرایند تدریجی تا جایی که مقدور است عبرات فرنگی را از تابلوهای مخصوص شهرداری حذف کنند.

یقینا در یک شهر توریستی که مورد بازدید گردشگران است مثل شیراز یا اصفهان وجود کلمات لاتین، شاید منطقی به نظر برسد اما بقیه شهرهای که ظرفیت جهانگردی ندارد چه لزومی دارد ذیل هر تابلو، لاتین آن هم درج  شود؟ حتی در همان شهرهای توریستی هم لزومی ندارد همه محلات و مکانهای آن دارای تابلوی دو زبانه باشد.

 اگر برای مسئولین زبان فارسی مهم است که است باید با برنامه دقیق در این مورد بیندیشند. یا در مورد بانکها وقتی بانکی تعاملات بین‌المللی ندارد و فقط در ایران فعالیت دارد چرا تابلوی بانک و حتی فرمهای آن باید همراه با عبارات لاتین باشد؟

نمونه دیگر در این رابطه پلاک ماشینهای تاکسی است که به رنگ زد است اما مشخص نیست چرا باید عبارت  تاکسی به زبان انگلیسی روی پلاک نوشته شده باشد؟

اسامی ایستگاهای مترو  و اتوبوس و .. نمونه دیگر این فرهنگ سازی پنهان است که سبب شده حتی یک مغازه خرده فروش نیز در تابلوی سر در مغازه‌اش از حروف و کلمات لاتین استفاده کند.

البته تاکنون کارهای خوبی صورت گرفته است مثلا هزینه پیامک فارسی ارزان شده است اما افزایش حجم پیامک فارسی نسبت به لاتین باعث شده تا حدودی این اقدام خنثی شود. و یا اینکه چندی قبل قانونی تصویب شد که طبق آن در تابلوی فروشگاهی که جنس خارجی می‌فروشد حداقل دو سوم تابلو به زبان فارسی باشد و آن یک سوم هم مخصوص لوگوی شرکتها باشد به نظر باید این قانون را تکمیل نمود و در بسیاری  موارد که لزوما ندارد به حذف کامل عبارات لاتین پرداخت  و تعظیم زبان فارسی پرداخت.

نمونه دیگر تعظیم زبان فارسی، که امام خامنه‌ای نیز بدان اشاره دارد سخن گفتن در هواپیماهای کشور و پروازهای داخلی است که بدون مناسبت و اینکه در بین مسافران یک مسافر خارجی باشد بی دلیل خلبان گفته‌های خود را به انگلیسی ترجمه می کند! «الان شما در ایران سوار هواپیما میشوید و میبینید کسی که در برج مراقبت هست و یک ایرانی است، با این خلبان که او نیز یک ایرانی است، حتماً انگلیسی حرف میزند! بنده گفتم در آن هواپیمایی که من سوار می‌شوم، این کار ممنوع است! چرا فارسی حرف نمی‌زنند!؟ آخر یک وقت هست که شما با یک برج بیگانه - که او مثلاً چینی است و شما فارس هستید و زبان یکدیگر را نمی‌دانید - از زبان مشترک انگلیسی استفاده می‌کنید؛ اما بنده مثلاً به مشهد که می‌روم، به چه مناسبت شما انگلیسی حرف می‌زنید!؟ علتش این است که واژه‌ها انگلیسی است و اینها فقط باید این واژه‌ها را به یکدیگر ربط بدهند؛ خودشان را دیگر دچار زحمت نمیکنند؛ همان ربط انگلیسی را می‌دهند! پس ما باید واژه بگذاریم، تا زبان در محیطهایی، این‌گونه منزوی نشود؛ که متأسفانه منزوی شده است». (27/11/1370)

افق بالای رهبر معظم انقلاب این است که ربان فارسی به جایی برسد که روز به روز گسترش پیدا کند و حتی زبان علمی دنیا شود و «در آینده، آن کسانی که از پیشرفتهای علمی کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند.» (15/5/1392) آیا با این روند فرهنگسازی زبان فارسی در بین مردم کشور و فارسی زبانان گسترش پیدا می‌کند تا بخواهد در جاهای دیگر نفود پیدا کند؟

 


» نظر

فتنه در تهران/حماسه در ایران

فتنه سال 88 را باید فتنه پیچیده‌ای دانست که اگرچه عاملان فتنه با نظریه عجیب «داماد لرستان و پسر آذربایجان» سعی کردند دامنه فتنه‌گری خود را در شهرهای دیگر هم بگسترانند، اما آنچه مشاهده شد، اعتراضاتی بود که تنها در تهران نمود پیدا کرد که اوج آن در روزهای اواخر خرداد سال 88 بود که البته روزبه‌روز به افول گرایید.

آرای آقای موسوی در شهر تهران حدود سیصد هزار رأی بیشتر از رئیس‌جمهور منتخب بود. ادعای دروغین تقلب در انتخابات که از ماه‌ها پیش از انتخابات از سوی اصلاح‌طلبان مطرح می‌شد سبب گردید بخشی از حامیان موسوی در تهران به خیابان‌ها بیایند تا به‌اصطلاح، حق خود را مطالبه کنند، اما این ادعای دروغین در دیگر نقاط کشور با هیچ واکنشی از سوی مردم مواجه نشد و با وجود تبلیغات گسترده فتنه‌گران و شبکه‌های ماهواره‌ای ضد انقلاب برای تشویق مردم به حضور اعتراض‌آمیز در خیابان‌ها، مردم دیگر استان‌ها تنها با نگرانی به نظاره وقایع پایتخت نشستند.

رسانه‌های معاند نظام که معمولاً کوچک‌ترین اجتماعات و اعتصابات صنفی در ایران را با آب‌ و تاب فراوان منعکس می‌کنند، هیچ‌گاه نتوانستند در طول هشت ماه فتنه‌گری در کشور خبر قابل توجهی از اعتراضات مردم در غیر از شهر تهران را پوشش دهند!

باوجود تلاش آشوب‌طلبان، مرز فتنه از بخش‌های محدودی از تهران هم فراتر نرفت. شعارهای ساختارشکنانه و ضدانقلابی و توحش و خرابکاری فتنه‌گران که ربطی به مسئله انتخابات نداشت، سبب می‌شد تا در اجتماعات بعدی تعداد افراد از دفعه گذشته کمتر شود. تاسوعا و عاشورای حسینی سال 88 اوج نقطه ‌امید فتنه‌گران و دشمنان بود تا به زعم خود با استفاده از حضور پررنگ مردم در عزاداری‌ها بتوانند با تکیه بر توپخانه‌های رسانه‌ای داخلی و خارجی مردم را به اعتراض و فریاد علیه نظام اسلامی در عاشورا فراخوانند. اما این بار هم در تهران آن‌گونه که دشمنان توقع داشتند، کسی با اینان همراه نشد و فقط جمعی از اراذل آشوبگر و عده‌ای از ورشکستگان سیاسی به خیابان آمدند که با حماقت در هتک‌حرمت این روز، این پروژه شکست خورد و مردم علیه حرمت‌شکنان به خروش آمدند.

مردم بابصیرت برخی شهرها که تحرکات موذیانه فتنه‌گران در پایتخت را رصد می‌کردند، در اعتراض به هشت ماه فتنه‌گری و آشوب و اهانت به مقدسات آنان، در روزهای پس از عاشورا به خیابان‌ها آمدند. اما در روز نهم دی بسیاری از شهرها به‌ویژه تهران با حماسه‌ای فراگیر، تومار فتنه را در هم پیچیدند و اعتراضاتی که در ابتدا علیه فتنه‌گران از شهرهای رشت و تبریز به گوش رسید،

در نهم دی ماه سال 1388 به سرتاسر ایران و در لوای حمایت از ولایت و نظامی اسلامی بلند شد. خروش میلیونی مردم ایران که هشت ماه پیش از آن در انتخاباتی با 85 درصد مشارکت ضمن حمایت از نظام و انقلاب، به پویش و سرزندگی کشور مهر تأیید زده بودند، نشان داد با رویارویی یک فتنه پیچیده که یک سر در داخل کشور و یک سر در خارج از این مرز و بوم دارد دست از حمایت از نظام دینی خود بر نمی‌دارند و تقریباً همان چهل میلیونی که در 22 خرداد 88 با آرای خود ابتدا به جمهوری اسلامی بله گفتند و سپس رأی خود را به صندوق انداختند، این بار با گام‌های خود به طرفداری از انقلاب اسلامی به میدان آمدند و از دشمنان ملت برائت کردند.

در تهران نیز خیل عظیم چند میلیونی جمعیت در خیابان انقلاب و خیابان‌های اطراف نشان از این داشت که حتی برخی رأی‌دهندگان به سران فتنه نیز از فتنه‌گری او بیزارند و دیگر به ادعاهای دروغین‌شان وقعی نمی‌نهند. این‌گونه بود که فتنه‌ای که در تهران و البته با همدستی برخی کشورهای خارجی صورت گرفت، با جواب دندان‌شکن همه مردم ایران در نهم دی روبه‌رو و مضمحل شد.


» نظر

قیام حسینی کاملا منطبق بر ظواهر شرع بود

نقدی بر نوشتار موهن حجاریان با تکیه بر آرای آقامجتبی تهرانی

آقای سعید حجاریان در مطلبی با عنوان «فرهنگ عاشورا؛ فرهنگ اربعین» نوشته است:

«آیا امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت آن را دارد که از آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟ فقط امام(ره) بود که دو فصل امر به معروف و نهی از منکر به آخر رساله‌اش را استفاده کرد. خود امر به معروف هم مشروط به شرط‌های زیادی است. باید احتمال تاثیر وجود داشته باشد. باید احتمال ضرر نباشد و .... از درون آن فرهنگ فنا بیرون نمی‌آید. عنصر فنا و فدا را امام خمینی(ره) احتمالا از عرفان بیرون کشیده است.»

مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در سلسله مباحث خود پیرامون قیام حسینی در سال 1380 که با عنوان منزل دوم سلوک عاشورایی به چاپ رسیده است پیرامون عنصر امر به معروف ونهی از منکر در قیام امام حسین به طور مبسوط صحبت کرده است و نتیجه سخن ایشان این است که حضرت امام حسین بر مبنای موازین شرعی و فقهی و برپایه همین فریضه می بایست جان خود را فدا میکرد و واجب بود که به مذبح برود. یقینا فردی مانند سعید حجاریان که فهم فقهی و روایی ندارد نمی تواند هم چون آقا مجتبی درک درستی از قیام اباعبدالله داشته باشد چنانچه مرحوم آقا مجتبی در همان سخنان خود می فرماید: «بی سوادی در این حرفها و شبهه ها غوغا مکند!»

اما بر مبنای نظر آفقا مجتبی که بر گرفته از نظر حضرت امام است چگونه از دل امر به معروف قیام مسلحانه و تضحیه در می آید؟ چگونه است که قیام حسینی بر مبنای فقه و شرع گیش رفته است نه فقط عشق؟ چگونه است که فرهنگ عاشورا و فرهنگ فنا هم نیاز به تفقه و فقیه پروری دارد و در آن محاسبات عقلی و فقهی لحاظ می شود؟ در پایان کلام ایشان روشن می شود امام راحل فرهنگ تضحیه را نه از عرفان که از دل فقه و ظواهر شرع به دست آورده است

 

خلاصه از نظرات مرحوم آقا مجتبی را در ذیل بیان می‌گردد:

اول: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام  یک حرکت نفیی داشتند که بر مبنای آیه شریفه «ولاتعاونوا علی الاثم و العدوان» حضرت نمی‌خواستند با بیعت با یزید اعانه بر ظلم و گناهان او کنند. از آنجایی که تنها صرف عدم اعانه کافی نیست و باید از تحقق اثم نیز جلوگیری نمود، عنوان «منع از تحقق منکر» پیش می‌آید لذا ایشان در وصیت نامه مشهور خود برای برادرش محمد حنفیه فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» انما افاده حصر می‌کند و ایشان بیان می‌دارد من فقط برای این دو چیز بیرون می‌روم یکی اصلاح امت جدم و دیگری امر به معروف و نهی از منکر.

این خلاصه بخشی از سخنان حضرت آیت الله تهرانی بود که با توجه به آن، وقتی حضرت به صراحت هدف قیام  مسلحانه خود را امر به معروف و نهی امنکر بیان می‌کند چگونه است که عده‌ای این استفهام انکاری را مطرح می‌کنند که آیا با امر به معروف می‌توان قیام مسلحانه کرد؟ آیا چنین کاری اجتهاد در برابر نص نیست؟

دوم: امام حسین بارها بر این امر تاکید نمود که یزید لیاقت حکومت بر مسلمین را ندارد و در آن زمان بزرگترین منکر وجود شخصی مانند یزید بر منصب خلافت  و غصب آن بود. لذا ایشان بر مبنای روایت نبوی فرمود: «من رأى سلطانا جائرا، مستحلّا لحرم اللّه، ناکثا لعهد اللّه، مخالفا لسنة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله الى قوله:- فلم یعیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على اللّه أن یدخله مدخله‏» کسی که حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حرام کرده و عهد الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت می‌کند و با این حال هیچ مقابله‌ای با او نمی‌شود؛ در قیامت افراد با همان ظالم محشور می‌شوند و در جایگاه او قرار می‌گیرند. این همان معنای حرکت امام حسین علیه السلام  بر محور وظیفه شرعی است. در ادامه همین روایت تعبیرات عجیبی دارد و می فرماید: «انی احق بهذا الامر لقرابتی من رسول الله» یعنی من سزاوارترم که به میدان مقابله با اینها بیایم و جلوی اینها بایستم. کسی که رییس مذهب و امام المسلمین است برای حفظ دین وظیفه سنگین‌تری دارد.

 ایشان در جایی دیگر فرمود: «انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا» چون او امام است اگر در مقابل این منکرات ساکت شود معنایش است که فسادها را امضا کرده است. در ماجرای انقلاب اسلامی ایران بعضی اهل علم از روی دلسوزی به امام خمینی می گفتند آقا فایده ای ندارد ایشان می فرمود: «آن آقایانى که مى‏گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند به داد اسلام برسید!

اى سران اسلام، به داد اسلام برسید اى علماى نجف، به داد اسلام برسید اى علماى قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام.» برای مواجهه افراد شاخص با منکر خاص هیچ عذری پذیرفته شده نیست.

لذا امام حسین می‌فرماید در این راه بچه‌هایم را فدا می‌کنم برادران و اصحابم را به میدان می‌آورم. تمام حرکت حضرت مطابق فقه و وظیفه شرعی ایشان بود.

سوم: یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است ک مکلف علم یا ظن به تاثیرگذاری امر و نهی داشته باشد این یکی از شرایطی است که اگر نباشد اصلا دیگر امر و نهی واجب نیست! امام حسین علیه السلام می‌دانستند که این نهی از منکر هیچ اثری بر یزید ندارد و او دست از این منکر بزرگ بر نمی‌دارد. اما با این حال چرا حضرت هدف قیام خود را امر به معروف می‌داند؟

برای پاسخ، باید معنی «اثر» مشخص شود؛ مراد از اثر اعم از حالی و استقبالی است یعنی اگر بدانم این نهی از منکر الان هیج اثری ندارد ولی در آینده اثر می‌گذارد باز هم واجب خواهد بود. وقتی کسی را که مرتکب گناه شده نهی می‌کنیم برای جلوگیری از تحقق  آن منکر در آینده است وگرنه این نهی نسبت به گذشته اثر ندارد.

نکته دیگر اینکه نهی از منکر حتما نباید روی «فاعل منکر» اثر بگذارد  همین که نهی از منکر در سطح جامعه روی دیگران اثر می‌گذارد، کفایت می‌کند و باز هم واجب است، چون شرط تاثیر اعم از اثر بر شخص گناهکار و دیگران است. این مساله خصوصا در مورد منکراتی که در سطح جامعه جنبه عمومی‌تری دارد، بیشتر صدق می‌کند. اگر نهی از منکری هیچ اثری نداشت، نه اثر فعلی نه استقبالی، نه اثر روی فاعل منکر و نه بر دیگران، وجوب آن مستلزم لغویت است اما در مورد حرکت امام حسین علیه السلام این طور نیست.

به حقایق تاریخی باید گفت حرکت نهیی امام حسین علیه السلام دقیقا اثر گذاشته است و حضرت یقین به تاثیر این قیام داشت. لذا بر اساس ظواهر فقه امام حسین به درستی قیام خود را مصداق امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کند. چون می‌دانیم فعل و قول معصوم حجت شرعی است! بزرگترین اثرش این است که امروز اسلام باقی مانده است

چهارم: شرط دیگر ایمنی از ضرر است یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر اگر بداند که با این امر و نهی ممکن است ضرر جانی و مالی و عرضی قابل توجهی به خودش و حتی بستگانش برسد.  حتی موجب حرج یا مشقت برای او بشود واجب نیست. آن حضرت با علم به ضرر قیام کرده است اما باز در عین حال می فرماید می خواهم امر به معروف کنم!

در اینجا اید گفت از نظر فقهی شرط ایمنی از ضرر به طور مطلق مد نیست. با توجه به روایات یکی از مراتب نهی امنکر برخورد فیزیکی و یدی است. در اصول فقه داریم در باب ملاکات احکام اگر دو حکم اهم  و مهم با هم تزاحم پیدا کردند ملاک را اهم قرا می‌دهند حال در جایی که وجوب امر به معروف هست و نهی از منکر ضرر هم دارد باید یکی را ترجیح داد که در این حکم فاعل منکر و آمر و ناهی و خود معروف و منکر هم دخیل هستند.

اگر ایمنی از ضرر به طور مطلق شرط بود حضرت با قطع به وجود ضرر جانی نباید نهی از منکر می‌کرد. ولی همین که امام با هدف امر به معروف قیام کرده فعل امام برای ما حجت است  و نشان می‌دهد که شرط ایمن از ضرر مطلق نیست.حضرت در مرتبه سوم از امر به معرف و نهی از منکر، یعنی برخورد فیزیکی بود که این مرتبه نیاز به اذن حاکم شرعی دارد. لذا خود حضرت باید اذن می‌داد و وارد میدان شدند امام با این اقدام با اینکه بر خورد فیزیکی از نظر ظاهر موجب ضرر بود اطلاق شرط ایمنی از ضرر را را مقید کردند.

اگر در نهی از منکر ضرر شخصی وجود داشته باشد اینجا فقها می‌گویند لازم نیست نهی از منکر کند ولی اگر ترک نهی از منکر ضرر به دین وارد کند در اینجا تزاحم بین ملاکات احکام پیش می‌آید. اگر در مقابل منکر حرف بزنم ضرر شخصی به من می‌خورد، اما اگر سکوت کنم به طور کلی به دین ضرر می‌خورد، خصوصا آنجایی که سکوت، باعث بدعت در دین و سبب جابجایی منکر و معروف می‌شود. در چنین شرایطی هیچ فقیهی ضرر شخصی را مانع نهی از منکر نمی‌داند. ما تاکید داریم که امام حسین کاملا بر طبق ظواهر شرع عمل کرده است و اگر کسی غیر این بگوید سخنش غلط است. این کلام منسوب به امام حسین است که فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی». یعنی اگر ترک نهی از منکر منجر به ضرر به دین خدا می‌شود باید ضرر شخصی  را برای حفظ دین به جان خرید.

حضرت رسول در وصیتی به امیرالمومنین ایشان را به چند خصلت سفارش می‌کند که پنجمین آن این است که «بذلک مالک و دمک دون دینک» مال و جانت را در راه دینت بذل کن! منطق اسلام این است مال و جان و آبرو فدای دین!

 امام حسین دقیقا بر طبق موازین ظاهری شرع عمل کرد و قیام حضرت بر محور امر به معروف و ئنهی از منکر بود گرچه امام حسین مافوق این حرفها بود اما این موازین هم کاملا رعایت کردند.

 با توجه به فرمایشان فقیه معظم و استاد اخلاق و شاگرد برجسته حضرت امام خمینی، آیت الله آقا مجتبی تهرانی، تضحیه و جانبازی و فداکاری اباعبدالله دقیقا با عقل و فقه سر و گار داشته است و از دل فقه بیرون می آید و آنجا که بین فنای دین و فنای شخص تزاحم پیش می آید شخص باید خود را عقلا و شرعا فدا و فنا کند تا دین باقی بماند. اگر سایر ائمه دست به سلاح نبردند به دلیل همین امر بود که چنین تزاحمی وجود نداشت. چنانچه در قبل از انقلاب حضرت امام دستور داد تقیه حرام است چرا که اصل دین در مخاطره بود و یقینا حفظ دین از هر امری بالاتر است. اما آن روز که ایشان احساس کرد اصل دین در مخاظره نیست قطعنامه را پذیرفت. البته خوب است جناب حجاریان به پیام قطعنامه نگاهی بیندازد تا مشاهده کند که در آن پیام نیز فرهنگ عاشورایی موج می زند. امام در این پیام نوشته است: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‏کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى‏شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادى‏مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»

لذا امروز و هر روز به فرهنگ عاشورا نیازمندیم یعنی عمل به وظیفه شرعی بر طبق موازین شرعی و ر داین را ه باید دست به دامان علمای دلسوز دین شناس شد نه روشنفکران کج فهم که دین را به مصادره به مطلوب می‌کنند تا با شعارهای دونمایه خویش منطبق سازند.

 

 در واقع باید گفت در هر برهه زمانی وظیفه تغییر می‌کند و برمبنای عقل و شرع بایستی عمل متناسب با آن را انجام داد و این اصلا ربطی به رابطه عقل و عشق ندارد. گاهی باید جنگید، گاهی باید صلح کرد. و در هر دو مورد عقل و فقه مبنای کارند هم حرکت امام حسن مجتبی بر مبنای محمل مادی و محاسبات عقلانی بود و هم قیام حسینی این گونه بود. این تفکر که فرهنگ عاشورا فرهنگ عشق است و سایر ائمه بر مبنای عقل رفتار کردند دیدگاه ناقصی است که اسلام و سیره ائمه را نشناخته است. چنین دیدگاهی در رفتار برخی افراد دیگر هم مشاهده می شود که با وجود تاکید مراجع به حرمت قمه زنی بیان می‌کنند اینجا جای فقه و عقل نیست بلکه منطق حسینی عشق است!


» نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
title=