سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنبش وبلاگی/حمایت از تغییر ریاست مجلس خبرگان

بدون شک مجلس خبرگان رهبری از نهادهای بسیار مهم در نظام اسلامی است چرا که وظیفه خطیر نظارت بر رهبری و انتخاب رهبر بر عهده این نهاد است. برای درک اهمیت این نهاد کافی است که به ایام رحلت امام خمینی(ره) برگشته و مشاهده کنیم چگونه این نهاد مقدس با انجام صحیح و به موقع وظیفه خویش انقلاب را از ورطه های سهمگین آن زمان عبور داد.

 امروز نیز جایگاه مجلس خبرگان به همان اهمیت است. از خصوصیات مجلس خبرگان این است که نمایندگان آن منتخب مردم هستند. اما در این یک سال اخیر در حالی که شعارها و نطرات مردم انقلابی ایران به خوبی روشن بود بخشی از این نهاد بر خلاف نظر مردم حرکت کرده و یا اینکه حداقل با مردم همراه نبودند. در مورد برخی اعضای این مجلس می­بایست به طور جداگانه سخن گفت؛ اما بی­تردید جابگاه هیات رییسه مجلس خبرگان باید همچون اغلب نمایندگان مردم در این مجلس، در موضع گیریها و اعلام نظراتش همراه ملت باشد. اما این روزها شاهد هستیم ریاست این مجلس توقعات مردم انقلابی را به نحو حداقلی هم برآورده نمی­کند و در بسیاری از حوادث مهم مانند انتخابات و نه دی و 22 بهمن و .. . در حالت خوشبینانه بسیار خنثی عمل می­کند.

 پس از رحلت عالم ربانی و استاد اخلاق آیت الله مشکینی ریاست این نهاد مقدس از ان جایگاه بالا، به درگیر شدن به سلایق سیاسی و سیاست بازی تنزل پیدا کرد و دیگر هیچ گاه کسی هم شان ریاست قبلی آن بر این کرسی تکیه نزد.

 این روزها شنیده­ها حاکی است نمایندگان مردم در مجلس خبرگان از ریاست فعلی می­خواهند مواضع خویش را در مورد فتنه­گران مشخص کند و سکوت منفعلانه خود را بشکند. اما رییس مجلس خبرگان بار دیگر اعلام کرده به گفته­هایش در نماز جمعه اعتقاد دارد یعنی هنوز هم رییس یکی از مهمترین نهادهای کشور امید فتنه­گران و دشمنان است چنانچه کدیور به جسارت کامل به ایشان نامه استیضاح رهبری می­نویسد و ایشان دفاع از حریم رهبری را از دانشگاه آزاد هم بی­اهمیت­تر می­داند!

 اینکه برخی نمایندگان در صدد بر آمده­اند تا تغییراتی در ریاست این نهاد اعمال کنند اتفاق مبارک و خوشحال کننده­ای برای مردم انقلابی ایران است و ما وبلاگ نویسان نیز تقاضا داریم در جلسه پیش روی مجلس خبرگان به این تقاضای بر حق مردم جامه عمل پوشانده تا بار دیگر این کرسی مهم به جایگاه قبلی خود بازگردد.

همین مطلب در فصل انتظار

همین مطلب در مشرق نیوز

اتاق حمایت از این جنبش در پیام رسان

همین مطلب ذر ماصاحب داریم

یادداشت دکتر الهام:  حجت بر نمایندگان مجلس خبرگان تمام شده است


» نظر

نقدی بر مناظره داغ حامیان آقای خاص

اخیرا یکی از حامیان آقای مهندس مشایی در گفتگویی با جناب حجت الاسلام و المسلمین شجونی سعی در دفاع از اظهارات مشایی و محکوم کردن منتقدان ایشان به خصوص آقای شجونی داشته است.

این گفتگو که توسط یکی از جوانان حامی مشایی ترتیب داده شده است به عنوان «مناظره داغ» در رسانه­های مربوط به این جریان انعکاس پیدا کرده است. این گفتگو دارای نکاتی که قابل تامل است و در ذیل به آنها خواهیم پرداخت.

قبل از آن نیکوست انگیزه نگارنده ازا ین نوشتار تبیین گردد. نگارنده این یادداشت در جلسه آقای مشایی با جامعه وعاظ حضور داشته و از نزدیک اتفاقات آن جلسه را دیده است و در همان ایام نقدی بر سخنان مشایی نگاشته و در وبلاگ قرار داده و هفته بعد آن را در جلسه وعاظ منتشر و پخش کرد و جالب است همان شب آقای امیری­فر از پخش این نوشته جلوگیری نمود و سپس با هماهنگی جناب شجونی آن نوشته در میان روحانیون آن جلسه پخش شد!

 http://sadid  59  .parsiblog.com/-  1308363  .htm

پس از آن و در جریان انشعاب برخی از روحانیون اخراجی از جامعه وعاظ و تشکیل مجمع واعظون (ولایی) مطالب دیگری نگاشته و در میان روحانیان توزیع شد و با جناب شجونی و امیری فر بحثهایی راجع به این انشعاب صورت گرفت و استنباط نگارنده پس از شنیدن سخنان دو طرف براین بود که سخنان دبیر جامعه وعاظ به حقیقت نزدیکتر است و ان شاء الله به زودی پیرامون این انشعاب نیز مطالبی را منتشر خواهد شد. ازا ین رو انصاف و بیان حقایق را وظیفه شرعی خود دانسته و به این سبب مطالب زیر بیان می گردد.

اول- لحن سخن این جوان با جناب آقای شجونی بسیار نزدیک به ادبیات دیگر طرفداران مشایی است که با کوچکترین انتقاد به ساحت مهندس مشایی باب توهین و بی­ادبی را علیه طرف مقابل کشوده و با احساسات سعی در دفاع همه جانبه از مشایی را دارند. نمونه این گونه صحبتها را نگارنده در جشنواره مطبوعات در غرفه همت انلاین که که گویا ارگان دفاع از مشایی و امیری فر است به عینه مشاهده کرد.

دراین گفتگو نیز جوان خامی مشایی بارها به صراحت در برابر دیدگان این پیر انقلابی او را بی دلیل به دروغگویی متهم می­کند و صحبتهای بی سند و مدرک خود را اصل دانسته و بر مبنای این پیش فرض ناصحیح به آقای شجونی می تازد. نمونه دیگر اینکه اگر این مصاحبه برای دفاع از آقای مشایی است چگونه است بحثهایی در باره گذشته شجونی و مال و املاک او مطرح می گردد؟ مطالبی که بارها ضد انقلاب انها را مطرح نموده و شجونی به آنها پاسخ داده است. جوان حامی مشایی که سعی دارد خود را اهل منطق و استدلال و سخنان خود را دارای انسجام نشان دهد، به کرات حرمت سخن در برابر یک چهره انقلابی سرشناس که در دوران فتنه علیه فتنه گران روشنگری های فراوانی کرد را نگه نداشته وبا لسانی غیر مودبانه سخن می گوید. جالب است در دوران فتنه زمانی که امثال آقای مشایی تنها با سخنان عجیب خود آب به آسیاب جریان فتنه می ریختند این امثال شجونی ها بودند که در دفاع از انقلاب و ولایت سنگ تمام گذاشتند.

دوم ابتدای سخن این جوان حامی مشایی با این سوال است که «شما 6 ماه قبل در گفت و گوی های تسلسلی با رسانه که اسناد آن موجود است از مشایی دفاع و حمایت کرده اید و معترف شده اید که ما از مشایی حلالیت خواسته ایم حال چگونه است ظرف یک ماه گذشته مشایی آدم بد قصه شده و شما او را بدون داشتن ادله مناسب و تنها با استناد به حرفهای و نقل قول های منتقدین مشایی او را به باد انتقاد گرفته اید»؟ بر مبنای این استدلال اگر کسی شش ماه پیش از کسی تعریف و تمجید نمود تا آخر عمر باید بر سر حرف خود بماند و دیگر انتقادی علیه کسی مطرح نکند! جدای ازایین مسئله ملاقات مشایی با جامعه معاظ در بهمن سال گذشته انجام شده است که اکنون قریب یک سال از آن تاریخ می گذرد نه شش ماه. به علاوه همانطور که آقای شجونی هم از این جوان حامی مشایی درخواست کرده است تا این اسناد موجود را رو کند نگارنده نیز علاقه مند است معنای گفتگوهای تسلسلی را بداند. امری که تا آخر گفتگو بی پاسخ مانده و جوان حامی مشایی گویا سندی براین حرف خود نیافته است. اما با اندکی جستجو در سایتهای آن زمان می توان صحبتهای آقای شجونی را یافت. ایشان در تاریخ ششم بهمن یعنی فردای همان شب جلسه با ایرنا مصاحبه کرده و ضمن گزارشی از آن جلسه می گوید «مشایی باید در سخنان خود دقت بیشتری کند تا از جنجال‌آفرینی جلوگیری شود وی با اظهارات شب گذشته خود بیشتر وعاظ را قانع کرد و در پایان اکثریت آنها خواستار بخشش و حلالیت مشایی شدند. http://rahva.ir/component/content/article/  62  -lastnews/  6908  -home.html

در همین حال خبرگزاری فارس هم مصاحبه ای از آقای شجونی منتشر کرد که در آن آمده است «بارها گفته‌ام و الان نیز تکرار می‌کنم آقای مشایی حق ندارد وارد حوزه‌های غیرتخصصی خود شود. وی باید به کار خود در دفتر ریاست‌جمهور مشغول باشد و در خصوص انبیاءالهی که تخصص ندارد اظهار نظر نکند.»

  http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=  101933

چنانچه روشن است سخن آقای شجونی تنها پزارشی از آن جلسه بود هاست و در اظهاری نظری که نظر خور را بیان کرده است هیچ گونه رضایتی از سخنان مشایی بروز نداده است اما برخی سایتها با تحریف این سخنان تیترهایی زدند کو گویا شجونی خودش اعلام رضایت کرده است.

اما ایشان در 14 بهمن یعنی یک هفته بعد صراحتا نظر خود را اعلام کرده و می گوید از شخنان مشایی قانع نشده است

   http://www.khabaronline.ir/news- 41801.aspx

جالب است در همین روز مصاحبه­ای از آقای امیری­فر نیز منتشر شده که او در این باره می گوید: «مشایی از جمله افراد ولایتمداری است که در مسیر ولایت قرار دارد.این جلسه باعث شد تا سوء تفاهمهایی که بوجود آمده بود از بین برود. این جلسه سبب شد که افرادی که منتقد سخنان مشایی بودند، قانع شوند به طوری که پس از پایان جلسه تعدادی از آنان از وی طلب حلالیت کردند. بنده آخرین نفری بودم که جلسه را ترک کردم، ندیدم کسی از این جلسه ناراضی باشد و یا قانع نشده باشد. در این جلسه مشایی با سعه صدر تمام به سوالات و انتقادات مطرح شده پاسخ گفتند که همین امر باعث شد که افراد حاضر در جلسه راضی باشند». چنانچه مشاهده می­شود آقای امیری­فر به گونه­ای سخن گفته است که گویا همه اعضا با رضایت جلسه را ترک کرده­اند در حالی که فضای آن شب جلسه صورت دیگری داشت و گرچه عده­ای قانع شدند اما تعداد زیادی هم ناراضی بودند.

با این اوصاف منظور از گفتگوهای تسلسلی جوان حامی مشایی مشخص شد!! البته بعد از آن هم بارها شجونی همین موضع را اتخاذ کرده است.

سوم: جوان حامی مشایی در ادامه ادبیات خاص خود با آقای شجونی، در مورد شنیده­هایی صحبت می­کند و از شجونی می­ خواهد در مورد این شنیده­ها به او پاسخ دهد و با کنایه و طعنه گویا قصد دارد با این سوالها سابقه انقلابی او را خدشه­دار کند. اینجا سوال پیش می­آید که این جوان حامی مشایی این شنیده­ها را از چه کسی شنیده است؟ با اندکی جستجو و صحبتهایی که در زمان انشعاب اعضای اخراجی جامعه وعاظ  و بازخوانی برخی بیانیه ها می توان منشا این شنیده ها را به راحتی پیدا کرد.

ایشان که اعتقاد دارد جلسه جامعه وعاظ جلسه محاکمه نیست تا کسی را محاکمه کند در این گفتگو با بیان صحبتهایی که ربطی به اصل بحث ندارد مثل اسم آوردن از فلان خانم یا گاوداری یا خرید زمین توسط قالیبف چه قصدی دارد و چه انگیزه­ای را دنبال می­کند؟ آیا این پیامی است که هر کس به مشایی و هم پیمانانش انتقادی کند باید منتظر شایعه و تهمت باشد؟

چهارم: در ادامه گفتگو و رود ادبیات نازل جوان حامی مشایی وقتی آقای شجونی می­گوید: «من به مشایی پیغام دادم که غیبت تو رو هیچ وقت نکرده ام و شاید تو پیش خدا خیلی آبرومند باشی و هستی اما تو ما پیشکسوتان را کنار زده ای و یک مشت آدم جاه طلب را روی کار آورده ای» آن جوان می گوید: «عجب! پس اصل دعوا مشخص شد!» تا این گونه القا کند که چون آقای شجونی منصبی در دولت ندارد علیه مشایی انتقاد می­کند! اما این سخن موهن را عملکرد آقای شجونی در این چند ساله به خوبی پاسخ می دهد چرا که اگر آقای شجونی داعیه مقام و منصب داشت بسیار قبل تر از این باید داد سخن می گشود و امروز اگر نطق این عمار انقلاب باز شده است به خاطر فتنه ای است که نظام را مورد هجمه قرار داده است و با این سن نزدیک به هشتاد و روحیه خاص ایشان این گونه اتهامات اصلا به ایشان نمی­چسبد!

پنجم: بحث بعد این است گه حامیان دیگر مشایی هم چون این حامی جوان انتقاد به مشایی را انتقاد به احمدی نژاد  می­دانند بلکه بالاتر از آن این انتقادها را مخالفت با احمدی نژاد تلقی می­کنند و زدن ریشه احمدی نژاد! این حامی جوان می­گوید «من به احمدی­نژاد ایمان دارم من می گویم احمدی نزاد برای من عزیز است و عزیز احمدی نژاد نیز برای من عزیز است من به شعور احمدی نژاد شناخت و درایت و تدبیر رییس جمهور خود اعتقاد راسخ دارم من به منصوبان رییس جمهور خود معتقد هستم چون به احمدی نژاد اعتقاد دارم. شتر سواری دولا دولا نمی شود». بی شک این سخن را خود احمدی نژاد هم قبول ندارد و بارها شده انتخابهایی که کرده که بعدا پشیمان شده است و اصولا این چه منطقی است که چون احمدی نژاد سران استکبار را به زانو در آورده پس اطرافیان خود را میشناسد و هیچ کس حق به آنها انتقاد ندارد؟ مگر آکه قائل به عصمت ایشان باشیم. چنین تفکری به این معناست آقای مصباح، جنتی، علم الهدی، خاتمی، فیروز آبادی، رسایی و بسیاری از طرفداران احمدی نژاد حتی سایت رجا نیوز و فارس نیز مخالف احمدی نژاد هستند. البته به عقیده این آقایان ملاک حال فعلی افراد است و چون در حال حاضر این آقایان به عزیز احمدی نژاد انتقاد دارند پس حال فعلیشان مناسب نیست!!

بالاتر از این ما به خود حق می دهیم حتی احمدی نژاد را نیز نقد کنیم و قبول داشتن یک نفر دلیلی بر این نیست که اشتباهات او را هم قبول کنیم نمونه کامل ان در مورد ملت اسراییل است که احمدی نژاد در مصاحبه­ای ان را حرف دولت خواند و امام خامنه­ای روز بعد در نماز جمعه اعلام کرد حرفی بود گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع جمهوری اسلامی و موضع دولت جمهوری اسلامی هم این نیست. علاوه بر این زمانی که احمدی نژاد قصد داشت سازمان حج را به سازمان گردشگری تحت نظر مشایی در بیارود باز اقا مخالفت کرد. هم چنین در قضیه معاون اولی که داستانش مشهور است. این موارد از این منظر بیان شد که درایت احمدی نژاد همه جا درست نیست و می­تواند اشتباه کند و صحبتهای ایشان در مورد مشایی نباید ملاک حقانیت کامل یک فرد تلقی گردد. اصولا ایمان به احمدی نزاد حرف درستی نیست و اگر این را هم بپذیریم لزومی ندارد همه کارها و انتصابهای او را نیز بپذیریم. اتخاب اخیر ایشان در سازمان ملی جوانان نیز نمونه دیگری بر این ادعاست. لذا خیل عطیم طرفداران احمدی نژاد می­تواند با عزیز احمدی نژاد مخالف باشند. به خصوص افرادی که پایبندی آنها به نظام و ولایت آشکار است. با همین آقایان از ایشان سوال می­کنیم آیا شما به امام و مقام معظم رهبری اعتقاد و ایمان دارید؟ اگر این چنین است چگونه بر منصوبان ایشان می تازید و ائمه جمعه و مدیر مسئول کیهان و رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح  رییس جامعه مدرسین و بسیاری دیگر را به باد انتقاد می گیرید؟ نه اینکه خامنه ای برای شما عزیز است و عزیزان او هم باید برای شما عزیز باشند؟ هیمن آقای شجونی روزی منصوب امام بوده و آن زمان عزیز امام بوده پس رفتارهای آن زمان ایشان را چرا نقد می­کنید اگر به امام عتقاد دارید به منصوبان ایشان هم اعتقاد داشته باشید شتر سواری دولا دولا نمی­شود!

راجع به مشایی و مجمع واعظون (ولایی) سخن بسیار است!

ادامه مطلب...

» نظر

همایش روز ماندگار

فارس نیوز      ایکنا            رسانیوز                مشرق                   جهان نیوز        

       روزنامه اعتدال            شبستان     

          باشگاه خبرنگاران جوان           میهن24


» نظر

طلبه سیرجانی – حسین قدیانی – مهدی هاشمی

خبر این بود که وبلاگ قطعه 26 فیلتر و برای نویسنده آن حکم جلب صادر شده است! نویسنده آن یعنی حسین قدیانی! یعنی همو که کتاب نه ده از اوست. کتاب نه ده را مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ کرده است! یادداشتهای حسین بعد از نه دی ماندگار هشتاد و هشت همدم بسیاری از کسانی بود که نه ده را خلق کردند. حسین نوشت و نوشت. به قول خودش روی مغز دشمن راه رفت! سندیس حکومت را خورد و نی اش را فرو کرد در چشم دشمن!

سرباز آقا در هشت ماه دفاع مقدس هنوز هم مثل یک ستاره دور ماه می گردد هنوز هم با قلمش قلب دشمنان و فتنه گران را نشانه می رود!

حرف دل مردم رو نوشت به رییس قوه قضا که جناب آیت الله کم کم داریم به سالگرد نه دی نزدیک می شویم. روزی که مردم فریاد می زدند مرگ بر موسوی! مرگ بر کروبی! فریاد می زدند و شعار می دادند.

دستگاه قضای ما خیلی عجیب است! فتنه گران مرخصی می گیرند و از زندان خراج می شوندد و باز فتنه گری می کنند. در زندان هم که هستند با خبرگزاری­های خارجی مصاحبه دارند!

مهدی هاشمی هم که داستانش عجیب تر از همه! علیه نظام فتنه کرده و به راحتی فرار می کند. خواهرش هم بارها  در  اغتشاشات در  میان آشوبگران دعوت به آشوب می کرد! اینها همه آزادند. اما طلبه سیرجانی یک سال درزندان بود! امروز در سرما در حرم عبدالعظیم متحصن است و بایکوت خبری است! امام علی خامنه ای به او می­گوید سعیکم مشکور اما دستگاه اعتقاد دارد او شان روحانیت را حفظ نکرده است چون برای اعتراض به زمین خواری یک مسئول با پای پیاده به سمت تهران آمده است.

«همه آزادند جز بچه حزب اللهی ها»!!

حالا هم حاج حسین قدیانی باید فیلتر شود! سربازان هشت ماه دفاع مقدس باد فیلتر شوند! افسران جوان جنگ نرم با برخورد قوه قضا مواجهند چون حرف مردم را می زنند که فتنه گران را دستگیر کنید! اعام کنید ! مرگ بر موسوی . مرگ بر کروبی. مصلحت نظام فقط فدای ضد انقلاب می شود برای انقلابیون و ستاره های ماه مصلحت نداریم!

حاج حسین عاشورا در فکه است! به یاد پدر شهیدش!

این هم متن نامه حسین قدیانی به رییس قوه قضا....قول سدید هم فیلتر کنید!!!

 

 

 

نامه سرگشاده نویسنده وبلاگ قطعه 26 به رئیس قوه قضائیه
جناب آقای آملی لاریجانی!
اگر اجازه دهید با احترام اما بی سلام نامه را آغاز کنم که این نامه من به شما نیست؛ ناله من از دستگاه قضاست و ناله را با شیون شروع می کنند نه با درود. پس چه سلامی و چه علیکی؟
و تا دیر نشده بسم الله!
ریاست قوه قضاییه!
این نامه را و در حقیقت این ناله را در حالی دارم مکتوب و فریاد می کنم که در “مسجدالحرامم” و دقیقا نشسته ام مقابل “رکن یمانی”. زادگاه امام عدالت پیشگان که شهید شدت عدل خویش شد. الحمدالله در چنین مکان مقدسی، یارای دروغم نیست و سخن جز به صداقت اما با صراحت نمی توانم بُرد که هر گاه چشم از این صفحه برمی دارم کعبه را خانه خدا را می نگرم و بیش از پیش وجود خدای داور را احساس می کنم. در چنین جایی بر خلاف وجدان، اگر هم بخواهم، توان حرف زدنم نیست. پس با دقت نامه ام را بخوانید و با همت مضاعف ناله ام را گوش کنید.
چند روز پیش و در همین حج و با سوء استفاده از اینترنت پرسرعت آل سعود و به مناسبت رد کردن شمارگان وبلاگم؛ “قطعه مقدس 26″ از عدد یک میلیون بازدید، در قامت یک خبرنگار از دوستانم سئوالاتی مطرح کردم که یکی اش این بود؛ “از 20 نمره، چه نمره ای به دستگاه قضایی می دهید؟”. متاسفانه و در کمال بدبختی، میانگین نمره ایشان به دستگاهی که ریاستش بر عهده حضرتعالی است، از عدد درخشان 5 هم کمتر شد اما نه! اشتباه نکنید؛ نزدیک به 60 عزیزی که در این گفت و گوی اینترنتی شرکت کردند، اعضای سایت بالاترین و جرس نیستند. این دوستان را اگر می خواهید بشناسید در یک جمله خلاصه کنم که؛ “ستاره های حضرت ماه اند” و در فتنه ای که گذشت در فضای سایبر، وبلاگ خود را سنگری برای پاسداری از “خامنه ای. دات. آی. آر” در خط مقدم گوگل کردند و با کمترین امکانات و بی هیچ حمایتی از جانب دولت و حتی حکومت، بدترین فحاشی ها و نارواترین اهانت ها به خودشان و پدر و مادرشان را در کامنت های دشمنان متحمل شدند و دل شکسته شاید، خسته هرگز، و فی المثل با دلی خون از عملکرد دستگاه قضایی، هنوز هم در هر فضایی پای کار انقلاب اسلامی اند. هم ایشان شما را همانطور که “آقا” گفته اند “دانشمندی جوان” می دانند اما شما یک شخصیت حقوقی دارید و یک شخصیت حقیقی. ما حتی اگر شما را عمار سیدعلی بدانیم لیکن به عملکرد شما به عنوان رئیس دستگاه قضایی نمره بدی می دهیم. کاش در اجتماع 110 هزار نفری بسیجیان برگه ای توزیع می شد که شمایان چه نمره ای به دستگاه قضایی می دهید. شک ندارم بیش از همان نمره ای که اهالی پای کار قطعه 26 به دستگاه قضایی دادند، نمی دادند. حقیقت این است که ملت 9 دی و ملت 22 بهمن از دستگاه قضایی ناراحت و عصبانی است. چرا؟ عرض می کنم خدمت تان در نکاتی. خوب دقت کنید.
1 - چرا “آقا” همچنان باید از فتنه بگوید و نیز از فتنه گران، اما شما نه؟ آیا شان چه کسی در نظام مقدس جمهوری اسلامی از رهبر بالاتر است. این آبروی ما که به برکت جوشش و حرکت دائمی خون شهدای این نظام است، کی و کجا باید خرج شود و ریخته شود؟ نه خون می دهیم، نه خون دل می خوریم، نه پول و نه آبرو و نه هیچ چیز دیگر. و اینگونه چرا و به کدام دلیل، رهبر انقلاب نباید “این عمار” بگوید؟ راستی که “این عمار” رهبر برای چه بود؟ چه کسانی کدام سنگرها را خالی کردند و تنگه احد را به تونل عافیت و وادی مصلحت فروختند، که چنین شد؟ “این عمار” رهبر یعنی که کوچکی مثل من و بزرگی مثل شما آنطور که باید به وظایف خود عمل نکردیم؛ وای بر من و وای بر شما. که هنوز هم و با گذشت این همه روز و این همه ماه، “حضرت ماه” بیش از من و شما مشغول “آه” کشیدن است؛ نمی شنوید؟ آیا شان شما از رهبر بالاتر است که سران فتنه را “میکروب سیاسی” می خوانند و شما همچنان مشغول نگه داشتن احترام سران فتنه اید؟ “آقا” جز به حکمت سخن نمی رانند. میکروب را از بدن باید درآورد. یعنی باید کُشت. چرا شما هنوز سران فتنه را اعدام نکرده اید؟ به کدام دلیل فقهی؟ چرا؟ موسوی برای بالا رفتن از چوبه دار دیگر کدام بیانیه را باید بنویسد و چه توهینی باید به رهبر بکند؟ وای بر من بچه بسیجی و وای بر شمای رئیس قوه قضا که موسوی نظام ما را که برآمده از خون شهدایی است که پدر من کوچک ترین شان بود، متهم به فرعونی گری می کند و ساکتیم. خدایا بر ما ببخش. شما بفرمایید جناب موسوی در آخرین بیانیه خود، چه چیز دیگری باید می نوشت که کک دستگاه قضایی ما بگزد؟ اینکه با رذالت تمام ادعا کنی؛ مولایی که خود را غلام قنبر علی هم نمی داند، “انا ربکم الاعلی” می گوید، آیا مستحق اندک تذکری از قوه قضاییه نیست؟ هزینه توهین به رهبر در این مملکت، از نظر جنابعالی به عنوان سکاندار دستگاه قضا چیست؟
2- نمی خواهم بر شما جسارت کنم؛ فقط اُف بر من که ادعا می کنم بسیجی ام. تف بر من. موسوی رذل و خبیث که زنش لایق همان جایزه “سکس و فلسفه” مخملباف است، به نظام برخواسته از خون پدرم تهمت فرعونیت می زند، به رهبرم می گوید که ادعای خدایی دارد و من؟ انگار نه انگار. تف بر من. تف بر غیرت نداشته ام که بصیرت نامش نهاده ام. لعنت بر من اگر یک بار دیگر خود را فرزند حاج احمد متوسلیان بدانم که قسم می خورم همین رکن یمانی را همین شکاف کعبه را که اگر بود، سر از بدن موسوی و زنش جدا کرده بود و آن کاری که قوه قضاییه شما، شهامت انجامش را ندارد، انجام می داد. تف بر من. و اف بر شما که یک بار در رژیم شاه، در روزنامه اطلاعات، به امام، اهانت شد؛ آن زمان بیشتر سر و صدا شد که الان. چرا؟ چون یک مشت خواص بی بصیرت، فقط چفیه را در سفر با رهبر و نه در خطر با ولایت به دوش می اندازند. و از جمله این خواص بی بصیرت، یکی هم متاسفانه برادر خود شماست که در روزگار فتنه، پرسه در مه زد و همین که فتنه خوابید با ماه همسفر شد! چیست این که برادرتان می کند آقای آملی لاریجانی؟ چفیه را ایشان چند ماه دیر انداخت روی دوش. وقت فتنه، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی کجا بودند؟ می دانید راز سکوت شان را؟ نکته بعدی را بخوانید.
3- آقای آملی! می دانید شما کی و در چه صورتی جرئت می کنید که سران فتنه را دار بزنید؟ فقط در یک زمان. و آن زمان، زمانی است که شما جرئت کنید و اول، یک سیلی محکم بر گوش خواص بی بصیرت بخوابانید؛ جدای از بستگی قومی و خویشی و حزبی و سیاسی شان به خود. من یک سئوال دارم از شما. به چه حقی، اخوی تان به دیدار بسیجیان می رود و سخنرانی می کند؟ و به چه حقی چفیه بر دوش می اندازند؟ با چه رویی؟ ما که بر خلاف بعضی ها در فضا سیر نمی کنیم؛ “آقا” به چه کسانی گفتند “خواص بی بصیرت”؟ قالیباف که خودش مشهدی است و همشهری رهبر! محسن رضایی که زمان جنگ فرمانده بوده! علی لاریجانی که با “آقا” هزار تا عکس دارد که یکی اش را آقای هاشمی با امام نداشت! ناطق نوری چون روزی مالک اشتر علی بودند، احترام شان بر عمارعلی هم واجب! آن یکی که آن جور، این یکی هم که همچین. نکند رهبر منظورشان از خواص بی بصیرت، ما افسران جنگ نرم بودیم؟ یا نکند “آقا” مرادشان از خواص بی بصیرت، دانشمند فارین پالیسی، جناب کروبی بود؟ آیا ما با خودمان تعارف داریم؟ قوه قضاییه باید عده ای را مامور کند تا لااقل اجازه ندهند خواص بی بصیرت با رهبری عکس بگیرند و همسفری کنند. این که دیگر کف خواسته ما از شماست. و اما اینکه چرا برادر شما پرسه در مه زد ایام فتنه را؟ اول اینکه این پرسه در مه زدن را امیدوارم قبول داشته باشید و الا اصلا لزومی ندارد این نوشته را تا انتها بخوانید. چون در آن صورت، من و شما اصلا حرف همدیگر را نمی فهمیم. دیگر اینکه باید بپذیرید که از جمله خواصی که در فتنه 88 بی بصیرتی کرد، اخوی شما بود. و رهبر، بی شک یکی از خواصی را که لااقل در ایام فتنه، بی بصیرت شان نام نهاد، هم ایشان بود. حال می دانید چرا علی لاریجانی در مه پرسه زد؟ این را در یک خط و نکته بعدی و بی هیچ اشاره اضافی می گویم.
4- خواص بی بصیرت، جملگی از این ترسیدند که نظام اگر سقوط کرد، چه؟! بگذار جایی در رژیم بعدی در جمهوری اسلامی قلابی، و نه انقلابی داشته باشیم. ولله به همین خانه خدا قسم به همین رکن یمانی قسم، جز این نبود و همه چیز هم مختصر و مفیدش خلاصه در همین جمله می شود. به خون مطهر پدرم جز این نبود. خودتان هم می دانید که جز این نبود. و صد البته مطمئن تان کنم که این نوشته را این نامه من به شما را و این ناله من از دست شما را رهبر هم خواهند خواند. شک نکنید.
5- این را هم جناب رئیس! مختصر و مفید بگویم؛ اگر شما با سران فتنه و با خواص بی بصیرت که به نظر ما از سران فتنه، منفورترند، تعارف دارید، ما در راه رهبرمان با احدی، حتی با خود حضرتعالی تعارف نداریم. قوه قضاییه بگوید سران فتنه را کی اعدام می کند؟ و اعلام کند که اگر در این کار گستاخی لازم را ندارد، ما حاضریم تک تک سران فتنه را رهسپار جهنم کنیم. آخر کاسه صبر ما لبریز شده است. اگر ما می خواستیم مثل خواص بی بصیرت مثل برادر شما از انقلاب اسلامی دفاع کنیم، به قرآن قسم تا به حال جمهوری اسلامی ده بار کفن پوسانده بود. ما اما مثل پدران مان از رهبر دفاع می کنیم. به همان شور و شری. اگر شما تاب بیانیه های دیگر موسوی را دارید، ما نداریم. ما بی تاب شده ایم دیگر از دست صبر شما.
6- دستگاه قضایی لطف کند و کارنامه خود در قبال فتنه گران را اعلام کند. چند آشوبگر عاشورا توسط شما اعدام شد؟ الان رسیدیم به سالگردش. از این پس هر توهینی که موسوی به نظام مقدس جمهوری اسلامی بکند، ما از چشم صبر شما می بینیم. و چرا نبینیم؟ و اصلا چرا موسوی در بیانیه خود رسما و علنا چند قدم دیگر در فحاشی های خود به جلو برندارد؟ قوه قضاییه که با او با موسوی خوئینی ها با خاتمی با کروبی با عفت مرعشی با محسن هاشمی با فائزه هاشمی و با جمیع آنان کاری ندارد؛ من مانده ام از حجب و حیای سران فتنه! با این دستگاه قضایی، من مانده ام که چرا موسوی رسما به خون شهدا فحش نمی دهد؟ من مانده ام که چرا آشوبگران، دوباره تحرکی از خود نشان نمی دهند؟ با این دستگاه قضایی، چه بزدل اند سران فتنه! و چه بی جگرند آشوبگران عاشورا.
7- لطف کنید و با ما چون شیوخ اهل نصیحت سخن نگویید. ما خود پیر شده ایم از بس در جوانی، پیرهن پاره کرده ایم. ما خود ذغال فروشیم؛ خواهش می کنیم به ما نفرمایید که؛ “آقا” گفته اند سران فتنه را کاری نداشته باشید، تا مردم، خود متوجه قضایا شوند. ما بسیجیان تخسی هستیم؛ لطفا اندرونی و بیرونی نکنید اخبار را. هیچ کس چون ستاره مَحرم راز ماه و اخبار ماه نیست. ما همه چیز را می دانیم. ما اینقدر می دانیم که در روز 9 دی کیفر خواست سران فتنه را ملت نوشت و شما تاخیر کردید در اجرای عدالت. ما ملت پی به فرعونیت سران فتنه، پی به گوساله پرستی شان برده ایم. ما ملت ملتفت شده ایم که سران فتنه گوسفندی به نام سارکوزی را می پرستند. شما لطف کنید و سران فتنه را اعدام کنید. نترسید؛ آب از آب تکان نمی خورد.
8- اینگونه مواقع مدعی باید دلیل اقامه کند. بله! می دانم؛ من اما مدعی نیستم. مدعی شما هستید. شما در مقام عمل و با صبر نابه جای خود ادعا کرده اید که حکم سران فتنه، تا به امروز، اعدام نبوده. غیر از این است؟ بفرمایید با کدام دلیل فقهی و قضایی و محکمه پسند تا کنون موسوی خوئینی ها اعدام نشده است؟ عذر می خواهم از شما. و معذرت می خواهم از همه خوانندگان این نامه… در کدام جماعت و در کدام مجمع مثلا روحانیون و بعضا با حضور  خاتمی و به سرکردگی همین جناب خوئینی ها، گفته شد که؛ “ما این بار باید خامنه ای را از تخت پایین بکشیم؟”. خاتمی پشیمان شده یا موسوی و یا موسوی خوئینی ها و یا کروبی و یا عفت مرعشی؟ کدام شان پشیمان شده اند؟ اینها که همچنان همان راه فتنه را می روند. اما اگر شما بگویید خاتمی پشیمان شده، من به شما عرض می کنم؛ چون در مثل مناقشه نیست، شک نکنید که توبه گرگ، مرگ است. این اداها از نفاق این ملعون است و نه از پشیمانی او. منافق ترین سران فتنه همین خاتمی است. گول این ملعون را نخورید. و آیا جز این است که از اولین آمرین فتنه خانم عفت مرعشی بود؟ “بریزید در خیابان ها”، یعنی جناب آقای آملی! بریزید در خیابان ها و علی را از تخت پایین بکشید. چرا این زنی که آمر فتنه بوده، یعنی آمر محاربین بوده و یعنی آمر به قتل غلام کبیری ها و سایر شهدای بسیج بوده، و به کدام دلیل فقهی در دستگاهی که شما سکان دارش هستید، اعدام نشده؟ شما اعدام نمی کنید؛ توقع دارید این زن برندارد بگوید؛ از مهدی هاشمی به گرمی استقبال خواهد شد؟ با چه کسی تعارف دارید شما؟ با استوانه ها و مکعب مستطیل ها؟ اما ما با خون پدران مان تعارف نداریم. ما الکی این همه سال یتیمی نکشیده ایم. آقای آملی! موسوی در بیانیه آخرش به پدر من اهانت کرد، چون “بابای ماست خامنه ای”. من آن کس را که اهانت به بابااکبر کند در کامنت های وبلاگم، شاید بگذرم، اما از موسوی هرگز. دستگاه قضایی بفرماید کی و کجا موسوی را اعدام می کند، که من کارمند جمهوری اسلامی نیستم که نظم این نظام مقدس ببندد دست و پایم را. من فرزند انقلاب اسلامی ام و کاری به اصول قانون اساسی ندارم. اصول قانون اساسی برای من، خطوط وصیت نامه پدرم است. قوه قضاییه برای خودش بهتر است که سران فتنه را اعدام کند. صبر ما دیگر سر رسیده است.
9- جناب آقای آملی! اگر تا پیش از این اعدام سران فتنه، خواسته از روی حقیقت ما از شما بود، از این لحظه به بعد، مصلحت نظام ایجاب می کند که بر اساس عدل و اصول فقهی و محکمه پسند (که ما نمی دانیم؛ شما که می دانید) سران فتنه را اعدام کنید. نیز باید خواص بی بصیرت را به هر گونه که صلاح می دانید، متنبه کنید که چفیه را لباس شهدا را لطف کنند و ندزدند. چفیه را برادر شما متاسفانه اشتباه گرفته با شال گردن. و با پوتین هم آقای قالیباف عکس بیاندازد، ما را فقط یاد “پوتین” می اندازد که جام جهانی بعدی قرار است در این کشور یعنی “روسیه” برگزار شود. حالا جناب آملی! هی این سبزها بردارند و بگویند “مرگ بر روسیه!”
10- و آخر نکته؛ با خبر شدیم دستگاه قضایی بالاخره جواب استخاره اش را گرفت و شهلا جاهد را اعدام کرد. راستی یک سئوال که بیانگر عمق فشلی دستگاه قضاست و این البته فقط تقصیرش گردن شما نیست؛ اگر قرار بر اعدام این زن بر طبق نص صریح قصاص بود، چرا تا این همه کش دار شد؟ فقط قوه قضاییه می خواست همه دنیا را و همه جهانیان را از این موضوع باخبر کند؟ و سوژه دهد دست این و آن؟ آیا این اعدام می بایست به یک پروژه و یک پروسه برای دستگاه قضایی تبدیل می شد؟ و باز یک سئوال دیگر. آمدیم و آن دنیا همین شهلا جاهد جلوی شما را گرفت، که چرا من را عاقبت اعدام کردید اما سران فتنه را نه؟ جواب شما چیست؟ اگر این بنده مرحومه، آن دنیا یقه دستگاه قضایی را بگیرد که؛ چرا من اعدام شدم و فائزه و مهدی و عفت مرعشی اعدام نشدند؟ جواب شما چیست به عنوان سکان دار دستگاه قضایی؟ و مگر مادر شهید حسین غلام کبیری، بخشیده خانم عفت مرعشی را؟ و مگر ملت 9 دی، این اولیای دم و این اولیای خونِ دل مادران و پدران چند شهید داده، بخشیده اند سران فتنه را؟ و مگر خامنه ای بخشیده سران فتنه را؟ شما متحیرم که از کدام کیسه دارید می بخشید؟ خامنه ای آنقدر مهربان و رئوف است که از حق خود بگذرد، اما از حق خون پدران ما و از حق خونِ دل ما، نخواهد گذشت مولای ما. لبیک به خامنه ای است اعدام سران فتنه. کوچکترین لبیک به خامنه ای است. لبیک بزرگتر به “حضرت ماه” کار ما ستاره هاست. آمریکا و اسرائیل جرئت دارند حمله کنند. مثل سگ از ما می ترسند. آمریکا و اسرائیل با 200 کلاهک هسته ای با 2500 ماهواره جاسوسی، مثل سگ از ما می ترسند، شما ببین سران فتنه مثل چی از قوه قضاییه حساب می برند!

 ***

  این نکته را اما مجزا می نگارم با تفکیک 3 ستاره که در بالا آمد. می دانید چرا “آقا” شما را به جای جناب هاشمی شاهرودی بر این صندلی خطیر گماردند؟ چون شما علاوه بر عنصر فقاهت و دانشمندی، “جوان” هم هستید. یعنی به تناسب مسندی که بر آن تکیه زده اید، جوان هستید. جوان، نه به معنای خامی و ناپختگی، که به معنای انگیزه و شور بیشتر. مهمترین حکمتی که از انتصاب شما به این سمت، من برداشت کردم این بود؛ جوانان معمولا اگر هم بخواهند قربانی کنند، مصلحت را قربانی حقیقت می کنند. یعنی تشخیص مصلحت سنجان را قربانی عدالت می کنند. هیچ اندیشه کرده اید که چرا همواره “آقا” روی جوان بودن شما تاکید می کنند؟ و شما را فقیه جوان و یا اندیشمند جوان می خوانند؟ پیران را مصلحت سنجی رواست و جوانان را به عدالت طلبی شان می سنجند. در این مهم بسی اندیشه کنید جناب آقای آملی. آخر سخن و شاید به قصد مزاح. آن دیگر برادر شما “جواد” در فتنه نمره خوبی گرفت اما چفیه اش را این دیگر برادرتان می اندازد. ما و اخوان لاریجانی را داستان دور و دراز و پر رمز و رازی است. خداوند پدر فرزانه و حکیم تان را که حقا دانشمندی بی همتا و نمونه ای نادر از علمای اهل فضل بود، با “حضرت باقرالعلوم” محشور و مشهور کند. آمین. و از تحمل و سعه صدرتان ممنون. 
و اینک “والسلام” که در خود “سلام” هم نهفته دارد! علیک اش را می خواهید بگویید؛ سران فتنه را اعدام کنید.


» نظر

تداوم غیر قابل قبول بی­بصیرتی

یک- عدم همنشینی با واقفیه:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا یَقُولُ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَاصِمٍ بَلَغَنِی أَنَّکَ تُجَالِسُ الْوَاقِفَةَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ أُجَالِسُهُمْ وَ أَنَا مُخَالِفٌ لَهُمْ قَالَ لَا تُجَالِسْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ یَعْنِی بِالْآیَاتِ الْأَوْصِیَاءَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِهَا الْوَاقِفَةُ

 منقول است محمد بن عاصم می­گوید: حضرت رضا(ع)فرمود: به من خبر رسیده است که با واقفیه همنشین هستی. عرض کردم: فدایت شوم من با آنها همنشین هستم ولی هم عقیده نیستم. حضرت فرمود: با آنها همنشین مباش، خداوند عزوجل می­فرماید: در کتاب بر شما نازل شده است که چون شنیدید به آیات الهی کفر می­ورزند و مسخره می­کنند با آنها منشینید تا به سخن دیگر پردازند و گرنه شما هم مثل آنها خواهید بود    (نسا:140) و منظور از آیات الهی، اوصیا هستند که واقفیه بر آنها کفر ورزیدند.[1]

 واقفیه گروهی از شیعیان و یاران نزدیک امام موسی کاظم(ع) بودند که از طرف ایشان حکم دریافت وجوهات از مسلمین را داشته و به عنوان نماینده امام در میان مردم نتخاب شده بودند چرا که در آن سالها امام هفتم(ع) مدام در زندان بود و ارتباطش با شیعیان تقریبا قطع بود. پس از شهادت امام هفتم جمعی از این نمایندگان امام(ع) مبالغ هنگفتی از وجوهات را در اختیار داشتند و حاضر به واگذاری آنها به امام بعدی یعنی امام رضا نبودند لذا به خاطر مال دوستی و دنیا پرستی با آنکه حقانیت امام را می­دانستند اما بیان ادعایی واهی بیان کردند امام هفتم زنده است و بعدا ظهور خواهد کرد و بعد از ان امامی نخواهد بود تا بدین وسیله درهم و دیناری چند نزد خود نگه دارند! این گونه بود که این نمایندگان و مدعیان خط امام در برابر امام حی خود صف کشی کردند و زحمات و دردسرهای فراوانی را برای امام رضا(ع) ایجاد نمودند. امام رضا علیه السلام در کلام خود به یکی از یارانش او را حتی از نشستن در کنار این افراد منع می­کند و تبری قلبی را کافی نمی­داند.

 

ادامه مطلب...

» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=