سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عمل به قانون به جای سخنان شاعرانه

بر اساس اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه» بر عهده رییس جمهور است. از سوی دیگر در همین قانون، پس از آنکه در اصل دوم، اصول اعتقادی و شرعی مورد پذیرش جمهوری اسلامی ذکر شده، در اصل سوم  قانون اساسی که رییس جمهور مسئول اجرای آن است آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد :

1-ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.»

حال پرسش از رییس جمهور حقوقدان کشور اینجاست نحوه اجرای این اصل قانون با چه کسی است؟ آیا این اصل شامل قوه مجریه هم می‌شود یا وظیفه اجرای این اصل بر عهده مراجع و کارشناسان دینی و حوزه علمیه است؟

با توجه به این اصل آیا دولت دینی، می‌تواند از مسئولیت در قبال دین و آخرت مردم شانه خالی کند؟ مبارزه دولت را کلیه مظاهر فساد و تباهی چطور محقق می شود؟ وقتی در این اصل از ایمان و تقوا نام برده شده است آیا می توان پذیرفت که دولت فقط وظیفه بهبود معشیت مردم را به عهده دارد؟

در اصل هشتم قانون اساسی نیز آمده است: «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط وحدود و کیفیت آن را قانون معین می‌کند.»

یقینا یکی از ضعفهای مجالس پس از انقلاب این بوده است که حدود و ثغور این اصل را مشخص نکرده‌اند اما جدای از این مساله، امر معروف و نهی از منکر دولت نسبت به مردم به چه معناست؟ با توجه به اصل دوم قانون اساسی می‌توان معروف و منکر را تعریف کرد بدون اینکه معنای شرعی و فقهی آن را مد نظر قرار دهیم. دولت چگونه باید به این فقره از این اصل عمل و آن را اجرا کند؟ آیا از این اصل بی تفاوتی دولت نسبت به دین برداشته می‌شود؟

اصل یکصد و بیست و یکم قانون متن سوگند رییس رئیس جمهور در مجلس شورای اسلامی می باشد که در آن آمده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد می کنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسئولیتهایی که برعهده گرفته ام به کار گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کنم. درحراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزم و با استعانت از خداوند و پیروی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام قدرتی را که ملت به عنوان امانتی مقدس به من سپرده است همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار باشم و آن را به منتخب ملت پس از خود بسپار»

در این عبارات اینکه رییس جمهور خود را وقف ترویج دین و اخلاق نماید چه معنایی را در ذهن متبادر می سازد؟ با توجه به مجموع این اصول آیا این گونه برداشت نمی‌شود که رییس جمهور اسلامی ایران باید قانونا، غصه دین و آخرت مردم کشورش را بخورد و برای آن اندیشه کند؟

رییس جمهوری که با اعتقاد به این قانون اساسی خود را در معرض انتخاب مردم گذاشته است و وظیفه اجرای قانون اساسی را به عهده دارد و برای پاسداری از قانون اساسی سوگند یاد کرده است، می بایست پایبند به عهد و قسم خود با مردم و خدای خویش باشد و این تمام توان خود را مصروف به این وظیفه قانونی خویش یعنی ترویج معروف، اخلاق و دین در جامعه اسلامی کند. اصولا دولت دینی، بر مبنای قانون اساسی باید دغدغه دین مردم را باشد.

می توان شاعرانه سخن گفت و با رعایت جناس، واج آرایی، تلمیح، و سایر صنایع ادبی مثل اضافه معکوس و  ...، از تعابیری مثل دولت دینی و دین دولتی، فرهنگ ارزشی و اررش فرهنگی، مردم دین دار و دین مردمدار و ... استفاده نمود ولی باید توجه داشت این تعابیر شاعرانه منجر به قانون گریزی و یا سخنانی که بر خلاف مشی قانون اساسی کشور است نشود! 


» نظر

حاکم اسلامی باید مردم را بهشتی کند

مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: مَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضُولِ الْکَلَامِ فَوَقَفَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَذَا إِنَّکَ تُمْلِی عَلَى حَافِظَیْکَ کِتَاباً إِلَى رَبِّکَ فَتَکَلَّمْ بِمَا یَعْنِیکَ وَ دَعْ مَا لَا یَعْنِیک. (الأمالی صدوق، تهران، کتابچی،ص 33)

روزی امیرالمومنین از کنار مردی که سخنان بیهوده بیان می‌کرد گذر کرد. سخنانی که نه برای شنونده و نه برای گوینده سودی ندارد. حضرت نزد او توقف کرد و فرمود این صحبتهایی که بیان می‌کنی در واقع داری برای دو فرشته‌ای که اعمال تو را می‌نویسند، املا و ابلاغ می‌کنی و به سوی پروردگارت می فرستی! پس در مورد آنچه مهم است سخن بگو و آنچه گفتنش فایده ندارد را رها کن.

آنچه از این روایت برداشت می‌شود:

امیرالمومنین علیه السلام به عنوان حاکم اسلامی و امام مسلمین، حتی در مورد رفتارهای کوچک مردم هم بی‌تفاوت نیست و وقتی مشاهده می‌کند شخصی کار نا صوابی انجام می‌دهد هر چند ممکن است حرام هم نباشد او را به نیکی و راه صواب توصیه می‌کند. (اقتباس از درس خارج امام خامنه ای در تاریخ 4/3/93)

حاکم اسلامی وظیفه دارد راه  را برای سعادت مردم جامعه هموار کند و او را به به بهشت رهنمون سازد

در روایتی دیگر «امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت می‌رسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبه‌ى نهج‌البلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلى‌ سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، ان‌شاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (خطبه 156) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، ... حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است‌]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینه‌ فکرى مردم، [هم] در زمینه‌ روحى و قلبى مردم، [هم‌] در حیات اجتماعى مردم، نقش مى‌آفریند. ... گاهى شنیده می‌شود کسانى در گوشه‌وکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها می‌شود، می‌گویند .. مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى می‌خواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راه‌ها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفه ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه می‌کند که مردم را به بهشت برساند....وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است .» (23/2/1393 بیانات امام خامنه ای در دیدار مردم استان ایلام)

این مساله این قدر اهمیت دارد که حضرت امام صادق(ع) در بیانی عتاب گونه بیان می‌دارد: «لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِی ضُرِبَتْ رُؤُوسُهُمْ بِالسِّیَاطِ حَتّى‏ یَتَفَقَّهُوا». (الکافی، الإسلامیة، ج‏1، ص: 31)

«هر آیینه دوست داشتم این را که بر سر شیعه من تازیانه زده شود تا طلب علم دین کنند» مولا صالح مازندرانی در شرحی که بر اصول کافی نوشته است ذیل این رویت آورده است:

اینکه حضرت از میان همه اعضا سر را بیان کرد با وجود اینکه شریفترین عضو است و به همین خاطر است در اجرای حدود از ضربه زدن به سر نهی شده است با این حال حضرت فرمود بر سر یارانم تازیانه بزنم به خاطر کثرت تقویت مبالغه در تادیب امت به دلیل ترک تفقه و دین آگاهی است و این مثال دلالتی است بر اینکه حاکم اسلامی می‌بایست مردم را به معروف راهنمایی کند هر زمان که مردم معروفی را ترک کردند اگر چه احتیاج به ضرب و غیر آن از انواع مختلف تادیب و تعذیب باشد. (شرح الکافی-الأصول و الروضة ج‏2، ص 21)

یقینا هیچ گاه حضرات معصومین برای تربیت مردم دست به تازیانه نبردند اما این روایت دلالت بر این دارد حاکم اسلامی تا این حد برای سعادت و رستگاری مردم ارزش و اهمیت قایل است و دل می‌سوزاند. اصولا در آیات الهی هدف بعثت انبیا تزکیه و تعلیم مردمی است که در ضلالت بودند «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبین‏» (الجمعة :  2) از این جهت در جامعه اسلامی که استمرار حکومت نبوی است تزکیه و تعلیم باید دستور کار حاکمان قرار گیرد و حاکم اسلامی نمی تواند نسبت به سعادت امت علی السویه باشد و اختیار انتخاب بهشت و جهنم را به عهده خود آنان بگذارد!

بلکه اصل اولی بایستی تربیت نفوس و تعالی جامعه باشد و برای این مهم هر گونه مانع و آسیبی وجود دارد برطرف نماید و شرور را دفع نماید. در جامعه مدرن امروزی که عوامل غفلت و گمراهی بسیار است می بایست راهکارهایی برای دفع این مخاطرات اندیشید. کارهای سلبی مانند فیلتر کردن، توقیف، برخورد و با انحرافات و اعوجاجاتو ... گرچه در همین راستای سوق مردم به بهشت ضروری است و کسی نباید منکر آنها شود اما یقینا کافی نیست چه آنکه در روایت صدر نوشتار حضرت امیر با بیانی اقناعی سعی در تعلیم و تربیت فرد مذکور نمود و از این دست برخوردها در سیره حضرت رسول و ائمه اطهار فراوان است که صد البته به ضمیمه شدن روایت دوم به این نتیجه می رسیم حاکم اسلامی فقط نباید به حرف و توصیه اکتفا کند و در این باره باید عملا وارد میدان شود.

همه آنچه بیان شد در مورد اعمال فردی و شخصی افراد جامعه بود، یقینا سعادت جامعه اسلامی از حیث اجتماع به مراتب بالاتر از سعادت فردی است. از این رو اگر تعالی گرایشها و بینشها و کنشهای تک تک افراد باید مورد توجه حاکم اسلامی باشد به طریق اولی چنین امری در جامعه مهم تر است. از این رو هر عامل و علتی که امنیت اخلاقی را مختل و روند سعادت جامعه اسلامی را کند نماید، باید از سر راه برداشته شود. لذا اگر اشخاصی یا دشمنان سعی دارند امت اسلامی را با زور به جهنم ببرند حاکم اسلامی باید با قدرت از جامعه خود صیانت کندو شاید فلسفه اجرای حدود و تعزیرات و جهاد در جامعه اسلامی همین باشد که اگر نمی‌توان مردم را با زور به بهشت برد و می توان جلوی اشخاصی که سعی در جهنمی کردن جامعه دارند را گرفت!

 

 صبح صادق، ش651، ص11


» نظر

نقش ناقص مردم در دموکراسی اعتدالی!

روزنامه افراطی «قانون» که سابقه اهانت به احکام مقدس اسلام و آیات قران و توهین به اقشار متوسط مردم را در قالب مباحث حقوقی دارد در یادداشتی عجیب از سخنان توهین‌آمیز مشاور رییس جمهور که برخی صنوف را به کم فهمی متهم کرده بود دفاع کرد! (پنج‌شنبه 19 دی1392، شماره 335، صفحه یک) روزنامه قانون پیش از این نوشته بود شهادت یک کارگر ساختمانی نباید با یک دندانپزشک مساوی باشد.

در ابتدای این یادداشت آمده است: «چندی است جریان‌های سیاسی موسوم به «افراطی» و رسانه‌هایشان به‌طرز حیرت‌انگیزی علیه محمود سریع‌القلم، استاد علوم سیاسی و مشاور رئیس‌جمهور، فعال شده‌اند» در این فراز نویسنده با برچسن زدن به منتقدان آنها را افراطی نامیده است. روندی که متاسفانه پس از دولت یازدهم باب شده است و جریانی که خود را پیروز انتخابات می‌داند مدام ادعا می‌کند ما از نقد استقبال می‌کنم اما از آن سو، هر نقدی از طرف مقابل را با برچسب افراطی‌گری پاسخ می‌دهد. تا جایی که تهدید به انزوای کامل آنها نیز می‌کند!

نویسنده در ادامه ضمن توهین دیگری به جامعه ایرانی می‌نویسد: «عصبیت ساختاری و نهادینه شده درجامعه ایران متاسفانه بعضا حرف مبتنی بر عقلانیت را برنمی تابد ...» چند هفته پیش، دکترسریع‌القلم در نقد «پوپولیسم» در جامعه و سیاست ایران این پرسش را مطرح ساخت که: «یک راننده تاکسی که از 5 صبح تا 12 شب باید در این خیابان ها بدود ... سر چهارراه از او می‌پرسند که نظر شما درباره برنامه هسته ای و مذاکرات ژنو چیست؟ او چه دانشی دارد که یک واکنش منطقی به این سوال بدهد؟». نویسنده از اینکه برخی منتقد آقای سریع‌القلم هستند و عده‌ای تاکسی‌ران محترم این سخنان را توهین به خود تلقی کرده است بر آَشفته است تا نشان دهد استقبال از نقد در جریان موسوم به اعتدال چقدر بالاست! تا جایی که با کنایه تجمع تاکسی‌داران را سازماندهی شده می‌داند که خود نوعی توهین دیگری به این افراد است.

نویسنده در ادامه انتقادات جریان رقیب را به شکست انتخابات وصل کرده و آن را خلاف اخلاق دانسته و آنگاه می‌پرسد: «دکترسریع‌القلم چه حرف ناخوشایندی زد که مستحق این‌همه ناسزا و چنین پروپاگاندایی باشد؟» نویسنده که سخنان آقای سریع القلم را توهین آمیز نمی‌داند در استدلال به اینکه سخنان ایشان بدون مشکل است آورده است: «بی‌گمان در مسائل عمومی کشوری حاضر در قرن بیست‌ویک، مردم در قامت شهروندان آن کشور- چه راننده تاکسی، چه نانوا، چه دانشجو و استاد دانشگاه، چه متخصص مغز و اعصاب، چه ورزشکار، چه عالم دین، چه سیاستمدار... -ذی‌حق و ذی‌نفع بوده و بنا به طبع دولت دموکراتیک حق اظهار‌نظر و «تقاضا» دارند؛ مانند تمامیت ارضی، وضعیت اقتصادی، بهداشت و سلامت عمومی، محیط زیست و ... . اما آیا در تشخیص چگونگی نیل به وضعیت مطلوب در مسائل عمومی نیز تحصیل آرای آحاد ایشان از هر قشر و صنف و تخصصی صائب است؟ ...بی‌گمان مسئله سلامت محیط زیست از حقوق اساسی و اولیه شهروندان هر جامعه‌ای‌ست. حق تنفس هوای پاک منحصر به گروه خاصی نیست ــ هم اصلاح‌طلب و هم اصولگرا، هم راننده تاکسی و هم نانوا و هم پزشک- نیاز به هوا و محیط زیست سالم دارند. اما آیا تصمیم‌گیری درباب شیوه‌های مواجهه با بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ کشور مستلزم تحصیل رای و نظر معلمان فداکار، رانندگان محترم تاکسی یا کیهان‌شناسان تیزهوش است، یا بهتر است از تخصص و دانش کارشناسان و صاحب‌نظران حوزه محیط زیست و علوم مربوطه بهره گرفته شود؟ پاسخ سرراست و بی‌پرده است؛ چنان‌که گفتیم مطالبه پیرامون مسائل عمومی مبتنی بر حق عمومی است، اما ارائه روش‌های حل مشکلات عمومی نیازمند تخصص و دانش است. چه اگر تابه حال کار آلودگی هوای تهران به کاردان سپرده شده بود، امروز این هزینة اجتماعی عظیم بر دوش جامعه سنگینی نمی‌کرد».

حامیان اعتدال برای توجیه توهین عجیب خود دچار تناقض در گفتار و رفتار شده‌اند. بر مبنای این نویسنده اصولا دموکراسی را باید تعطیل کرد و به نوعی الیگارشی معتقد بود که فقط نخبگان باید در آن اظهار نظر کنند! آن هم نه تمامی نخبگان بلکه بخشی از نخبگان که حاکمیت را در دست دارند! لذا جا دارد امثال آقای سریع‌القلم نقش مردم در حکومت را تبیین کنند. آیا مردم فقط هنگامه انتخابات به کار می‌آیند و پس از آن هر گونه رجوع به نظر مردم پوپولیسم حساب می‌شود؟ آیا در مسایل کلان ملی که در معیشت و زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد و برای حل مشکلات راههای گوناگونی وجود دارد مردم نباید نوع راه حل را خودشان انتخاب کنند؟ آیا شما اعتقادی به بصیرت و تحلیل بالای مردم ایران دارید یا خیر؟ تناقض اینجاست که اعتدالیون محترم همین مبنا و نظر پیش گفته را همه جا به کار نمی‌گیرند. آقای سریع القلم و نویسنده مدافع ایشان که صدا و سیما را نهادی پوپولیستی عنوان می‌کند خوب است پاسخ دهند آیا بحث رابطه با امریکا پس از سی سال، در این برهه زمانی یک امر کارشناسی و پیچیده در سیاست خارجی می‌باشد یا نه؟ اگر این چنین است «دستور آقای روحانی برای برگزاری نظرسنجی از مردم درخصوص رابطه با آمریکا» چگونه قابل توجیه است؟(سایت انتخاب کد خبر: 131809) آیا ایشان به رییس جمهور هم انتقاد دارد و این اقدام ریس جمهور را امری پوپولیستی می‌داند؟ آقای روحانی در این رابطه گفتند: «برخی ممکن است مخالف باشند و یا اعتراض کنند. حق آنهاست که اعتراض کنند، اتفاقا من خودم به دو دستگاه مهم نظرسنجی گفتم که در کشور نظرسنجی دقیق کنند و نظر مردم را بگیرند تا ببینیم این حرکت دولت که گامی به پیش گذاشته است، چقدر موافق و چقدر مخالف دارد، حتی اگر مخالفین راه این دولت یک درصد باشند، آن یک درصد حق دارند حرف بزنند و نقد کنند. منتها همه یادمان باشد که در صحبت، نقد و انتقاد حتما منافع ملی را در نظر قرار دهیم». با توجه نظرات مشاور رییس جمهور باید این اقدام رییس جمهور را یک امر پوپولیستی بدانیم اما پس از این اظهارات رییس جمهور مشاوران و حامیان رییس جمهور زبان به اعتراض نگشودند!

«برخی پیام مردم در 24 خرداد را درک نکرده اند» ترجیع‌بند سخنان رییس جمهور محترم و تیم دولت در پاسخ به انتقادات و هر اقدامی است که مخالف نظر آنها باشند. حال سوال اینجاست این عبارت پر تکرار چه نسبتی با تعابیر مشاور رییس جمهور دارد؟ چرا اگر مجلس در یک بحث تخصصی و به قول آقایان پیچیده از یک وزیر سوال کنند مخالف پیام مردم عمل کرده است؟ طبق نظر ایشان در چنین مواردی پیام مردم صائب نیست بلکه نظر مختصصان باید مد نظر باشد چرا اینجا نباید گفت یک تاکسی‌دار و لبو فروش و کارگر ساده که به آقای روحانی رای داده‌اند در مورد مسایل تخصصی وزارتخانه‌ها دانشی ندارند لذا پیامشان هر چه بود در مورد کلیات بود و در مورد جزییات مسموع نیست! نویسنده نوشته است: «مسئله انرژی اتمی نیز امروز از جملة مسائل عمومی کشور است. شهروندان ایرانی از هر قشر و طبقه و مسلکی می‌توانند مطالبة حق تولید انرژی اتمی را داشته باشند. لیکن پرسش اینجاست که آیا رواست در حل مسئله‌ای به پیچیدگی مسئله اتمی که در تلاقی علم سیاست، اقتصاد و دانش و تجربة دیپلماتیک از یک‌سو و مسائل فنی مرتبط با فیزیک و دانش هسته‌ای از سوی دیگر است، پیگیر نظر هر فردی با هر تخصص و میزان دانش باشیم؟» همین سوال را در مورد رای اعتماد به وزرا، سوال از وزرا و بسیاری از مطالب دیگر می‌توان پرسید اما چرا بام آقایان دو هوا دارد؟ چرا در رای اعتماد وزرا برخی نمایندگان که منتقد کابینه بودند با تهدید مشاور دیگر رییس جمهور، آقای ترکان مواجه شدند که در یادداشتی از مردم خواست نمایندگان منتقد را در دور بعد مجلس تغییر دهند! (روزنامه شرق 23 مرداد 1392) آیا جا ندارد اینجا بگوییم رای اعتماد یک فرایند پیچیده است و شهروندان ایرانی نباید در مورد آن نظر بدهند چه برسد که از آنان بخواهیم آن را نگاه کنند و دستمایه رای بعدی خود قرار دهند؟ اینجا هم بگوییم «بی‌تردید گفتة دکترسریع‌القلم درست است و در چنین مسئله‌ای رای اصحاب علم و خبر صائب است» نه رای مردم!

نگاه تحقیرآمیز به دیگران، انتقاد مهمی است که منتقدان به مشاوران آقای رییس جمهور دارند. در سخنان آقای سریع القلم و همین یادداشت حامی ایشان چنین نگاهی موج می‌زند، نگاهی که نظرات دیگران را غیر تخصصی، افراطی و بی‌ارزش می‌داند و تنها به آنچه خود می‌گویند اعتقاد دارند و البته از سویی با بازی با الفاظ از انتقادپذیری و قبول انتقادات سخن می‌گویند! در همین یادداشت روزنامه قانون، نویسنده به طرح مجلس برای بحث هسته‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید: « مسئله هسته‌ای نه ‌تنها در حیطة دانش رانندگان تاکسی نیست که بسیاری از سرآمدان سیاسی هم فاقد دانش و در نتیجه صلاحیت در تاثیرگذاری در این زمینه هستند.» چنین نگاهی توهین‌آمیزی نه تنها مردم بلکه متخصصان و نخبگان مخالف خود را هم تحقیر می‌کند و نظرات آنان را صائب نمی‌داند و این چیزی جز دیکتاتوری مدرن است؟ ایشان طرحی که 110 نماینده مجلس آن را امضا کرده‌اند فاقد نگاه تخصصی می‌داند و می‌نویسد: «آیا جای آن نبود که نمایندگان جریان مزبور از مشاورة چند متخصص دیپلماسی و دانشگاهی پیش از تدوین چنین طرحی بهره می‌جستند؟» به نظر منظور نویسنده از چند متخصص و دانشگاهی یعنی «ما» و به تعبیری چون نماینگان مجلس با «ما» مشورت نکرده‌اند طرحشان فاقد ارزش است.

حامیان اعتدال که روزی معتقد بودند اگر به مردم مرگ موش مفت هم داده شود صف می‌ایستند (مشروح مذاکرات مجلس ششم 28/1/81)، خوب است به جای فرافکنی و مغالطه صریحا اعلام کنند مردم برای آنها فقط در ایام رای به کار می‌آیند و نگاه آنها به مردم نگاه ابزاری است. گر چه در سخنانشان از مردم بسیار می‌گویند و ژست دموکرات به خود می‌گیرند اما در عمل مردم وقتی خوبند که به آنها رای بدهند حتی اگر با کمتر از یک درصد آرا مجاز به پیروزی باشند! لذا همین مردم اگر در انتخابات 88 به رقیب اینها رای 65 درصدی بدهند مردمی هستند که با یک گونی سیب‌زمینی گول می‌خورند و به خاطر مقداری پول و وعده رای‌شان عوض می‌شود! اگر همین مردم روز نه دی حضور اکثری در خیابان داشته باشند مهم نیستند و نباید به آن پرداخته شود اما اگر همین مردم به خاطر یک درصد به کاندید مورد نظر آنها رای دهند پیامشان مهم است!! اما اگر در مورد ادامه دادن سفرهای استانی و مسکن مهر، انرژی هسته‌ای و ... نظر بدهند نظرشان بی‌مورد و بی‌ارزش است و صائب نیست. در مورد مردم که جای خود دارد حتی نخبگان هم اگر همراه ایشان نباشند نخبگی‌شان ارزش ندارد!

سایت بصیرت


» نظر

شعارهای ماندگار روز ماندگار

شعارها  می‌تواند نمودار اندیشه‌های یک جماعت و جامعه‌ باشد که به نوعی هویت و ماهیت، بینش و گرایش، اهداف و آرمانهای آنها را نیز نمایان می‌کند. علاوه بر اینها در یک رخداد سیاسی و اجتماعی و حتی ورزشی با مراجعه به شعارهای جمع می توان تحلیلی واقعی تر از آن رویداد ارائه داد به خصوص در شرایطی که اجتماع و جمعیتی مردمی دور هم جمع شده باشند و بدون دخالت احزاب و گروههای خاص، خود مردم به ایجاد و تولید شعار پرداخته باشند.

بسیاری از شعارهای مردم در انقلاب اسلامی ایران از بدو شروع تا به امروز ازاین نحو بوده است. در این میان «نهم دی 88» که روزی متفاوت از روزهای حماسی انقلاب بود نیز از این امر مستثنا نیست.

شعارهای خروش انقلابی مردم در تجمع مردمی خودجوش به خوبی می تواند تحلیلی بر فتنه سال 88 باشد به نحوی که مراجعه به شعارها و دست نوشته‌های مردم که اکثرا دستنویس و ابتکاری بود می تواند نشان دهد مردم چه پیامی در نه دی به دشمنان و دوستان ناآگاه فرستادند. به طور کلی می‌توان شعارهای مردم در نه دی را به چند دسته تقسیم نمود:

1شعارهای حسینی

نه دی خروش ملت بر اهانت فتنه‌گران به عاشورا بود که صبر مردم غیور و انقلابی را تمام کرد و سبب شد مردم خشمگین، با فتنه گران اتمام حجت کنند از این رو در شعارهای مردم این امر به خوبی وجود داشت که حمایت و حتی عذرخواهی از حضرت امام حسین را نشان میداد و بعضا در قالب سینه زنی و عزاداری نیز همراه بود. «هیهات منا الذله» شاید برجسته‌ترین این بخش از شعارها بود.

2شعارهای ولایی

یکی از جلوه‌های خاص خروش نه دی این بود که مردم تنها با عکس امام و رهبری پا به عرصه گذاشتند تا نشان دهند، می‌دانند دشمن هدفش انتخابات نیست بلکه اصل نظام و ولایت را هدف قرار گرفته است و نه دی تجلی مجدد وحدتی بود که 22 خرداد 88 نمایان بود و بار دیگر در این روز بروز کرد تا نمایان سازذ واقعا خس و خاشاک دشمن در دریای ملت غرق خواهد شد.

از این جهت بخشی از شعارهای مردم دفاع از ولایت و شخص رهبری بود، اما یک شعار در آن ایام که از سوی مرجع گرانقدر آیت الله نوری همدانی سرداده شد بیشتر در السنه مردم می‌چرخید «خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است».

دیگر شعار پر معنای مردم بیت

«این گردبادهای به غیرت درآمده

تسلیم رهبرند که طوفان نمی‌کنند» بود که علاوه بر ولایی بودن مردم علت سکوت مردم در این چند ماه قتنه را نشان می داد.

شعارهای ضد استکباری

با توجه به کینه‌توزی عمیق و طولانی استکبار و به خصوص آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی علیه حکومت و ملت ایران، یکی از شعارهای ثابت مردم همواره در تمام تجمعات اعلام برائت از استکبار است، حال چه برسد در تجمعی که علیه فتنه گران و توهین به عاشورای حسینی ترتیب داده اند و مسبب و ریشه اصلی آن را استکبار جهانی می‌دانند و لذا در نه دی شعارهای ضد استکباری بروز روشنی داشت که علاوه بر مطلب مذکور نشان می‌داد مردم پیوند بین فتنه داخلی و دشمن خارجی را به خوبی درک کرده‌اند.

شعارهای ضد فتنه

بخشی دیگری از شعارهای مردم علیه کسانی بود که با دروغگویی و ادعاهای واهی خود آن ظلم بزرگ رابه نظام تحمیل کردند. توهینها و بیانیه‌های مکرر این افراد که حتی توهین کنندگان روز عاشورا را مردم خداجو خطاب کردند سبب شد مردم پس از چندین ماه صبر انقلابی، تکلیف خود را با این افراد یک سره کنند از این جهت شعار علیه سران فتنه در تابلوها و فریادهای مردم بسیار بود که نمونه فراگیر آن شعار «لعن علی عدوک یا حسین، کروبی و خاتمی و میرحسین» بود. نگاه به شعارهای مردم دراین بخش به خوبی نشان می‌دهد مردم بصیر ایران چگونه به خوبی حوادث را رصد می کردند تا روز موعود فرا برسد.

شعارهایی مانند «جنبش سبز اموی، پیرو راه رجوی» به خوبی نشان می داد مردم ماهیت این قماش را شناخته‌اند.

محاکمه و حتی اعدام سران فتنه توسط دستگاه قضایی از مطالبات مردمی بود که در قالب شعار نیز خود را نشان می‌داد: «ای مرجع قضایی، اقدام انقلابی» و یا «موسوی دستگیر نشه    نفاق جری تر میشه» و «منافق فتنه‌گراعدام باید گردد»

شعار علیه خواص بی‌خاصیت

نوع دیگر شعارهای مردم که فراوانی زیادی هم داشت، شعار علیه کسانی بود که سعی می‌کردند به طورمستقیم خود را در فتنه نشان ندهند اما مردم با بصیرت با ریشه یابی دقیق خود این افراد و برخی آقازاده‌ها را نیز از شعارهای خود بی‌نصیب نگذاشتند. کسانی که با نامه آتشفشانی خود در آتش آشوب دمیدند و همان روز انتخابات «بریزید تو خیابان» را فریاد زدند!

ساکتین فتنه که در طول ماههای فتنه زبان به کام فرو برده بودند نیز رود غضب مردم بودند چرا که مردم هم نوا با رهبرشان از خواص توقع داشتند در دفاع از نظام پیش قدم باشند.

«خواص بی‌بصیرت، مایه ننگ ملت» از جمله این شعارها بود.

هفته نامه صبح صادق


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=