سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بند میم وصیتنامه؛ نظارت مردمی قانونمدار

توکل به خدا و اعتماد به مردم کلید واژه‌های امام خینی در روند انقلاب و سپس پیروز آن بود. به تعبیر رهبری معظم، امام مردم را صاحب انقلاب می دانست. امام خمینی به قدرت ملت که تجلی قدرت خداوند بود اطمینانی بسیار داشت و حتی در وصیت نامه خود مردم ایران را از مردم حجاز در عصر رسول خدا و مردم کوفه و عراق در زمان ائمه بهتر عنوان کرد..

مردم نیز که به رهبری آن مرد بزرگ قلبا معتقد بودند هم در فرایند انقلاب و بعد از آن در دفاع مقدس نشان دادند حضرت امام بی جهت روی آنها حساب باز نکرده است. در کلام امام حافظ اسلامیت نظام همین مردم هستند چرا که مردم عاشق اسلام هستند و همین سبب حراست آنها از انقلاب خواهد شد لذا امام به مسئولین تاکید می‌کند ملت برای اسلام جان می دهند و در انتخابات شرکت می کنند نه برای افراد و لذا گر تخطی و رفتار و گفتار خلاف اسلام ببینید از هر کس باشد، خود مانع می شوند. «ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با دیگرى. من اگر یک کلمه‏اى بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت مى‏ ریزند و من را از بین مى‏ برند. ملت اسلام را مى‏ خواهد. ملت شخص نمى‏ خواهد.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 371)

امام خامنه ای نیز بارها اعلام کرده انقلاب اسلامی همواره مردم از مسئولین و خواص جلوتر و پا به کارتر بوده‌اند (ن.ک سخنرانی معظم له در تاریخ 1393/11/29) ازاین رو امام با تکیه به همین مردم آینده انقلاب را بیمه کرد و در وصیتنامه خود بندی را اورده است که در آن حراست از فرهنگ دینی را به عهده مردم گذاشته است. ایشان در بند میم نوشته است: «اکنون‌ وصیت‌ من‌ به‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ در حال‌ و آینده‌ و رئیس‌جمهور و رؤسای‌ جمهور مابعد و به‌ شورای‌ نگهبان‌ و شورای‌ قضایی‌ و دولت‌ در هر زمان‌، آن‌ است‌ که‌ نگذارند این‌ دستگاههای‌ خبری‌ و مطبوعات‌ و مجله‌ها از اسلام‌ و مصالح‌ کشور منحرف‌ شوند. و باید همه‌ بدانیم‌ که‌ آزادی‌ به‌ شکل‌ غربی‌ آن‌، که‌ موجب‌ تباهی‌ جوانان‌ و دختران‌ و پسران‌ می‌شود، از نظر اسلام‌ و عقل‌ محکوم‌ است‌. و تبلیغات‌ و مقالات‌ و سخنرانیها و کتب‌ و مجلات‌ برخلاف‌ اسلام‌ و عفت‌ عمومی‌ و مصالح‌ کشور حرام‌ است‌. و بر همة‌ ما و همة‌ مسلمانان‌ جلوگیری‌ از آنها واجب‌ است‌. و از آزادیهای‌ مخرب‌ باید جلوگیری‌ شود. و از آنچه‌ در نظر شرع‌ حرام‌ و آنچه‌ برخلاف‌ مسیر ملت‌ و کشور اسلامی‌ و مخالف‌ با حیثیت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ است‌ به‌ طور قاطع‌ اگر جلوگیری‌ نشود، همه‌ مسئول‌ می‌باشند و مردم‌ و جوانان‌ حزب‌اللهی‌ اگر برخورد به‌ یکی‌ از امور مذکور نمودند به‌ دستگاههای‌ مربوطه‌ رجوع‌ کنند و اگر آنان‌ کوتاهی‌ نمودند، خودشان‌ مکلف‌ به‌ جلوگیری‌ هستند. ..»

متاسفانه برخی در برداشتی غلط از انن توصیه حکیمانه حضرت امام اقدامات خلاف شرع و قانون خود را به این بند نسبت می‌دهند! آنچه در این بند امده است این است اگر مسئولی از لحاظ شرعی از مسیر منحرف شد، جوانان باید با شرایطی وارد عرصه شوند که اولین شرط آن شناختن حلال و حرام است لذا هر گونه اقدامی در این باره باید با مشورت علمای اعلام انجام گیرد چرا که خود مردم نمی توانند تشخیص دهند فلان عمل چه حکم شرعی دارد و ممکن است بر مبنای احساسات پاک و غیرت دینی عمل خلاف شرع دیگری انجام دهند!

نکته بعد این است که امام می فرماید بتدا باید به دستگاه مذکور رجوع کرد و تذکر داد و در صورت کوتاهی دستگاه آن گاه نوبت به عمل به این بند می رسد. نکته دیگر این است که امام بیان نکرده تکلیف به جلوگیری به چه معناست و چه اقدامی باید از سوی مردم سر بزند؟ توضیح این بخش نیاز به تفسیر ولی فقیه حاضر دارد. برای نمونه در سال 78 در یکی از نشریات دانشجویی به ساخت امام زمان عج توهین شد به گونه ای که سرتاسر کشو را اعتراض فرا گرفت در میان معترضان برخی خواهان اشد مجازات بودند و حتی در مقابل رهبری معظم شعار دادند «نویسنده مرتد اعدام باید گردد». رهبری معظم انقلاب دراین باره به شدت موضع گرفتند و بیان داشتند: «بعضیها گفته‌اند ما اقدام می کنیم، مجازات می کنیم؛ ابداً. در نظام اسلامی، این کار به مسؤولان مربوط است. . اوّلاً دستگاه قضایی باید تشخیص دهد؛ چون یک وقت هست یک نفر از روی غفلت مینویسد؛ یک وقت نمیداند توهین است؛ یک وقت مسامحه کرده؛ یک وقت تعمّد داشته است؛ اینها احکامش فرق میکند. این کسانی که در کار قضایی مسؤول امورند، یقیناً علاقه‌شان به ولیعصر ارواحنا فداه، نسبت به اسلام و نسبت به این مسائل، از آن کسانی که این اظهارات را میکنند، کمتر نیست. .. آن چیزی که مهم بود، انجام شد و آن، عکس‌العمل ملت ایران بود. ملت ایران نشان داد که در مقابل چنین چیزهایی این‌طور به خروش می‌آید؛ این درست است. علمای بزرگ و شخصیتها، همه نشان دادند که یکپارچه در مقابل چنین چیزی، احساسات و عقل و ایمانشان به جوش می‌آید؛ این خوب است؛ اما این‌که حالا شخصی را که باید مجازات شود، چه مجازاتی بکنند، چه‌طور مجازات کنند؛ چه کسی مجازات کند، اینها دیگر مربوط به آحاد مردم نیست؛ این مربوط به مسؤولان است. .... اگر کسی احساساتی هم دارد، خیلی خوب، آن احساسات پیش خدای متعال قطعاً اجر خواهد داشت؛ اما اگر عمل و اقدامی برخلاف موازین باشد، از آحاد مردم یقیناً پیش خدا هم اجری ندارد. من هم که حالا نهی کردم؛ یعنی غیر از حرمت قانونی، حرمت شرعی هم پیدا کرد؛ مراقب باشید. اگر کسی به فرض از لحاظ تقلید، مقلّد کسی هم هست، بنده که نهی کردم، برای او حرام خواهد شد؛ این فتوای همه علماست. کسی حق ندارد یک وقت کار نسنجیده‌ای انجام دهد.» (نماز جمعه 1378/07/09) و یا فرمودند «من برحذر میدارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابیِ خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.» (1389/10/08)

ایشان در مواضع دیگری مانند حادثه حرم امام در سال 89 و حادثه حرم حضرت معصومه در سال 91 هم اقدامات خودسرانه را نفی و اعلام عدم رضایت کردند. به نظر می رسد بند میم وصیت نامه به معنای هرج و مرج و بی قانونی نیست بلکه نظارتی است بر دستگاها که باید بر طبق موازین انجام شود و توجه شود ابتدا به ساکن نمی شود اقدام و یا اجتهاد کرد کرد فتوای فقهی امام خامنه ای هم همین است که مردم در حکومت اسلامی در امر به معروف باید به تذکر لسانی اکتفا کنند و اقدام و عمل را به حکومت اسلامی بسپارند.


» نظر

پیشنهادی در رابطه نماز جماعت ادارات

1-در فضیلت نماز اول وقت آن هم به صورت جماعت روایات و علما آنچنان تاکید کرده‌اند که امروزه اهمیت آن بر کسی پو شیده نیست و به صورت یک مطلب روشن و بدیهی در آمده است. یکی از مظاهر مهم در جامعه اسلامی و سبک زندگی مسلمین، اهمیت به نماز اول وقت به خصوص نماز جماعت می‌باشد. از این رو نهادهای فرهنگی و دینی وظیفه دارند مردم را به این مهم دعوت و تشویق نمایند.

2-مسجد در جامعه اسلامی یک پایگاه مهم سیاسی و فرهنگی و محل علم آموزی، قضاوت تصمیم‌گیری‌های کلان، تجمعات مهم و عبادت است. در واقع مسجد قلب تپنده یک محل و جامعه باید باشد، چنانچه در صدر اسلام این گونه بوده است. از لحاظ معنوی و عبادی مسجد جایگاهی است که بی‌شک موجب افزایش حس معنوی شده و چون محل اجتماع مومنین است روح جمعی و توجه به سایرین را نیز در وجود آدمی زنده می‌کند که همین امر خود موجب فزونی معنویت است. از این رو در دین مبین اسلام سفارشهای مکرر به حضور مردم در مسجد شده است. در نظام اسلامی نیز مساجد همیشه مورد توجه حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای بوده است و به عنوان خاستگاه انقلاب اسلامی همواره می‌بایست متوجه بود که همانگونه که حدوث انقلاب از مساجد بوده است بقای انقلاب نیز در حفظ این سنگر مهم است.

3-یکی از اقدامات مناسبی که در سالهای اخیر صورت گرفته است اقامه نماز جماعت در ادارات دولتی و حتی مجتمعهای خصوصی بوده است و شاید کمتر اداره یا شرکتی باشد که در آن نمازخانه‌ای جهت این امر اختصاص نیافته باشد. البته این نکته صحیح است که نماز جماعت در ادارات با ضعفها و نواقصی از حیث امکانات و مکان و .. مواجه است اما اصل کار باید مورد تقدیر قرار گیرد. رهبر معظم انقلاب در پاسخ  استفتایی پیرامون اقامه نماز جماعت در ادارات بیان داشته اند: «با توجه به اهمیّت خاص نمازهاى یومیه و تأکید زیادى که بر اقامه نماز در اول وقت شده است و با توجه به فضیلت نماز جماعت، مناسب است مسئولین امر روشى را اتخاذ کنند که کارمندان بتوانند در خلال ساعات کار ادارى نماز واجب را بطور جماعت در اول وقت و در کمترین زمان بخوانند، ولى باید به‌گونه‏ اى مقدمات این کار را فراهم کنند که نماز جماعت در اول وقت بهانه و وسیله‌‏اى براى به تأخیرانداختن کارهاى مراجعه‌کنندگان نشود».

امروزه در ادارات ساعت مخصوصی برای نماز و ناهار در نظر گرفته شده است و در بسیاری از ادارات به علت آگاهی ارباب رجوع از این مساله در این ساعت مراجعات کمتری صورت می‌گیرد اما به هر حال آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که واجب راه انداختن کار مردم و مستحب نماز جماعت اول وقت است. البته می‌توان با فرهنگسازی درست برای اقامه نماز کاری کرد در این ساعات مراجعه‌کنندگان نیز مشغول نماز شوند و جز در موارد استثنایی و خاص مراجعه صورت نگیرد.

4-با وجود پسندیده بودن اقامه نماز در ادارات و شرکتها به نظر می‌رسد در برخی موارد باید تجدید نظر صورت گیرد! این نکته باید مورد توجه متولیان فرهنگی جامعه و مسئولین ستاد اقامه نماز قرار گیرد که حضور در مسجد و نماز در خانه خدا بر مکانهای دیگر الویت دارد. در برخی موارد مشاهده می‌شود در کنار یا نزدیک اداره مسجدی وجود دارد. در این گونه موارد بهتر است این اداره به جای برقراری نماز در اداره کارمندان را تشویق به حضور در مسجد کند و به تقویت مسجد کمک نماید. حتی می‌شود قانونی وضع کرد که در اداراتی که در نزدکی آن مسجدی وجود دارد نمازخانه را جمع و نماز را در مسجد برگزار کنند البته معلوم است مانند آنچه الان اجرا می‌شود کسی برای این کار تحت اجبار قرار نمی‌گیرد ولی کارمندی که اهل نماز و جماعت است ترجیح می دهد در مسجد نماز بخواند.

این کار علاوه بر تقویت پایگاه اجتماعی مسجد سبب می‌شود کارمندان ومدیران اداره در بین مردم رفته و به دور از فضای اداری و رسمی با صمیمت در جریان مشکلات مردم قرار گیرند. از سوی دیگر در هزینه‌هایی که معمولا صرف نماز جماعت می‌شود و اگر چه اندک است صرفه‌جویی می‌شود و حتی می‌توان این هزینه‌ها را خرج مسجد مذکور نمود و از امام جماعت مسجد نیز تقاضا کرد با توجه به حضور افراد مختلف از ادارات گوناگون در این رابطه خود را آماده نماید.

آنچه امروز معمولا در بسیاری از ادارات اتفاق می‌افتد نماز جماعت کم فروغ در مکانی دون شان نماز و نمازگزار است که معمولا ادارات به دلیل کمبود بودجه در تجهیز آن نمی‌کوشند لذا این کار و تشویق به حضور در مساجد می‌تواند از این گونه موارد نیز جلوگیری نماید.

به نظر می‌رسد تعامل مرکز رسیدگی به  امور مساجد و نهادهایی مثل شهرداری و بانکها و سایر اداراتی که در آنها نماز برگزار می‌شود می‌تواند در این رابطه به حضور بیش از پیش مردم در مسجد و استفاده از ظرفیت معنوی و اجتماعی این مکان مقدس بی انجامد. 


» نظر

آسیبهای یک آسیب شناسی(1)/نقدی بر سروش محلاتی

 آقای حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتی در خرداد ماه سال جاری در یک نشستی «فقه سیاسی شیعه پس از انقلاب اسلامی» با عنوان که به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شده است به آسیب شناسی فقه پس از انقلاب اسلامی پرداخته است. متن کامل این سخنان به تازگی بر روی سایت ایشان قرار گرفته است که به نظر می‌رسد با توجه به محتوای این بحث، آسیبهایی از نوع مغالطه، تهمت، ابهام‌گویی، نسبتهای خلاف واقع، خروج از موضوع بحث و... در آن وجود دارد که نوشتار پیش رو به آن خواهد پرداخت.

آقای محلاتی البته اذعان کرده‌اند که فقه پس از انقلاب «تغییرات مطلوب و مثبت و خواستنی» هم داشته است و البته به آنها نپرداخته است اما به نظر می‌رسد آن بخشی که ایشان از آنها به عنوان تغییرات منفی و نامطلوب نام برده است با اشکالات اساسی مواجه است:

اول آنکه مشخص نیست از منظر ایشان حکومت اسلامی چه جایگاهی دارد؟ ایشان در این سخنان و برخی نوشته‌های دیگرش ولایت فقیه را ضروری دین ندانسته و از آن به اختلاف فتوا تعبیر می‌‍کند! خوب بود ایشان قبل از پرداختن به این سخنان ابتدا منظور خود از حکومت اسلامی و حدود و ثغور آن را بیان می نمود تا به ابهام‌گویی و مغالطه دچار نشود. اصولا مشخص نیست آیا ایشان قایل به تشکیل حکومت اسلامی می‌باشد یا اینکه آن گونه که ادعا می‌کند مانند برخی فقها در مورد ولایت فقیه و حکومت اسلامی نظر دیگری دارد؟ اگر جواب مثبت است حکومت اسلامی مد نظر ایشان چه قالب و ساختاری دارد؟ آیا ایشان تفکرات امام خمینی(ره) و آنچه در قانون اساسی آمده است را از حیث نظری پذیرفته است یا نه؟ اساسا تا پاسخ این پرسشها مسخص نگردد نمی‌توان فهمید ایشان از چه نظر به آسیب‌شناسی پرداخته است چرا که اگر تصور ایشان از حکومت را بدانیم شاید برخی آسیبهایی که ایشان بدان اشاره کرده است خود به خود مرتفع شده و یا شاید به نکاتی مطلوب و پسندیده بدل شود!

دوم روشن نیست وقتی ایشان از فقه سخن می‌گوید چه منظوری دارد و فقها از منظر ایشان چه کسانی هستند؟ چرا که در نوشته ایشان گاه از آنچه در سطوح بالای حوزه علمیه می‌گذرد و همچنین از مراجع تقلید سخن به میان می‌آید، گاه از سطوح پایین‌تر و طلاب و گاه از آنچه بین مردم اجرا می‌شود!

به این ترتیب گاه آسیبی که در سطح دوم و سوم وجود دارد ممکن است به سطح اول نیز سرایت دهد که خود نوعی مغالطه است.

سوم آنکه مشخص نیست آنچه ایشان به عنوان آسیب‌شناسی مطرح می‌کند مواردی است که در آینده ممکن است گریبانگر فقه شود یا آنکه اکنون دچار این آسیبها هستیم؟

پس از این سه نقد کلی اکنون به جزییات سخنان ایشان پرداخته می‌شود:

ایشان اولین آسیب را «از تکثّر به تفرّد» عنوان کرده و بیان می‌کند:  «فقه شیعه، به‌خصوص فقه سیاسی شیعه، تا پیش از پیروزی انقلاب، فقه تنوع و تکثر بود. و این تنوع و تکثر در آرای فقهای ما کاملاً پذیرفته شده، عادی و طبیعی تلقی می‌شد. ... و هیچ‌کس نمی‌توانست به فقیه دیگری بگوید که این فتوا را بگو یا این فتوا را نگو. بله؛ خود فقها در رقابتی علمی گاه با یکدیگر چالش پیدا می‌کردند و در برابر یکدیگر می‌ایستادند، اما بیرون از قلمرو فقه کسی برای فقیه تعیین تکلیف نمی‌کرد.» سپس ایشان این پرسش را مطرح می‌کند: «اولین پرسش این است که وقتی فقه سیاسی با قدرت گره می‌خورد، وضع این تعدد و تکثر چگونه خواهد بود؟و آیا همچنان اجتهاد آزاد با آراء مختلف خواهیم داشت؟»

در پاسخ به این سوال باید ایشان را به حضور در درسهای فراوان فقها در قم ارجاع داد تا به عینه تعدد و تکثر نظرات و رقابت علمی را مشاهده کند. به گزارش شبکه اجتهاد و خبرگزاری رسا امروز بیش از 200 درس خارج فقه و اصول در قم برگزار می‌شود و این جدای دروسی است که در تهران و اصفهان و مشهد و اهواز و سایر شهرها برقرار است. در میان این تعدادف مکاتب مختلف فقهی و اصولی مختلفی وجود دارد و همگی با آزادی نظرات علمی خود را بیان می‌کنند و طلاب نیز آزادنه با انتخاب استاد در این دروس شرکت می‌کنند و فقهای بزرگوار نظرات خود را بیان می‌کنند. اصولا حکومت اسلامی به موضوع دروس و نظرات علمی علما دخالتی ندارد. شاید یکی از آسیبهای فقهی پس از انقلاب این باشد که با وجود این تعداد فراوان دروس خارج فقه، خروجی آنها به کار حکومت و کشور نمی‌آید و کمتر در مورد مسایل مبتلا به و نیاز جامعه و فقه حکومتی سخن گفته می‌شود!

 ایشان در ادامه  سوال دیگری طرح می‌کند که «قهراً قدرت نمی تواند همة این آراء را با یکدیگر جمع کند و چاره‌ای جز این نیست که برخی از این آراء بر برخی ترجیح داده شود. بخت و اقبال به سراغ آرائی که به ذائقه قدرت سازگار است و از سوی او ترجیح داده شده‌اند می‌آید و آنها توسعه پیدا می‌کنند و مورد حمایت قرار می‌گیرند؛ اما آرایی که از این اقبال برخوردار نیستند، چه وضعی پیدا می‌کنند؟» ایشان به اشاره به حصر اجتهاد در اهل سنت بیان می‌کند: «بررسی‌ها، نشان می‌دهد که این حکومت‌ها بوده‌اند که می‌خواستند این اتفاق بیفتد. یعنی عامل سیاسی وجود داشت؛ و الا نه فقه ذاتاً با این تنوع و تکثر مخالفتی داشت و نه فقها در این زمینه با هم مشکلی داشتند. ... یکی از عوارض حرکت فقه به سمت قدرت همین است». و آنگاه نتیجه می‌گیرد: «ما در نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی داریم که عده‌ای از علما و فقها طراحی کرده‌اند. این طراحی قطعا بر اساس فقه شیعه صورت گرفته ... اما بر اساس برخی از آراء فقهی شیعه صورت گرفته است. مسئله ولایت فقیه نظری است که حضرت امام مطرح فرمودند و پیش از ایشان هم برخی از علما مانند مرحوم نائینی به آن باور داشتند. برخی از علما هم چنین باوری نداشتند؛ مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی یا مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی. حالا، تکلیف این آراء فقهی چه می‌شود؟ آیا عرصه‌ای برای کار علمی و مطرح شدن و دفاع و استدلال خواهند داشت؟ آیا مصیبتی که در جامعه اهل سنت و حصر اجتهاد اتفاق افتاد، در کمین ما نیست؟ نباید گمان کرد که فضای سیاسی حکومت، هیچ تاثیری بر محدود شدن فضای بحث های علمی در حوزه ندارد و اجتهاد می‌تواند مانند گذشته، با آزادی کامل، از تنوّع و تکثّر برخوردار باشد».

این سخنان سرشار از ابهام و از حیثیت علمی به دور است چرا که مشخص نیست منظور ایشان از «آرا» «بخت و اقبال»، «ذائقه قدرت»، «توسعه و حمایت» مشخص نیست و این ابهام هم به دو نقد کلی ابتدای یادداشت بر می‌گردد. اگر منظور ایشان را آرای مربوط به فقه اجتماعی فقها بدانیم باز این سوال مطرح است آیا منظور ایشان از تکلیف این آرا چه می‌شود در عرصه نظریه‌پردازی و کرسی تدریس است یا ناظر به عمل و اجرا؟ اگر منظورشان اولی باشد یقینا حصر اجتهاد در شیعه رخ نداده است و آنچه پس از انقلاب شاهد آن هستیم نشان از این دارد که پاسخ سوالات آقای محلاتی منفی است و تا کنون فضای سیاسی حکومت تاثیری در محدود شدن بحثهای علمی نداشته است و با علمای بسیاری با آزادی کامل نظرات متنوع و متکثر خود را در کرسیهای درس مطرح می‌کنند. اما اگر سخن ایشان ناظر به عمل است یقینا همه این اقوال نمی‌تواند در جامعه پیاده شود حال به نظر ایشان راهکار برون رفت از این معضل چیست؟ تعطیلی حکومت اسلامی و یا همان نظریه ولایت فقیه که از میان این همه آرای گوناگون او که اعلم و افقه و اروع و نزدیکترین صفات را به معصوم دارد نظرش مقدم باشد؟ البته با تعطیلی حکومت اسلامی نیز بنا بر سخنان آقای محلاتی باز هم این معضل وجود دارد چرا که در مثلا در جریان تحریم تنباکو که حاکم اسلامی بر سر کار نبود فقط حکم یک فقیه مورد پذیرش قرار گرفت و اصولا خوب است ایشان به فرق حکم حکومتی و فتوا نظری بیفکند!

اصولا حکومت اسلامی و ولی فقیه برای رفع آسیبهایی از این قبیل است. تا جامعه اسلامی گرفتار  تحیر و سر در گمی نشود. به عنوان نمونه در ماجرای وحدت اسلامی همین امروز برخی علما که داعیه‌دار مرجعیت هستند و مقلد هم دارند قایل به برائت و لعن علنی مقدسات اهل سنت هستند و برخی دیگر قائل به وحدت حداکثری هستند. در این بین حاکم اسلامی با مشورت با صاحب نظران و در نظر گرفتن مصالح کشور و مسلمین وحدت را ضروری می‌داند. یا نمونه دیگر موسیقی است که امروز نظرات مختلفی در آن دیده می‌شود از حرمت مطلق با حلیت برخی از مصادیق آن. در این حالت آیا باید احتیاط کرد؟ آیا اگر موسیقی را در جامعه تعطیل کنیم اولین نفری که لب به انتقاد می گشاید جناب آقای محلاتی نیست؟

و یا در باب عزاداری محرم برخی از داعیه داران مرجعیت مانند آقای صانعی قمه زدن را مستحب و جایز و برخی دیگر آن را حرام و وهن اسلام می دانند، حال در جامعه آنچه باید اجرا شود کدام است؟

ایشان  آسیب دوم را  با عنوان «از انتخاب به انتصاب» مطرح می‌کند و می‌نویسد: «فقه شیعه پیوسته بر آزادی شیعیان در انتخاب مرجع تقلید و مقلَّد تأکید می‌کرده است. یعنی نظر مردم به رسمیت شناخته می‌شد و به آنها اجازه داده می‌شد، خودشان انتخاب کنند که از چه فقیهی تقلید کنند. کسی نمی‌توانست برای مردم تعیین تکلیف کند. ولی آیا چنین امری باز هم استمرار پیدا می‌کند؟

... کسی نمی‌تواند رأیی را بر ما تحمیل کند و این جزء بدیهیات فقه ما است. ولی وقتی حکومت در اختیار برخی از فقها قرار می‌گیرد، زمینه برای حصر برخی دیگر فراهم می‌شود و این دخالت صورت می‌گیرد که مردم از چه کسی می‌توانند تقلید کنند و از چه کسی نه! » ایشان برای اثبات چنین ادعایی دلیل و مدرکی اراده نمی‌کند و شاهدی نمی‌آورد که آیا پس از انقلاب چنین اتفاقی افتاده است یا نه یا بحث ایشان هشداری است به آینده؟ ایشان در ادامه همین بحث مثالی را بیان می‌کند که به نظر خلاف واقع است و یا حداقل به فقه سیاسی مربوط نمی‌شود و شاید عملکردی غلط از سوی برخی افراد و مقلدان باشد. ایشان با نقل قول از برخی روحانیون حج مدعی می‌شود در سفرهای حج برخی افراد در معرفی مرجع خود تقیه می‌کنند! به نظر چنین شاهدی نمی‌تواند پشتوانه یک بحث علمی و دقیق باشد چرا که اگر بر فرض چنین ادعایی صحیح باشد مشخص نیست علت تقیه برخی افراد از عدم ذکر مرجع خود چه چیزی است. ایشان سپس می پرسد: «اگر آن فقیه با حکومت رابطه خوبی داشته باشد، در آنجا بعثه و دفتر دارد و می‌توان مراجعه کرد و سؤال‌ها را پرسید. اما اگر حکومت مرجعیت او را به رسمیت نشناسد، ایا می‌تواند دفتر پاسخگویی به مسائل شرعی داشته باشد؟!» اولین مغالطه اینجاست که نظام در رسمیت شناختن مراجع دخالتی ندارد البته شاید باشند عده‌ای که نظام اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسند اما به هر حال آیا هر کسی که مقلدی دارد باید در حج بعثه داشته باشد؟ امروزه مراجعی مانند آیات عظام وحید، سیستانی، مکارم، سبحانی، محقق کابلی و ... و برخی روحانیون مانند صانعی و شیرازی و مدرسی و ... در مکه بعثه دارند و برخی مراجع و روحانیون به دلیل کارشکنی عربستان از آن محروم هستند و به هر حال این بحث ربطی به موضوع ندارد.


» نظر

درنگی در توصیه امام خامنه ای به جریانهای سیاسی

سایت بصیرت، گروه فرهنگی/ یکی از توصیه‌هایی که امام خامنه ای در دیدار با مسئولان کشور بیان فرمودند توصیه‌ای بود که ایشان به جریانهای سیاسی و مطبوعات داشتند و تاکید نمودند:

«مراقب باشید؛ فضای جنجالی در کشور به نفع کشور نیست. بعضی‌ها روی اعصاب مردم این‌قدر راه نروند - که آدم مشاهده میکند - امنیّت فکری و ذهنی برای مردم مهم است؛ فضای دعوا و فضای اختلاف را افزایش ندهند، تشدید نکنند. حرفهای دشمنان را هم مرتّب تکرار نکنند. بنده هرروز مبالغ زیادی روزنامه نگاه می‌کنم - مثل خیلی از چیزهای دیگری که زیاد میخوانم - گاهی یک حرفهایی، یک تیترهایی در روزنامه‌ها [می‌آید] که باب فلان روزنامه‌ آمریکایی است؛ اتّفاقاً گاهی هم در همان روزنامه‌های آمریکایی و غیر آمریکایی هم هست که آنها هم گاهی برای ما می‌آید مراقب باشید؛ این‌جور درست نیست». (16 تیر 1393)

در این توصیه ایشان دو مطلب نهفته است که در سالهای قبل هم از جانب ایشان به جریانات سیاسی و مطبوعات توصیه و حتی هشدار داده بودند:

اول: امنیت و آرامش روانی

پس از اتفاقات ناپسندی که در بهمن سال 91 در پی استیضاح وزیر کار بین مجلس و دولت وقت پیش آمد ایشان ضمن گلایه از روسای قوای مقننه و مجلس و ابراز ناراحتی از این اقدام فرمودند:

«یکی از حقوق اساسی مهم مردم این است که در آرامش روانی و در امنیت روانی زندگی کنند؛ در کشور امنیت اخلاقی برقرار باشد». (28 بهمن 1391)

ایشان در دیدار اخیر خود با مسئولین بار دیگر این مطلب را تکرار کردند که عده‌ای روی اعصاب مردم راه نروند. متاسفانه برخی جریانات سیاسی و روزنامه‌ها نان خود را از حاشیه‌سازی و پرداختن به حواشی می‌خورند و با بیان مطالب غیر مهم و پرداختن به امور فرعی به فکر مطرح کردن خود هستند!

اختلافات بچه‌گانه بین نیروهای سیاسی که هیچ ربطی به مردم ندارد و گاه مطبوعات و سایتها به آن دامن می‌زنند، سیاه‌نمایی‌های خلاف واقع و تهمت زدنها و شایعه پراکنی‌ها سبب می‌شود افکار مردم و جوانان که باید به سمت اعتلای کشور سوق داده شده و دچار اضطراب و تشویش بشود و یقینا در این چنین فضایی نه رشد اقتصادی صورت میگیرد نه رشد علمی و فرهنگی و نه در نهایت پیشرفت کشور.

دوم: مطبوعات، پایگاه دشمن!

یکی از سخنان مشهور امام خامنه‌ای فرمایشات مهم ایشان در مصلای تهران در بین جوانان بود که هنوز در اذهان باقی مانده است. ایشان در این سخنان خود جمله مشهور برخی مطبوعات پایگاه دشمن شده‌اند را بیان فرمودند و اعلام کردند: «متأسّفانه امروز مى‏بینم همان دشمنى که به‏وسیله‏ى تبلیغات خود، همّتش این بود که افکار عمومى یک کشور را به سمتى متوجّه کند، به‏جاى رادیوها آمده در داخل کشور ما پایگاه زده است! بعضى از این مطبوعاتى که امروز هستند، پایگاههاى دشمنند؛ همان کارى را مى‏کنند که رادیو و تلویزیون‏هاى بى. بى. سى و امریکا و رژیم صهیونیستى مى‏خواهند بکنند!

من نه با آزادى مطبوعات مخالفم، نه با تنوّع مطبوعات. اگر به‏جاى بیست عنوان روزنامه، دویست عنوان روزنامه در این کشور در بیاید، بنده خوشحال‏تر هم خواهم بود و از اینکه روزنامه‏هاى کشور زیاد شوند، هیچ احساس بدى ندارم. اگر مطبوعات، آن‏طورى که در قانون اساسى هست، مایه‏ى روشنگرى باشند؛ مصالح کشور را رعایت کنند، به نفع مردم قلم بزنند، به نفع دین قلم بزنند، هرچه بیشتر باشند، بهتر است. اما امروز مطبوعاتى پیدا مى‏شوند که همه‏ همّتشان، تشویش افکار عمومى و ایجاد اختلاف و بدبینى در مردم و خوانندگانشان نسبت نظام است! ده عنوان، پانزده عنوان روزنامه، گویا از یک مرکز هدایت مى‏شوند؛ با تیترهاى شبیه به هم در قضایاى مختلف. قضایاى کوچک را بزرگ مى‏کنند و تیترهایى مى‏زنند که هرکس این تیترها را مى‏بیند، خیال مى‏کند که همه چیز در کشور از دست رفته است! این‏ها امید را در جوانان مى‏میرانند؛ روح اعتماد به مسئولان را در آحاد مردم کشور تضعیف مى‏کنند و نهادهاى اصلى کشور را مورد اهانت و توهین قرار مى‏دهند! من نمى‏دانم مدل این‏ها کجاست و کیست!؟ مطبوعات غربى هم این‏طور نیستند! این یک نوع شارلاتانیزم مطبوعاتى است که امروز بعضى از مطبوعات در پیش گرفته‏اند!» (اول اردیبهشت 1379)

ایشان در سخنان اخیر خود بار دیگر این هشدار را با زبان توصیه بیان کردند. آن زمان وزیر ارشاد وقت دولت آقای مهاجرانی این هشدار را جدی نگرفت و حتی آن را انکار کرد. امروز جا دارد اولا مطبوعات خودشان به این توصیه توجه کنند و ثانیا مسئولین ذی ربط نیز به وظایف خود در قبال این هشدار عمل کنند و از تاریخ و اسلاف خود عبرت بگیرند.

متاسفانه با روی کار آمدن دولت جدید برخی مطبوعات پنداشتند بار دیگر فضای «شارلاتانیزم مطبوعاتی» مهیا شده است و با توهین به ارزشها و مقدسات سعی کردند تاریخ اصلاحات امریکایی را بار دیگر زنده کنند اما یقینا تجربه سالهای قبل اجازه چنین اقداماتی را نخواهد داد چرا که دست «عبدالله بن ابی» ها برای مردم رو شده است و نمی‌توانند با عنوانهای جذاب آزادی بیان و آزادی قلم، «اطلاعات ناسالم» به خورد مردم بدهند.


» نظر

دل قرص در دفاع از مردمسالاری

29 خرداد سال 88 و خطبه مثال زدنی امام خامنه‌ای پس از انتخابات یکی از روزهای به یادماندنی تاریخ انقلاب خواهند ماند. از آن جهت که ایشان در این خطبه سنگ بنایی محکم برای آینده انقلاب و کشور بنا نهادند که تا سالیان سال کسی در این مملکت نتواند با قلدری و تغلب در برابر آرای ملت قد علم کند و فتنه گری نماید.

خطبه اول با این آیه شروع شد و تفسیر این آیه بود: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه علیما حکیما»

این امر نشان از «دل قرص» رهبری در برابر اضطرابها و التهابهای جامعه داشت.

همین سکینه الهی و دل قرص رهبری سبب شد ایشان با صلابت بیان کند: «بنده زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت.»

جمله تاریخی امام خمینی «من دولت تعیین می‌کنم» را اگر اولین اقدام برای برقراری مردمسالاری دینی در ایران بدانیم جمله مذکور امام خامنه‌ای بنای مردمسالاری دینی را در کشور برای همیشه محکم و ثابت کرد.

ایشان در همین خطبه فرمودند: «این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست می‌کنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونی، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتوری است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبه‌ غلطی است.» در روزهایی که خواص بی‌بصیرت، اسیر التهابات شده بودند و به جای آنکه دلشان قرص باشد، تردید و اضطراب در دلشان موج می‌زد، امت و امام، به فتنه‌گران باج ندادند و پای جمهوریت نظام ایستادند.

رهبری معظم آن روز به خوبی و با آینده‌نگری ژرف خود، تبیین نمود که: «امروز اگر چهارچوبهای قانونی شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتی دیگر مصونیت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتی بعضی برنده‌اند، بعضی برنده نیستند؛ هیچ انتخاباتی دیگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد»

رهبری آن روز محکم در برابر «عناصر داخل نظام» و «دوستان سابق» خود ایستاد تا غریبه ها و دشمنان حساب کار خود را بکنند که در کشوری که ولایت فقیه و عالم عادل حکمفرماست نمی‌توان با قهر و غلبه در برابر دولت مشروع مردمی ایستاد.

همین سیر در انتخابات سال 92 هم ادامه داشت و ایشان قانونگرایی و قانونمندی را ترجیع‌بند سخنان خود در ایام انتخابات قرار داده بود. امروز اگر دولتی بر سر کار است که تنها با 250 هزار رای، توانسته انتخابات را ببرد و همه به قانون تمکین می‌کنند ثمره همان خطبه‌ای است که رهبری با دل قرص ایراد کرد و در آن با امام زمان عهد بست تا پای جان و آبرو از این نظام و ملت دفاع کند.

اگر امروز عده‌ای به راحتی از اعتدال سخن می‌گویند، مدیون خطبه 29 خردادند که رهبری تمام قد علیه افراط و بی‌قانونی ایستاد و هیچ گونه گوتاه نیامد. آن روز اگر ایشان اختلاف 11 میلیونی را نادیده می‌پنداشت و تحت تاثیر فشارها و تحمیلها قرار می‌گرفت امروز 250 هزار رای را راحت می‌شد زیر سوال برد و برای دولت دردسر درست کرد! اگر امروز در میان خیل مشکلاتی که دولت دارد کسی از نامشروعیت و عدم مقبولیت دولت سخن نمی‌گوید و مردم با اطمینان و اعتماد کامل به نظام پای صندوق رای می‌آیند ثمره همان خطبه 29 خرداد است که آینده انقلاب را بیمه کرد.


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=