آیا جامعه ایران در حال حرکت به سمت سکولاریسم است و آیا ایرانیان عرفیتر میشوند و روش دینورزی آنان تغییراتی اساسی رخ داده است؟
این پرسشی است که ماهنامه «مهرنامه» (شماره 20، صص242-247)، به تبیین و تحلیل آن پرداخته است و در چهار نوشتار جداگانه و به قلم و سخن چهار فرد در صدد پاسخ به آن بر آمده است. برآیند پاسخهای نوشتارهای این ماهنامه به این پرسش، «مثبت» است و اینکه اجمالا جامعه ایرانی روز به روز سکولارتر و پلورالیستتر میشود. نویسندگان مهرنامه برای این ادعای خود علائم و شواهدی را ارائه میکنند تا نشان دهند:
اولا روشهای دینداری در بین ایرانیان در حال تغییر است و مناسک و شعائر دینی به خصوص میان نسل جوان کمرنگ شده است.
ثانیا بر فرض اگر مورد اول نادیده گرفته شود، فرائض دینی که رنگ و بوی سیاسی دارند با کمترین استقبال اجتماعی رو به رو هستند، گر چه دین ممکن است در عرصه عمومی، حضور پرقدرت و تعیین کنندهای داشته باشد.
ثالثا در روش دینداری ایرانیان به سمت تکثرگرایی پیش میروند.
در نوشتار ابتدایی از این مقالات چهارگانه، آقای مفصور فراستخواه با توجه به نظریه اینگلهارت (Ronald Inglehart) آورده است: «عرفی شدن فرایند جهانگیر در حال رشد و زیر پوست اکثر جوامع است… جامعه ما نیز از این روند عالمگیر مستثنا نیست». (صفحه 242) در باب سکولار شدن جوامع بشری آنچه نویسنده محترم مهرنامه بدان اشاره کرده است یکی از نظریات دانشمندان جامعهشناسی دین است در حالی که امروزه برخی دیگر از جامعهشناسان نظری کاملا متفاوت با این نظریه داشته و در مورد «افول سکولاریسم» در جهان سخن میگویند. پیتر برگر (Peter Berger) از نامدارترین افراد این عده از جامعهشناسان دین است. «پیتر برگر جامعهشناسی است که یک دهه از مدافعان سرسخت نظریه عرفی شدن بوده و آثار زیادی را از خود بر جای گذاشته است. رویکرد برگر به تحولات جهانی در زمینه دین و عرفیشدن، عمدتاً تحت تأثیر فضای حاکم بر جوامع علمی اروپایی و آمریکایی شکل گرفته است.
توجیه خیزشهای دینی در دوران عرفیگرایی
تجربههای بعدی وی از سایر نقاط جهان، موجب تغییر نظریه وی شد. از جمله عواملی که در تحول نظر پیتر برگر مؤثر بوده، میتوان به سرزنده بودن دین و جریانهایی در جهان غیرغربی، ناتوانی نظریههای عرفی ازپاسخگویی به پرسشهای بنیادین بشر دربارة هستی، صداقت در پذیرش واقعیتهای موجود، ترکیب معرفتی وتأملات نظری برگر اشاره کرد». (فصلنامه علمی-تخصصی معرفت فرهنگی اجتماعی، سال اول، ش1، زمستان 1388، صص 145 ـ 178) در جامعهشناسی باید با واقعیتها روبرو شد و بر اساس آنچه که هست حکم داد. «از این رو پیتر برگر در توجیه خیزش دینی در عرصه جهانی و تحلیل خاستگاه آن، دو احتمال را مطرح مینماید:
1. مدرنیته سعی دارد در قطعیاتی که مردم در طول تاریخ با آن زیسته و خو گرفتهاند شبهه و شک ایجاد نماید. شک و شبهه در مورد قطعیات وضعیتی ناراحت کننده ایجاد میکند که بسیاری آن را غیر قابل تحمل میدانند و لذا حرکتهای دینی که ادعای ارایه قطعیات به مردم را دارند مقبولیت عام مییابند.
2. جایگاه اجتماعی دیدگاههای صرفاً سکولار در میان نخبگان فرهنگی. بخش عمدهای از مردم که با این فرهنگ بیگانه بوده ولی نفوذ آن را احساس میکنند این دیدگاهها را مردود میشمارند. بنابراین حرکتهای دینی که رنگ و بوی ضد سکولار دارند در میان مردم مقبولیت مییابند هرچند افراد طرفدار این حرکتهای دینی برخی اوقات از خاستگاهی کاملاً غیر دینی برخوردارند». (مجله راهبرد یاس، بهار 1385، ش5، بررسی انتقادی و تاریخی فرآیند و تز سکولاریزاسیون، حمیدیه، بهزاد)
آنچه برگر بدان تاکید دارد در برخی نخبگان ما به شدت ریشه دارد و به نظر نویسندگان این نوشتارهای مهرنامه از جمله افرادی هستند که با همین نگاه جامعه ایران را مورد بررسی قرار داده و سکولار شدن آن را نتیجهگیری کردهاند!
آقای فراستخواه در اثبات ادعای خویش دو دلیل بیان میدارد: اول اینکه «گروههای در خور توجهی از مردم برای بسیاری از مسایل خودشان به منابع و مراجعی غیر از دین رجوع میکنند. امروزه دیندارترین قشرهای جامعه برای پاسخ خیلی چیزها به عقل مستقل بشری و به علم مراجعه میکنند». وی برای این دلیل خود این مثالها را میزند: از جمله رجوع مردم به روانشناس، جامعهشناس و اقتصاددان. وی میافزاید: «حتی زیارت هم که میروند خالی از اهداف تفریحی و دنیوی نیست مثلا در مشهد اگر به حرم میروند چندین برابر آن را با مکانهای خرید، رستوران، و انواع سرگرمیها و گردشها محشورند». دوم دلیل ایشان برداشتهای مختلف از دین در زمانهای گوناگون و نسلهای متفاوت است».
برداشت حداقلی از دین مبنای تحلیلهای روشنفکران
پیش فرض سکولار نویسنده و عدم آشنایی کافی وی با اسلام سبب شده وی اسلام و مسلمانی را منحصر در عبادت و مسجد نماید و به آن نگاهی همچون مسیحیت داشته باشد که دین را مخصوص سعادت اخروی میدانند و برای آن در دنیا کارکردی قایل نیستند. شهید مطهری که همچون سایر علمای اسلام قایل به دین حداکثری است در این رابط بیان میدارد: «همهجانبگى از جمله امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر است، و به تعبیر درستتر از جمله ویژگیهاى صورت کامل و جامع دین خدا نسبت به صورتهاى ابتدایى، جامعیت و همهجانبگى است. منابع چهارگانه اسلامى کافى است که علماى امت نظر اسلام را درباره هر موضوعى کشف نمایند. علماى اسلام هیچ موضوعى را به عنوان اینکه بلاتکلیف است تلقى نمىکنند». (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ج2، ص242)
اما آقای فراستخواه به نظر به دین حداقلی اعتقاد دارد که محدود به برخی مناسک و عبادات است، نمونههایی که وی برای اثبات ادعای خود آورده است گواه این مطلب میباشد. مثلا ایشان رجوع به کارشناسان و تمسک به علم و عقل را امری غیر دینی بر میشمرد! این در حالی است که مردم برای تبیین و توضیح موضوعات احکام به سراغ متخصصان فن میروند نه آنکه از آنها حکم دینی طلب کنند. در واقع مردم برای تطبیق مصادیق با احکام به متخصص رجوع میکنند و این امر کاری عقلانی و عقلایی است که شرع مقدس آن را تایید و به آن سفارش کرده است. چه بسا علمای دین نیزگاه برای تشخیص موضوع و صدور حکم به متخصصان و حتی عرف رجوع میکنند و این یک امر دینی و شرعی است. به عنوان نمونه حکم اسلام، حرمت خوردن ماهی بدون فلس است اما اینکه مصداق این حکم کدام است باید به مختصص مربوطه مراجعه گردد و تا مشخص گردد کدام ماهی بر این حکم صدق میکند. چنانچه حضرت در رساله خود در باب اطعمه و اشربه این گونه فتوا میدهند: «شرط است در حلال بودن ماهى آنکه داراى فلس باشد در اصل خلقت، اگر چه ریخته شده باشد به واسطه عوارض، چنانچه از اهل اطلاع نقل مىشود که بعضى از اقسام ماهى خود را به سنگ و غیر آن مىزند و فلسش مىریزد؛ اگر صحیح باشد آن نیز حلال است. و در ماهى فلسدار فرقى نیست بین اقسامش، چنانچه در ماهى بىفلس نیز فرقى نیست و هر فلسدارى حلال و بىفلس حرام است». استفاده از عبارت «از اهل اطلاع نقل میشود» در همین راستاست.
در برخی موارد نیز اساسا شارع حکم را مبتنی بر عرف کرده است چنانچه در مبحث ربا اینکه کدام مال را عددی میفروشند یا وزنی باید به عرف رجوع نمود. حال اگر این بحث را در اقتصاد، روانشناسی، سیاست و… تسری دهیم به این معناست که از بحث دینی خارج شدهایم؟ توجه دادن به عنصر مکان و زمان در فقه شیعه بر این اساس است.
نمونه دیگر در باب زیارت است که نویسنده باز هم با کلیگویی، ادعایی را مطرح میکند که مدعای او را اثبات نمیکند. مردم اگر پس از زیارت حضرت ثامنالحجج (ع) به بازار میروند نیز با دلایل دینی اقدام به چنین کاری میکنند. مثلا برای خرید سوغاتی برای نزدیکان خود که امری مستحب و مورد سفارش شده در شرع است به بازار میروند. یا اینکه چه بسا افرادی که برای تبرک، خریدهایی را از دیار حضرت امام رضا (ع) انجام میدهند. پدر و مادرانی که وسایل نوزاد خود را از باب تبرک از بازار مشهد میخرند و یا عروس و دامادی که برای تیمن زندگی خود، اولین وسایلشان از جوار حرم تهیه می-کنند و حتی برخی آنها را به حرم برده و با ضریح مقدس متبرک میکنند. حضور مردم در رستورانها نیز پس از زیارت امری طبیعی است و روشن مسافران نمیتوانند در مسافرت روزه بگیرند!! همه این اقدامات با نگاه دینی صورت میگیرد، البته اگر قایل به دین حداقلی و فروکاهشی نباشیم و عرصه دین را در اعمال خاصی محدود نکنیم. علاوه بر این بررسی زیارتگاههایی مانند آقاعلی عباس در دل کویر و شور و اشتیاق مردم در آباد نمودن و زیارت، در حالیکه اطراف آن نه بازار قابل توجهی وجود دارد و نه مراکز جذاب و تفریحی خاصی، نشان از این دارد نمیتواند این ادعا درست باشد که مردم برای تفریح به زیارت میروند!
مفهوم عرفیگرایی تعریف استانداردی ندارد
برایان ویلسون که خود معتقد به عرفی شدن جهان است سخنی دارد مبنی بر اینکه نمیتوان به طور مطلق از عرفی شدن دفاع کرد بلکه باید پیش از آن تصوری درست از دین داشت لذا او میگوید: «تعریف سکولاریزاسیون کاملا به تعریف دین وابسته است و فی المثل اگر دین در چارچوب تعابیر کارکردی تعبیر شود و دین مجموعهای از باورها، ایدهها و فعالیتهایی دانسته شود که کارکردهای اجتماعی دارد، بر این اساس دشوار است که از سکولاریزاسیون و عرفی شدن جامعه دینی سخن گفت. این مسئله باعث شده تا برخی متفکران غربی ادعا کنند که مفهوم عرفی شدن و سکولاریزاسیون فاقد یک تعریف استاندارد است. (برایان ویلسون، دین اینجا و آنجا، مقاله عرفی شدن، ترجمه مجید محمدی، (نشر قطره، چاپ 1، 1377) ص 21ـ22). به همین دلیل است که در جامعه ایران اسلامی نمیتوان با مدلهای اروپایی و روشنفکری دست به مطالعات جامعهشناختی زد چرا که بر مبنای این الگوها دین کارکردی حداقلی و برای آخرت دارد و اساسا در دنیای مدرن اروپایی، بین وحی و عقل، علم و دین و دنیا و آخرت مرزی پر رنگ کشیده شده است و این الگو با مبنایی که دین را در جای جای زندگی حاضر و صاحب نظر میبیند تفاوت اساسی دارد.
ایشان عامل دیگر سکولار شدن جامعه ایران را این گونه شرح میدهد: «وجود دولت فقهی با عملکرد حداکثری و سختکیشی که داشت دلزدگی پدید آورده است و یکی از آثارش واکنشهای سکولاریستی مخصوصا در گروههایی از ایرانیان است»! وی سپس به روند پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و دین سیاسی شده اشاره میکند و آن را با انقلابهای امروز اعراب تشبیه کرده و مینویسد: «دیر یا زود آن بیچارهها نیز هزینههایش را باید بپردازند» و ادامه میدهد: «فضای ایران مملو از تبلیغات رسمی مدهبی و پر از برنامههای شیعیسازی دولتی با بودجههای هنگفت عمومی است در عکسالعمل به آن شاهد مقاومتی خاموش از نوع سکولاریستی هستیم علائم این را در نجواها و گفتمانهای مردمان، رفتارهای فرهنگی آنان نوع لباس پوشیدن، پیامهای کوتاه، پستهای فیسبوک و… میبینیم». تعابیری مانند دلزدگی مردم از دولت فقهی و بیچاره نامیدن مردم عرب به خاطر اسلام خواهی ناشی از پیش فرض سکولاریزه شده نویسنده است. این در حالی است که امروزه مردم ایران به نظام اسلامی دلبستگی بیشتری دارند و این موضوع در انتخاباتها، راهپیماییها، سفرهای استانی مسئولین و به خصوص رییس جمهور و.. مشهود است.
ایشان سعی میکند برای استحکام نظریه خود به ارائه آمار و ارقام نیز بپردازد: «اینجانب دهها تحقیق علمی را شخصا ملاحظه کردهام… سال گذشته نزدیک به 60 تحقیق فراتحلیلی انجام دادم… طی سالهای گذشته چندین پایاننامه را در این موضوع راهنمایی کردم… هر چه سن جوانان دانشجو افزایش مییابد دینداری آنها ضعیفتر میشود و آنها تمایل کمتری به مناسک و شعائر دینی دارند و حضورشان در نهادهای دینی کمتر است. بنا به تحقیقی حدود نیمی از جوانان تهرانی عقیده دارند که قلب پاک یا نیکوکاری یا تجربه معنویت میتواند جایگزین اعمال دینی از جمله اعمال واجب (همچون نماز و روزه) بشود».
سکولاریسم پدیدهای است زادهی زمان و مکانی خاص
در این باره باید گفت «سکولاریزم پدیدهای است ماهیتا غربی که در تاریخ مغرب زمین و در مورد برخی از شاخهها و مذاهب دین مسیح رخ داده است و پدیدهای را که یک بار در مورد مسیحیت کلیسایی غرب رخ داده است، منطقا نمیتوان به همه ادیان و همه موارد تسری و تعمیم داد -اینجا نیز استقراء ناقص حجیت ندارد و «مشکله تعمیم» همچنان پابرجاست». (همتی، همایون، ناکامی در تبیین معنا و مبنای سکولاریزم فصلنامه کتاب نقد، ش1)
تحقیقات بینام و نشان و محدود به یک شهر چگونه میتواند برآیندی از جامعه ایران را به نمایش بگذارند؟ برای رد این آمار تنها کافی است چند صفحه همان شماره مهرنامه را تورق کرده و نوشتاری دیگر را مطالعه کرد که اساسا کلامی ناقض این نویسنده بیان میکند: «دین در عرصه عمومی در جامعه ایران همانند بسیاری از جوامع به خصوص جوامع خاورمیانه حضور پرقدرت و پرنفوذی داشته است از این قدرت و نفوذ بر خلاف تصور نظریههای کلاسیک سکولار شدن (عرفی شدن) در سده و دهههای اخیر کم نشده است. در همه جنبشهای اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران از دورترین تا نزدیکترین آنها نهاد دین، نمادها، شخصیتها و متفکران و گفتمان دینی حضور موثری داشتهاند. فکر میکنم در خصوص صدق این گزاره نوعی اجماع وجود دارد و نیازی به ارائه شواهد نباشد». (گودرزی، محسن، سبک زندگی و مناسک دینی، ص 246) همین مطلب برای تشکیک در این آمار و ارقام مدعای آقای فراستخواه کافی است. اما با این حال شواهدی هم بر خلاف آن وجود دارد.
به نظر میرسد تحقیقات و پژوهشهای آقای فراستخواه جامع و دقیق نیست و در آن از موارد مهم و قابل توجهی غفلت شده است. حضور فعال جوانان در مراسم اعتکاف در مساجد دانشگاهها و سایر مساجد که سال به سال به تعداد آنها افزوده میشود، حضور خالصانه حجم وسیعی از دانشجویان در اردوهای جهادی در مناطق محروم با رنگ و لعاب دینی، حضور میلیونی جوانان و مخصوصا دانشجویان در اردوی راهیان نور و بازدید از مناطق جنگی از جمله مواردی است که در این گونه پایان نامهها با غفلت یا تغافل مواجه شدهاند! دیدار از مناطق جنگی جنوب که هم پایبندی به نظام سیاسی و هم دینی و ملی را با هم دارد و در کنار آن هیچ گونه جذبه تفریحی و گردشی وجود ندارد نشان از پای بندی جوانان این مرز و بوم به اسلام و انقلاب نیست؟
حضور میلیونی مردم در انتخاباتها که در ایران توامان تکلیف و حق است و نیز راهپیماییهای سیاسی رسمی و حتی تجمعاتی از قبیل 23 تیر 78 و نه دی 88 به نظر در هیچ کدام از تحقیقات این گونه جامعهشناسان نمودی ندارند!
عرفیگرایی حدیث نفس روشنفکران است نه توصیفی واقعنما از جامعه
گویا باید با گریلی (Greeley) همراه شد که پس از بررسیهای لازم به این نتیجه میرسد که عرفی شدن، تصور بزرگنمایی شده از پدیدهای است که عمدتاً در میان نخبگان دینی، یعنی روحانیون و متالهین رخ میدهد و به ناروا به مردمی تعمیم داده میشود که آخرتگرایی و احساس مقدس در آنها همچنان قوی و پایدار است و به سادگی قابل محو نیست. اندریو گریلی تأکید میکند که دینداری همچنان مقاومت کرده و در حال رشد است. او معتقد است که بر حسب تحقیقات انجام شده کاهش در یکی از ابعاد دینداری، بعضاً با افزایش در بعد دیگری همراه است. از این رو، نمیتوان زوال یا کاهش را در کل دینداری استنباط کرد. وی معتقد است عرفی شدن، تصور بزرگنمایی شده از پدیدهای است که عمدتاً در میان نخبگان دینی، یعنی روحانیون و متالهین رخ میدهد و به ناروا به مردمی تعمیم داده میشود که آخرت گرایی و احساس مقدس در آنها همچنان قوی و پایدار است و به سادگی محو نمیشود. (شجاعیزند، علیرضا، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، انتشارات باز، 1381، ص 146-147)
پیتر برگر نیز همین تقریبا همین عقیده را دارد عرفی شدن نظریهای است که از دل جلسات روشنفکری در میآید و اصلا ناظر به واقعیتهای همه دنیا نیست و در جهان اسلام و شرق عالم روز به روز بر نشاط دین افزوده میشود. (یوسفزاده، حسن، فصلنامه علمی-تخصصی معرفت فرهنگی اجتماعی زمستان 1388 – ش1 نگاهی به تحول آرای پیتر برگر درباره سکولاریسم) و چه بسا این امر به غرب نیز سرایت کند و البته شاید تا کنون نفوذ کرده باشد!
خیزش دینخواهی در جوامع قابل انکار نیست
البته در نوشتار دیگر مهرنامه، آقای گودرزی به این مورد توجه داشته است. از این رو نسبتا با این نظریه همراهی کرده اما نوشته است: «یافتهها نشان میدهند پایبندی به واجبات و اعتقدات دینی تغییر چندانی نکرده است بیشترین تغییر در باورهایی با دلالتهای صریح اجتماعی و سیاسی رخ داده است… این یافتهها نشان میدهند پایبندی به واجبات دینی مثل نماز و روزه و اعتقادات دینی باور به خدا و معاد و رفتارهای دینی مثل زیارت اماکن مذهبی رایج و عمومی است این بدان معناست که در طول زمان تغییر چندانی در این حوزه روی نداده است..» (صفحه 246) البته پیشتر بیان شد این مطلب گرچه سخن نویسنده اول را رد میکند اما خود نیز ناتمام است و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز همچنان برای مردم حایز اهمیت است که در سطور بالا به آن اشاره شد. نویسنده برای اثبات ادعای خود به کاهش جمعیت نماز جمعه اشاره میکند اما دراین باره باید گفت برای حکم دادن درباره یک موضوع و آوردن مصداق بایستی همه جوانب و حواشی آن را مورد مطالعه قرار داد و با یک مصداق نمیتوان حکم کلی داد. امروز تعداد مصلاهای نمازجمعه در کشور افزایش قابل توجهی یافته است و قریب 700 نماز جمعه در کشور برگزار میشود (ن. ک. خبرگزاری فارس مصاحبه آیتالله تقوی رییس ستاد نماز جمعه 19/01/91، شماره خبر 13910119000899) اگر روزی در استان تهران تنها دانشگاه تهران محل برگزاری نماز جمعه بود امروزه شهرری، ورامین، شمیران، شهر قدس، ساوجبلاغ و… از شهرستانهای تهران دارای مصلای نماز جمعه هستند. افزون بر این اگر برخی آسیبها در برگزاری نماز جمعه وجود دارد و به دلیل کج سلیقگی برخی مسئولین این تجمع هفتگی آنچنان که مورد توقع است برگزار نمیشود نباید آن را به دینداری مردم نسبت داد.
طبق فرمایش مقام معظم رهبری «نسل جوان امروز ما که نسل سوم انقلاب است، از جوانان نسل اول اگر ایمانشان قوىتر نباشد، پرشورتر نباشد، بصیرتشان روشنتر نباشد، یقیناً عقبتر نیستند. آن روز بسیارى از افراد وارد میدانها میشدند، نمیتوانستند بمانند. جوانِ امروز با این همه وسوسهها، با این همه ابزارهاى انتشار مادیگرى و شهوت و خودپرستى، وقتى که به پاى انجام وظیفه میرسد، اینجور جانفشانى میکند؛ این جور وارد میدان میشود. این خیلى خیلى باارزش است». (دیدار جهادگران بسیج سازندگى 31/06/89)
اسلام القاعده و اسلام حزب عدالت و توسعه
در همین راستا در نوشتار با عنوان «رقابت قرائتهای تکثرگرا و تک صدایی» دیگری آقای سید حسین سراج به دو قرائت دینی اشاره میکند یکی القاعده که بنیادگرا و انحصارگراست و دیگری حزب عدالت و توسعه ترکیه و حزب نهضت تونس که قرائت تکثر گرا یا مردمسالار از دین دارد. به عقیده ایشان «دین بنیادگرا با اقتضائات ساختی دنیای جدید تعارض دارد و بعید است در آینده اقبالی داشته باشد برعکس دینداری تکثرگرا هم میتواند پاسخگوی این نیازها باشد و هم با زمینههای تاریخی و فرهنگی جامعه ما، یعنی پر قدرت و پرنفوذ بودن سنت دینی همخوان باشد»! (صفحه 247) وی بنیادگرایی را یک روش تک صدایی میداند که با «توسل به خشونت و اجبار و قربانی کردن سرمایههای اخلاقی و معنوی جامعه به پای قدرت سیاسی» تداوم مییابد و لذا باید از این نوع دین داری روی گردانده و به تکثر گرایی روی آورد که «از یک بستر طبیعی و برآمده از سنت دینی به عنوان یک نیروی اخلاقی و معنوی تاثیرگذار صورتی لطیف و پر رحم و شفقت از گفتمان دینی را در فضای عمومی زنده نگهدارد و همواره منتقد بیعدالتی فساد و تباهی و یاور ستمدیدگان و فرودستان» (همان) است.
مغالطه آشکار این سخن تقسیمبندی یک موضوع به «یا این- یا آن» است. بر اساس این تقسیمبندی و ثنایی بیمبنا و انحصار آن برای دو گونه نگاه به دین و طرد و کنار گذاشتن یکی، خود به خود دومی نتیجه گرفته میشود. این در حالی است که میتوان به این تقسیم بندی مورد سومی را اضافه کرد که نه شامل این و نه شامل آن باشد و هر دوی آنها را نیز نفی کند. و آن قرائت شیعی- ایرانی از اسلام است که پس از انقلاب اسلامی در بیان حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنهای تبیین و تشریح میگردد. قرائتی که هم در آن مهربانی و لطافت و وحدت با سایرین وجود دارد و هم بر حق و عدالت اسلامی تکیه دارد و تنها اسلام را منجی بشریت میداند. سیاست جمهوری اسلامی با اهل تسنن و مستضعفین عالم و وحدت با آنها نمونه روشنی از تعامل همراه مهرورزی با جهان علیرغم پافشاری بر اصول اسلامی است. سیاستی که امروز علیرغم تبلیغات سوء دشمنان ایران در اسلامستیزی و ایرانهراسی، اثرات شگرفی بر سایر ملتها گذاشته است و بر اعماق قلوب آنان نفوذ کرده است.
البته آنچه تا کنون ذکر شد به این معنا نیست که همه چیز در ایران رو به راه و مناسب است و هیچ گونه تغییری در دین داری نسل تازه وجود ندارد. بلکه غلبه دادن این امر، با تکیه به جامعه آماری ناقص و آن را به تمام جامعه ایران تسری دادن صحیح به نظر نمیرسد. چه بسا آسیبهایی که نحوه گسترش و ترویج فرهنگ دینی و انقلاب را با مشکل مواجه کرده است که از جمله میتوان به حضور برخی از اساتید با اندیشه سکولار در دانشگاهها اشاه کرد که با پیش فرضهای سکولار خود و راهنمایی پایان نامههای دانشجویی آنها را به سکولاریسم و و پلورالیسم و… سوق میدهند. حضور این چنین افراد در دستگاههای فرهنگی و هنری نیز همین اسیب را به نحو عمومیتری موجب میگردد! اموری از این دست و عوامل دیگری مانند کمکاری مسئولین فرهنگی و نهادهای دینی، تبلیغات و هجوم گسترده فرهنگی غرب و… هشداری پیش روی ماست که توجه به فرهنگ و دین نسل آینده این مرز و بوم را بیشتر مورد اهمیت قرار میدهد.
روزنامه رسالت، جنگ نرم تریبون