سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رفتهای بدون آمد!

سرمایه هر رسانه اعتماد مردم است و اگر رسانه‌ای نتواند اطمینان‌بخش باشد و مردم به او اعتماد کنند، عملا فلسفه وجودی خود را از دست داده است. این امر در دنیای امروز که قدرت و وسعت رسانه فزونی یافته است به مراتب بیشتر از پیش احساس و فهم می‌شود.
امروزه هر شهروند با کمک وسایل و امکانات جدید تکنولوژی و رسانه‌ای می‌تواند خود یک رسانه و حاوی اخبار و اطلاعات یا شایعات باشد. بار‌ها اتفاق افتاده است که تصویربرداری یک شهروند از اتفاقی در محل زندگی خود چنان افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده که حاکمیت و جامعه را به واکنش وا داشته است. در چنین فضایی کارکرد رسانه‌های عمومی و ملی مهم‌تر و در عین حال دشوارتر خواهد بود.
پنهان‌کاری و سانسور و ندیدن همه اخبار مردم را از آن رسانه‌زده می‌‎کند. مردم عاشق صداقتند و از دروغگویی و فریبکاری تنفر دارند و اگر حس کنند رسانه‌ای درصدد فریب آنهاست، به شدت در مقابل آن رسانه واکنش نشان می‌دهند و اینجاست که اعتمادشان سلب و از آن رسانه یا شخص رویگردان می‌شوند. هیچ رسانه‌ای برای مدت طولانی نمی‌تواند به مردم دروغ بگوید و هر چه خلاف واقع و شایعات خود را بزک و تزئین کند، بالاخره در یک برهه زمانی دستش برای مردم رو خواهد شد و این نقطه را باید پایان آن رسانه دانست!
11 و 12 اسفند ماه مستند ایستگاه پایانی دروغ از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برای مردم پخش شد و زوایای پنهان و ناصواب یکی از کانال‌ها و سایت‌های ضدانقلاب و ضدایران را با روایتی دقیق و تمیز به مردم بازگو کرد.
پس از پخش این مستند و افشای چهره خبیث و فریبکار گردانندگان این کانال، تقریبا روزی 3 هزار نفر از این کانال بیرون می‌روند! در لحظه پخش این مستند این کانال حدود یک میلیون و 319 هزار عضو داشت که این روند کاهشی همچنان ادامه دارد!
این بدین معناست که مردم روایت مستند ایرانی را باور کرده‌اند و از دست این کانال کذاب عصبانی هستند! یکی از دلایل موفقیت این مستند این بود که برخلاف سایر مستند‌های پخش شده از سیما، شخص مورد نظر در مستند، هنوز زنده است و مردم می‌توانند پاسخ او را به این مستند دریافت کنند. اگر آن شخص از دنیا رفته بود یا در زندان محبوس بود، نه تنها این مستند این تاثیر را نمی‌گذاشت بلکه چنانچه تجربه نشان داده است، موجب مظلوم‌نمایی آن مجرم یا متهم یا خاطی می‌شد!

واکنش‌های منفعلانه و متناقض مدیران این کانال به این مستند روز به روز چهره پلید آنان را برای مردم روشن‌تر کرده و به همین خاطر است که روند ریزشی این کانال هنوز متوقف نشده است. شاید برخی صبر کرده‌اند تا پاسخی روشن از صاحبان کانال دریافت کنند و، چون هر چه زمان می‌گذرد پاسخ مناسبی دریافت نمی‌کنند و برعکس تأییدات مستند را بیشتر حس می‌کنند، این سیر نزولی اعضا ادامه خواهد داشت. این مستند تجربه موفقی برای دستگاه‌های اطلاعاتی و قضایی کشور شده است که اگر با مردم صادقانه و مستدل سخن بگویند، مردم همچنان به صدا‌و‌سیما و نهاد‌های ایرانی اعتماد بیشتری دارند تا ماهواره‌ها و شبکه‌های معاند. نکته مهم دیگر برآمده از این اتفاق آن است که همواره روشنگری و تبیین و آگاه‌سازی درست، از فیلتر کردن و محدودیت‌ها (که در برخی موارد لازم است) اثربخشی بیشتری دارد و به جای آنکه دروغگو را در موضع مظلومیت قرار دهد، او را رسوا و مردم را از اطراف او پراکنده می‌کند.

روزنامه جوان 21 اسفند 1397 / صفحه 5


» نظر

بیمنطقی در بیحجابی توریستها!

حجت‌الاسلام محسن غرویان در واکنش به اینکه برخی اخیرا مطرح می‌کنند قانون حجاب اجباری برای توریست‌هایی که به ایران می‌آیند در مناطق آزاد ملغی شود، گفته است: «همانطور که ما به کشورهای دیگر می‌رویم و طبق قوانین خودمان عمل می‌کنیم، باید به توریست‌ها هم اجازه داده شود در کشور ما طبق قوانین خودشان عمل کنند».«توریست‌ها از نظر شرعی و فقهی جبری در اجرای موازین دینی ما ندارند، آنها می‌توانند خودشان حجاب را اختیار کنند و از نظر مذهبی اجباری برای آنها وجود ندارد. فقه ما با مسیحیان در مواردی همچون معاملات مغایرت‌هایی با یکدیگر دارند اما احکام فقه و حتی ازدواج آنها برای ما محترم است».

غرویان در پاسخ به این سوال که آیا این قانون در خصوص توریست‌های کشورهای مسلمانی مثل ترکیه که حجاب در آنها اجباری نیست، هم قابل اجراست یا خیر، گفت: این مباحث جنجالی است که باید به مجلس برود و باید صاحب‌نظران هم در خصوص آن نظر بدهند، اما به نظر من بهتر است، این مسئله را به اختیار خود توریست‌ها بگذاریم».«صاحب نظران باید در این خصوص به صورت منطقی سخن بگویند تا به مرحله تصمیم و قانون برسد».

در باره این اظهارات چند نکته قابل تامل است:

یک- در سخنان آقای غرویان بین فقه و قانون خلط صورت گرفته است و مرز آنها روشن نیست! جایی می‌گوید ما در کشورهای خارجی قانون خود را عمل می‌کنیم و آنها هم باید اینجا قانون خودشان را عمل کنند، جایی دیگر می‌گوید از لحاظ فقهی اجباری بر حجاب توریست‌ها نیست! و در پایان باز اعلام می‌دارد باید این مطالب قانون شود!

اگر بین این دو تفکیک قائل شویم بدین معناست که هنگامی که ایرانیان به خارج می‌روند در واقع دارند به شریعت خود عمل می‌کنند نه به قانون ایران. شریعت اسلام هم تابع مکان نیست! همچنین از سویی در بسیاری از موارد ممکن است و باید به قوانین آن کشورها عمل شود، مانند ثبت نام در مدارس و قوانین بیمه و راهنمایی رانندگی! یعنی این گزاره که از دو جهت ایراد دارد اول آنکه ما در کشورهای دیگر لزوما قانون کشور خود را عمل نمی‌کنیم بلکه تابع شریعت هستیم در ثانی بر مواردی به قوانین آن کشورها هم عمل میشود!

اگر هم ایشان قائل است بین قانون ایران و فقه نمی‌توان تفکیک نمود باز هم بحث به همان ترتیبی است که بیان شد و در واقع شریعت مورد عمل است.

به هر تقدیر چون مقدمات با اشکال مواجه است این نتیجه که باید به توریست ها هم اجازه دهیم تا به قانون خود عمل کنند نادرست است!

دو- اینکه ایشان می‌فرماید توریست ها اجبار مذهبی برای حجاب ندارند، در مورد اقلیت های مذهبی ایران هم صادق است. طبق قاعده ایشان باید این حرف را در مورد اقلیت های مذهبی کشورمان نیز بزند و اعلام نماید که ایشان نیز اجباری به پوشش ندارند! آیا ایشان حاضر به چنین موضع گیری خواهد بود؟ اگر پاسخ ایشان منفی است باید روشن شود چگونه توریست ها از این کلیت استثنا می شوند؟

ضمن اینکه دلیلی ندارد این بحث را فقط در توریست منحصر کنیم بلکه سفرا و مهمانان و تجار و ورزشکاران خارجی و .. هم می بایست مشمول این حکم ایشان بشوند. آیا نظر ایشان این چنین است؟

ممکن است ایشان بحث را به قواعد ثانوی احکام سوق دهد که در این صورت همین امر را می توان در مورد حجاب توریست ها گفت و آن را طبق احکام ثانوی دانست!

سه- سوال بعدی اینجاست این حکم را چرا و با کدام دلیل عقلی یا نقلی باید منحصر در پوشش نماییم؟ اگر طبق این استدلال چون فقه مسیحیت و سایر ادیان برای ما محترم است پس باید بگذاریم در کشور ما در ملاعام به فقه خود عمل کنند، پس نتیجتا نظر ایشان در مورد شرب خمر، خوردن گوشت خوک، رقص و سایر مواردی که در فقه مسیحیت و سایر ادیان وجود دارد چیست؟

در فقه مسیحیت هیچ حدی برای پوشش زنان وجود ندارد آیا باید اجازه داد توریست ها برهنه شده و به دریا یا اماکن دیگر بروند؟ در فقه مسیحیت نه تنها اجباری به پوشیدن روسری نیست بلکه برای پوشیدن شلوار و پیراهن نیز محدودیتی وجود ندارد! طبق منطق آقای غرویان باید پاسخ به همه این سوالات مثبت باشد..

جدای از مسائل فقهی و شرعی بحث، ایشان که به منطق و علوم عقلی مشهور هستند، شایسته است طبق ضوابط و استدلال های منطقی به سوالات فوق که لوازم سخن ایشان است پاسخ دهند و به یک عبارت کلی و مبهم که به قول خود ایشان سبب جنجال خواهد شد اکتفا ننماید!

بی تردید اگر نگاه سیاسی به این مباحث کنار گذاشته شود، مجرای بحث بهتر و دقیق تر خواهد بود!

روزنامه رسالت 


» نظر

سانسور سید مقاومت در اینستاگرام

امروزه هنگامی که از پیام رسانها سخن گفته می شود، عده ای با تعابیر زیبایی مانند آزادی و عدم برخورد و حذف و گردش آزاد اطلاعات سخن می گویند. پیام رسانهای خارجی مانند دولت های خود همواره دم از آزادی بیان می‌زنند؛ اما در عمل آنچه اتفاق می افتد این است که این پیام رسانها مانند ابزاری در دست دولتمردان خود با  گردش آزاد اطلاعات برخورد می کنند. 
این روزها به کرات شاهد هستیم نرم افزار اینستاگرام که با همین ادعا میلیونها تصویر و کلیپ مستهجن و خشونت آمیز وتفرقه انگیز به صورت ضبط شده و حتی مستقیم در اختیار کاربران می گذارد، با هر گونه صفحه و حتی عکس «سید حسن نصراله» برخورد کرده و آن را حذف می کند! 
کسانی که با این نرم افزار سروکار دارند هر روز مشاهده می کنند تنها به خاطر گذاشتن یک عکس از سید حسن نصراله بدون آنکه نوشته ذیل آن تعابیر ناشایستی داشته باشد، پستشان حذف و با تذکر اینستاگرام مواجه می شوند! 
این در حالی است که خشن ترین افراد مانند رئیس جمهور آمریکا و پادشاه و ولیعهد عربستان در این فضا فعالیت می کنند و گاه حتی یک کشور را تهدید می کنند! 
سید حسن نصراله یک شخصیت تاثیرگذار و محبوب در لبنان و حتی در جهان اسلام است. انتخابات پارلمانی لبنان نمونه کوچکی از محبوبیت این رهبر عربی بود. رسانه های غربی حتی در آنجا که ادعای مستقل و مردمی بودن دارند و به آن تظاهر می کنند، در برابر محبوبیت افرادی مانند نصراله دست به تیغ سانسور می برند و با حذف شبکه و گفتار و حتی عکس او در صدد این بر آمده اند صدای مقاومت به گوش جهانیان رسانده نشود! 
اما آنچه اتفاق می افتد بر خلاف تحرکات رسانه های سانسورچی غربی است و با وجود همه تخریب ها و تحریف ها و سانسورها انتخابات لبنان و عراق نشان داد مردم به خوبی جریانات اصیل را می شناسند و اولین معیار آنها برای گزینش ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی بودن افراد است! 
البته کسانی که آشنا با این فضا هستند می دانند وقتی از حذف و سانسور در این فضا سخن گفته می شود به معنای حذف کامل و صد در صدی نیست و بلکه کلام از اقدام غالبی و حداکثری است که در برخی زمانها افزایش می یابد و به نظر می رسد پیروزی های مکرر حزب الله در این برهه زمانی در حذف و سانسورهای اخیر بی تاثیر نیست.
اکنون با توجه به اقدام خلاف حقوق بشری اینستاگرام، کاربران ایرانی باید در اقدامی در خور توجه و هماهنگ عکس های سید حسن نصراله را به کرات و دفعات  در صفحات خود منتشر کنند تا ضمن نشان دادن پوچ بودن شعارهای غربی ها در مورد آزادی بیان، عظمت و مهابت و محبوبیت سید مقاومت را به رخ رسانه های غربی بکشند.

روزنامه رسالت 


» نظر

ضعف حضور روحانیت در شئونات زندگی مردم

روحانیت در طول تاریخ شیعه همواره امین و محرم اسرار مردم بوده است و در بسیاری از مسایل از ولادت گرفته تا ازدواج و مرگ بین خانواده حضور جدی داشته است. بسیاری از مردم برای حل مشکلات مالی و شخصی و خانوادگی خود تنها به روحانیون مراجعه می‌کردند و امروز نیز همچنین است. چرا که مردم این قشر را محرم و مورد اعتماد می‌دانند.

در واقع مردم از روحانیون توقع دارند در جایی که نمی‌توانند حرفهایشان را به کسی جز به یک روحانی معتمد بزنند، از آن روحانی پاسخ مناسب و راهگشا بشنوند. چه بسا گاه یک خانم یا آقایی مواردی را که حتی به همسرش بازگو نمی‌کند با یک روحانی امین با طیب خاطر در جریان بگذارد و یا درد و دل نماید. چه بسا فرزندی که روی صحبت با والدین را ندارد اما برای حل مشکلات جوانی خود به یک روحانی رجوع کرده و مشکلات اخلاقی و دینی خود را با او در میان بگذارد.

این مهم در نگاه مردم از دیرباز به عنوان یک کارکرد مهم روحانیت تلقی می‌شده است که مشکلات خود را به صاحبان علم دینی عرضه و حتی مطالبه کنند. از این جهت اگر کسی بیان مسایل زناشویی را توسط یک روحانی شرم‌آور می‌داند و آن را جز اموری می داند که نیازی به ورود روحانیون ندارد در واقع نه تنها با روحانیت که با متن مردم متدین نیز فاصله دارد.

اینکه روحانیت باید مطالب متقن و دقیق برای مردم بیان کند امری درست و به حق است اما اینکه به طور احساسی و با تمسک به یک تعمیم غلط، ادعایی بی‌سند مطرح گردد، یقینا کار صوابی نیست. چنانچه روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است در چهل سال اخیر «سخیف‌ترین مطالب خرافی و بی‌پایه‌ترین ادعاها توسط بعضی منبری‌ها و مداحان در محافل مذهبی مطرح می‌شوند و سنگین‌ترین ضربه‌ها را به دین اسلام و مذهب شیعه وارد می‌کنند». این بخشی از واقعیت است که برخی از روحانیون هستند که سخیف سخن می گویند؛ مثلا کربلا را درس مذاکره می‌دانند و یا دولت را مسئول بهشت رفتن مردم نمی‌دانند، توجه به آخرت و دین مردم را بیکاری معرفی می‌کنند، یا پیام غدیر را دوستی امیرالمومنین می‌دانند، یا سلسله امامت را از باب آقازادگی و ژن خوب می‌دانند و یا دست دادن با نامحرم را جایز می داند و یا با ادعای مرجعیت نوشیدن آب برای روزه دار را جایز می‌شمارند و ..، اما باید انصاف داشت که درا ین چهار دهه چندین موسسه پژوهشی و علمی در امور مختلف ساخته شده است و توسط فضلا و طلاب فرهیخته کارهای شگرف و بزرگی در خرافه زدایی از عاشورا و مهدویت و ... انجام شده است که به نظر می‌رسد نویسنده محترم به دلیل پیش گفته یعنی فاصله از فضای روحانیت با این امور آشنا نبوده است و تولیدات انبوه علمی حوزه در این عرصه را ندیده است یا خدایی نکرده نادیده پنداشته اس!

دنیای امروز با جهان قبل قابل قیاس نیست. نوع ارتباطات و سبک زندگی مردم تغییرات عمده‌ای نموده است و این راستا نوع ارایه و القای مطالب دینی و اعتقادی نیز چهره جدیدی به خود گرفته است. حضور روحانیون در بیمارستان و مترو در همین راستا قابل ارزیابی است. اینکه عده‌ای با شایعه‌سازی نام من درآوردی روحانی درمانی را بر طرحی گذاشته‌اند، موجب انتقاد از روحانیت نمی‌شود بلکه اینجا نویسنده کم‌صبر و بی‌دقت روزنامه جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشد که چرا این عنوان مجعول و ساختگی را نشر داده است؟

بسیاری از بیماران در بیمارستان به خاطر وضع خاصشان برای نماز و غیره نیاز به دانستن برخی احکام دارند. برخی دیگر به خاطر شرایط روحی خاص خود نیاز به مشاوره و دلداری درست دارند و حضور روحانی در این عرصه برای همیاری و هم دردی با مردم است. سیره انبیا و اهل بیت علیهم السلام نیز در این موارد همین بوده است که با حضور در بین مردم به رفع و دفع مشکلات آنها می‌پرداختند. اگر نگاه «طبیب دوار» به روحانی داشته باشیم همه اینها از شئونات روحانی است و اتفاقا باید انتقاد کرد که چرا این امور امروز کم رنگ و کم رونق است. اما اگر روحانیت قشری اشرافی و خاص، تافته جدا بافته از مردم فرض شود، این امور ربطی به روحانیت ندارد. لذا اینکه شئون روحانیت چیست به زوایه نگاه و تعریف افراد از روحانیت بر می‌گردد. روحانیت در دفاع مقدس در میان رزمنده‌ها بوده است، در ایام عزاداری در خانه‌های مردم مجالس روضه برپا کرده است. و قطعا امروز به فراخور تغییرات زمانی و مکانی و فرهنگی حضورش در میان مردم به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد. بله ممکن است به برخی شیوه‌ها و استفاده‌های ابزاری از دین و روحانیون توسط دولت مردان و مسئولین انتقاد داشت اما اینکه شان روحانیت را جدا از زندگی مردم تعریف کنیم یقینا نادرست است و گرفتار شدن در دام مغالطه‌ای است در هنگام آسیب شناسی یک مطلب، اصل مطلب را منکر می‌گردد چنانچه کسی بگوید مهمترین عامل طلاق، ازدواج است!

نویسنده جمهوری اسلامی با همان پیش فرض نادرست خود از روحانیت و وظایف آن نوشته است «اینها به معنای ورود فیزیکی روحانیون به تمام شئون زندگی مردم است درحالی که نه تنها در ساختار روحانیت چنین وظیفه‌ای تعریف نشده و هرگز وجود نداشت بلکه اقدامی زیانبار و همراه با عوارض سوء است.» این ادعا که در ساختار روحانیت چنین چیزی تعریف نشده خود امری نادرست است چرا که اصولا احکام شرعی اسلام اقتضای چنین امری را دارد و تاریخ  سیره علما نیز خلاف آن را نشان می‌دهد و لذا نمی‌شود نتیجه گرفت این امر اقدامی زیانبار است بلکه بر عکس کاش روحانیت تک‌تک خانه‌های مردم را می زد و دین را تبلیغ می کرد و در مدارس و دانشگاه و مترو و ... حضور فعالتر و پر رنگتری داشت.

اما آنچه «ضربه سنگینی به اعتقادات و باورهای دینی مردم وارد می‌کند و این برای جامعه اسلامی و انقلابی، یک خسران بزرگ است.» آن روحانی است که از یک مفسد اقتصادی پول می‌گیرد و آن را با بهانه گرفتن وجوهات توجیه می‌کند، آن روحانی که وعده می دهد و بعد وعده خود را منکر می‌شود، آن روحانی که به مردم دروغ می‌گوید، آن روحانی که مانند شاهان و اشراف زندگی می‌کند، آن روحانی که از مفسدین و خطارکان حمایت می‌کند، آن روحانی که به جای منطق به منتقدان فحاشی می‌کند، آن روحانی که سالها بر یک منصب مانند اداره کردن یک موسسه مطبوعاتی تکیه زده است و هیچ پاسخگوی عملکرد خود و مجموعه تحت نظرش نیست و ... اینها هستند بزرگترین ضربه را به اسلام و انقلاب زده اند. روحانیون متحجری که از یک سو فتوای حلیت قمه‌زنی می‌دهند و از آن سو فتوای برابری ارث زن و مرد! روحانی که در سفر خارجی با زنان مصافح می‌کند و ... اینها هستند که درا ین سالها مردم را از دین زده کرده‌اند و الا همانگونه که نویسنده بیان کرده است، مردم آگاه به خوبی فرق خرافه و واقعیت را تشخیص می دهد و در این امر همواره روحانیت متعهد و مراجع مردمی برای اطلاع رسانی و روشنگری پیش قدم بوده‌اند.

نگارنده نیز با نویسنده جمهوری اسلامی هم‌رای است که «وضعیت تاسفباری که امروزه با انتشار مطالب سخیف منسوب به دین و مذهب پیش آمده باید هرچه زودتر تغییر کند تا محافل مذهبی، اعم از جشن‌ها و عزاداری‌ها به جایگاه‌های تجلی اسلام ناب و خالص تبدیل شوند». فلذا باید تنها کسانی از دین سخن بگویند که به تعبیر علامه جوادی آملی در حوزه علمیه پخته شده باشدند نه آنکه با مطالعه یک صفحه از نهج‌البلاغه مشروعیت الهی حکومت را منکر شوند! اتفاقا به جای محدودیت روحانیت باید افراد سهل‌اندیش و سست رای را محدود کرد هر چند در مناصب حکومتی باشند چرا که اثر سخنان اینان به مراتب از یک منبری ساده بیشتر است و البته همانگونه که نویسنده هم گفته است این «مطالب نادرست، سطحی، بی‌سند و خرافی و انحرافی» نباید از رسانه ملی پخش نگردد.

همچنین شایسته است تا با نظارت بیشتر این گونه تلقی نشود که برخی آقازاده‌ها بدون سواد حوزوی می‌توانند معمم شده و همانگونه که نویسنده جمهوری اسلامی گفته مطالب سخیف و بی‌مایه به خورد ملت بدهند و بعضا رفتارهای خلاف شان روحانیت نیز در عکسها و امکان خاص از خود بروز دهند!


» نظر

خنجر محافظه کاری بر حنجره انقلاب

«انقلاب تمام شده و اینک وقت حکومت کردن است.» این جمله از جملات و تفکرات خطرناکی است که به جد باید در مقابل آن ایستاد و از نشر و ترویج آن به عنوان یک منکر بزرگ جلوگیری کرد. 
ثمره چنین دیدگاهی فروکاستن از ماهیت انقلاب مردمی ایران به یک اعتراض خرد در برابر یک حاکم طاغوتی و ظالم است. فهم نادرست از ماهیت انقلاب موجب القای این موضوع می‌شود که نهایت تلاش یک مسئول، آبادانی و رفاه مردم کشور است که البته به همان هم نخواهد رسید.
پشیمان‌ها و رفاه‌زدگان که حتی از شعارهای انقلابی مانند ساده‌زیستی و مردمداری و کار بی‌منت و جهادی خسته شده‌اند، چگونه توان عمل انقلابی خواهند داشت؟ ثمره نگاه پایان انقلاب و آغاز حکومت، محافظه‌کاری در تمام امور است و اینکه در برابر این تفکر باید بدون مماشات ایستاد به این دلیل است که به فرموده رهبر معظم، محافظه‌کاری قتلگاه انقلاب است و در حقیقت این تغییر در «ماهیت» انقلاب، «وجود» انقلاب را هدف قرار داده و به مخاطره می‌اندازد. محافظه‌کاران گاه با اسم عقلانیت، گاه با شعار صلح و جذب، گاه با زمزمه اعتدال و دوری از افراط‌گرایی، تیشه به ریشه انقلاب می‌زنند و آرمان‌های اساسی امام راحل مانند استکبارستیزی، کمک و همراهی با مظلومان و مستضعفان عالم، عزت‌خواهی و عزت‌طلبی را به مسلخ محافظه‌کاری خود می‌برند.
در دهه پنجم انقلاب با وجود رویش‌های کاربلد انقلابی باید عنان کار از محافظه‌کاران گرفته شود. روحیه انقلابی به معناى حضور فعال و مؤثر، همراه با مقاومت و تکیه به توان بالای مردم و توکل الهی با پشتوانه تقوای فردی و اجتماعی و تعبد تنها راه نجات کشور از سختی‌ها و مشکلات است. حوزه علمیه، دانشگاه و دستگاه‌های مختلف در هر رفتار و گفتار خود باید اندیشه انقلابی داشته باشند. در این صورت خلاقیت، نوآوری، شجاعت، غیرت و انضباط گسترش یافته و مدیریت در عرصه‌های علمی، سیاسی و فرهنگی روز به روز به پیش خواهد رفت.
مختصر اینکه روحیه انقلابی همان تفکر بسیجی است که امام راحل طنین‌انداز شدن آن در کشور را مانعی برای طمع دشمن دانستند؛ چرا که انسان انقلابی مخلص با خداوند معامله کرده و تطمیع و تهدید در او اثر نخواهد کرد. از سوی دیگر، به تعبیر امام(ره) فقدان چنین روحیه‌ای حادثه‌ساز است و در نبود آن هر روز باید منتظر حادثه ماند؛ چرا که بستر نفوذ دشمن همین افراد خسته و محافظه‌کارند و منشأ هر فساد و کم‌کاری نیز محافظه‌کاران و رفاه‌طلبان هستند. افرادی که نه برای استقلال کشور در برابر دشمن خارجی ارزش قائل هستند و نه در داخل آزادی ملت و عدالت را برمی‌تابند. بی‌تفاوت بودن و نداشتن موضع در مواقع حساس از ترس از دست دادن موقعیت و مقام سبب می‌شود تصمیم‌گیری‌ها بر مبنای منافع شخصی و گروهی باشد و لذا در نظر گرفتن منافع ملی در تفاوت انسان انقلابی و غیر انقلابی در همین نکات است، نه در ظاهر افراد. تفکر انقلابی لازمه پیشرفت و حلّال مشکلات کشور در دهه آینده خواهد بود.
چراکه پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در تقابل با دشمنان قسم خورده ملت ایران که از هیچ اقدام و جنایتی برای متوقف کردن ملت ما دریغ نمی‌کنند تنها و تنها با تجهیز به روحیه انقلابی و ارزشهای برآمده از انقلاب شکوهمند سال 1357 ممکن و میسر خواهد بود و لاغیر.
http://basirat.ir/fa/publication/264/969

» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=