ضعف حضور روحانیت در شئونات زندگی مردم
روحانیت در طول تاریخ شیعه همواره امین و محرم اسرار مردم بوده است و در بسیاری از مسایل از ولادت گرفته تا ازدواج و مرگ بین خانواده حضور جدی داشته است. بسیاری از مردم برای حل مشکلات مالی و شخصی و خانوادگی خود تنها به روحانیون مراجعه میکردند و امروز نیز همچنین است. چرا که مردم این قشر را محرم و مورد اعتماد میدانند.
در واقع مردم از روحانیون توقع دارند در جایی که نمیتوانند حرفهایشان را به کسی جز به یک روحانی معتمد بزنند، از آن روحانی پاسخ مناسب و راهگشا بشنوند. چه بسا گاه یک خانم یا آقایی مواردی را که حتی به همسرش بازگو نمیکند با یک روحانی امین با طیب خاطر در جریان بگذارد و یا درد و دل نماید. چه بسا فرزندی که روی صحبت با والدین را ندارد اما برای حل مشکلات جوانی خود به یک روحانی رجوع کرده و مشکلات اخلاقی و دینی خود را با او در میان بگذارد.
این مهم در نگاه مردم از دیرباز به عنوان یک کارکرد مهم روحانیت تلقی میشده است که مشکلات خود را به صاحبان علم دینی عرضه و حتی مطالبه کنند. از این جهت اگر کسی بیان مسایل زناشویی را توسط یک روحانی شرمآور میداند و آن را جز اموری می داند که نیازی به ورود روحانیون ندارد در واقع نه تنها با روحانیت که با متن مردم متدین نیز فاصله دارد.
اینکه روحانیت باید مطالب متقن و دقیق برای مردم بیان کند امری درست و به حق است اما اینکه به طور احساسی و با تمسک به یک تعمیم غلط، ادعایی بیسند مطرح گردد، یقینا کار صوابی نیست. چنانچه روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است در چهل سال اخیر «سخیفترین مطالب خرافی و بیپایهترین ادعاها توسط بعضی منبریها و مداحان در محافل مذهبی مطرح میشوند و سنگینترین ضربهها را به دین اسلام و مذهب شیعه وارد میکنند». این بخشی از واقعیت است که برخی از روحانیون هستند که سخیف سخن می گویند؛ مثلا کربلا را درس مذاکره میدانند و یا دولت را مسئول بهشت رفتن مردم نمیدانند، توجه به آخرت و دین مردم را بیکاری معرفی میکنند، یا پیام غدیر را دوستی امیرالمومنین میدانند، یا سلسله امامت را از باب آقازادگی و ژن خوب میدانند و یا دست دادن با نامحرم را جایز می داند و یا با ادعای مرجعیت نوشیدن آب برای روزه دار را جایز میشمارند و ..، اما باید انصاف داشت که درا ین چهار دهه چندین موسسه پژوهشی و علمی در امور مختلف ساخته شده است و توسط فضلا و طلاب فرهیخته کارهای شگرف و بزرگی در خرافه زدایی از عاشورا و مهدویت و ... انجام شده است که به نظر میرسد نویسنده محترم به دلیل پیش گفته یعنی فاصله از فضای روحانیت با این امور آشنا نبوده است و تولیدات انبوه علمی حوزه در این عرصه را ندیده است یا خدایی نکرده نادیده پنداشته اس!
دنیای امروز با جهان قبل قابل قیاس نیست. نوع ارتباطات و سبک زندگی مردم تغییرات عمدهای نموده است و این راستا نوع ارایه و القای مطالب دینی و اعتقادی نیز چهره جدیدی به خود گرفته است. حضور روحانیون در بیمارستان و مترو در همین راستا قابل ارزیابی است. اینکه عدهای با شایعهسازی نام من درآوردی روحانی درمانی را بر طرحی گذاشتهاند، موجب انتقاد از روحانیت نمیشود بلکه اینجا نویسنده کمصبر و بیدقت روزنامه جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشد که چرا این عنوان مجعول و ساختگی را نشر داده است؟
بسیاری از بیماران در بیمارستان به خاطر وضع خاصشان برای نماز و غیره نیاز به دانستن برخی احکام دارند. برخی دیگر به خاطر شرایط روحی خاص خود نیاز به مشاوره و دلداری درست دارند و حضور روحانی در این عرصه برای همیاری و هم دردی با مردم است. سیره انبیا و اهل بیت علیهم السلام نیز در این موارد همین بوده است که با حضور در بین مردم به رفع و دفع مشکلات آنها میپرداختند. اگر نگاه «طبیب دوار» به روحانی داشته باشیم همه اینها از شئونات روحانی است و اتفاقا باید انتقاد کرد که چرا این امور امروز کم رنگ و کم رونق است. اما اگر روحانیت قشری اشرافی و خاص، تافته جدا بافته از مردم فرض شود، این امور ربطی به روحانیت ندارد. لذا اینکه شئون روحانیت چیست به زوایه نگاه و تعریف افراد از روحانیت بر میگردد. روحانیت در دفاع مقدس در میان رزمندهها بوده است، در ایام عزاداری در خانههای مردم مجالس روضه برپا کرده است. و قطعا امروز به فراخور تغییرات زمانی و مکانی و فرهنگی حضورش در میان مردم به گونهای دیگر رقم خواهد خورد. بله ممکن است به برخی شیوهها و استفادههای ابزاری از دین و روحانیون توسط دولت مردان و مسئولین انتقاد داشت اما اینکه شان روحانیت را جدا از زندگی مردم تعریف کنیم یقینا نادرست است و گرفتار شدن در دام مغالطهای است در هنگام آسیب شناسی یک مطلب، اصل مطلب را منکر میگردد چنانچه کسی بگوید مهمترین عامل طلاق، ازدواج است!
نویسنده جمهوری اسلامی با همان پیش فرض نادرست خود از روحانیت و وظایف آن نوشته است «اینها به معنای ورود فیزیکی روحانیون به تمام شئون زندگی مردم است درحالی که نه تنها در ساختار روحانیت چنین وظیفهای تعریف نشده و هرگز وجود نداشت بلکه اقدامی زیانبار و همراه با عوارض سوء است.» این ادعا که در ساختار روحانیت چنین چیزی تعریف نشده خود امری نادرست است چرا که اصولا احکام شرعی اسلام اقتضای چنین امری را دارد و تاریخ سیره علما نیز خلاف آن را نشان میدهد و لذا نمیشود نتیجه گرفت این امر اقدامی زیانبار است بلکه بر عکس کاش روحانیت تکتک خانههای مردم را می زد و دین را تبلیغ می کرد و در مدارس و دانشگاه و مترو و ... حضور فعالتر و پر رنگتری داشت.
اما آنچه «ضربه سنگینی به اعتقادات و باورهای دینی مردم وارد میکند و این برای جامعه اسلامی و انقلابی، یک خسران بزرگ است.» آن روحانی است که از یک مفسد اقتصادی پول میگیرد و آن را با بهانه گرفتن وجوهات توجیه میکند، آن روحانی که وعده می دهد و بعد وعده خود را منکر میشود، آن روحانی که به مردم دروغ میگوید، آن روحانی که مانند شاهان و اشراف زندگی میکند، آن روحانی که از مفسدین و خطارکان حمایت میکند، آن روحانی که به جای منطق به منتقدان فحاشی میکند، آن روحانی که سالها بر یک منصب مانند اداره کردن یک موسسه مطبوعاتی تکیه زده است و هیچ پاسخگوی عملکرد خود و مجموعه تحت نظرش نیست و ... اینها هستند بزرگترین ضربه را به اسلام و انقلاب زده اند. روحانیون متحجری که از یک سو فتوای حلیت قمهزنی میدهند و از آن سو فتوای برابری ارث زن و مرد! روحانی که در سفر خارجی با زنان مصافح میکند و ... اینها هستند که درا ین سالها مردم را از دین زده کردهاند و الا همانگونه که نویسنده بیان کرده است، مردم آگاه به خوبی فرق خرافه و واقعیت را تشخیص می دهد و در این امر همواره روحانیت متعهد و مراجع مردمی برای اطلاع رسانی و روشنگری پیش قدم بودهاند.
نگارنده نیز با نویسنده جمهوری اسلامی همرای است که «وضعیت تاسفباری که امروزه با انتشار مطالب سخیف منسوب به دین و مذهب پیش آمده باید هرچه زودتر تغییر کند تا محافل مذهبی، اعم از جشنها و عزاداریها به جایگاههای تجلی اسلام ناب و خالص تبدیل شوند». فلذا باید تنها کسانی از دین سخن بگویند که به تعبیر علامه جوادی آملی در حوزه علمیه پخته شده باشدند نه آنکه با مطالعه یک صفحه از نهجالبلاغه مشروعیت الهی حکومت را منکر شوند! اتفاقا به جای محدودیت روحانیت باید افراد سهلاندیش و سست رای را محدود کرد هر چند در مناصب حکومتی باشند چرا که اثر سخنان اینان به مراتب از یک منبری ساده بیشتر است و البته همانگونه که نویسنده هم گفته است این «مطالب نادرست، سطحی، بیسند و خرافی و انحرافی» نباید از رسانه ملی پخش نگردد.
همچنین شایسته است تا با نظارت بیشتر این گونه تلقی نشود که برخی آقازادهها بدون سواد حوزوی میتوانند معمم شده و همانگونه که نویسنده جمهوری اسلامی گفته مطالب سخیف و بیمایه به خورد ملت بدهند و بعضا رفتارهای خلاف شان روحانیت نیز در عکسها و امکان خاص از خود بروز دهند!
کلمات کلیدی :
» نظر