سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فقط فارسی بنویسیم

    زبان بومی هر قوم یکی از شاخصه‌های مهم فرهنگی و سبب انسجام و هویت یک جامعه است. از این رو صیانت و تحفظ از زبان یکی از ضروری‌ترین اقدامات و برنامه‌ریزی‌های مسوولین فرهنگی می‌باشد حفظ زیان فارسی به‌عنوان زبان ملت ایران که سابقه ای کهن دار دمی بایست مورد توجه مردم و مسوولین قرار گیرد. امروزه مخاطرات بسیاری در برابر زبان وجود دارد ولع برخی برای یادگیری زیان خارجی که در بسیاری موارد فقط جهت پز دادن و کلاس است استفاده تعابیر فرنگی به نشانه با سواد بودن و فینگلیش نوشتن در پیامها و استفاده افراطی از زبان  محاوره در مکتوبات نمونه‌ای از این مخاطرات است.

رهبر معظم انقلاب در دیدار سال گذشته خود با شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان داشتند: «من خیلی نگران زبان فارسی‌ام؛ خیلی نگرانم.» (19/9/1393)

مع الاسف پاره‌ای از اقدامات و رفتارهای نهادهای دولتی فرهنگ‌ساز به جای اینکه در جهت تقویت زبان فارسی  باشد خواسته و نا خواسته راه را برای فرهنگهای غلط باز می‌کند که در جهت تقویت زبان فارسی نمی‌باشد.

به عنوان نمونه تابلوها و بیلبردهای شهری که یک نمونه مهم در فرهنگ‌سازی  برای مردم  است حاوی از عبارات لاتین است. امروزه در تابلوهای شهری در سر کوچه‌ها، خیابان‌ها، جاده‌ها، ایستگاههای اتوبوس و مترو، بانکها، شرکتها و ... بدون دلیل موجهی  از عبارت انگلیسی استفاده شده است. جالب اینجاست که رسم الخط انگلیسی آنها هم در اغلب موارد با قواعد نوشتاری انگلیسی همخوانی ندارد و اگر قرار باشد یک خارجی آنها را بخواند با مشکل مواجه می‌شود!

امام خامنه ای در همین رابطه در دیدار مذکور فرمودند: «اسم فارسی را با خط لاتین می‌نویند! خب چرا؟ چه کسی می‌خواهد از این استفاده کند؟ آن کسی که زبانش فارسی است یا آن کسی که زبانش خارجی است؟ اسم فارسی با حروف لاتین! یا اسمهای فرنگی روی محصولات تولید شده‌ داخل ایران ... خب چه داعی داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتی دارید، آنجا در کنار زبان فارسی -فارسی هم باید باشد البته؛ هرگز نبایستی از روی محصولات ما زبان فارسی برداشته بشود- البته زبان خارجی هم به آن کشورهایی که خواهد رفت، اگر زبان دیگری دارند نوشته بشود، اما محصولی در داخل تولید می‌شود، در داخل مصرف می‌شود، چه لزومی دارد؟ روی کیف بچه‌های دبستانی چه لزومی دارد که یک تعبیر فرنگی نوشته بشود؟ روی اسباب بازیها همین‌جور؛ من واقعا حیرت می‌کنم. این جزو چیزهایی است که شما خیلی درباره‌اش مسئولیت دارید. ... نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرر تعبیرات فرنگی و بخصوص انگلیسی؛ من از این احساس خطر می‌کنم و لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدی مواجه بشود با این مسئله». به نظر شهرداری ها باید در تابلوهای شهری تجدید نظر کنند و در یک فرایند تدریجی تا جایی که مقدور است عبرات فرنگی را از تابلوهای مخصوص شهرداری حذف کنند.

یقینا در یک شهر توریستی که مورد بازدید گردشگران است مثل شیراز یا اصفهان وجود کلمات لاتین، شاید منطقی به نظر برسد اما بقیه شهرهای که ظرفیت جهانگردی ندارد چه لزومی دارد ذیل هر تابلو، لاتین آن هم درج  شود؟ حتی در همان شهرهای توریستی هم لزومی ندارد همه محلات و مکانهای آن دارای تابلوی دو زبانه باشد.

 اگر برای مسئولین زبان فارسی مهم است که است باید با برنامه دقیق در این مورد بیندیشند. یا در مورد بانکها وقتی بانکی تعاملات بین‌المللی ندارد و فقط در ایران فعالیت دارد چرا تابلوی بانک و حتی فرمهای آن باید همراه با عبارات لاتین باشد؟

نمونه دیگر در این رابطه پلاک ماشینهای تاکسی است که به رنگ زد است اما مشخص نیست چرا باید عبارت  تاکسی به زبان انگلیسی روی پلاک نوشته شده باشد؟

اسامی ایستگاهای مترو  و اتوبوس و .. نمونه دیگر این فرهنگ سازی پنهان است که سبب شده حتی یک مغازه خرده فروش نیز در تابلوی سر در مغازه‌اش از حروف و کلمات لاتین استفاده کند.

البته تاکنون کارهای خوبی صورت گرفته است مثلا هزینه پیامک فارسی ارزان شده است اما افزایش حجم پیامک فارسی نسبت به لاتین باعث شده تا حدودی این اقدام خنثی شود. و یا اینکه چندی قبل قانونی تصویب شد که طبق آن در تابلوی فروشگاهی که جنس خارجی می‌فروشد حداقل دو سوم تابلو به زبان فارسی باشد و آن یک سوم هم مخصوص لوگوی شرکتها باشد به نظر باید این قانون را تکمیل نمود و در بسیاری  موارد که لزوما ندارد به حذف کامل عبارات لاتین پرداخت  و تعظیم زبان فارسی پرداخت.

نمونه دیگر تعظیم زبان فارسی، که امام خامنه‌ای نیز بدان اشاره دارد سخن گفتن در هواپیماهای کشور و پروازهای داخلی است که بدون مناسبت و اینکه در بین مسافران یک مسافر خارجی باشد بی دلیل خلبان گفته‌های خود را به انگلیسی ترجمه می کند! «الان شما در ایران سوار هواپیما میشوید و میبینید کسی که در برج مراقبت هست و یک ایرانی است، با این خلبان که او نیز یک ایرانی است، حتماً انگلیسی حرف میزند! بنده گفتم در آن هواپیمایی که من سوار می‌شوم، این کار ممنوع است! چرا فارسی حرف نمی‌زنند!؟ آخر یک وقت هست که شما با یک برج بیگانه - که او مثلاً چینی است و شما فارس هستید و زبان یکدیگر را نمی‌دانید - از زبان مشترک انگلیسی استفاده می‌کنید؛ اما بنده مثلاً به مشهد که می‌روم، به چه مناسبت شما انگلیسی حرف می‌زنید!؟ علتش این است که واژه‌ها انگلیسی است و اینها فقط باید این واژه‌ها را به یکدیگر ربط بدهند؛ خودشان را دیگر دچار زحمت نمیکنند؛ همان ربط انگلیسی را می‌دهند! پس ما باید واژه بگذاریم، تا زبان در محیطهایی، این‌گونه منزوی نشود؛ که متأسفانه منزوی شده است». (27/11/1370)

افق بالای رهبر معظم انقلاب این است که ربان فارسی به جایی برسد که روز به روز گسترش پیدا کند و حتی زبان علمی دنیا شود و «در آینده، آن کسانی که از پیشرفتهای علمی کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند.» (15/5/1392) آیا با این روند فرهنگسازی زبان فارسی در بین مردم کشور و فارسی زبانان گسترش پیدا می‌کند تا بخواهد در جاهای دیگر نفود پیدا کند؟

 


» نظر

نفر پنجم «اولین خواننده زن» پس از انقلاب!

خبر انتشار مجوز به یک خواننده زن به سرعت در شبکه‌های اجتماعی و برنامه‌های تلفن همراه منتشر شد و برخی مدعی شدند برای اولین بار پس از انقلاب برای یک زن مجوز خوانندگی صادر شده است!

اما با مرور تاریخ موسیقی مشخص می‌شود این فرد  پنجمین «اولین زن» خواننده پس از انقلاب است!

پیش از ایشان در آبان سال 92 خبری از خوانندگی خانم «مهدیه محمدخانی» در تالار وحدت تهران به عناوان اولین خواننده زن پس از انقلاب معرفی شد!!

قبل‌تر نیز خانم «ارکیده حاجی وندی» به عنوان اولین خواننده زن ایرانی پس از انقلاب ملقب شده بود!

پیشتر از همه اینها نیز در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد خانمی با نام هنری «شیدا» همراه با همسر خود، آلبومی با مجوز وزارت ارشاد منتشر کرد و اولین خواننده زن پس از انقلاب لقب گرفت! که البته آخرین آلبوم آن‌ها به تشخیص وزارت ارشاد و به دلیل غالب بودن صدای زن ممنوع و جمع‌آوری شد.

البته برخی دیگر با توجه به تیتراژ پایانی سریال مختار که لالایی توسط یک زن بود، خانم «صدیقه بحرانی« را اولین خواننده زن پس از انقلاب نامیدند! البته ممکن است تحقیقات بیشتر بر این تعداد بیفزاید! البته گروههای کر شامل زن و مرد بسیاری در کشور وجود دارند و همخوانی زنان و مردان امری شایع بوده است.

اما امروز چه شده است که برای خانم «نوشین طافی»، پنجمین «اولین خواننده زن» این همه هیاهو به راه افتاده است؟ چرا برخی سعی در بزرگنمایی این خبر و دمیدن در بحث خوانندگی زنان دارند؟

به نظر می‌رسد برخی قصد دارند با بزرگنمایی این ماجرا و تحریک عناصر متدین به انجام واکنشهای احساسی دست به مظلوم‌نمایی دیگری زده و افکار عمومی را از مسایل اصلی کشور باز دارند و به جای پاسخگویی به ضعفهای خود حاشیه سازی کنند!  جا دارد نیروهای متدین توجه کنند چنین کاری مسبوق به سابقه است و ترکیب صدای زن و مرد اگر صدای مرد غالب باشد یک امر قانونی بوده است و پیش از این نیز مجوز گرفته است.

دوم اینکه برخی دیگر قصد دارند بدون توجه به اینکه این آلبوم با صدای ترکیبی خانوم طافی و آقای کرامتی انجام گرفته است  راه را برای خوانندگی تک نفره زنان باز کنند و قبح مساله را در افکار عمومی بشکنند به خصوص با توجه به سخن وزیر ارشاد که قبلا گفته بود «در مورد تک‌خوانی خانم‌ها اتفاق‌نظر و اجماعی در بین آقایان مراجع وجود ندارد. برخی از مراجع اعتقادشان این است که بحث درباره تک‌خوانی و جمع‌خوانی خانم‌ها نیست، بحث این است که صدای آن‌ها لهوی نباشد. برخی مراجع نظرشان این است که اگر مفسده‌انگیز نباشد مشکلی وجود ندارد».

به هر حال بزرگنمایی و پرداختن وسیع به این خبر کمی مشکوک به نظر می رسد.


» نظر

فتنه در تهران/حماسه در ایران

فتنه سال 88 را باید فتنه پیچیده‌ای دانست که اگرچه عاملان فتنه با نظریه عجیب «داماد لرستان و پسر آذربایجان» سعی کردند دامنه فتنه‌گری خود را در شهرهای دیگر هم بگسترانند، اما آنچه مشاهده شد، اعتراضاتی بود که تنها در تهران نمود پیدا کرد که اوج آن در روزهای اواخر خرداد سال 88 بود که البته روزبه‌روز به افول گرایید.

آرای آقای موسوی در شهر تهران حدود سیصد هزار رأی بیشتر از رئیس‌جمهور منتخب بود. ادعای دروغین تقلب در انتخابات که از ماه‌ها پیش از انتخابات از سوی اصلاح‌طلبان مطرح می‌شد سبب گردید بخشی از حامیان موسوی در تهران به خیابان‌ها بیایند تا به‌اصطلاح، حق خود را مطالبه کنند، اما این ادعای دروغین در دیگر نقاط کشور با هیچ واکنشی از سوی مردم مواجه نشد و با وجود تبلیغات گسترده فتنه‌گران و شبکه‌های ماهواره‌ای ضد انقلاب برای تشویق مردم به حضور اعتراض‌آمیز در خیابان‌ها، مردم دیگر استان‌ها تنها با نگرانی به نظاره وقایع پایتخت نشستند.

رسانه‌های معاند نظام که معمولاً کوچک‌ترین اجتماعات و اعتصابات صنفی در ایران را با آب‌ و تاب فراوان منعکس می‌کنند، هیچ‌گاه نتوانستند در طول هشت ماه فتنه‌گری در کشور خبر قابل توجهی از اعتراضات مردم در غیر از شهر تهران را پوشش دهند!

باوجود تلاش آشوب‌طلبان، مرز فتنه از بخش‌های محدودی از تهران هم فراتر نرفت. شعارهای ساختارشکنانه و ضدانقلابی و توحش و خرابکاری فتنه‌گران که ربطی به مسئله انتخابات نداشت، سبب می‌شد تا در اجتماعات بعدی تعداد افراد از دفعه گذشته کمتر شود. تاسوعا و عاشورای حسینی سال 88 اوج نقطه ‌امید فتنه‌گران و دشمنان بود تا به زعم خود با استفاده از حضور پررنگ مردم در عزاداری‌ها بتوانند با تکیه بر توپخانه‌های رسانه‌ای داخلی و خارجی مردم را به اعتراض و فریاد علیه نظام اسلامی در عاشورا فراخوانند. اما این بار هم در تهران آن‌گونه که دشمنان توقع داشتند، کسی با اینان همراه نشد و فقط جمعی از اراذل آشوبگر و عده‌ای از ورشکستگان سیاسی به خیابان آمدند که با حماقت در هتک‌حرمت این روز، این پروژه شکست خورد و مردم علیه حرمت‌شکنان به خروش آمدند.

مردم بابصیرت برخی شهرها که تحرکات موذیانه فتنه‌گران در پایتخت را رصد می‌کردند، در اعتراض به هشت ماه فتنه‌گری و آشوب و اهانت به مقدسات آنان، در روزهای پس از عاشورا به خیابان‌ها آمدند. اما در روز نهم دی بسیاری از شهرها به‌ویژه تهران با حماسه‌ای فراگیر، تومار فتنه را در هم پیچیدند و اعتراضاتی که در ابتدا علیه فتنه‌گران از شهرهای رشت و تبریز به گوش رسید،

در نهم دی ماه سال 1388 به سرتاسر ایران و در لوای حمایت از ولایت و نظامی اسلامی بلند شد. خروش میلیونی مردم ایران که هشت ماه پیش از آن در انتخاباتی با 85 درصد مشارکت ضمن حمایت از نظام و انقلاب، به پویش و سرزندگی کشور مهر تأیید زده بودند، نشان داد با رویارویی یک فتنه پیچیده که یک سر در داخل کشور و یک سر در خارج از این مرز و بوم دارد دست از حمایت از نظام دینی خود بر نمی‌دارند و تقریباً همان چهل میلیونی که در 22 خرداد 88 با آرای خود ابتدا به جمهوری اسلامی بله گفتند و سپس رأی خود را به صندوق انداختند، این بار با گام‌های خود به طرفداری از انقلاب اسلامی به میدان آمدند و از دشمنان ملت برائت کردند.

در تهران نیز خیل عظیم چند میلیونی جمعیت در خیابان انقلاب و خیابان‌های اطراف نشان از این داشت که حتی برخی رأی‌دهندگان به سران فتنه نیز از فتنه‌گری او بیزارند و دیگر به ادعاهای دروغین‌شان وقعی نمی‌نهند. این‌گونه بود که فتنه‌ای که در تهران و البته با همدستی برخی کشورهای خارجی صورت گرفت، با جواب دندان‌شکن همه مردم ایران در نهم دی روبه‌رو و مضمحل شد.


» نظر

زنده باد قصاص

خداوند متعال در آیه 179 سوره بقره می‌فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر حکیم شیعه در ذیل این آیه بیان می‌دارد: «حاصل معناى این جمله این است که عفو هر چند تخفیفى و رحمتى است نسبت به قاتل، (و رحمت خود یکى از فضائل انسانى است)، و لکن مصلحت عموم تنها با قصاص تامین می‌شود، قصاص است که حیات را ضمانت می‌کند نه عفو کردن و دیه گرفتن و نه هیچ چیز دیگر، و این حکم هر انسان داراى عقل است.... صاحب این کلام منظورش از این کلام جز حفظ منافع مردم و رعایت مصلحت آنان چیز دیگرى نیست و اگر مردم به این دستور عمل کنند، چیزى عاید خود او نمى‏شود، چون میفرماید: (لکم- براى شما)‏»

حضرت امام خمینی نیز در بیان این آیه شریفه می‌فرماید: «حدود الهى براى تربیت جامعه است؛ نه براى انتقامجویى. اگر قاتل را نکشند، قتل زیاد مى‏شود؛ و فِى الْقِصاصِ حَیوةٌ؛ در قصاص زندگى است. اگر ما درِ قصاص را ببندیم، هر کسى بکشد کارش نداشته باشیم، قتل زیاد مى‏شود؛ زندگى مردم از بین مى‏رود؛ هر کس دلش خواست هر کسى را مى‏کشد. قصاص براى این است که زندگى بشر تأمین بشود. تربیت است، براى مصلحت جامعه است.»(صحیفه امام، ج‏7، ص: 314)

از اوایل انقلاب برخی به اصطلاح روشنفکران و غرب‌زده‌ها بر این حکم عقلی و شرعی تاخته و با حمله به آن، حکم خدا را «غیر انسانی» نامیدند! اینان به استناد به الفاظ خوش رنگ و لعابی مانند دفاع از حقوق بشر چشم بر تمام جنایات جانیان عالم بسته و از آن سو قصاص را حکمی خشن و مخالف حقوق انسانی معرفی کردند! حضرت امام راحل به شدت در برابر کسانی این عقیده ضد دینی را ترویج می‌کردند موضع گرفتند و با آنها برخورد نمودند و حکم ارتداد آنان را به این خاطر که علیه لایحه قصاص راهپیمایی راه انداختند و آن را غیر انسانی نامیدند صادر کردند (ن.ک. صحیفه امام، ج‏14، ص: 463)

با این وجود در طول انقلاب روشنفکرنماهای دین‌ستیز غربگرا همچنان با شیوه‌های گوناگون فریاد حقوق بشر سر دادند و احکام اسلامی را خشن نامیدند که در دوران موسوم به اصلاحات از این دست مطالب به وفور در روزنامه‌های زنجیره‌ای و بعضا سخنرانی‌ها ترویج می‌شود. نمونه اخیر این گونه تحرکات در دولت فعلی و روزنامه اصلاح طلب آسمان بود که بار دیگر راه مرتدین جبهه ملی را رفته و قصاص را غیر انسانی نامید!

در ماههای اخیر نمونه جدیدی از برخورد با احکام اسلامی و به خصوص قصاص را شاهد بودیم و آن کمپین‌هایی با پوشش بخشش و رضایت و انصراف اولیای دم از قصاص بود. برخی از این کمیپنهای به ظاهر صلح جو و طرفدار عفو هدف ازاین اقدام خود را لغو گام به گام مجازات اعدام دانستند! متاسفانه برخی افراد معلوم الحال در دولت و رسانه‌های دولتی نیز تنور این حرکات را گرم کردند. حتی در خرداد ماه امسال جشنواره ملی بخشش در همین راستا و ترغیب مردم به عفو برگزار شد!

در روزهای اخیر جریان اسید پاشی بر برخی زنان اصفهانی به شدت خشم مردم را برانگیخته است و همه مردم انتظار دارند برای عاملان این جنایت وحشتناک مجازاتی شدید در نظر گرفته شود. البته مردم متدین ایران بارها نشان داده‌اند از اعدام و مجازات افراد جانی و قاتل و مفسدین فی الارض راضی هستند. امروز همه جناحها و گروههای سیاسی با اتفاق نظر در کشور با وجود اختلاف سلیقه‌های فراوان خواهان اشد مجازات با عاملین این حادثه هستند.

اما جالب اینجاست در این میان روشنفکرانی که همواره بر قصاص حمله می‌کردند این بار گویا جرات اظهار نظر ندارند و صلاح نمی‌دانند کمپین بخشش مجازات اسیدپاشها را راه بیندازند چرا که به خوبی می‌دانند افکار عمومی که خواهان امنیت بیشتر است چنین حرفی رابر نمی‌تابد! در چنین وقایعی است که به خوبی روشن می‌شود این جمع بقای خویش را از هر چیز دیگری مهمتر می‌دانند و حقوق بشر و مبارزه با خشونت و ... در نزد اینها تنها بهانه‌ای است برای حمله به اسلام.

فارغ ازاین مباحث آنچه روشن است این است که قصاص یک حکم انسانی و ضامن حیات سالم یک جامعه است هر چند در ظاهر اجرایی خشن مانند ریختن اسید بر روی صورت یک مجرم اسیدپاش داشته باشد اما اجرای این حکم الهی سبب امنیت مردم و نا امنی برای مجرمان خواهد بود و اکنون بهترین فرصت است تا مصالح قصاص و دلایل حیات بخشی آن به جامعه برای افکار عمومی تبیین گردد.


» نظر

خط و نشانهای حزب رقیب آرای باطله!

گردهمایی افراطیون اصلاح‌طلب با مجوز دولت مسما به اعتدال در روز غدیر برگزار شد و به نام حزب افراطی «اعتماد ملی» بار دیگر در دولت اعتدال برای افراطی‌ترین عناصر سالهای گذشته که کشور را تا لبه پرتگاه بردند سوت و کف زدند و برای ملت خط و نشان کشیدند!

در این گردهمایی افرادی افراطی مانند آقایان هادی غفاری، الیاس حضرتی، رهامی و رسول منتجب‌نیا به سخنرانی پرداختند.

آقای رسول منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی در این گردهمایی در سخنانی گفت: «یک ملت اسلامی دارای علایق مختلف و سلایق گوناگون است و نمی‌توان سلیقه یک جمع اندک را به دیگران تحمیل کرد».

یقینا این بخش از سخنان آقای منتجب‌نیا که «نباید سلیقه یک جمع اندک را دیگران تحمیل کرد» سخن به حق و درستی است اما انگیزه ایشان از بیان این سخن در گردهمایی حزب اعتماد ملی مشخص نیست.

یکی از «جمعهای اندک» در کشور ما حزب اعتماد ملی است که در دوره‌های پیاپی انتخابات با عدم اقبال مردم مواجه شده است به عنوان مثال در انتخابات مجلس هشتم حزب اعتماد ملی با تمام قوا وارد عرصه انتخابات شده بود و همین آقای منتجب نیا به عنوان سر لیست کاندیداهای این حزب برای مجلس معرفی شد و از آن لیست هیچ یک از افراد اعتماد ملی نتوانست اعتماد ملت را جلب کند و جناب آقای منجب نیا سر لیست و یار غار مهدی کروبی تنها 93 هزار رای در تهران به دست آورد و 68 ام شد!! در همین انتخابات همسر دبیر کل این حزب خانم فاطمه کروبی هم سرنوشتی شبیه سرلیست حزب اعتماد ملی داشت!

در انتخابات نهم ریاست جمهوری با تمام سر و صداهایی که دبیر کل این حزب به راه انداخت باز هم نتیجه‌ای برای این حزب حاصل نشد.

اوضاع این حزب در انتخابات بعدی بدتر هم شد. در انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز حزب اعتماد ملی دبیر کل حزب خود را به عرصه انتخابات فرستاد که با یارگیری بسیار از داخل و خارج و هزینه‌های فراوان تنها رقیبی که پیش خود دید، آرای باطله بود و آقای مهدی کروبی تنها 300 هزار رای از ملت گرفت و بعد از آرای باطله در میان چهار کاندیدا، پنجم شد! این در حالی بود که حزب اعتماد ملی این بار نه تنها اعتماد ملت را به دست نیاورد که تعداد زیادی از اعضای ستاد این حزب و مهدی کروبی به آقای موسوی رای دادند!! با این وصف این جمع اندک با ادعای دروغین تقلب در انتخابات می خواستند نظر غیر قانونی خود را به شورای نگهبان و نهادهای قانونی و رای ملت تحمیل کنند.

با این پیشینه مشخص نیست، اینک حزب اعتماد ملی که هنوز تعداد اعضای آن مشخص نیست و در میان ملت جاذبه و علاقه‌مندی ندارد چگونه توقع دارد نظرش در مورد رفع حصر فتنه گران مورد قبول قرار گیرد و نظر این جمع اندک به دولت و ملت تحمیل شود؟ در جمهوری اسلامی هر کسی در اظهار نظر آزاد است حتی اگر از خطوط قرمزی مانند فتنه عبور کند اما نباید توقع داشته باشد هر حرفی مورد توجه قرار گیرد.

آقای منجب‌نیا در این سالهای بعد از انتخابات 88 با وجود فتنه گری و آشوب طلبی دبیرکل حزب متبوعش و با اینکه ایشان هیچ گونه برائتی از آشوب طلبی مهدی کروبی نداشته است در دانشگاه شاهد مشغول تدریس است و آزادانه در هیات علمی این دانشگاه عضو است. حال ایشان در این همایش مشخص نیست چرا از اینکه در جامعه اخوت و وحدت مورد غفلت واقع شده است گله میکند. اگر گله‌ای هم هست به نزدیکان آقای منتجب نیا در مجمع روحانیون مبارز و حزب اعتماد ملی وارد است که با رفتار و اعمال خود نه تنها وحدت و اخوت و حتی امر ولایت را نادیده گرفتند و طعم شیرین انتخابات 88 را به کام ملت تلخ کردند.

وی همچنین رفع خشونت را از دیگر پیام‌های مهم عید غدیر دانست و خاطرنشان کرد: اگر خشونتی در اسلام وجود داشته در برابر کسانی بوده است که درصدد از بین بردن اسلام و مسلمانان بودند. در اسلام کینه‌توزی، دشمنی، قضاوت، خشم و غضب وجود ندارد.

به نظر باز هم به نظر روی سخن آقای منتجب‌نیا باید با دوستان خود باشد که چرا به جای آنکه علیه دشمن موضع بگیرند آب در آسیاب دشمن ریختند و هم نوا با آمریکا و انگلیسی و صهیونست و دشمنان ملت با خشونت و آشوب به مردم و رای مردم حمله کردند و حتی به مساجد و هیاتها هم رحم نکردند و آشوب طلبان روز عاشورا را مردم خداجو نامیدند!!

خوب است افرادی مانند آقایان هادی غفاری و رسول منتجب‌نیا که علیرغم فتنه‌گری همچنان راحت و آسوده به فعالیت مشغولند، به جای خط و نشان کشیدن برای مردم و نظام، به خاطر شرایطی که دارند از مردم و نظام عدرخواهی و تشکر کنند.

 

در این میان انتظار می رود دولت محترم در مورد این گونه اظهارنظرهای غیرمسئولانه واکنش نشان داده و در مورد مساله فتنه که همچنان خط قرمز است سکوت اختیار نکند.


» نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
title=