سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افت علم در میان رشد رقص!

*رقص و پایکوبی به بهانه جشن مبعث در دانشگاه مهندسی فناوری‌های نوین قوچان- سایت خبری صبح توس (30 اردیبهشت 1394)

*در جشن خوابگاه‌های دانشگاه مازندران رخ داد رقص دانشجویان درحضور سرپرست روحانی دانشگاه!- سایت خبری صراط نیوز (29 اردیبهشت 1394)

*جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه مازندران، به صورت مختلط برگزار شد که گویی همه دانشجویان در کلاسهای رقص فارغ التحصیل شده بودند! خبرگزاری فارس (31 اردیبهشت 94)

*راه‌اندازی «دیسکو» کوچولو در دانشگاه اصفهان! –خبرگزاری دانشجو (29 اردیبهشت 1394)

*جشنواره غذای ملل در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد که در آن دانشجویان به رقص و پایکوبی پرداختند.-تابناک رضوی (22 اردیبهشت 1394)

*افتضاحی بنام جشن در دانشگاه آزاد بیرجند، از صدای سگ تا رقص دسته‌جمعی (21 اردیبهشت 1394)

این‌ها بخشی از اخباری است که در ماه‌های اخیر از دانشگاه‌های کشور مخابره می‌شود. و فیلم‌ها و عکس‌های این مراسمات در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود و روی جدید دانشگاه را به مردم نشان می‌دهد! دانشگاهی به سمت حاشیه‌ها و ابتذال فرهنگی سیر می‌کند و از رسالت اصلی خود که علم‌آموزی و تولید علم است دورمانده است

در سال‌های دولت اصلاحات که افراطیون حاکم بر وزارت علوم بودند دانشگاه‌ها به باشگاه احزاب و گروه‌های سیاسی تبدیل‌شده بود و هرروز به بهانه‌ای حادثه و حاشیه‌ای سیاسی از دانشگاه‌ها بیرون می‌آمد که اوج آن فتنه کوی دانشگاه در تیرماه سال 1378 بود که با دخالت بخشی از اعضای دولت اصلاحات در دانشگاه رخ داد. شعارهای زیبای آزادی بیان و ارزش دادن به جنبش دانشجویی سکه رایج آن دوران بود که به همین بهانه دانشجو به‌عنوان پادوی جریان سیاسی خاص و جنبش دانشجویی کارگزار احزاب در دانشگاه بود اما پس از آن بود که در اواخر دولت اصلاحات سعید حجاریان تئوریسین مشهور اصلاحات اعلام کرد جنبش دانشجویی در ایران کارکردی ندارد و جنبش دانشجویی حرف مفت است! پس از حجاریان قوچانی روزنامه‌نگار جوان اردوگاه اصلاحات تیز در سرمقاله‌ای در هفته‌نامه شهروند خبر از مرگ جنبش دانشجویی داد و نوشت جنبش دانشجویی مرد و زنده‌باد دانشگاه!

به نظر می‌رسد در دولت فعلی که بار دیگر افراطیون بر وزارت علوم حاکم شده‌اند و تفکر اصلاح‌طلبی در آن حکم‌فرماست به‌گونه‌ای دیگر سعی دارد دانشگاه ئ دانشجو را به حواشی براند و این بار به‌جای رویکرد سیاسی رویکرد فرهنگی و به تعبیر بهتر ضد فرهنگی را برگزیده است و این بار به‌جای تبدیل دانشگاه به باشگاه احزاب درصدد تبدیل دانشگاه به باشگاه رقاصی است! اگر در دوران اصلاحات بخشی از مسئولین سیاسیون درصدد تحریک سیاسی دانشجویان بودند امروز عده‌ای سعی می‌کنند به‌گونه‌ای دیگر دست به تحریک دانشجویان زده و آنان را به طریقی دیگر وارد صحنه کنند و البته در این میان به اسم کار فرهنگی اهداف سیاسی خود را صید کنند!

اقدامات مبتذل این روزها در دانشگاه‌های مختلف به بهانه مراسم جشن چیزی جز به حاشیه کشاندن دانشگاه نیست تا عده‌ای مشغول رقص و آواز شوند و عده‌ای دیگر به با مخالفت با این مراسم ضد شرعی و ضد اخلاقی صدای اعتراض بلند کنند و در اولویت مباحث دانشگاه به این موارد مبتذل تنزل یابد!

اما در کنار اخبار فوق خبری دیگر هم انتشار یافت با این عنوان که «افت علمی کشور پس از 8 سال رشد مستمر- مشرق نیوز (02 خرداد 1394)» برمبنای این خبر «سهم تولید علم ایران از سال 2005 تا 2012 مرتبا افزایش یافته و از سال 2013 این رشد متوقف شده و عقبگرد علمی کشور آغاز شده است.» تا جایی که حتی عربستان مرتجع واپسگرا رشد علمی بالاتری از ایران داشته است!

این در حالی است که طبق سند چشم‌انداز بیست‌ساله تا ده سال دیگر ایران باید قطب علمی منطقه باشد!

به نظر می‌رسد مسئولین وزارت علوم و دانشگاه آزد اسلامی که امروز هر دو یک تفکر دارند باید به فکر نشاط علمی در دانشگاه‌ها باشند و به‌جای همایش‌های فانتزی تجلیل از افراد خاص و معلوم‌الحال و مراسمات رقص و آواز، به وظیفه اصلی خود بپردازند و برگزاری کنسرت و مراسمات این‌گونه را به وزارت ارشاد بسپارند که نشان داده به‌خوبی از پس این‌گونه کارها برمی‌آید!

 

توجه مسئولین وزارت علوم و دانشگاه آزاد به وظایف خود سبب خواهد شد روند صعودی سابق رشد علمی کشور بار دیگر به روند خود بازگردد و استعداد جوانان این مرزبوم به‌جای حضور در مراسمات رقص و آواز صرف در پیشرفت کشور شود!


» نظر

قیام حسینی کاملا منطبق بر ظواهر شرع بود

نقدی بر نوشتار موهن حجاریان با تکیه بر آرای آقامجتبی تهرانی

آقای سعید حجاریان در مطلبی با عنوان «فرهنگ عاشورا؛ فرهنگ اربعین» نوشته است:

«آیا امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت آن را دارد که از آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟ فقط امام(ره) بود که دو فصل امر به معروف و نهی از منکر به آخر رساله‌اش را استفاده کرد. خود امر به معروف هم مشروط به شرط‌های زیادی است. باید احتمال تاثیر وجود داشته باشد. باید احتمال ضرر نباشد و .... از درون آن فرهنگ فنا بیرون نمی‌آید. عنصر فنا و فدا را امام خمینی(ره) احتمالا از عرفان بیرون کشیده است.»

مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در سلسله مباحث خود پیرامون قیام حسینی در سال 1380 که با عنوان منزل دوم سلوک عاشورایی به چاپ رسیده است پیرامون عنصر امر به معروف ونهی از منکر در قیام امام حسین به طور مبسوط صحبت کرده است و نتیجه سخن ایشان این است که حضرت امام حسین بر مبنای موازین شرعی و فقهی و برپایه همین فریضه می بایست جان خود را فدا میکرد و واجب بود که به مذبح برود. یقینا فردی مانند سعید حجاریان که فهم فقهی و روایی ندارد نمی تواند هم چون آقا مجتبی درک درستی از قیام اباعبدالله داشته باشد چنانچه مرحوم آقا مجتبی در همان سخنان خود می فرماید: «بی سوادی در این حرفها و شبهه ها غوغا مکند!»

اما بر مبنای نظر آفقا مجتبی که بر گرفته از نظر حضرت امام است چگونه از دل امر به معروف قیام مسلحانه و تضحیه در می آید؟ چگونه است که قیام حسینی بر مبنای فقه و شرع گیش رفته است نه فقط عشق؟ چگونه است که فرهنگ عاشورا و فرهنگ فنا هم نیاز به تفقه و فقیه پروری دارد و در آن محاسبات عقلی و فقهی لحاظ می شود؟ در پایان کلام ایشان روشن می شود امام راحل فرهنگ تضحیه را نه از عرفان که از دل فقه و ظواهر شرع به دست آورده است

 

خلاصه از نظرات مرحوم آقا مجتبی را در ذیل بیان می‌گردد:

اول: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام  یک حرکت نفیی داشتند که بر مبنای آیه شریفه «ولاتعاونوا علی الاثم و العدوان» حضرت نمی‌خواستند با بیعت با یزید اعانه بر ظلم و گناهان او کنند. از آنجایی که تنها صرف عدم اعانه کافی نیست و باید از تحقق اثم نیز جلوگیری نمود، عنوان «منع از تحقق منکر» پیش می‌آید لذا ایشان در وصیت نامه مشهور خود برای برادرش محمد حنفیه فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» انما افاده حصر می‌کند و ایشان بیان می‌دارد من فقط برای این دو چیز بیرون می‌روم یکی اصلاح امت جدم و دیگری امر به معروف و نهی از منکر.

این خلاصه بخشی از سخنان حضرت آیت الله تهرانی بود که با توجه به آن، وقتی حضرت به صراحت هدف قیام  مسلحانه خود را امر به معروف و نهی امنکر بیان می‌کند چگونه است که عده‌ای این استفهام انکاری را مطرح می‌کنند که آیا با امر به معروف می‌توان قیام مسلحانه کرد؟ آیا چنین کاری اجتهاد در برابر نص نیست؟

دوم: امام حسین بارها بر این امر تاکید نمود که یزید لیاقت حکومت بر مسلمین را ندارد و در آن زمان بزرگترین منکر وجود شخصی مانند یزید بر منصب خلافت  و غصب آن بود. لذا ایشان بر مبنای روایت نبوی فرمود: «من رأى سلطانا جائرا، مستحلّا لحرم اللّه، ناکثا لعهد اللّه، مخالفا لسنة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله الى قوله:- فلم یعیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على اللّه أن یدخله مدخله‏» کسی که حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حرام کرده و عهد الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت می‌کند و با این حال هیچ مقابله‌ای با او نمی‌شود؛ در قیامت افراد با همان ظالم محشور می‌شوند و در جایگاه او قرار می‌گیرند. این همان معنای حرکت امام حسین علیه السلام  بر محور وظیفه شرعی است. در ادامه همین روایت تعبیرات عجیبی دارد و می فرماید: «انی احق بهذا الامر لقرابتی من رسول الله» یعنی من سزاوارترم که به میدان مقابله با اینها بیایم و جلوی اینها بایستم. کسی که رییس مذهب و امام المسلمین است برای حفظ دین وظیفه سنگین‌تری دارد.

 ایشان در جایی دیگر فرمود: «انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا» چون او امام است اگر در مقابل این منکرات ساکت شود معنایش است که فسادها را امضا کرده است. در ماجرای انقلاب اسلامی ایران بعضی اهل علم از روی دلسوزی به امام خمینی می گفتند آقا فایده ای ندارد ایشان می فرمود: «آن آقایانى که مى‏گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند به داد اسلام برسید!

اى سران اسلام، به داد اسلام برسید اى علماى نجف، به داد اسلام برسید اى علماى قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام.» برای مواجهه افراد شاخص با منکر خاص هیچ عذری پذیرفته شده نیست.

لذا امام حسین می‌فرماید در این راه بچه‌هایم را فدا می‌کنم برادران و اصحابم را به میدان می‌آورم. تمام حرکت حضرت مطابق فقه و وظیفه شرعی ایشان بود.

سوم: یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است ک مکلف علم یا ظن به تاثیرگذاری امر و نهی داشته باشد این یکی از شرایطی است که اگر نباشد اصلا دیگر امر و نهی واجب نیست! امام حسین علیه السلام می‌دانستند که این نهی از منکر هیچ اثری بر یزید ندارد و او دست از این منکر بزرگ بر نمی‌دارد. اما با این حال چرا حضرت هدف قیام خود را امر به معروف می‌داند؟

برای پاسخ، باید معنی «اثر» مشخص شود؛ مراد از اثر اعم از حالی و استقبالی است یعنی اگر بدانم این نهی از منکر الان هیج اثری ندارد ولی در آینده اثر می‌گذارد باز هم واجب خواهد بود. وقتی کسی را که مرتکب گناه شده نهی می‌کنیم برای جلوگیری از تحقق  آن منکر در آینده است وگرنه این نهی نسبت به گذشته اثر ندارد.

نکته دیگر اینکه نهی از منکر حتما نباید روی «فاعل منکر» اثر بگذارد  همین که نهی از منکر در سطح جامعه روی دیگران اثر می‌گذارد، کفایت می‌کند و باز هم واجب است، چون شرط تاثیر اعم از اثر بر شخص گناهکار و دیگران است. این مساله خصوصا در مورد منکراتی که در سطح جامعه جنبه عمومی‌تری دارد، بیشتر صدق می‌کند. اگر نهی از منکری هیچ اثری نداشت، نه اثر فعلی نه استقبالی، نه اثر روی فاعل منکر و نه بر دیگران، وجوب آن مستلزم لغویت است اما در مورد حرکت امام حسین علیه السلام این طور نیست.

به حقایق تاریخی باید گفت حرکت نهیی امام حسین علیه السلام دقیقا اثر گذاشته است و حضرت یقین به تاثیر این قیام داشت. لذا بر اساس ظواهر فقه امام حسین به درستی قیام خود را مصداق امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کند. چون می‌دانیم فعل و قول معصوم حجت شرعی است! بزرگترین اثرش این است که امروز اسلام باقی مانده است

چهارم: شرط دیگر ایمنی از ضرر است یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر اگر بداند که با این امر و نهی ممکن است ضرر جانی و مالی و عرضی قابل توجهی به خودش و حتی بستگانش برسد.  حتی موجب حرج یا مشقت برای او بشود واجب نیست. آن حضرت با علم به ضرر قیام کرده است اما باز در عین حال می فرماید می خواهم امر به معروف کنم!

در اینجا اید گفت از نظر فقهی شرط ایمنی از ضرر به طور مطلق مد نیست. با توجه به روایات یکی از مراتب نهی امنکر برخورد فیزیکی و یدی است. در اصول فقه داریم در باب ملاکات احکام اگر دو حکم اهم  و مهم با هم تزاحم پیدا کردند ملاک را اهم قرا می‌دهند حال در جایی که وجوب امر به معروف هست و نهی از منکر ضرر هم دارد باید یکی را ترجیح داد که در این حکم فاعل منکر و آمر و ناهی و خود معروف و منکر هم دخیل هستند.

اگر ایمنی از ضرر به طور مطلق شرط بود حضرت با قطع به وجود ضرر جانی نباید نهی از منکر می‌کرد. ولی همین که امام با هدف امر به معروف قیام کرده فعل امام برای ما حجت است  و نشان می‌دهد که شرط ایمن از ضرر مطلق نیست.حضرت در مرتبه سوم از امر به معرف و نهی از منکر، یعنی برخورد فیزیکی بود که این مرتبه نیاز به اذن حاکم شرعی دارد. لذا خود حضرت باید اذن می‌داد و وارد میدان شدند امام با این اقدام با اینکه بر خورد فیزیکی از نظر ظاهر موجب ضرر بود اطلاق شرط ایمنی از ضرر را را مقید کردند.

اگر در نهی از منکر ضرر شخصی وجود داشته باشد اینجا فقها می‌گویند لازم نیست نهی از منکر کند ولی اگر ترک نهی از منکر ضرر به دین وارد کند در اینجا تزاحم بین ملاکات احکام پیش می‌آید. اگر در مقابل منکر حرف بزنم ضرر شخصی به من می‌خورد، اما اگر سکوت کنم به طور کلی به دین ضرر می‌خورد، خصوصا آنجایی که سکوت، باعث بدعت در دین و سبب جابجایی منکر و معروف می‌شود. در چنین شرایطی هیچ فقیهی ضرر شخصی را مانع نهی از منکر نمی‌داند. ما تاکید داریم که امام حسین کاملا بر طبق ظواهر شرع عمل کرده است و اگر کسی غیر این بگوید سخنش غلط است. این کلام منسوب به امام حسین است که فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی». یعنی اگر ترک نهی از منکر منجر به ضرر به دین خدا می‌شود باید ضرر شخصی  را برای حفظ دین به جان خرید.

حضرت رسول در وصیتی به امیرالمومنین ایشان را به چند خصلت سفارش می‌کند که پنجمین آن این است که «بذلک مالک و دمک دون دینک» مال و جانت را در راه دینت بذل کن! منطق اسلام این است مال و جان و آبرو فدای دین!

 امام حسین دقیقا بر طبق موازین ظاهری شرع عمل کرد و قیام حضرت بر محور امر به معروف و ئنهی از منکر بود گرچه امام حسین مافوق این حرفها بود اما این موازین هم کاملا رعایت کردند.

 با توجه به فرمایشان فقیه معظم و استاد اخلاق و شاگرد برجسته حضرت امام خمینی، آیت الله آقا مجتبی تهرانی، تضحیه و جانبازی و فداکاری اباعبدالله دقیقا با عقل و فقه سر و گار داشته است و از دل فقه بیرون می آید و آنجا که بین فنای دین و فنای شخص تزاحم پیش می آید شخص باید خود را عقلا و شرعا فدا و فنا کند تا دین باقی بماند. اگر سایر ائمه دست به سلاح نبردند به دلیل همین امر بود که چنین تزاحمی وجود نداشت. چنانچه در قبل از انقلاب حضرت امام دستور داد تقیه حرام است چرا که اصل دین در مخاطره بود و یقینا حفظ دین از هر امری بالاتر است. اما آن روز که ایشان احساس کرد اصل دین در مخاظره نیست قطعنامه را پذیرفت. البته خوب است جناب حجاریان به پیام قطعنامه نگاهی بیندازد تا مشاهده کند که در آن پیام نیز فرهنگ عاشورایی موج می زند. امام در این پیام نوشته است: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‏کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى‏شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادى‏مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»

لذا امروز و هر روز به فرهنگ عاشورا نیازمندیم یعنی عمل به وظیفه شرعی بر طبق موازین شرعی و ر داین را ه باید دست به دامان علمای دلسوز دین شناس شد نه روشنفکران کج فهم که دین را به مصادره به مطلوب می‌کنند تا با شعارهای دونمایه خویش منطبق سازند.

 

 در واقع باید گفت در هر برهه زمانی وظیفه تغییر می‌کند و برمبنای عقل و شرع بایستی عمل متناسب با آن را انجام داد و این اصلا ربطی به رابطه عقل و عشق ندارد. گاهی باید جنگید، گاهی باید صلح کرد. و در هر دو مورد عقل و فقه مبنای کارند هم حرکت امام حسن مجتبی بر مبنای محمل مادی و محاسبات عقلانی بود و هم قیام حسینی این گونه بود. این تفکر که فرهنگ عاشورا فرهنگ عشق است و سایر ائمه بر مبنای عقل رفتار کردند دیدگاه ناقصی است که اسلام و سیره ائمه را نشناخته است. چنین دیدگاهی در رفتار برخی افراد دیگر هم مشاهده می شود که با وجود تاکید مراجع به حرمت قمه زنی بیان می‌کنند اینجا جای فقه و عقل نیست بلکه منطق حسینی عشق است!


» نظر

13 آبان عاشورایی؛ فریاد بر سر یزیدیان زمان

واقعه عاشورا و قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه طاغوت زمان خویش و ندای حق‌طلبی حسین و یارانش از جنبه‌های گوناگون عرفانی، فقهی، انسانی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و ... مورد بررسی و دقت بزرگان و علما در طول تاریخ قرار گرفته است و گفته‌ها و نوشته‌های بسیاری در این باره تولید شده است و یقینا همچنان می‌تواند محل بحث باشد و جنبه‌های پنهان دیگری از این واقعه رخ بنمایاند.

به دلیل نوع خاص این حادثه و حرکت الهی حسین و یارانش این قیام در ابدیت ثبتش شده است و روز به روز بر الهام‌بخشی و تاثیرگذاری آن افزوده می‌شود. فداکاری و ایثار و عزت طلبی و حق خواهی و عبودیت و عقلانیت و ... بسیاری از صفات پسندیده در این حرکت جلوه نموده است و همراهی آن با احساس و عاظفه از یک سو و با شور و حماسه از سوی دیگر این حادثه را برای فطرت بشری که خواهان نیکی است جاودان و موثر کرده است.

هر ساله با فرا رسیدن ماه محرم خودجوش‌ترین و بزرگترین اجتماعات مردمی شکل می‌گیرد و بدون هیچ فراخوان و دعوت خاصی، مومنین و عاشقان ثارالله برای امام مظلوم خود عزاداری می‌کنند. سالهای سال این دسته‌جات و هیاتها نسل به نسل با شیوه‌های گوناگون توانسته‌اند پیام حسین را به نسل بعد خود انتقال دهند.

در این بین برخی سعی دارند محرم و عاشورا را در اشک و گریه و حزن و سینه‌‍زنی و به طور کلی یک مراسم معنوی فردی خلاصه کنند و عاشورا را از پیام اصلی خود منحرف سازند.

حضرت امام خمینی(ره) به عنوان حکیمی فقیه و عارفی دلسوخته اهل بیت علیهم السلام در برابر این انحراف تمام قد ایستاد و به وظیفه عالم بودن خود عمل کرد که در شرایط بروز بدعت اگر عالم علمش را بروز ندهد مورد لعن خدا و ملائکه است.

ایشان ضمن تاکید بر جنبه‌های فردی و معنوی و احساسی حادثه کربلا روی مغفول این حادثه را نیز برجسته ساختند. ایشان بیان می‌داشت: «هر مکتبى هیاهو مى‏خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمى‏شود». (صحیفه امام، ج‏8، ص: 527)

 اما این فقط یک بعد از حادثه عاشوراست اما بعد مهم دیگر این حادثه روی اجتماعی آن است «امام بزرگوار ما رضوان الله تعالى علیه در عرصه عاشورایى و با بهره‏بردارى به بهترین شکل ممکن از ماجراى عاشورا و محرّم، توانستند پیام حق و دادِ برآمده از دلِ خود را به گوش مردم برسانند و مردم را متحوّل کنند. اوّلین شهداى ما هم در ماجراى پانزده خرداد، در تهران، ورامین و بعضى جاهاى دیگر، همین سینه‏زنهاى حسینى بودند که آمدند و در معرض تهاجمِ دشمنِ عاشورا قرار گرفتند. در سال پنجاه و هفت هم مشاهده کردید ماجراى آن روز و ماهى را که در آن، خون بر شمشیر پیروز مى‏شود. این نام را امام بزرگوار از همه‏ قضایاى محرّم، خلاصه‏گیرى، استحصال و مطرح کردند. همین‏طور هم شد. یعنى مردم ایران به پیروى از حسین بن على علیه‏السّلام، درس عاشورا را گرفتند و در نتیجه خون بر شمشیر پیروز شد» (امام خامنه‌ای: دیدار روحانیون و وعّاظ، 03/ 03/ 1374)

بهره‌گیری امام از پیام عاشورا برای مبارزه با طاغوت توانست راه را برای پیروزی اسلام بر سلطنت هموار نماید. در تاسوعا و عاشورای آذر سال 57 ایشان با ترغیب مردم به حضور در راهپیمایی علیه حکومت، بر این امر که امروز راه حسین، مبارزه با طاغوت است و عزت حسینی در قیام است، رفراندوم بزرگی صورت داد تا جهان بفهمد اگر شیعیان حسینی عمل کنند چه قدرت اعجاز آوری دارند.

ایشان همواره به جنبه‌های اجتماعی و سیاسی قیام حسینی تاکید داشتند و صریحا می‌فرمودند: «جنبه سیاسى این مجالس بالاتر از همه جنبه‏هاى دیگرى که هست. بیخود بعضى از ائمه ما نمى‏فرمایند که براى من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمى‏گویند ائمه ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش [بگیرد] اجرش فلان فلان است. مسأله، مسئله گریه نیست. مسأله، مسئله تباکى نیست. مسأله، مسئله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند، مى‏خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههاى مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب‏پذیر نباشند.

مسائل اسلام، مسائل سیاسى است و سیاستش غلبه دارد بر چیزهاى دیگرش. اجتماعاتى که اسلام بعضى‏اش را فرض کرده است، واجب کرده است و بعضى‏اش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش کرده است اینها یک مسائل سیاسى است» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 324)

در مکتب امام خمینی نباید فقط به عبارت «قتیل العبرات» اکتفا کرد بلکه این عبارت راباید در کنار عباراتی مانند فرمایش حضرت اباعبدالله در پاسخ به درخواست بیعت بایزید  که فرمود «مثلی لایبایع مثله» گذاشت.  در این عبارت حضرت امام حسین قیام خود را منحصر در تاریخ و شخص خاص نمی‌داند و در واقع راهی روشن برای همه آزادی‌خواهان و عدالت طلبان جهان باز می‌کند که هر کس ادعای حسینی بودن دارد و خود را شبیه امام حسین علیه السلام می‌داند نباید با کسانی که شبیه یزید هستند جمع شوند «امام حسین فرمود «مثلى لا یبایع مثله» حسین چنین امضایى نمى‏کند. امام حسین علیه‏السّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقى بماند؛ پرچم حق نمى‏تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد» (امام خامنه‌ای در جمع ده‏هاهزار نفر از راهیان نور و قشرهاى مختلف مردم در پادگان دوکوهه‏ 09/ 01/ 1381)

این همان فریاد عزت‌طلبی حسین است که در قالب کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نمود پیدا می‌کند. به تعبیر امام خمینی: «کُلُّ یَوْمٍ عَاشوُرا وَ کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلا این یک عبارت آموزنده است. نه معنایش این است که هر روز کربلاست، هر روز بنشینید گریه بکنید. ببینید چه کرده، کربلا چه صحنه‏اى بوده، هر روز این صحنه باید باشد: مقابله اسلام با کفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد کم با ایمان زیاد، در مقابل عدد زیاد با بى‏ایمانى. نه از جمعیت کم بترسید؛ و نه از شکست بترسید، شکستى در کار نیست. وقتى کار براى خدا باشد، شکست تویش نیست. کشته بشوید بهشتى هستید؛ بکشید هم بهشتى هستید» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 9) و یا «کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند». (صحیفه امام، ج‏10، ص: 123)

از این رو ایشان مجالسی که در آن اشک بی‌مبارزه و بدون حماسه باشد را مورد نقد قرا می‌دهد و می‌فرماید : «بچه‏ها و جوانهاى ما خیال نکنند که مسأله، مسأله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملتِ گریه»! آنها از همین گریه‏ها مى‏ترسند، براى اینکه گریه‏اى است که گریه بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته‏هایى که بیرون مى‏آیند، مقابل ظالم هستند؛ قیام کرده‏اند. اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبى ماست که باید حفظ بشود. اینها یک شعائر سیاسى است که باید حفظ بشود». (صحیفه امام، ج‏10، ص: 316)

امام در تببین علت این امر می‌فرماید: «.... یک مسأله سیاسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضیه گریه است تباکیش  دیگر چیست؟ تباکى مى‏خواهد؟ تباکى هم یک چیزى شد؟ اصلًا حضرت سید الشهدا چه احتیاج به گریه دارد؟ ائمه این قدر اصرار کردند، به اینکه مجمع داشته باشید. گریه بکنید. [ندبه‏] بکنید. براى اینکه این حفظ مى‏کند کیان مذهب ما را. این دستجاتى که در ایام عاشورا راه مى‏افتند خیال نکنند که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایى. راهپیمایى است خودش. اما راهپیمایى با یک محتواى سیاسى. همان طورى که سابق بود بلکه بالاتر. همان سینه زنى، همان نوحه‏خوانى، همانها رمز پیروزى ماست.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 99)

و می‌فرماید: « این مجالس عزاى سی?? الشهداء این آن تبلیغات بر ضد ظلم، این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمى که به مظلوم شده تا آخر باید باشد. » (صحیفه امام، ج‏10، ص: 121)

و «ماه محرّم، ماه شکست قدرتهاى یزیدى و حیله‏هاى شیطانى است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشرده تر بر پا شود» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 77)

«مجالس عزا از آن وقت، به امر حضرت صادق سلام اللَّه علیه- و به سفارش ائمه هدى‏- علیهم السلام- ما بپا مى‏کنیم این مجالس عزا را، ما همان مسأله را داریم مى‏گوییم؛ مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران. » (صحیفه امام، ج‏10، ص: 314)

امام به صراحت اشک برای حسین را با مبارزه و ظلم ستیزی پیوند می‌دهد و گریه ای را ارزشمند می داند که سدهای مقابل اسلام را فرو بریزد: «زنده نگه داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسى- عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد [ه‏]، یک مسئله سیاسى است؛ یک مسئله‏اى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است». (صحیفه امام، ج‏13، ص: 328)

در واقع عزاداری که در آن فریاد علیه استکبار و ظلم نباشد و ترس به جان دشمنان نیندازد نتوانسته تمام پیام عاشورا  را منتقل کند. امام می‌فرماید: «دشمنهاى ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملتها و مطالعه کرده بودند در حال ملت شیعه، مى‏دیدند آنها که تا این مجالس هست و تا این نوحه‏سراییهاىِ بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمى‏توانند برسند به مقاصد خودشان.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 315) در واقعی اگر یک عزاداری به گونه ای باشد که در مقصد دشمن مانعی ایجاد نکند، حسینی نیست. ممکن است باشد هیاتی که در یک حسینیه و خانه جمعی اهل اشک و شیون و حتی قمه زدن هم باشند اما ذره‌ای یزید امروز زمان را به هراس نیندازد و چه بسا همان دشمن به طریقی هزینه آن هیات را نیز تامین کند!

به تعبیر امام حاضر: «(عاشورا). کارى مى‏کند که در طول تاریخ کرد و ستمگرانِ حاکم، از عاشورا ترسیدند، و از وجود قبر نورانى امام حسین علیه‏السّلام، واهمه داشتند. ترس از حادثه‏ى عاشورا و شهداى آن، از زمان خلفاى بنى امیّه شروع شده و تا زمان ما ادامه یافته است و شما یک نمونه‏اش را در دوران انقلاب خودمان دیدید. وقتى‏که محرّم از راه مى‏رسید، نظامِ مرتجعِ کافرِ فاسقِ فاسدِ پهلوى، مى‏دید دیگر دستش بسته است و نمى‏تواند علیه مردمِ مبارزِ عاشورایى، کارى انجام دهد. در واقع مسئولین آن نظام، ناتوانى خود را ناشى از فرارسیدن محرّم مى‏دانستند. در گزارشهاى برجا مانده از آن رژیم منحوس، اشارتها، بلکه صراحتهایى وجود دارد که نشان مى‏دهد آن‏ها با فرارسیدن محرّم، دست و پایشان را حسابى گم مى‏کردند. امام بزرگوار ما رضوان اللّه علیه، آن مرد حکیمِ تیزبینِ دین‏شناسِ دنیاشناسِ انسان‏شناس، خوب فهمید که از این حادثه براى پیشبرد هدف امام حسین علیه‏السّلام چگونه باید استفاده کند و کرد.

امام بزرگوار ما، محرّم را به عنوان ماهى که در آن، خون بر شمشیر پیروز مى‏شود، مطرح نمود و به برکت محرّم، با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد» (در جمع روحانیون استان «کهکیلویه و بویراحمد» در آستانه‏ى ماه محرّم‏17/ 03/ 1373)

امام خامنه ای استمرار قیام حسینی را در عزاداری هایی می داند که علیه استکبار و طاغوت برپا شود: «عزادارى امام حسین را نباید ضایع کرد. منبر حسینى، مجلس حسینى، محل بیان حقایق دینى، یعنى حقایق حسینى است. شعر در این جهت، حرکت در این جهت، نوحه و مدیحه در این جهت باید باشد. شما دیدید در آن محرّم سال 57، دستجات سینه‏زنى ما در بعضى از شهرستانها مثل یزد و شیراز و جاهاى دیگر شروع شد و بعد هم گسترش پیدا کرد به همه‏ى کشور؛ سینه مى‏زدند و حقایق روز را در نوحه‏هاى خودشان بیان مى‏کردند؛ با ارتباط دادن و اتصال دادن این‏ها به ماجراى عاشورا، که درست هم هست.

مرحوم شهید مطهرى سالها قبل از انقلاب در این حسینیه‏ ارشاد فریاد مى‏کشید که: و اللَّه- قریب به این مضمون- بدانید شمر، امروز- اسم نخست‏وزیرِ آن روز اسرائیل (صهیونیست) را مى‏آورد- اوست. واقع قضیه هم همین است. ما شمر را لعنت مى‏کنیم، براى اینکه ریشه‏ى شمر شدن و شمرى عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبید الله را لعنت مى‏کنیم، براى اینکه با حاکمیت طاغوت، حاکمیت یزیدى، حاکمیت عیش و نوش، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. حسین بن على قیامش براى این بود که بینى حاکمیتهاى علیه ارزشهاى اسلامى و انسانى و الهى را به خاک بمالد و نابود کند؛ و همین کار را هم امام حسین با قیام خود کرد.

مجالس ما؛ مجالس حسینى، یعنى مجالس ضد ظلم، مجالس ضد سلطه، مجالس ضد شمرها و یزیدها و ابن‏زیادهاى زمان موجود، زمان حاضر، معنایش این است. این استمرار ماجراى امام حسین است.

و امروز دنیا پر از ظلم و جور است. شما ببینید چه مى‏کنند؛ در فلسطین چه مى‏کنند، در عراق چه مى‏کنند، در کشورهاى گوناگون چه مى‏کنند، با ملتهاى دنیا چه مى‏کنند، با فقرا چه مى‏کنند، با ثروتهاى ملى کشورها چه مى‏کنند. ابعاد عظیم حرکت حسین بن على (علیه‏السّلام) شامل همه‏ى این میدان وسیع مى‏شود. امام حسین نه فقط براى شیعه، نه فقط براى مسلمانها، بلکه براى احرار عالم درس دارد.

رهبر آزادى‏بخش نهضت هند در شصت سال، هفتاد سال قبل اسم حسین بن على را آورد؛ گفت من از او یاد گرفتم؛ در حالى که هندو بود؛ اصلًا مسلمان نبود. در بین مسلمین هم همین‏طور است. ماجراى امام حسین این است. شما گنجینه‏دارِ یک چنین جواهر ذى‏قیمتى هستید که همه‏ى بشریت مى‏تواند از او بهره برد و استفاده کند.

جهت‏گیرى در عزادارى امام حسین به این نحو باید باشد: گسترش تبیین، بیان، آگاه‏سازى، محکم کردن ایمان مردم، روح تدین را در مردم گسترشِ دادن، روح شجاعت و غیرت دینى را در مردم زیاد کردن، حالت بى‏تفاوتى و سکر و بى‏حالى را از مردم گرفتن؛ این‏هاست معناى قیام حسینى و بزرگداشت عزادارى امام حسین (علیه‏السّلام) در زمان ما. لذا زنده است، همیشه هم زنده خواهد بود.» (دیدار جمعى از اقشار مختلف مردم قم‏ 19/ 10/ 1386)

اشاره رهبری به این سخن شهید مطهری(ره) است که فرمود: «باید فکر کنیم که اگر حسین بن على امروز بود و خودش مى‏گفت براى من عزادارى کنید، مى‏گفت چه شعارى بدهید؟ آیا مى‏گفت بخوانید: «نوجوان اکبر من» یا مى‏گفت بگویید: «زینب مضطرّم الوداع، الوداع»؟! چیزهایى که من (امام حسین) در عمرم هرگز به این‏جور شعارهاى پست کثیف ذلّت‏آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها را نگفتم. اگر حسین بن على بود مى‏گفت: اگر مى‏خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمرِ امروز موشه دایان است. شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان مى‏خورد.»

امسال با توجه به تقارن روز عاشوری حسینی و روز 13 آبان که روز ملی استکبار ستیزی و روز شعار مرگ بر امریکا است این امر باید به نحو روشنی نمایان شود که عزادای عاشورا یک عزادرای سیاسی علیه یزیدیان زمان است و با جمع بین راهپیمایی و عزادرای وظیفه دینی و عاشورایی خود را انجام دهیم به نظر می رسد اگر در روز عاشورا هیاتهای مذهبی در مقابل لانه جاسوسی و یا هر مکان دیگری تجمع ضد امریکایی برگزار کنند آن گونه که از اندیشه بزرگانی چون امام راحل و امام حاضر و شهید مطهری بر می آید از گریه صرف ثوابش بیشتر است.

البته این نکته حضرت امام را هم نباید از نظر دور داشت که «راهپیمایى، عزادارى را از شما نگیرد. عزادارى کنید و با عزادارى راه‏بروید. .. وقتى کلمه راهپیمایى پیش مى‏آید، خیال نکنید که معنایش این است که عزادارى نمى‏خواهیم. ما از همین اسلام و مظاهر اسلام و شهداى اسلام مى‏توانیم کارهایمان را انجام بدهیم» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 350)

همان گونه که امام عزیز فرمود: «عاشورا با «نه» خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفى کرد و به گورستان فرستاد». (صحیفه امام، ج‏14، ص: 406)

و ملت ایران نیز با اقتدا به ارباب و سرور خود سیدالشهدا به زودی زود به طور کامل بر دشمنان غلبه خواهد کرد.


» نظر

بدون شرح!/انبارها پر – خالی - پر

... پر است!

در سی خرداد سال 92 آقای ترکان در برنامه «دیروز، امروز، فردا» از دولت قبل به خاطر اقدام خوبی که در مورد کالاهای اساسی انجام داده بودند تشکر کرد و گفت: «آقای احمدی‌نژاد فرمودند وزرای دولت با دکتر روحانی از طریق آقای بقایی همکاری داشته باشند. از طرف دکتر روحانی هم بنده ماموریت پیگیری این موضوع را قبول کردم. امروز یک جلسه دو ساعته با آقای بقایی داشتیم. رسیدگی به برخی امور فوری در اولویت مباحث ماست. البته دولت خودش وارد بعضی از این مسائل مثل تامین کالاهایی اساسی شده است که این کار را به خوبی انجام داده است و توانسته به موقع خریدهای لازم را انجام دهد. گفت و گوی امروز و بحث هایی که با آقای بقایی انجام شد، آغاز ماجرا بود و از شنبه این موضوع نزدیک تر پیگیری خواهد شد.»  

...خالی است!

در پنجم آذر 92 آقای روحانی در گزارش صد روزه خود اولین و فوری‌ترین مشکلی از دولت قبل که به ایشان ارث رسیده بود را انبارهای خالی کشور عنوان کرد گفت: «اولین روزهای بعد از انتخابات، من با اولین مشکلی که مواجه شدم شرایط کالاهای اساسی در کشور بود. اولین گزارشی که از وزارت صنعت، معدن تجارت گرفتم این بود که وضع کالاهای اساسی در کشور چگونه است؟ با گزارشی که داده شد بسیار نگران شدم. برخلاف آنچه در ذهنم بود و فکر میکردم تا 3-4 ماه انبارها پر است، گزارشی به دستم رسید در همان روز سوم و چهارم بعد از انتخابات(قبل از تحلیف و تنفیذ) که نشان می‌داد کشور از لحاظ کالاهای اساسی و از جمله گندم دچار مشکل است. در یکی از استانها گندم فقط برای سه روز در سیلو وجود داشت. بلافاصله من برخی مسئولان اجرایی را در همان دولت خواستم و با آنها صحبت کردم و  مشکلاتی که برای تامین ارز و خرید بود و برخی کالاها در راه بود و برخیشان در بندر بود و ما دموراژ می‌دادیم. این اولین مشکلی بود که با آن روبرو شدم»     .     

.. خیلی پر است!

پانزدهم بهمن 92 امید روحانی در نامه نیوز نوشته است: «  الان تنها حدسی که می توانم بزنم این است که دولت برای خالی کردن انبارهای مملو از مواد غذایی رو به فساد دست به این کار زده است. نمی خواهم خیلی بد بین باشم ولی اگر یادتان باشد محمدرضا رحیمی اردیبهشت سال 91 خبر از واردات 24 میلیارد دلاری کالاهای اساسی با هدف تنظیم بازار داده بود. آن موقع من این خرید را نشانه آماده شدن ایران برای یک جنگ فرسایشی می دانستم چراکه همان موقع سازمان خواربار جهانی این میزان خرید کالا را 4 برابر کل نیاز سالانه ایران به این اقلام دانسته بود.

 بعد از این شاهکار، البته هیچ قیمتی نه تنها تعدیل و کنترل نشد بلکه تورم 40 درصدی را برای مردم بیچاره به ارمغان آورد و پس از نوسان های قیمت ارز در ماه های بعد، دولت خود تبدیل به بزرگترین منتفع این جریان شد. با روی کار آمدن دولت اعتدال و کمرنگ شدن سایه جنگ و البته با رسیدن این اقلام به تاریخ انتقضایشان دولت تصمیم به توزیع این حجم کالای اساسی بین مردم گرفت تا در واقع از شر انبارهای پر از کالای رو به فساد خلاص شود و هم مردم به نوایی برسند.»

 

اما در 21 بهمن ماه نیز روزنامه شهروند در صفحه چهارم خود نوشت است: « در زمان روی‌کار آمدن دولت یازدهم، هیچ‌کس امید چندانی به کاهش تحریم‌ها نداشت. همین مساله موجب شده بود تا دولت قبل رویکرد پر کردن انبارها را در دستورکار قرار دهد؛ رویکردی که با حمایت بخش خصوصی و تولیدکنندگان انجام شده بود و براساس اعلام رئیس مجمع صنوف تولیدی و خدماتی تهران این واقعه باید به نوعی تدبیر می‌شد. اما با نتیجه دادن مذاکرات، بحث کمبود موادغذایی منتفی و برخلاف انتظار، چشم‌انداز اقتصادی ایران روشن شد. در این دوران دولت یازدهم ماند و انبارهایی پر که تا پیش از رسیدن تاریخ مصرفشان باید فکری به حال آنها می‌کرد.  چرا که عرضه ناگهانی این حجم کالای انبار شده به بازار قطعا به کاهش قیمت بیش از حد این کالاها و متضرر شدن تولیدکنندگان داخلی منجر می‌شد. بر این اساس می‌توان گفت که همین مساله موجب شد تا دولت یازدهم به ناچار و به‌رغم انتقادهای فراوانی که از دولت پیشین داشت، رویکرد توزیع سبدکالا به شیوه گذشته را در دستورکار قرار بدهد تا هم موجودی انبارها را کاهش دهد، هم به اقشار کم‌درآمد کمکی کند که تورم‌زا نباشد. هرچند که این فرضیه از سوی دولتی‌ها تایید نخواهد شد، اما دقت در بحث تغییر سبد کالا به همین نتیجه‌گیری دامن خواهد زد.» 


» نظر

مرجعی که برای اولین بار نوحه خوان شد...

یادی از عالم عامل ربانی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی

اول- این اواخر صبح ها گاهی در مقابل در ورودی حوزه مروی حاج آقا را می دیدم و لحظه ورودم با ایشان همزمان می شد. آخرین بار که ایشان را دیدم آثار بیماری و کسالت در وجودش به خوبی آشکار بود. رنگ چهره اش تغییر کرده بود و با کمک شخصی دیگر که زیر دستانش را گرفته بود به زحمت قدم بر می داشت. پاهایش روی زمین کشیده می شد و حتی در آوردن آن کفش مشکی ساده که بیشتر شبیه گالش بود نیز برایش مشکل بود. با همین وضع وارد مدرس شد و به کرسی درس رسید. برای نشستن هم باید شخصی کمکش می کرد. گرچه درس از یک ساعت به نیم ساعت تقلیل یافته بود، اما با این حال، درس را تعطیل نکرد و تا آنجا که توان داشت کرسی درسش فعال بود و شاگردی امام صادق(ع) را کرد و برای مکتب امام صادق(ع) شاگردپروری کرد. شاید بیماری اش دلیل موجهی برای تعطیلی درس بود، اما با این حال، او نمی خواست کلاس درس تعطیل شود. 

دوم- کلاس های چهارشنبه شب ها چندین جلسه بود که برگزار نمی شد و شاگردان و مریدان حاج آقا امسال بیشتر بی تاب محرم بودند و منتظر بودند بار دیگر، طنین صدای ایشان، سلوک عاشورایی را برای آنها ترسیم کند. شب اول حاج آقا آمد، خیلی ها خوشحال شدند، امسال محرم هم در مدرسه «نور» پای منبر آقا مجتبی برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عزاداری می کنند. امسال بحث در مورد فطرت بود. آقا مجتبی عاشورا را نه عرصه نبرد حق و باطل و نه اسلام و کفر، بلکه، رویارویی فطرت مسخ شده غیرانسانی، با فطرت الهی و انسانی دانست. طرح موضوع به نظر خیلی ها جالب آمد، بحث ها اوج گرفته بود، گویا حاج آقا در این ده سال قدم به قدم دست ما را گرفته و پله پله بالا آورده بود!
اما شب دوم محرم، اوضاع فرق کرد. حاج آقا دیر آمد، همه منتظر نشسته بودند، همه نگران بودند، اما کسی دوست نداشت احتمالی بدهد، فقط منتظر نشسته بودند تا حاج آقا تشریف بیاورد. بالاخره آقا مجتبی آمد، ورود ایشان اشک عده ای را درآورد. دو نفر زیر بغل های ایشان را گرفته بودند و یک نفر هم از پشت مراقب حاج آقا بود. حتی نعلین ایشان را هم کس دیگری درآورد. حاج آقا تا این حد بی توان شده بود. مردمی که سال ها ابهت و عظمت این جبل راسخ را دیده بودند با این صحنه دل شان خالی شد. برای همین عده ای بی اختیار اشک ریختند. با این وجود آقا مجتبی باز رفت روی همان صندلی قدیمی اش نشست و بسم الله گفت. آرام و کلمه کلمه سخن می گفت، اما همچنان لبخند می زد و با نظم مخصوص به خودش بحث را پیش می برد. مثل همیشه نیم ساعت صحبت کرد تا آخر روضه هم نشست. این جلسات آخر بیشتر از استادش، حضرت امام خاطره می گفت. گویا می خواست اسراری را افشا کند. بعد از آن جلسه خیلی ها برای حاج آقا نذر حمد و صلوات کردند. شب سوم دیگر حال حاج آقا مساعد نبود و نیمه کاره صحبتش را تمام کرد، اما تا توان داشت روضه را تعطیل نکرد. تا آنجا که می توانست روی پا بایستد بیرق حسین(ع) را زمین نگذاشت! شاید اگر محرم نمی آمد مردم قبول می کردند و بیماری حاج آقا دلیل موجهی برای مردم بود؛ اما او نمی خواست جلسه روضه تعطیل شود!
سوم- شب اربعین امسال مردم می دانستند دیگر حاج آقا نمی آید! چون صبح همان روز خودشان او را تشییع کرده بودند. نماز امام امت بر پیکر او را دیده بودند و نظاره کردند چگونه در جوار سیدالکریم آرام گرفت. دیدن جای خالی استاد فضای عجیبی را ایجاد کرده بود. حجت الاسلام رشاد نقل کرد در دیداری که چند روز پیش در بیمارستان با استاد داشتم او آرام در گوشم گفت: جلسه جلسه حواس تان به جلسه باشد. روی تخت بیمارستان هم نمی خواست که روضه تعطیل شود. 
شب قدر در مسجد بازار مردم آقا مجتبای متفاوتی را دیدند. او گریه کنان فریاد می زد: «من امشب می خواهم کاری بکنم خلاف همه رویه ها... برای اولین بار در عمرم می خواهم این کار را بکنم. چهل سال پیش اولین فاطمیه جلسه گذاشته بودم نوحه خوان ها می آمدند، روضه می خواندند، چند تا جمله خواندند که هنوز یادم است جگر من را کباب کرد. من بلد نیستم نوحه بخوانم، اما امشب؛ مرجعیت به کنار! اجتهاد به کنار! فقاهت به کنار! عرفان به کنار! اخلاق به کنار! امشب می خواهم نوحه بخوانم .. سه تا جمله می خوانم زبان حال علی(ع) است. خواننده علی، خواننده پدر، برای کی؟ این پدر روضه بخواند برای پسر یعنی امام زمان (صلوات الله علیه). آقا تشریف بیاورید آقا تشریف بیاورید، در آستانه مجلس ما. می خواهم برایت نوحه بخوانم زبان حال علی(ع) است، رو می کند به زهرا(س). 
وسط کوچه تو را می زدند
کاش به جای تو مرا می زدند 
چرا شده گوشه چشمت کبود
به من بگو مگر علی مرده بود
وای منو وای منو وای من 
میخ در و سینه زهرای من
چهارم- مرجع تقلید هم که باشی اگر خادم درگاه اهل بیت نباشی و با ولایت پیوند نخورده باشی، علم و عرفان و فقاهت و اجتهاد به کار نمی آید. این را «عالم عامل ربانی» حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی به ما آموخت. کسی که کرسی درس سطح عالی فقه و اصول داشت و کارکشته اخلاق و عرفان بود. او که کرسی درسش گرچه برایش مهم بود، اما بر منصب نوحه خوانی و جلسات روضه خوانی تأکید می کرد.
آقا مجتبی رفت و اسرار بسیاری را که در سینه خود داشت با خود برد! شرح خطبه متقین، مباحث تربیت، سلوک عاشورایی و خاطرات و آموخته های بسیاری از حضرت امام همگی با آقا مجتبی دفن شد. این است که نبود عالم را هیچ چیز جبران نمی کند!

صبح صادق، شماره 584، صفحه 11


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=