نقدی بر سخنان اخیر مشایی در جشنواره رازی
غبار فتنه های فتنه گران و آشوبرگان و منافقین در این چد ماهه فرصت نقد منصفانه و سازنده از دولت مردمی دکتر احمدی نژاد را سلب کرده است. دشمنان نظام که به فرموده امام خامنه ای چشم دیدن پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را به عنوان نظام الهام بخش میان مستضعفین را ندارد بخش عظیمی از توان و قدرت نظام را صرف کنترل فتنه گران کرده است.
اما در این میان برخی اقدامات دولت که در پوشش این گرد و غبار انجام شد اگر در فضایی سالم صورت می گرفت با انتقادات و اعتراضات بسیاری از سوی دوستان مشفق مواجه می شد. در این چند ماه فتنه اگر فرصتی برای نقد دولت فراهم نشد اینک بعد از قیام سراسری 9 وی علیه فتنه گران و اتمام حجت مردم و رهبری با آنان غبار فتنه به مقدار زیادی فرو کش کرده است و می توان عملکرد دولت را در بوته نقد دلسوزانه نهاد.
انتصاب رحیم مشایی به عنوان معاون اولی ریاست جمهور اما آن قدر برای طرفداران دولت گران آمد که در همان فضا هم نتوانستند لب به اعتراض نگشایند و با پیام امام خامنه ای مشایی از معوانت اولی عزل شد. اما متاسفانه دکتر احمدی نژاد پیام دستور امام(حفظه الله) را به خوبی در نیافت و مشایی را به عنوان رییس دفتر و سپس ریییس کمیسیون فرهنگی دولت منصوب کرد. این در حالی بود که اعلام شد سفرهای استانی ازا ین به بعد با رویکرد فرهنگی انجام خواهد شد و این یعنی نقش پررنگ مشایی در دولت. اقدامات فرهنگی در این چند ماهه کوتاه اصلا قابل دفاع نیست. دیدار رییس جمهور با هنر پیشگان خاص و ماجرای نمایشگاه عکس هدیه تهرانی و نیز رفع توقیف از فیلمهای مسئله دار حمایت شمقدری از از بازیگر خراج نشین و ... همه و همه نشان ازاین دارد دولت در عرصه فرهنگ نه تنها موفقیت چشمگیری نداشته بلکه با قرار گرفتن فردی مانند مشایی در راس امور فرهنگی دولت سیر قهقهرایی نیز داشته است.
اما سخنان تازه رحیم مشایی در جشنواره رازی بار دیگر ثابت کرد آنچه امام خامنه ای در دستور خویش به احمدی نژاد نوشته است صحیح است و ادامه کار مشایی در دولت (هر جا که باشد) چیزی جز مایه سرخوردگی برای طرفداران دولت به ارمغان نمی آورد. علاقه زاید الوصف رییس جمهور به این شخص و سکوت تهوع آور ایشان در برابر اعتراضات همگانی به مشایی عصبانیت بسیاری را به وجود آورده است. اصرار زیاد احمدی نژاد به این فرد تا کنون سبب شده است سه بار بالاترین شخص نظام برای این شخص ناچیز وارد عرصه شود. یک بار در قضیه دوستی با اسراییل یک بار در قضیه سازمان حج و زیارت و یک بار هم برای معاون اولی!! اما احمدی نژاد هم چنان علیرغم انتقادات و توصیه های دوستانه اطرافیان خود مشایی را به همه ترجیح می دهد!!! و البته نمی گوید چه در این آدم می بینید که بقیه نمی بینند!
رحیم مشایی که اظهارات عجیبش منحصر به اوست. مشایی باید یاد بگیرد به اندازه حجم دهان و ظرفیت سینه و دامنه عقلش سخن بگوید. مهندس مشایی هر چقدر هم مومن و متدین و معتقد به امام زمان باشد در مورد دین و مذهب شان نظریه پردازی ندارد. اگر کسی بیش از آنچه که می داند سخن بگوید بی شک به انحراف خواهد رفت. احمدی نژاد باید بداند در دولت اسلامی نباید مانند دولت اصلاحات برای نظریه های دینی سراغ روشنفکران رفت. (البته مشایی به نظرم در حد روشنفکر بودن هم نیست!).
اصولا ورود به حوزه های تخصصی به خصوص دین برای افراد کوچک مانند عرضه اندام کردن یک انسان لاغر اندام برای وزنه 500 کیلویی است که سبب تضییع شخصیت خود و زحمت دیگران میشود.
به عنوان نمونه وی با توجه نامگذاری جشنواره تحقیقات علوم پزشکی به نام حکیم زکریای رازی گفته است: «ذکر نام رازی، راضی کننده خدا است.» مشایی که گویا بیشتر به سجع و وزن سخن می اندیشیده به محتوای سخن خود توجه نداشته است. چگونه نام رازی راضی کننده نام خداست؟ فقط به این دلیل که وی دانشمند و کاشف است؟ خوب بود جناب مشایی با مطالعه در زندگی حکیم رازی برخی نظریات او را بررسی میکرد تا برای گفتن شعری برای این حکیم ایرانی دقت بیشتری به خرج دهد.
رازی گرچه پزشک و دانشمند بزرگی بوده است اما در حوزه دین نظریات خاصی دارد. وی کتابی به نام نقض الادیان دارد و در برخی سخنانش آمده است:
همه انسانها برابر هستند، و بطور برابری دارای استعداد استدلال شده اند، و نباید استعداد استدلال خویش را در برابر ایمان کور دست کم بگیرند و از دست بدهند. این استدلال است که انسان را قادر میسازد تا حقایق علمی را مستقیما دریافت دارد.» رازی به پیامبران الهی اهانت می کند و آنها را شایسته پیروی نمی داند و می گوید: معجزات پیامبران نیرنگهایی هستند که بر حیله گری استوارند، و یا داستانها و روایاتی که از آنها به یاد مانده است مشتی دروغ است. باطل بودن تمام چیزهایی که پیامبران میگویند از این حقیقت آشکار میشود که گفتارهایشان با یکدیگر در تضاد است، پیامبری آنچه پیامبر دیگر منع کرده را در حالی که خود را مخزن و انبار حقایق میداند مجاز میگرداند. انجیل تورات را نقض میکند و قرآن انجیل را. آداب و رسوم، سنت و تنبلی فکری باعث میشود که انسانها رهبران مذهبیشان را کورکورانه دنبال کنند. ادیان اصلی ترین دلیل جنگهای خونینی بوده اند که نوع انسانها را بلا زده کرده است. ادیان همچنین دشمن ثابت قدم تفکر فلسفی و تحقیقات علمی بوده اند. نوشتارها و کتابهای به اصطلاح مقدس بی ارزش هستند و ضرر آنها برای انسانها تاکنون بیشتر از فایده آنها بوده است، در حالی که نوشتارهای قدمایی همچون افلاطون، ارسطو، اقلیدس و بقراط تابحال خدمات بسیار بیشتری را به انسانیت به ثمر رسانده است.
رازی عقل بشر را به تنهایی برای سعادت کافی دانسته و دین و مذهب را عامل عقب افتادگی معرفی میکند. واین گونه سخنان از او بسیار بر جا مانده است. آیا ذکر نام چنین فردی راضی کننده نام خداست؟ مشایی در ادامه فتوا هم صادر میکند و فتوا میدهد درک ابعاد وجودی شخصیت های بزرگی همچون رازی، بر همه انسانها به ویژه برای ملت بزرگ ایران یک واجب عینی است. »!!!
عجیب ترین بخش سخنان مشایی که ناشی از اطلاعات کم علمی ایشان است راجع به مکتب انبیا است. وی مدعی است بسیاری از مطالب به خوبی تبیین نشده اند و لذا گویا خودش در صدد این بر می آید این مطالب را خوب تبیین کند!! او ادامه میدهد: انبیا و مکتب شان دانش بنیان بوده اند. متاسفانه دریافت درستی از حقیقت مکتب انبیا ارائه نمی شود. شخصیت صلحا، اولیا و اوصیا الهی خوب تبیین نمی شود. وقتی ما می گوییم حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) گمان می کنیم که اینها معلم اخلاق بوده اند. البته معلم اخلاق هم بوده اند اما حقیقت اینها به معلمی اخلاق محدود و بسنده نمی شود. انبیا مدیران جامع الاطرافی هستند که می خواهند عدالت را برقرار کنند.
وی آنگاه برای اینکه به سخنان خود صبغه علمی هم داده باشد اضافه می کند: عدالت را برای چه برقرار کنند؟ آیا عدالت فقط یک احساس است. یک احساس درونی فطری، یک جاذبه باطنی است که ارزش ذاتی دارد و ما باید صرفاً عدالت را مستقر کنیم. یا اینکه عدالت آغاز کار است به این معنا که بستر فراهم شود و عوامل موئده پدید آیند، موانع حذف شوند، مقتضیات موجود شوند، موانع مفقود شوند که چه اتفاقی بیافتد که همه ظرفیت ها برای شکوفایی انسان فراهم شود.
برخی گمان می برند که جامعه مطلوب و توحیدی و آرمانی جامعه ای است که انسان در آن گناه نکند، ظلمی نشود، فسادی نشود، دزدی نشود، قتلی نشود، فقیری گرسنه نخوابد. نبود همه اینها خوب است اما این جامعه آرمانی نیست. این جامعه، جامعه مقدماتی است. این جامعه تازه امکان بروز استعداد و شکوفایی ظرفیت ها انسان را فراهم می کند.
با این مقدمات مشایی به این نتایج غلط می رسد همانی که اشاره شد با سطح علمی او همخوانی ندارد و به جای اینکه شبهه ذهنی خود را با علما در میان بگذارد خود به پاسخ آن می پردازد و چنین ادعا میکند: پیامبران که برای عدالت آمدند که البته به این نقطه نرسیدند، هیچ کدام نرسیدند. اصلاً نزدیک آن هم نشدند. البته بخشی از این صحبتها به این موضوع مربوط می شود اما باید توجه داشته باشیم که اگر حضرت عیسی (ع) 30 سال پیامبر است و سرانجام 30 سال رسالت او این است که مسیحیان می گویند او را به صلیب کشیدند، اما ما بنا بر قرآن می گوییم فرد دیگری به صلیب کشیده شد. فرق نمی کند در هر حال حضرت عیسی (ع) مدیریت اش منتفی شد.
اگر حضرت عیسی (ع) موفق می شد 300 سال مدیریت می کرد جامعه را، حضرت موسی (ع) هم 500 سال مدیریت می کرد. البته این سالها را من از خودم نمی گویم بلکه در قرآن در مورد سن نوح نیز نکاتی گفته شده است که 950 سال بوده است. اما بروید زندگی نوح را پیدا کنید، مدیریت نکرده، 950 سال بوده اما مدیریت جامع نکرده است. نتوانسته عدالت را برقرار کند.
وی آنگاه ادامه میدهد: پیامبران نتوانستند عدالت را برقرار کنند. تاریخ را ببینید. 300 سال مدیریت جامع حضرت عیسی(ع) بود اصلاً تاریخ عوض می شود و ممکن است زمان آمدن پیامبر اسلام عوض می شد. ما که نمی توانیم بگوییم حتماً باید همین زمان بیاید. چون یکی از علت های آمدن انبیا مربوط است به اینکه خاصیت دین گذشته برای هدایت مخدوش شده باشد. معنایش این است که اگر او (عیسی) می توانست پرچمهای بلند هدایت را بر فراز نقطه های عالم به اهتزاز درمی آورد، ماموریت پیامبر جدید هم متحول می شد. پیامبر اسلام هم فصل جدیدی است که باید دید ایشان چقدر مدیریت کرده است. اما اگر اینها مدیریت می کردند، عدالت را برقرار می کردند چون عدالت پایه است. من از خودم نمی گویم این نص قرآن است. "ما پیامبران را فرستادیم و با آنها کتاب و میزان قرار دادیم که مردم به قسط قیام کنند." این آغاز است و بدون این هیچ اتفاق میمون و مبارکی نمی افتد.
نگارنده قصد ندارد وارد نقد محتوایی سخنان مشایی شود. اما آنچه از این ابهام گویی و کلی گویی روشن است این است که او قصد دارد مطلبی را بیان کند که در بیان آن ناتوان است و هر چه بالا پایین می پرد دست به ان مطلب نمی رسد. علت چنین امری چنانچه مکررا اشاره شد کمبود اطلاعات دینی ایشان درمورد نبوت و عصمت و تاریخ و قضا و قدر و و حکمت علم الهی و تعریف عدالت و .... این دست امور است. همین امر سبب شده وی این گونه سخیف راجع به انبیای اولوالعزم اظهار نظر نماید. استشهاد مشایی به آیه 24 سوره حدید در تایید مطلب خود نیز جالب است. به نظر او خدا پیامبران را برای عدالت فرستاده و حال چون عدالت مورد نظر در ذهن مشایی تحقق نیافته است پس این انبیا بوده اند که خوب مدیریت نکرده اند!! البته این تلازم که مدیریت خوب باید لاجرم و لابد و ضرورتا منجر به عدالت شود خود جای گفتگوی بسیار دارد. چرا که بی شک انبیای الهی در انجام ماموریت الهی خود از هیچ کوششی دریغ نکرده اند و تام و تمام و کمال آن را اجرا کرده اند. اما حال اینکه چرا با تمام تلاشهای آنان مدینه فاضله تحقق نیافته است و در طول تاریخ نبرد حق و باطل در جریان بوده است و بی عدالتی وجود دارد سوالی است که باید علمای فن محققانه و عالمانه بدان پاسخ دهند.
تمام سخنان مشایی برای این بوده است که بگوید حضرت حجت خواهد آمد و جهان را پز ار عدالت می کند اما کوتوله بودن در این عرصه باعث این آشفته گویی و پریشان بافی شده است. وی می گوید:
تاریخ محروم است از اتفاقات میمون و مبارک فراوانی که خدا برای بشر می خواست ولی بشر نخواست و نشد. چه زمانی خواهد شد. هر پیغمبر و مدیری که می خواهد عدالت برقرار کند، راهش چیست.
آن عزیزی که خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد چطور جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. مکانیزم توسعه عدالت در دنیا چیست. این را باید گفتگو کنیم. مطمئن باشید و من از سر یقین می گویم و هرکسی اختلاف دارد می توانم با او گفتگو کنم. هیچ راهی برای هیج فردی، هیچ نبی و هیچ مرسلی برای تحقق عدالت وجود ندارد الا اینکه علم را بگستراند. اگر امام زمان(عج) موفق می شود به توسعه عدالت در دنیا، راهش توسعه علم است.
آن کسی که جهان را پر از عدل و داد می کند پایه انسانیت را ارتقا می دهد، مسیرش توسعه علم است. چون راه دیگری وجود ندارد. »
البته بخشی روح کلی این سخن درست است اما برای اثبات این مطلب ضرورتی ندارد باقی را نفی کنیم. علاوه بر اینکه آقای مشایی توضیح نمی دهد توسعه علمی مد نظر ایشان کدام است؟ آیا امام زمان مثلا با توسعه فیزیک و شیمی و ریاضی و جامعه شناسی و ... اقامه قسط میکنند؟ یا منظور از این علم همان علوم ثلاثه گفتار نبوی است؟
وی ساختن جهان پر از مهر را ماموریت جدید جامعه انسانی دانسته و گفته: این جامعه انسانی هویت جهان واقع را دریافته است و به سمت ساختن یک جهان متحد و یکپارچه می رود و می فهمد که این تنها راه است.
این سخن مشایی نیز قابل تامل است چرا که از این دست سخنان از وی بارها شنیده شده و رشحاتی از آن در سخنان رییس جمهور هم مشاده می شود. اینکه به جای سخن از الله و لا اله الا الله که امام خمینی (ره) بارها بر آن تاکید داشت تبدیل به واژگانی مانند مهر و مهرورز می شود باید روی آن اندیشید به علاوه اینکه بداین مشایی قبلا گفته بود دوره ترویج و تبلیغ اسلام گذشته است.
سخنان وی به اینجا ختم نشد و ادامه داد: جمله ای استراتژیک(؟!!) عرض می کنم در مورد تحقق عدالت. امروز که ما به رازی افتخار می کنیم معنایش این است که قد بلند رازی از اعماق تاریخ پیدا است. اما همه آن مربوط به قد بلند رازی نیست بلکه این مربوط به کوتاه ماندن قد نسل های بعد از رازی است که رازی همچنان استوار در اعماق تاریخ باقی مانده است.
بعد از هزار سال ما به بوعلی سینا افتخار می کنیم. بوعلی سینا خیلی قابل افتخارکردن است. افتخار مال این است که در عصر و زمان خودش قامت رعنا و زیبا داشته است و برجسته بوده است اما قرار نیست که بوعلی سینا افتخار هزار سال بعد آدمیان هم باشد. این نشانه فقر جوامع در سالیان و سده ها است. چرا این اتفاق افتاده است، به خاطر اینکه فرصت شکوفایی انسانها در دوران های مختلف پدید نیامده است. الآن میلیاردها آدم در دنیا است اما چند بوعلی سینا داریم. قرار باشد که چند تا آدم بوعلی سینا شوند، این افتخار نیست.
خدا میلیاردها آدم خلق کند 200 تا بوعلی سینا از توی آنها دربیاید هنر نیست. رئیس دفتر رئیس جمهور گفت: معلوم است که این موضوع با حکمت الهی همخوانی ندارد. معنایش این است که بنا بر این نبوده است. بنا بر این است که بیس (پایه) آدم ها بوعلی سینا باشد. دوره آخر الزمان که البته آغاز زندگی انسان ها است. دوره آخر به معنای پایان نیست، آغاز و بالاترین دوره است. آنجا هم پایه انسانها بوعلی سینا نیست. اگر غیر از این باشد باید ما شک کنیم به حکمت الهی.
باز هم مشاهده می شود مشایی سعی دارد مطلبی را بیان کند اما در پیدا کردن کلمات مناسب باز می ماند. او باز هم می خواهد دوره حضرت حجت را شرح دهد و به دوران پر از رحمت آن حضرت اشاره کند اما برای این امر راه مناسبی بر نمی گزیند. او با ادبیات کوچه بازاری بین میکند خدا میلیاردها انسان خلق کند 200 تا بو علی از توی انها در بیاید هنر نیست!! البته روشن است 200 در کلام ایشان کنایه از قلت است اما با این وجود وی باید بداند همین که انسانها با هم اختلاف دارند و در علم و عمل یک اندازه نیستند خود از حکمت خداست و ابن سینا شدن هذف نیست بلکه هدف فلاح و رستگاری است که برای این امر لا یکلف الله نفسا الا وسعها. لذا نباید در حکمت الهی شک کرد بلکه باید عالمانه و مدقانه به مباحث نگریست و الا مانند آقای مشایی باید سریع در مواجهه یک شبهه در حکمت الهی شک کرد!!! این گونه اظهار نظرهای غیر بلیغ و نا دقیق هم باعث ایجاد شهه در جامعه می گردد و صدمات جبران ناپذیری به دولت مردمی وارد میکند که متاسفانه رییس جمهور محترم بواسطه علاقه ای به این فرد دارد موجبات این امر و سرخوردگی طرفداران خود را فراهم می آورد.
در یکی از سایتهای طرفدار دولت نوشته بود مشایی مانند شهید آوینی است و نظرات هنری و فرهنگی خاصی دارد لذا باید قدرش را دانست. بر فرض که این ادعا درست هم باشد اما ضرورتی ندارد برای قدر دانستن ایشان به ایشان پست و مقام داد بلکه میتوان هم چون شهید آوینی ایشان به انتشار کتاب . نظرات خود بپردازند علاوه بر اینکه هیچ گاه دیده نشده شهید آویتی در حوزه غیر تخصص خودش سخن گفته باشد.
نهایتا اینکه دکتر احمدی نژاد باید در برابر حمایت بی حد و حصر خود از مشایی به طرفداران خود پاسخگو باشد.
البته این نکته هم باید توجه داشت منقدان غیر منصف دولت از همین اظهارات امثال مشایی سوء استفاده کرده و کلیت دولت مردمی را زیر سوال می برند در حالیکه در سالهای قبل از این در بدنه دولت و روزنامه ها هتاکی های بسیاری به دین و مذهب می شد و رسما مورد حمایت دولتها قرار می گرفت.
کلمات کلیدی : یادداشتها
» نظر