سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقدی بر سیاهه اخیر موسوی خویینی/ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه

موسوی‌خویینی که تا به امروز مرد خاکستری و در سایه جریان اصلاحات از او نام می‌بردند به تازگی  با نگارش نامه ای به رهبر انقلاب از شیوه مدیریت کشور انتقاد کرده است. در اینکه تذکر و نصیحت به امام جامعه امری درست و حق هر شهروند تردیدی نیست اما اینکه چه کسی و با چه انگیزه‌ای و چه زمانی و چگونه آن را بیان کند نیز مهم است.

دراین سالها نامه‌های زیادی به رهبری نوشته شده است. از جمله برخی گروهها و شخصیتهای دانشجویی که مضمون همین جملات نامه موسوی خویینی را به رهبری منتقل کردند. نامه ایشان در محتوا و بیان مسایل از نامه‌های دیگر بسیار نازل و بی‌مایه است! چه آنکه در برخی نامه‌های دیگر ضمن بیان مشکلات، راهکارهایی برای برون رفت از آنچه به زعم آنها بحران بود بیان شده بود. اما موسوی خویینی در چند سطر به یک سری کلیات بی‌سر و ته اشاره کرده است تا نشان دهد هدفش از این نامه صرفا دیده شدن است وگرنه یک کلمه حرف نو و جدید در این نامه یافت نمی‌شود و در بهترین حالت می‌توان آن را با یک نامه دانشجویی مقایسه کرد!

این در حالی است که احتمال دارد جوانان از برخی ریزه‌کاری‌ها و زیر و بم اتفاقات و سیاستها مطلع نباشند، اما از کسی که او را پیر سیاست می‌خوانند این گونه قلم‌فرسایی توقع نمی‌رود.

ایشان بر خلاف برخی افراد، ادب کرده و نامه‌اش را با اهدای سلام آغاز نموده است که شاید بتوان آن را نوعی بازگشت ظریف از مواضع فتنه‌جویانه قبل دانست! در تاریخ مانده است که مجمع روحانیون مبارزه که امروز مسئول راسش غصه مردم را می‌خورد و خیر ملت وکشور و جمهوری اسلامی را می‌خواهد، در سال 88 چطور علیه ملت قیام کردند و از هر شر و فتنه‌ای علیه کشور و هر دروغ و افترایی علیه جمهوری اسلامی کم نگذاشتند! جا دارد امروز دبیر کل مجمع روحانیون درمحضر ملت شریف ایران نه به اختصار که به شرح و تفصیل توضیح دهد چرا در برابر رای ملت تمکین نکردند و آن روزها به هیچ قانون و توصیه‌ای از طرف بزرگان خضوع نمی‌کردند؟

آن دروغها و افتراها از سوی خواصی که مدام خود را یار امام می نامیدند چه مقدار بر اعتقادات جوانان موثر بود و بخشی از آنها را به جمهوری اسلامی بی‌اعتماد کرد؟ اصولا مگر امکان دارد با یک سلام مزورانه آن همه توهین و هتاکی به شهدا و آرمانهای انقلاب را فراموش کرد؟ چه کسانی از بدنه اصطلاحات و از زیر عبای شکلاتی جناب موسوی خویینی به دشمنان ملت گرای تحریم و تهدید می‌داد؟

چگونه امروز به خیال اینکه مردم آن روزها را فراموش کرده‌اند سر بلند کرده و فریاد حمایت از ملت را می‌زنید؟

ایشان با اشاره به «مسموعات و مشاهدات و مطالعه گزارش‌ها و تحلیل‌ها»ی دریافتی به ذهن خوانی مردم ایران نشسته است و نتیجه گرفته است:  «آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌‌گذرد زیبنده نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود».

خوب است ابتدا ایشان منبع مسموعات و مشاهدات خود را برای مردم روشن کند. ایشان روزی چند ساعت در شهر رفت و آمد دارد و با مردم در ارتباط است؟ آیا ایشان در حوزه یا دانشگاهی مشغول تدریس است که حرفهای جوانان را از نزدیک استماع کند؟ خوب است ایشان برای مردم شریف ایران اعلام کند منزلشان کجای شهر است تا معلوم شود غالب مشاهدات ایشان از کجا آب می‌خورد؟ چه کسانی برای ایشان گزارش تهیه می‌کنند؟ همانهایی که در ایام فتنه دروغ تقلب را علم کردند؟ اگر ایشان روزی در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر راه برود یا از مغازه‌ای خرید کند می‌فهمد که مسموعات و مشاهدات مردم مطالبی علیه دولت آقای روحانی است که در نوشتار نمی‌توان آنها را بیان کرد! آقای موسوی خویینی بهتر است به جای بیان واضحات نامه‌ای به مردم بنویسد و با خضوع و کرنش سر تعظیم فرود آورد و اعلام کند که کاش زبانمان لال می‌شد و دم از تکرار نمی‌زدیم!

در اولین ذهن‌خوانی ایشان به طور مبهم نوشته است: «در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند».

باورهایی که پشتوانه استحکام، مقبولیت و مشروعیت نظام بوده است کدام باورهاست؟ با نگاهی به اندیشه امام و شعارهای انقلاب برخی باورهای مردمی که اسلام، عدالت، مردمسالاری، ولایت فقیه، شهادت‌طلبی، معنویت‌گرایی و ... اموری این چنینی است. خوب است آقای موسوی شفاف‌تر بگوید کدامیک از این امور یا امور دیگری که مد نظرشان است روز افزون در معرض آسیب است؟  

مشاهدات، اتفاقا امر دیگری را نشان می‌هد، معنویت در جوانان بیشتر شده است و نمونه آن اموری است که به طور روزافزون افزایش یافته می‌یابد. اعتکافهای دانش‌آموزی و دانشجویی، سفرهای زیارتی به خصوص زیارت اربعین، گرایش به سخنرانی‌های مذهبی و هیات در ماههای محرم و ماه مبارک رمضان، اردوهای جهادی و کمک به محرومین، راهیان نور و ... نمونه‌ای از این دست است.

خوب است ایشان گزارشی از مراسم تشییع پیکر شهدای غواص، شهید حججی و شهید قاسم سلیمانی را نیز ملاحظه کند تا ببیند چطور سرتاسر مردم ایران در دقاع از آرمانهای انقلاب، شهادت طلبی و جهاد و مبارزه با ظلم به کف خیابان آمدند! احتمالا یا این گزارشات به دست ایشان نمی‌رسد و یا ایشان با تغافل از آن رد شده است! اینها اتفاقا درست زمانی اتفاق افتاده است که کم‌کاری و بی‌مدیریتی دولت مردم را به شدت تحت فشار قرار داده و تورم و گرانی بیداد می‌کند.

نمونه دیگر این وقایع نماز جمعه اخیر مقام رهبری است که با حضور میلیونی مردم برگزار شد. به بی‌تدبیری دولت، باید تلاشهای رسانه های غربی و برخی داخلی را نیز اضافه کرد که علیرغم همه آنها و شایعات و تخریبها مردم برای اقتدا به رهبرشان دست از پا نمی شناختند. 

البته در دیدگاه ایشان مسبوق به سابقه است که بخش زیادی از مردم را نادیده تلقی کند و ندید بگیرند و حتی رای آنها را به رسمیت نشناسد! لذا ایشان وقتی از ذهن مردم و زبان بسیاری از مردم وی و برزن سخن می‌گوید، نمی‌تواند نشانی از حقیقت مردم داشته باشد. معمولا آقایان نظر خود و اطرافیان خود را به جای نظر مردم جا می‌زنند و مخالفین خود را مردم نمی‌دانند. هنوز از یادها نرفته این جمعیت ادعا می‌کردند مردم به خاطر چند کیلو سیب زمینی و مقدار پول حاضرند به شخصی رای دهند و رای مردم به رای کمی و رای خود را رای کیفی تعبیر کردند!

از این رو بعید نیست اینک هم ذهن و زبان مردم را با همین معیار به کمی و کیفی تقسیم کنند و اگر دهها میلیون نفر در یک تشییع جنازه با پیام انقلابی و پایبندی به آرمانها شرکت کنند را به حساب نیاورند و رای جمعی محدود را به ضریب کیفی تصاعدی ارزش گذاری کنند!

عجیب اینجاست آقای خویینی در حالی از آرمانهای انقلاب سخن می‌گوید که سالها جریان سیاسی که ایشان در راس آن قرار دارد در اهانت و توهین به این آرمانها چیزی کم نگذاشتند و در روزنامه‌ها و سخنرانی های خود را از عصمت امام گرفته تا دفاع مقدس و حتی وصیت نامه امام راحل را مورد هتاکی قرار دادند. خوب است آقای خویینی نگاهی به دور و بر خود بیندازد و ببیند چه تعداد از دوستان و رفقایش امروز در سرزمین دشمن ایران کارشناس سیاسی شده‌اند و علیه نظام و رهبری و ملت خط ونشان می‌کشند. از این باب می‌توان با ایشان همراه شد که جمعی از دوستداران و دوستان ایشان نسبت به آرمانهای انقلاب بی اعتقاد شده‌اند و تلاش می‌کنند دیگران را نیز ی اعتقاد کنند!

کاش در همه این سالها یک بار آقای خویینی قلبش برای امام و آرمانهای او می‌تپید و در برابر توهینهای اصلاح‌طلبان به امام و انقلاب لب می گشود تا باور کنیم امروز هم اگر از آرمانها می گوید از سر دلسوزی است!

آقای موسوی از بی اعتمادی و بی اعتقادی مردم به مدیریت کشور نوشته است و دربند بعد به سرعت آورده است: «تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آینده نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است.»

آقای موسوی خواسته یا ناخواسته به خوبی بیان داشته است که ناکارآمدی دولت محبوبش کار را به جایی رسانده است که بخشی از خانواده‌ها از آینده خود هراس دارند. اما مگر مجمع روحانیون مبارز و رئوس آن مردم را به همین روش تشویق نکردند؟ آیا با تمجیدهای نادرست و از آن سو تخریبهای بی‌مورد رقیب فضا را برای انتخاب مجدد همین روش فراهم نکردند؟ مگر قرار نبود طبق نظر آقایان در مجمع روحانیون، با روحانی مشکلات داخلی و خارجی برطرف گردد؟ ان روز که مردم به تمام لیست رای داد و بعد دوباره تکرار کردند، مگر قرار نبود همه تحریمها برداشته شود؟ آیا آن روز از نوع قوانین و ساختار کشور اطلاع نداشتید؟ اگر امروز از حسن روحانی و اصلاح طلبان همراه او نا امید شده‌اید با جرات به میان مردم آمده و اظهار ندامت و شرمندگی کنید و به تکرار اشتباهات خود اعتراف کنید. با صراحت با مردم در میان بگذارید که کاری از ما بر نمی‌آید و توان اداره کشور را در امور اجرایی نداریم از این رو «اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور» تقاضا داریم.

موسوی نوشته است: «در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست  (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست).»

اگر وضع موجود صرفا به دولت مربوط نمی شود، چگونه است در دولت قبلی، میلیونها نفر صاحب مسکن شدند، شکاف طبقاتی تا حدی کاهش پیدا کرد، مصرف و قاچاق بنزین کم شد، رشد علمی افزایش یافت، صنعت هسته ای کشور تعطیل نشد، رهبری و وزیر خارجه و ... تحریم نشدند، و دهها اتفاق مبارک دیگر افتاد که دولت شما همه را تعطیل و ملت و کشور را به این وضع کشاند؟ اوضاع امروز اتفاقا معلول تصمیمات کسانی است که مسکن مهر را مزخرف خواندند، حقوقهای نجومی را باب کردند و مکرر با تصمیم غلط خود حتی کشور را تا مرز آشوب نیز پیش بردند.

ایشان ادامه داده است که «از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.» مجددا آقای موسوی با مایه از عبارت مبهم از نگاه مردم، گزاره ای را به عموم نسبت می دهد! عجیب اینجاست شما که روزی حتی انتخابات را معیار رای و نگاه نمی دانستید و بر آن تاختید چگونه با مسموعات و چند گزارش اینگونه قاطع حکم می دهید که مردم چه نگاهی دارند؟

ایشان در فراز پایانی نامه‌اش آدرس مردمی که از ان سخن می‌گوید را کمی روشن می‌کند و می‌نویسد: «مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینه‌توزی دشمنان انقلاب، به‌ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمی‌گیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقش‌آفرینان آن حماسه ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بی‌پایان تقدیم می‌کنند.»

این مردمی که آقای خویینی از آن سخن می‌گوید روشن است که آرمانهای انقلاب همچنان اعتقاد دارند و عجیب است ایشان در همین اختصار نویسی خود فراموش کرده است که در چند خط بالاتر همین مردم را بی اعتقاد و دارای باور آسیب‌پذیر معرفی کرده بود! فارغ از این بحث، جالب اینجاست مجالس و دولتهایی که همسو با تفکرات آقای خویینی بوده‌اند کاملا متفاوت با این مردم و افکار بوده‌اند!

آنها پا به عرصه قدرت می‌گذاشتند و آنها دم از محدودیت و کم بود اختیارات می زدند! بر خلاف مردم کینه توزی دشمنان به خصوص امریکا و رژیم صهیونیستی را باور نداشتند و از دنبال حرف شعار مرگ بر آمریکا بودند و مدام ریشه حل مشکلات را نه مذاکره که رابطه با امریکا می دانستند و می دانند! مع الاسف بخشی از این جریان به جای درود و سپاس به شهدا، تا توانستند به شهدا اهانت کردند، نام شهدا از خیابانها حذف کردند، مانع دفن شهدا در دانشگاه و پارک و ... شدند، دفاع مقدس را برادر کشی نامیدند و سربازان خمینی را با سربازان هیتلر مقایسه کردند و جناب آقای خویینی آن روزها فقط تماشاچی و شاید مشوق هم بود!

آقای خویینی در حالیکه عملا و نظرا و فکرا، با این مردمی که نام می‌برد فرسنگها فاصله دارد از قول این مردم می نویسد: «اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به‌ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظه همین مشکلات و چالش‌ها شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمی‌شدیم.»

اما خوب بود آقای خویینی بیان می‌داشت دقیقا در کدام نقطه آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و ... به شیوه مدیریت عالی‌ترین سطح بر می‌گردد؟ آیا ایشان و همفکران ایشان نبودند که همواره از حکم حکومتی انتقاد می‌کردند و در عین حال برای پیشبرد کارهای خود حتی نامزدی در انتخابات از حکم حکومتی استفاده کردند؟ آیا این گونه نمک خوردن و نمکدان شکستن جز از اصلاح طلبان بر می‌آید؟

شاید یکی از باورهایی که بین مردم وجود دارد این باشد که از رایی که سال 96 داده اند پشیمانند وراهی برای توبه و بازگشت نمی‌یابند! شاید اگر مدیریت رهبری نبود با سیاستهای عجیب دولت یازدهم امروز وضع به مراتب بدتر از این بود و تاکیدات ایشان به اقتصاد مقاومتی و نگاه به تولید ملی و حمایت از دولت موجب شده همین مقدار برای ملت باقی بماند! اگر کمکهای سپاه در کمک به دولت نبود بخش های مهمی از کشور دچار بی آبی، بخشی از تولیدات نفت تعطیل و ... بود

جالب است آقای خویینی با بزرگنمایی و غلو درباره سیاهه خود نوشته است: «اینجانب، با رعایت اختصار، مهم‌ترین مطلب از گفتنی‌های بسیار را که لازم می‌دانستم به عرض رساندم».

ایشان انگاه با تعریض نوشته است: «اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجه محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند.»

این عبارات آقای خویینی «خود ابطالگر» است ایشان نامه انتقادی آن هم به صورت غیرکارشناسانه و سرشار از مغالطه نوشته است بعد در همان نامه حق انتقاد خواسته است! آیا تا امروز خلاف این امر بوده است و صاحب نظران حق نقادی نداشته اند؟ فقط در همین جریان متبوع آقای خویینی از سالها قبل نه فقط به روشها که به رطب و یابس نقد نوشته اند و حتی پا را فراتر گذاشته و دست به اهانت و بی انصافی هم زده اند. ظاهرا جناب موسوی با فراموشی مواجه شده است لذا رای یادآوری ایشان خیلی به عقب و سالهای 76 به بعد بر نمی گردیم، ایشان کافی است در خواست کنند در کنار مسموعات و گزارشهایی که برایشان می آوردند، بیانیه های مجمع روحانیون مبارز در سال 88 را هم به محضرشان برسانند و ببینند چگونه به جای انتقاد و پیشنهاد، به صورت ناجوانمردانه علیه نظام هتاکی و مردم را به آشوب و کارهای هیجانی دعوت می‌کردند!

از این رو بیان این مطلب از زبان کسی که بدون نگرانی از عواقب کارهایش ، نقد و اهانت و آشوب را در کارنامه خود دارد و همواره با مماشات نظام و رهبری مواجه شده است چیزی جز وقاحت نیست. ایشان لازم نیست غصه دیگر ضاحب نظران را نخورد و اشک تمساح نریزد که راه برای نقد منصفانه و کارشناسی باز بوده و خواهد بود.

البته همانگونه که امام راحل نیز بیان می فرمود، همواره یک دست غیب قدرت الهی نیز در پس این نظام مقدس وجود دارد و نمی‌توان منکر برخی اتفاقات و حوادثی شد که از مبادی غیرمتعارف بوده است، نمونه روشن این اتفاقات که خوب است آقای خویینی به طور مکرر ان را برای خود یاداوی کند تجمعات پرشکوه نهم دی 88 در سراسر کشور است.

جا دارد اینک که آقای خویینی احساس وظیفه کرده تا از پستوی سیاست خارج شده و به جای تصمیمات و مواضع محفلی، آشکارا و علنی وارد عرصه شده است، یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور تمام اصحاب رسانه ترتیب دهد و در آنجا هم به سوالات پاسخ دهد و هم نظرات و راهکارهای خود برای برون رفت از وضعی که دوستان ایشان برای ملت و مملکت ساخته اند بیان دارد. این امر می‌تواند چهره واقعی کسانی که سالها خلوت نشین سیاست بوده‌اند و در پس پرده تاثیرات بسزایی در فرهنگ و سیاست کشور داشته برای مردم رو شود.

مهدی عامری

 


» نظر
title=