حاکم اسلامی باید مردم را بهشتی کند
مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: مَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضُولِ الْکَلَامِ فَوَقَفَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَذَا إِنَّکَ تُمْلِی عَلَى حَافِظَیْکَ کِتَاباً إِلَى رَبِّکَ فَتَکَلَّمْ بِمَا یَعْنِیکَ وَ دَعْ مَا لَا یَعْنِیک. (الأمالی صدوق، تهران، کتابچی،ص 33)
روزی امیرالمومنین از کنار مردی که سخنان بیهوده بیان میکرد گذر کرد. سخنانی که نه برای شنونده و نه برای گوینده سودی ندارد. حضرت نزد او توقف کرد و فرمود این صحبتهایی که بیان میکنی در واقع داری برای دو فرشتهای که اعمال تو را مینویسند، املا و ابلاغ میکنی و به سوی پروردگارت می فرستی! پس در مورد آنچه مهم است سخن بگو و آنچه گفتنش فایده ندارد را رها کن.
آنچه از این روایت برداشت میشود:
امیرالمومنین علیه السلام به عنوان حاکم اسلامی و امام مسلمین، حتی در مورد رفتارهای کوچک مردم هم بیتفاوت نیست و وقتی مشاهده میکند شخصی کار نا صوابی انجام میدهد هر چند ممکن است حرام هم نباشد او را به نیکی و راه صواب توصیه میکند. (اقتباس از درس خارج امام خامنه ای در تاریخ 4/3/93)
حاکم اسلامی وظیفه دارد راه را برای سعادت مردم جامعه هموار کند و او را به به بهشت رهنمون سازد
در روایتی دیگر «امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبهى نهجالبلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلى سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، انشاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (خطبه 156) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، ... حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینه فکرى مردم، [هم] در زمینه روحى و قلبى مردم، [هم] در حیات اجتماعى مردم، نقش مىآفریند. ... گاهى شنیده میشود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند .. مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفه ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند....وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است .» (23/2/1393 بیانات امام خامنه ای در دیدار مردم استان ایلام)
این مساله این قدر اهمیت دارد که حضرت امام صادق(ع) در بیانی عتاب گونه بیان میدارد: «لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِی ضُرِبَتْ رُؤُوسُهُمْ بِالسِّیَاطِ حَتّى یَتَفَقَّهُوا». (الکافی، الإسلامیة، ج1، ص: 31)
«هر آیینه دوست داشتم این را که بر سر شیعه من تازیانه زده شود تا طلب علم دین کنند» مولا صالح مازندرانی در شرحی که بر اصول کافی نوشته است ذیل این رویت آورده است:
اینکه حضرت از میان همه اعضا سر را بیان کرد با وجود اینکه شریفترین عضو است و به همین خاطر است در اجرای حدود از ضربه زدن به سر نهی شده است با این حال حضرت فرمود بر سر یارانم تازیانه بزنم به خاطر کثرت تقویت مبالغه در تادیب امت به دلیل ترک تفقه و دین آگاهی است و این مثال دلالتی است بر اینکه حاکم اسلامی میبایست مردم را به معروف راهنمایی کند هر زمان که مردم معروفی را ترک کردند اگر چه احتیاج به ضرب و غیر آن از انواع مختلف تادیب و تعذیب باشد. (شرح الکافی-الأصول و الروضة ج2، ص 21)
یقینا هیچ گاه حضرات معصومین برای تربیت مردم دست به تازیانه نبردند اما این روایت دلالت بر این دارد حاکم اسلامی تا این حد برای سعادت و رستگاری مردم ارزش و اهمیت قایل است و دل میسوزاند. اصولا در آیات الهی هدف بعثت انبیا تزکیه و تعلیم مردمی است که در ضلالت بودند «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین» (الجمعة : 2) از این جهت در جامعه اسلامی که استمرار حکومت نبوی است تزکیه و تعلیم باید دستور کار حاکمان قرار گیرد و حاکم اسلامی نمی تواند نسبت به سعادت امت علی السویه باشد و اختیار انتخاب بهشت و جهنم را به عهده خود آنان بگذارد!
بلکه اصل اولی بایستی تربیت نفوس و تعالی جامعه باشد و برای این مهم هر گونه مانع و آسیبی وجود دارد برطرف نماید و شرور را دفع نماید. در جامعه مدرن امروزی که عوامل غفلت و گمراهی بسیار است می بایست راهکارهایی برای دفع این مخاطرات اندیشید. کارهای سلبی مانند فیلتر کردن، توقیف، برخورد و با انحرافات و اعوجاجاتو ... گرچه در همین راستای سوق مردم به بهشت ضروری است و کسی نباید منکر آنها شود اما یقینا کافی نیست چه آنکه در روایت صدر نوشتار حضرت امیر با بیانی اقناعی سعی در تعلیم و تربیت فرد مذکور نمود و از این دست برخوردها در سیره حضرت رسول و ائمه اطهار فراوان است که صد البته به ضمیمه شدن روایت دوم به این نتیجه می رسیم حاکم اسلامی فقط نباید به حرف و توصیه اکتفا کند و در این باره باید عملا وارد میدان شود.
همه آنچه بیان شد در مورد اعمال فردی و شخصی افراد جامعه بود، یقینا سعادت جامعه اسلامی از حیث اجتماع به مراتب بالاتر از سعادت فردی است. از این رو اگر تعالی گرایشها و بینشها و کنشهای تک تک افراد باید مورد توجه حاکم اسلامی باشد به طریق اولی چنین امری در جامعه مهم تر است. از این رو هر عامل و علتی که امنیت اخلاقی را مختل و روند سعادت جامعه اسلامی را کند نماید، باید از سر راه برداشته شود. لذا اگر اشخاصی یا دشمنان سعی دارند امت اسلامی را با زور به جهنم ببرند حاکم اسلامی باید با قدرت از جامعه خود صیانت کندو شاید فلسفه اجرای حدود و تعزیرات و جهاد در جامعه اسلامی همین باشد که اگر نمیتوان مردم را با زور به بهشت برد و می توان جلوی اشخاصی که سعی در جهنمی کردن جامعه دارند را گرفت!
صبح صادق، ش651، ص11
کلمات کلیدی : یادداشت
» نظر