سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرمان حضرت امیر(ع) به مالک در دستان روح الله!

به اعتقاد ما مسلمین، اسلام به عنوان آخرین دین الهی، هم کامل ترین است و هم جامع ترین دستورات را به منظور سعادت دنیا و آخرت برای بشریت آورده است. اداره جامعه و شیوه حکومت داری یکی از اساسی ترین برنامه های اسلام است و از آنجا که مطابق با فطرت توحیدی بشر است، بهترین دستورالعمل برای مدیریت انسان ها در تمام عرصه ها است.
دوران حکومت پیامبر(ص) و نیز دوران کوتاه حکمرانی حضرت امیرالمومنین(ع) نمونه ای از عملی و کاربردی شدن این ادعا است، اما ممکن است گفته شود این نوع حکومت الهی و همراه با عدالت ناب مخصوص معصومان(علیهم السلام) است و غیر آنها وظیفه ای در این باره ندارند، از این رو در دوران غیبت امام معصوم(ع)، مسلمین تکلیفی جز دعا برای فرج نداشته و باید منتظر حکومت جهانی منجی باشند. اینکه انسان های دیگر فاصله بسیاری با حضرات معصومان دارند، سخنی صحیح است، اما این بدان معنا نیست که نباید به سمت آن قلل رفیع حرکت کرد. سیره معصومان نیز خود بیانگر این امر است که همواره مومنین را به تعالی و هر چه نزدیک تر شدن به جایگاه های رفیع دعوت می کرده اند.
فرمان حضرت امیر به مالک اشتر می تواند بیانگر همین مطلب باشد. در این فرمان تاریخی و سند درخشان حکومتی اسلام، حضرت امیر(ع) توصیه هایی برای اداره بهتر حکومت به مالک بیان می دارد، در حالی که جناب مالک اشتر معصوم نیست. یعنی می توان گفت آن مضامین بلند که در آن نامه ذکر شده است مواردی است که توسط غیرمعصوم قابل اجراست، چرا که در غیر این صورت حضرت امیر(ع) تکلیف ما لایطاق کرده اند که چنین امر غیر حکیمانه ای، از ساحت قدسی ایشان به دور است.
البته این نامه با نام مالک صادر شده است، اما با توجه به مضامین آن به نظر می رسد، تنها مخاطب آن، فقط جناب مالک نبوده و حاکمان سراسر تاریخ مورد خطاب این فرمان هستند.
از سوی دیگر، دقت در این نامه نشان از این دارد که سیاست و بحث حکومت حتی همراه با جزییات، در اندیشه اسلامی دارای اهمیت است و سکولاریسم در این مکتب اصلاً معنا ندارد. چه آنکه، پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) که حجت و سند افعال مومنین هستند خود دارای بعد و شخصیتی سیاسی نیز بوده اند.
در زیارت جامعه کبیره که درسنامه شناخت امام است از ائمه به عنوان ساسه العباد یاد می کند و در کنار سایر صفات برجسته به این بعد هم اشاره دارد. لذا حضرت امیر با این نامه حکم دخالت مومنین در امور اجتماعی و سیاسی را نیز صادر فرمودند. همچنین از مرقوم کردن این نامه توسط حضرت می توان به این اصل مهم پی برد که حتی در دوران وجود معصوم نایبی از جانب امام، می تواند زمام امور را در دست گیرد و با عمل به توصیه ها و گفتار مولایش، امت اسلامی را اداره کند. از همین جا می توان پی برد در دوران غیبت کبرای معصوم نیز این امکان وجود دارد که اداره جامعه اسلامی در دستان نایبی از طرف امام معصوم باشد که عامل به اوامر و توصیه های مولا است.
پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری نظام جمهوری اسلامی به دست فقیهی کامل و عارفی واصل زمینه ای برای بروز اسلام ناب محمدی و تفکرات شیعی به وجود آورد. گویی پس از هزار و اندی سال نامه مولا علی(ع) به مالک به دست «روح الله خمینی» رسیده و افکار او که اینک حاکم بر سرزمین ایران است، بر اساس توصیه های حضرت امیر(ع) در آن نامه، بنای حکومت را استوار کرده است.
حضرت امام(ره) به عنوان یک فقیه مجتهد، رفتار و گفتار معصومان را حجت دانسته و بر این اساس مشی می نمود. ورود ایشان به عرصه مبارزه و سیاست نیز از همین باب بوده است و بی تردید تحول عظیمی که توسط ایشان در قرن حاضر صورت گرفت، ریشه در کتاب و سنت و تفکر تکلیف مداری داشته است. در این نوشتار بر آنیم تا با بیان قسمت هایی از نامه 53 نهج البلاغه که همان فرمان حضرت علی(ع) به جناب مالک است و تطبیق آن با سیره حضرت امام(ره) تا حدودی نشان دهیم اندیشه علوی در رفتار امام خمینی(ره) نهادینه و تثبیت شده است. روشن است این کاوش مختصر می تواند با بررسی و واکاوی بیشتر توسعه یابد.

ورود به عرصه سیاست
حضرت امام(ره) یکی از نقشه های شوم دشمنان اسلام را دمیدن بر شعار نادرست جدایی دین از سیاست و دوری روحانیت از سیاست می دانند و به شدت با این تفکر برخورد می کنند و برای رد این اندیشه نادرست به سیره رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع) و همین نامه مذکور استشهاد می کنند: «... جنگ هایی که در اسلام می شده است بسیاری از آن از مسجد طرحش ریخته می شد یا از منبر حضرت امیر (سلام الله علیه) ... خاصیتی که در علی بن ابی طالب بود که یک رجل سیاسی بود. از خطبش معلوم است که مرد سیاست بوده و از کاغذی که به مالک اشتر نوشته و دستورهایی که داده، همه اش دستورهای سیاسی است.» (صحیفه امام 8: 186)
امام(ره) غفلت از این امر را بر نمی تابند و جدای از اینکه روحانیون را از این تفکر بر حذر می دارند، خودشان تمام قد به عرصه سیاسی ورود کرده و بزرگ ترین انقلاب دینی تاریخ را رقم می زنند.

تقوا و خودسازی
یکی از توصیه های موکد مولا به جناب مالک توصیه به خداترسی و تقوا و وقت گذاشتن برای عبادت است. حاکم از آنجایی که در معرض قدرت قرار دارد همواره خطر غرور و سرکشی در برابر پروردگار را احساس می کند، از این رو حاکم اسلامی باید با تقوا و عبادت با این وساوس شیطانی به مبارزه برخیزد. لذا حضرت امیر به مالک می فرماید: «هرگاه، از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوتی یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو را بر آنها توانایی نیست. این نگریستن سرکشی تو را تسکین می دهد و تندی و سرافرازی را فرو می کاهد.» و در مورد اهمیت عبادت از سوی زمامدار اسلامی بیان می دارد: «بهترین وقت ها و بیشترین ساعات عمرت را برای آنچه میان تو و خداست، قرار ده اگر چه در همه وقت ها، کار تو برای خداست... پس در بخشی از شبانه روز، تن خود را در طاعت خدای بگمار و اعمالی را که سبب نزدیکی تو به خدای می شود به انجام رسان و بکوش تا اعمالت بی هیچ عیب و نقصی گزارده آید، هر چند، سبب فرسودن جسم تو شود.»
حضرت امام(ره) از دوران جوانی انسانی خودساخته و مهذب و اهل عبادت بوده است و خاطرات نزدیکان ایشان گواه این امر است که این تهذیب و تقوا تا آخر عمر همراه ایشان بود و نمازهای نورانی ایشان بر روی تخت بیمارستان در روزهای پایانی عمر مبارک شان، هیچ گاه از خاطرات فراموش نخواهد شد.
مقام معظم رهبری نیز در بیان تبیین مکتب امام، معنویت و اخلاص و تقوا را از شاخصه های مهم سیره حضرت امام(ره) می دانند و می گویند: «ما با تقوا توانستیم این پیروزی را به دست بیاوریم؛ بعد از این هم همین طور است. امام (رض)، برای ما آیت تقوا بود. هرچه موفقیت در کار این انقلاب بود، در درجه اول، ناشی از تقوای قلبی آن رهبر و پیشوا و مجسمه تقوا بود.» (02/ 03/ 1369)

توجه به توده مردم
حکومت الهی گرچه مشروعیت خود را از جانب خداوند می گیرد، اما هیچ گاه نسبت به مردم بی تفاوت نیست، لذا بخش مهمی از توصیه های حضرت امیر(ع) به مالک در مورد احترام به مردم است و به زبان های گوناگون این مهم در این عهد دیده می شود.
به عنوان نمونه می فرماید: «مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردن شان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهند یا هم کیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.» در این اندیشه نقش مردم و توجه به آنها یک نقش واقعی و اثرگذار است و این گونه نیست که تنها ابزاری برای سوءاستفاده حکام در برهه ای از زمان باشد، چرا که در این مکتب این موضوع با سعادت و شقاوت رابطه دارد.
حضرت امام نیز از ابتدای مبارزه علیه طاغوت بر نقش عامه مردم تأکید داشت و با تکیه بر همین پابرهنگان، نهضت امام به پیروزی رسید. در همین رابطه مقام معظم رهبری می فرمایند: «آن بزرگوار به مردم با همان چشمی نگاه می کرد که پیامبران نگاه کرده بودند. پیامبران دنبال آدم های برجسته و ممتاز نبودند؛ بلکه در پی انسان های مومن و توده مردم می گشتند؛ ... امام دنبال خواص نمی گشت، به توده مردم دل می داد، با آنها حرف می زد و با آنها رابطه داشت؛ همان طور که امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر سفارش می کرد. دل دادن به توده و متن مردم و همان کسانی که سنگین ترین بارهای دفاع از انقلاب و کشور بر دوش آنهاست، از ویژگی های امام(ره) بود.» (04/ 04/ 1368)
حضرت امیر(ع) خشنودی توده مردم را محبوب ترین کارها معرفی کرده و آن را بر خشنودی خواص مرجح می داند و دلیل این امر را این طور بیان می دارد: «زیرا خشم توده های مردم، خشنودی نزدیکان را زیر پای بسپرد و حال آنکه، خشم نزدیکان اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد. خواص و نزدیکان کسانی هستند که به هنگام فراخی و آسایش بر دوش والی باری گرانند و چون حادثه ای پیش آید کمتر از هر کس به یاریش برخیزند.»
حضرت امام(رحمه الله علیه) درباره زیاده خواهی و اعتراضات برخی خواص می فرمایند: «اگر نهضت شما و قیام شما و اینها مثل قیام های دیگر بود که برای رسیدن به یک چیزهای دنیوی بود؛ ... قیام کرده بودید که مجالس لهو و لعب باشد، اگر برای اینها قیام کردید، خوب حق دارند که آنهایی که می خواهند شکوه کنند، شکوه کنند. البته توده مردم شکوه ندارند، آنی که دارد، آنهایی است که از آن مجالس لهو و لعب بازمانده اند، لکن توده ای که قیام کرده است [برای خدا بوده]  و از اول هم غیر از اینکه ما برای اسلام و جمهوری اسلامی قیام کرده ایم، دیگر آمال و آرزویی نداشتیم. این ملت خسته نمی شود.» (صحیفه امام 17: 60) و در جایی دیگر اهمیت و جایگاه مردم و به خصوص مستضعفان را این گونه تشریح می کنند:
«ایران حکومت مردم است، حکومت مردمی دیگر نمی تواند، بترسد از اینکه آمریکا چی می گوید. حکومت مستمندان است، حکومت مستضعفان است. اینها در دل شان خوف نیست به اینکه اگر چه بشود ما مقام مان را از دست می دهیم. مقام نیست تو کار، هیچ یک از اینها به فکر این نیستند که ما الآن یک مقامی داریم و مقام فروشی بکنند.» (همان 18: 32)
فرصت انتقاد صریح از حاکمیت به مردم، رعایت عدالت با توده ها، عدم دخالت در حریم شخصی افراد و برخی موارد دیگر نیز در فرمان حضرت امیر(ع) وجود دارد که در سیره حضرت امام(ره) بدانها عمل شده است که برای پرهیز از تطویل کلام به همین سطور بسنده می شود.

توجه خاص به مستضعفان
طبقات مستضعف جامعه همواره مورد حمایت امیرالمومنین(ع) بوده اند و عدالت علوی تأکید فراوانی بر توجه کارگزاران به این قشر داشته است. در فرمان حضرت(ع) به مالک نیز این امر به خوبی مشهود است، چنانچه ایشان با تعبیری که تأکید شدیدی دارد این موضوع را به فرماندار خود اظهار می دارد: «الله الله فِــى اَلـطــبَـقَـةِ اَلسفْلَى ...؛ خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودست، کسانی که بیچارگانند از مساکین و نیازمندان و بینوایان و زمینگیران. در این طبقه، مردمی هستند سائل و مردمی هستند که در عین نیاز روی سوال ندارند. خداوند حقی برای ایشان مقرر داشته و از تو خواسته است که آن را رعایت کنی، پس، در نگهداشت آن بکوش.»
کسانی که اندک آشنایی با اندیشه امام راحل( ره) دارند توجه و اهمیت دادن ایشان به محرومان و مستضعفان را به روشنی تصدیق می کنند. تعابیری مانند کوخ نشین، زاغه نشین، پابرهنگان، مستضعفان و ... در سخنان امام به کرات تکرار شده و توصیه موکد ایشان به مسئولان همیشه خدمت به محرومان بوده است.
ایشان اصولاً محرومان را صاحب اصلی انقلاب دانسته و توجه به آنها را به عنوان شاخصی مهم بیان می دارند و می فرمایند: «متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملت های اسلامی مرز بین «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهان بی درد، کاملاً مشخص نشده است.» (صحیفه امام 21: 121)
و صراحتاً در جایی دیگر عنوان می دارند: «ما مجدداً می گوییم یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد.» (همان 20: 343) تأسیس حساب صد امام، کمیته امداد، جهاد سازندگی و ... به دستور مستقیم ایشان، همگی دلالت بر توجه این رهبر الهی به طبقه مستمند جامعه دارد.

برخورد با تملق
یکی از خطراتی که حاکمان ممکن است به دام آن بیفتند، مواجهه با افراد متملق و چرب زبانی است که برای رسیدن به آلاف و علوف دنیا و نیل به مقام و یا از دست ندادن موقعیت خود و یا از روی جهل و یا حتی گاه از فرط علاقه زیاد، به چاپلوسی در برابر حکام می پردازند. خطر چاپلوسان از این جهت است که حاکمان را از عیوب خود منحرف کرده و آنان به ورطه خود برتربینی افتاده و روزبه روز به هلاکت و انحطاط نزدیک تر می شوند.
از این رو امیرمومنان(ع) این خطر بزرگ را به مالک گوشزد کرده، می فرمایند: «باید که برگزیده ترین وزیران تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهایی که خداوند بر دوستانش نمی پسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند، که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزکاران و راست گویان بپیوند، سپس، از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلی که مرتکب آن نشده ای، شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد.»
حضرت امام(ره) نیز بر این اساس در برابر دوستانی که به مدح و ستایش می پرداختند واکنش نشان داده و آنها را از این کار منع می کردند. در جلسه ای، یکی از اشخاص، مطالبی را خطاب به امام مطرح کرد که برخی از آنها البته دور از واقعیت هم نبود، با این حال حضرت امام در برابر این افراط ها سکوت نکرده و فرمودند: «من خوف این را دارم که مطالبی که آقای ..... فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان، برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه می برم از غرور. من اگر خودم برای خودم نسبت به سایر انسان ها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی...». (همان 12: 344)
این سیره امروزه در سلوک سیاسی امام خامنه ای نیز وجود دارد، چنانچه اخیراً در مجلسی یکی از نمایندگان مجلس در حضور ایشان مطالبی غلوآمیز بیان کرد و ایشان صریحاً موضع گرفتند و فرمودند: «این مطالبی که برادر عزیزمان ... فرمودند، واقعاً من را شرمنده می کند. ولو می دانم از روی محبت و اخلاص و صفاست ... لیکن اینجور بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است. نبایستی این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعه زمانی تصادفاً کنار هم قرار گرفته ایم و داریم با هم کار می کنیم؛ من یک کار می کنم، شما یک کار می کنید. اینجور تعبیرات، تعبیراتی نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکی به کار پیشرفت انسان بکند.»

صبح صادق، ش.552، ص.6


» نظر
title=