درنگی در آیه 8 سوره انسان/حب طعام یا حب خدا؟

طبق بیان تفاسیر و منابع تاریخی، آیات ابتدایی سوره «انسان» در منزلت انفاق حضرت امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) نازل شده است و با بیان اختلافاتی جزیی قاطبه علمای مسلمان اتفاق نظر دارند آیه هشت سوره یعنی «و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و أسیراً» اشاره مستقیم به این ماجراست که این حضرات در پی نذری که داشتند سه روز، روزه گرفتند و افطار خود را انفاق نمودند.
در تفسیر این آیه شریفه و در بیان معنای «علی حبه» و اینکه مرجع ضمیر غایب در آن چیست نظرات گوناگونی بیان شده است.
مشهور و اکثر این است که ضمیر به طعام برمی گردد و تعداد قابل توجهی از مفسرین به این نظر قائل شده اند. برخی دیگر معتقدند ضمیر به الله باز می گردد و برخی دیگر که تعدادشان اندک است آن را به اطعام برآمده از معنای یطعمون باز می گردانند.
علامه طباطبایی(ره) مفسر بزرگ جهان اسلام در تفسیر المیزان در ذیل این آیه ضمن نقد دو نظر اخیر، نظر اول را اختیار می کند. بیان ایشان این چنین است:
«ضمیر - به طوری که از ظاهر عبارت بر می آید - به کلمه طعام بر می گردد و منظور از «حب طعام» اشتیاق و اشتهای زیاد به طعام است، به خاطر شدت احتیاج به آن، موید این معنا آیه شریفه «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» است. یعنی هرگز به خیر و خوبی نمی رسید مگر وقتی که از آنچه دوست می دارید انفاق کنید. (آل عمران:92)
ولی بعضی - یعنی قرطبی- گفته اند: ضمیر به خدای سبحان بر می گردد و معنای آیه این است که طعام را به خاطر محبتی که به خدا دارند به دیگران می خورانند، نه به خاطر ثوابی که خدا به ایشان بدهد. لیکن جمله «نما نطعمکم لوجه الله» که حکایت کلام ایشان است، این نظریه را دفع می کند، زیرا با بودن این جمله دیگر احتیاج نبود که بفرماید: طعام را به خاطر محبت به خدا انفاق می کنند، لذا به خاطر اینکه تکرار بدون جهتی در آیات نشده باشد، ناگزیر باید بگوییم منظور حب طعام است. از این نظریه ضعیف تر نظریه آن مفسر دیگر است که گفته: «ضمیر به اطعام که از جمله «یطعمون» فهمیده می شود بر می گردد. برای اینکه اگر منظور از «حب اطعام» حقیقت معنای آن است، عمل اطعام فی نفسه فضیلتی نیست که خدای تعالی آن را بستاید و اگر منظور این است که اطعام طعام را با طیب خاطر و بدون تکلف انجام می دهند، خلاف ظاهر آیه است، بلکه ظاهر آیه همین است که ضمیر به طعام برگردد.» (ترجمه المیزان 20:203)
در تفسیر نمونه، (ج 25، ص353) نیز شبیه چنین بیانی دیده می شود و در بیان السعاده نیز آمده است: «یعنی، طعام را با وجودی که دوست دارند به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند.» (ترجمه بیان السعاده 2: 5)
مجمع البیان نیز این رویه را برگزیده است و جناب طبرسی(ره) گر چه نظر دوم را نیز ذکر کرده، اما ظاهراً نظر اول را قوی تر می داند؛ «یعنی اطعام طعام می کنند با حبی که بر طعام انحصاری خود دارند... خداوند سبحان آنها را توصیف فرموده با ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خودشان «و یوثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه» (حشر:9) دیگران را بر خود اختیار می کنند و مقدم می دارند گر چه اختصاص، به خودشان داشته باشند. ابن عباس گوید: یطعمون یعنی اطعام طعام می کنند با میل مفرط و محبتی که به آن دارند. بعضی گفته اند «هاء» حبه کنایه از خدای تعالی است یعنی اطعام طعام می کنند برای حب خدا». (ترجمه مجمع البیان 26: 162) مرحوم فیض کاشانی(ره) نیز در تفسیر الصافی با این گروه هم عقیده است. (ج5، ص261)
در برخی تفاسیر مانند تفسیر «شبر» و «اطیب البیان» قضاوتی انجام نشده است و تنها هر دو نظر را ذکر کرده اند.
اما برخی مانند تفسیر «تبیین القرآن» قائلند مرجع این ضمیر الله سبحانه و تعالی است در تفسیر روح البیان (ج 10، ص265) گرچه هر سه نظر بیان شده است، اما مولف در پایان نظر سوم را مناسب تر دانسته و بیان می کند: «او اطعاما کائنا علی حبه تعالی و هو الأنسب لما سیأتی من قوله لوجه الله» چنانچه مشاهده می شود این مفسر بر خلاف نظر علامه طباطبایی ذکر لوجه الله را دلیلی برای تقویت نظر خود و ارجاع ضمیر به الله آورده است.
امام خمینی(ره) نیز چنین نظری را بیان می کند و البته نظر مشهور را نیز رد نکرده و آن را صحیح می داند، بین دو نظر را جمع کرده است، به واقع نظر امام نگریستن به بطن و ظاهر آیه به طور هم زمان است. حضرت امام در جایی دیگر تلویحاً به این امر اشاره دارند: آنچه که در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، این ایثار از روی اخلاص است. ...اطعام طعام چیزی نیست، آن هم یک قرص جو، آنکه اهمیت دارد «علی حبه» هست. (صحیفه امام 16: 197)
اما ایشان در مقدمه کتاب «سر الصلوه» در تبیین این موضوع که نماز همه انواع حجب و موانع پیش روی سالک را در سیر الی الله بر می دارد و راه را هموار می کند، بیان می دارد: «نماز نه تنها حرص و هلع را که حجابهای ظلمانی اند، برطرف می کند «ن النسان خلق هلوعاً- ذا مسه الشر جزوعاً و ذا مسه الخیر منوعاً- لا المصلین» بلکه سخاوت و شجاعت که حجابهای نوری اند، برطرف می نماید «و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و أسیراً» زیرا ارجاع ضمیر حبه به طعام شرح حال «ابرار» است، نه حال «مقربین»؛ چون «ابرار» کسانی اند که غیر خداوند محبوب آنان هست، ولی آنها محبوب امکانی را نثار محبوب وجوبی می نمایند: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون». لیکن «مقربین» محض که خود روح و ریحان هستی اند، محبوبی غیر از خدا ندارند و ندانند حتی توجه به ایثار و سخا را از میان برداشتند؛ بنا بر این، ضمیر حبه درباره «مقربین» به «حق» بر می گردد و هر دو معنا درست است. چون در طول هم هستند» چرا که نسبت میان ابرار و مقربین عموم و خصوص مطلق است یعنی مقربین همه جزء ابرار می باشند اما برعکس آن صادق نیست. با این حال فاصله مقربین تا ابرار بسیار است تا آنجا که مشهور است «حسنات الابرار سیئات المقربین؛ نیکی های نیکمردان برای مقربین گناه محسوب می شود.» تفاوت این دو درجه و مقام را -که در سوره واقعه با دو گروه السابقون و اصحاب الیمین به آن اشاره شده است- می توان در توصیف جایگاه آنها در جنت اندکی دریافت.

صبح صادق، ش.478، ص.6


» نظر
title=