سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به بهانه ششم ذی القعده روز بزرگداشت شاهچراغ(س)

نسیم روضه شیراز پیک راهت بس...
یکی از افتخارات کشور ایران حضور پرشمار امامزادگان و فرزندان و ذریه اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) در آن است که ملجأ و مرجع امن و مطمئنی برای مردم مومن این کشور است. بارگاه نورانی حضرت شاهچراغ در شیراز از جمله این عتبات مقدسه است.
از آنجایی که تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) مشخص نیست در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند، که در دهه کرامت یعنی ایام میان تولد حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) یک روز به عنوان روز بزرگداشت ایشان تعیین شود و به این منظور روز ششم ذی القعده انتخاب شد.
امامزاده احمدبن موسی مشهور به شاهچراغ فرزند امام موسی کاظم(ع) می باشد. شیخ مفید در احوال ایشان می نویسد: «احمد مردی کریم و پارسا بود، و حضرت موسی بن جعفر(ع) او را دوست می داشت و بر دیگر فرزندان خود مقدم می شمرد و مزرعه ای به نام یسیره را به او بخشیده بود.» احمد در عمر خود هزار بنده را خرید و در راه خدا آزاد کرد.

¤ ولایتمداری شاهچراغ
بعد از شهادت حضرت موسی کاظم(ع)، مردم گرد خانه مادر حضرت شاهچراغ گرد آمده و سید میر احمد را با خود به مسجد بردند و چون از فضائل و جلالت قدر آن جناب آگاهی داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش او امام است. به همین جهت با او بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت گرفت، سپس بر منبر رفت و خطبه ای خواند؛ همچنان که اکنون شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی(ع) می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه بحق و ولی خداست و از جانب خدا و رسول(ص) او بر من و شما واجب است که امر ایشان را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم، پس از آن، گوشه ای از فضایل برادرش علی(ع) را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران سخن احمد را پذیرفتند. حضرت امام رضا(ع) درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.

¤ نحوه شهادت
در مورد رحلت آن بزرگوار نقلهای گوناگونی بیان شده است اما مشهور این است که: پس از ورود حضرت امام رضا(ع) به خراسان و دادن مأمون ولایتعهدی خود را به آن حضرت، چون این خبر به مدینه رسید حضرت سید امیر احمد عزم خراسان کرد و با هفت صد تن از برادران و برادرزادگان و جماعت کثیری از دوستان و محبان از مدینه طیبه حرکت کردند. مأمون نیز از حرکت امامزادگان از اطراف به عزم خراسان اطلاع یافته به جمیع حکام و عمال قلمرو خود نوشت که: هر جا کسی از آل ابوتراب یافتند، به قتل برسانند. حاکم شیراز چون خبر ورود این جماعت را شنید، به سوی آنها شتافت. احمد(ع) چون گروه دشمن را مشاهده نمود به همراهان خویش فرمود: «این قوم ظالم به قصد ریختن خون فرزندان علی(ع) آمده اند، هرکس میل بازگشت به مدینه را داشته باشد و یا راه گریز از این مهلکه بداند، مختار است.» برادران، برادرزادگان و یاران که حضرت را در جهاد مصمم دیدند وفاداری خود را نسبت به ایشان ابراز داشتند.
دو گروه به جنگ پرداختند، بر اثر رشادت و شجاعت بی مانند سید احمد بن موسی(ع) و یارانشان هر بار لشکر اشرار شکست خورده و عقب نشینی می کردند و جمــــعی از امامزادگان و شیعـــیان آن حضرت مجروح یا شهید می گشتند. سپاه دشمن که نبرد رو در رو را بی فایده می دانستند دست به حیله زد و شایعه رحلت امام رضا را منتشر کرد این امر سبب شد، عده ای از سپاه احمد جدا شوند و آنهایی که باقی مانده بودند با غیرت و شدت بیشتری به دشمن حمله و آنها را تارومار کنند. لشکر دشمن به ظاهر شکست خورده و از جنگ دست کشیدند و یاران احمد با فکر پیروزی وارد شهر شدند اما ستمگران که از قبل آماده و در کمین بودند بر آنان تاختند و هرکدام را به وضعی به شهادت رساندند. حضرت احــــمد بن موسی(ع) با آن که ضربتـــی بر فرق مـــــبارکش خورده بود و زخمهای کاری بر بدن داشت همچنان با شــــجاعت مـــــی جنگید و از دشمن می کشت تا به این مکان که اکنون تربت مقدس آن بزرگوار است رسید و از شدت جراحات به شهادت نائل آمد.
بعضی هم گفته اند: هنگامی که آن بزرگوار به شیراز وارد شد، در منزل یکی از یاران صمیمی اهل بیت طهارت در محلی که اکنون بقعه و زیارتگاه آن حضرت است، پنهان شد و شب و روز را به عبادت می گذرانید، از طرف فرمانروای فارس جاسوسان بسیاری برای پیدا کردن امامزادگان... گماشته بودند، بعد از یک سال جناب سید میر احمد را یافتند. خبر به حکومت دادند، مأمورین بسیاری برای دستگیری آن حضرت فرستادند، جناب سید میر احمد با آن گروه ستمگر به عنوان دفاع از خود یک تنه جنگید، سرانجام چون دیدند از عهده اش بر نمی آیند، خانه ای را که آن حضرت هر گاه از جنگ خسته می شد و به آن پناه می برد و استراحت می کرد را بر سر وی خراب کردند، بدن نازنینش در حالی که بر فرق نازنینش شمشیری خورده بود زیر توده های خاک پنهان شد.
تا زمان عضدالدوله دیلمی بر مدفن آن حضرت کسی واقف نبود، مشهور است که شیخ ابوعبدالله محمدبن خفیف معروف به شیخ کبیر که در تقوا و پرهیزکاری سرآمد عصر خود بود به سرداب مشرف شد. جسد مطهر آن حضرت صحیح و سالم و بدون تغییر و تبدیل در حالی که نوری بس شگفت از آن ساطع بود مشاهده نمودند و انگشتری در دست راست حضرتش یافتند که بر نگین آن منقوش بود «العزه لله. احمد بن موسی». سپس عضدالدوله دستور داد تا بنایی شایسته بر مرقد مبارکش مرتب سازند.

¤ چرا شاهچراغ؟
تا قبل از این آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن،خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاءالله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم، هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود بیان کرد. امیر و حاضرین از بیانش متعجب شدند. امیر که مردی دانا بود، گفت: اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم. چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و به پیرزن گفت هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن. نیمه های شب پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری، قوی تر از دیگر شبهای جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: «شاه! چراغ».
امیر بیدار شد و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و چون علناً و آشکارا چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خودنمایی می کرد، خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مأمور می کند و..... مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر(ع) حضرت شاهچراغ پیدا می گردد و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می شود که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت می باشد.

¤با تشکر از سایت آستان مقدس امامزاده شاهچراغ(س)

صبح صادق، ش.471، ص.6            لینک ویژه نامه شاهچراغ


» نظر
title=