سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قیام حسینی کاملا منطبق بر ظواهر شرع بود

نقدی بر نوشتار موهن حجاریان با تکیه بر آرای آقامجتبی تهرانی

آقای سعید حجاریان در مطلبی با عنوان «فرهنگ عاشورا؛ فرهنگ اربعین» نوشته است:

«آیا امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت آن را دارد که از آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟ فقط امام(ره) بود که دو فصل امر به معروف و نهی از منکر به آخر رساله‌اش را استفاده کرد. خود امر به معروف هم مشروط به شرط‌های زیادی است. باید احتمال تاثیر وجود داشته باشد. باید احتمال ضرر نباشد و .... از درون آن فرهنگ فنا بیرون نمی‌آید. عنصر فنا و فدا را امام خمینی(ره) احتمالا از عرفان بیرون کشیده است.»

مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در سلسله مباحث خود پیرامون قیام حسینی در سال 1380 که با عنوان منزل دوم سلوک عاشورایی به چاپ رسیده است پیرامون عنصر امر به معروف ونهی از منکر در قیام امام حسین به طور مبسوط صحبت کرده است و نتیجه سخن ایشان این است که حضرت امام حسین بر مبنای موازین شرعی و فقهی و برپایه همین فریضه می بایست جان خود را فدا میکرد و واجب بود که به مذبح برود. یقینا فردی مانند سعید حجاریان که فهم فقهی و روایی ندارد نمی تواند هم چون آقا مجتبی درک درستی از قیام اباعبدالله داشته باشد چنانچه مرحوم آقا مجتبی در همان سخنان خود می فرماید: «بی سوادی در این حرفها و شبهه ها غوغا مکند!»

اما بر مبنای نظر آفقا مجتبی که بر گرفته از نظر حضرت امام است چگونه از دل امر به معروف قیام مسلحانه و تضحیه در می آید؟ چگونه است که قیام حسینی بر مبنای فقه و شرع گیش رفته است نه فقط عشق؟ چگونه است که فرهنگ عاشورا و فرهنگ فنا هم نیاز به تفقه و فقیه پروری دارد و در آن محاسبات عقلی و فقهی لحاظ می شود؟ در پایان کلام ایشان روشن می شود امام راحل فرهنگ تضحیه را نه از عرفان که از دل فقه و ظواهر شرع به دست آورده است

 

خلاصه از نظرات مرحوم آقا مجتبی را در ذیل بیان می‌گردد:

اول: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام  یک حرکت نفیی داشتند که بر مبنای آیه شریفه «ولاتعاونوا علی الاثم و العدوان» حضرت نمی‌خواستند با بیعت با یزید اعانه بر ظلم و گناهان او کنند. از آنجایی که تنها صرف عدم اعانه کافی نیست و باید از تحقق اثم نیز جلوگیری نمود، عنوان «منع از تحقق منکر» پیش می‌آید لذا ایشان در وصیت نامه مشهور خود برای برادرش محمد حنفیه فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» انما افاده حصر می‌کند و ایشان بیان می‌دارد من فقط برای این دو چیز بیرون می‌روم یکی اصلاح امت جدم و دیگری امر به معروف و نهی از منکر.

این خلاصه بخشی از سخنان حضرت آیت الله تهرانی بود که با توجه به آن، وقتی حضرت به صراحت هدف قیام  مسلحانه خود را امر به معروف و نهی امنکر بیان می‌کند چگونه است که عده‌ای این استفهام انکاری را مطرح می‌کنند که آیا با امر به معروف می‌توان قیام مسلحانه کرد؟ آیا چنین کاری اجتهاد در برابر نص نیست؟

دوم: امام حسین بارها بر این امر تاکید نمود که یزید لیاقت حکومت بر مسلمین را ندارد و در آن زمان بزرگترین منکر وجود شخصی مانند یزید بر منصب خلافت  و غصب آن بود. لذا ایشان بر مبنای روایت نبوی فرمود: «من رأى سلطانا جائرا، مستحلّا لحرم اللّه، ناکثا لعهد اللّه، مخالفا لسنة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله الى قوله:- فلم یعیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على اللّه أن یدخله مدخله‏» کسی که حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حرام کرده و عهد الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت می‌کند و با این حال هیچ مقابله‌ای با او نمی‌شود؛ در قیامت افراد با همان ظالم محشور می‌شوند و در جایگاه او قرار می‌گیرند. این همان معنای حرکت امام حسین علیه السلام  بر محور وظیفه شرعی است. در ادامه همین روایت تعبیرات عجیبی دارد و می فرماید: «انی احق بهذا الامر لقرابتی من رسول الله» یعنی من سزاوارترم که به میدان مقابله با اینها بیایم و جلوی اینها بایستم. کسی که رییس مذهب و امام المسلمین است برای حفظ دین وظیفه سنگین‌تری دارد.

 ایشان در جایی دیگر فرمود: «انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا» چون او امام است اگر در مقابل این منکرات ساکت شود معنایش است که فسادها را امضا کرده است. در ماجرای انقلاب اسلامی ایران بعضی اهل علم از روی دلسوزی به امام خمینی می گفتند آقا فایده ای ندارد ایشان می فرمود: «آن آقایانى که مى‏گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند به داد اسلام برسید!

اى سران اسلام، به داد اسلام برسید اى علماى نجف، به داد اسلام برسید اى علماى قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام.» برای مواجهه افراد شاخص با منکر خاص هیچ عذری پذیرفته شده نیست.

لذا امام حسین می‌فرماید در این راه بچه‌هایم را فدا می‌کنم برادران و اصحابم را به میدان می‌آورم. تمام حرکت حضرت مطابق فقه و وظیفه شرعی ایشان بود.

سوم: یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است ک مکلف علم یا ظن به تاثیرگذاری امر و نهی داشته باشد این یکی از شرایطی است که اگر نباشد اصلا دیگر امر و نهی واجب نیست! امام حسین علیه السلام می‌دانستند که این نهی از منکر هیچ اثری بر یزید ندارد و او دست از این منکر بزرگ بر نمی‌دارد. اما با این حال چرا حضرت هدف قیام خود را امر به معروف می‌داند؟

برای پاسخ، باید معنی «اثر» مشخص شود؛ مراد از اثر اعم از حالی و استقبالی است یعنی اگر بدانم این نهی از منکر الان هیج اثری ندارد ولی در آینده اثر می‌گذارد باز هم واجب خواهد بود. وقتی کسی را که مرتکب گناه شده نهی می‌کنیم برای جلوگیری از تحقق  آن منکر در آینده است وگرنه این نهی نسبت به گذشته اثر ندارد.

نکته دیگر اینکه نهی از منکر حتما نباید روی «فاعل منکر» اثر بگذارد  همین که نهی از منکر در سطح جامعه روی دیگران اثر می‌گذارد، کفایت می‌کند و باز هم واجب است، چون شرط تاثیر اعم از اثر بر شخص گناهکار و دیگران است. این مساله خصوصا در مورد منکراتی که در سطح جامعه جنبه عمومی‌تری دارد، بیشتر صدق می‌کند. اگر نهی از منکری هیچ اثری نداشت، نه اثر فعلی نه استقبالی، نه اثر روی فاعل منکر و نه بر دیگران، وجوب آن مستلزم لغویت است اما در مورد حرکت امام حسین علیه السلام این طور نیست.

به حقایق تاریخی باید گفت حرکت نهیی امام حسین علیه السلام دقیقا اثر گذاشته است و حضرت یقین به تاثیر این قیام داشت. لذا بر اساس ظواهر فقه امام حسین به درستی قیام خود را مصداق امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کند. چون می‌دانیم فعل و قول معصوم حجت شرعی است! بزرگترین اثرش این است که امروز اسلام باقی مانده است

چهارم: شرط دیگر ایمنی از ضرر است یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر اگر بداند که با این امر و نهی ممکن است ضرر جانی و مالی و عرضی قابل توجهی به خودش و حتی بستگانش برسد.  حتی موجب حرج یا مشقت برای او بشود واجب نیست. آن حضرت با علم به ضرر قیام کرده است اما باز در عین حال می فرماید می خواهم امر به معروف کنم!

در اینجا اید گفت از نظر فقهی شرط ایمنی از ضرر به طور مطلق مد نیست. با توجه به روایات یکی از مراتب نهی امنکر برخورد فیزیکی و یدی است. در اصول فقه داریم در باب ملاکات احکام اگر دو حکم اهم  و مهم با هم تزاحم پیدا کردند ملاک را اهم قرا می‌دهند حال در جایی که وجوب امر به معروف هست و نهی از منکر ضرر هم دارد باید یکی را ترجیح داد که در این حکم فاعل منکر و آمر و ناهی و خود معروف و منکر هم دخیل هستند.

اگر ایمنی از ضرر به طور مطلق شرط بود حضرت با قطع به وجود ضرر جانی نباید نهی از منکر می‌کرد. ولی همین که امام با هدف امر به معروف قیام کرده فعل امام برای ما حجت است  و نشان می‌دهد که شرط ایمن از ضرر مطلق نیست.حضرت در مرتبه سوم از امر به معرف و نهی از منکر، یعنی برخورد فیزیکی بود که این مرتبه نیاز به اذن حاکم شرعی دارد. لذا خود حضرت باید اذن می‌داد و وارد میدان شدند امام با این اقدام با اینکه بر خورد فیزیکی از نظر ظاهر موجب ضرر بود اطلاق شرط ایمنی از ضرر را را مقید کردند.

اگر در نهی از منکر ضرر شخصی وجود داشته باشد اینجا فقها می‌گویند لازم نیست نهی از منکر کند ولی اگر ترک نهی از منکر ضرر به دین وارد کند در اینجا تزاحم بین ملاکات احکام پیش می‌آید. اگر در مقابل منکر حرف بزنم ضرر شخصی به من می‌خورد، اما اگر سکوت کنم به طور کلی به دین ضرر می‌خورد، خصوصا آنجایی که سکوت، باعث بدعت در دین و سبب جابجایی منکر و معروف می‌شود. در چنین شرایطی هیچ فقیهی ضرر شخصی را مانع نهی از منکر نمی‌داند. ما تاکید داریم که امام حسین کاملا بر طبق ظواهر شرع عمل کرده است و اگر کسی غیر این بگوید سخنش غلط است. این کلام منسوب به امام حسین است که فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی». یعنی اگر ترک نهی از منکر منجر به ضرر به دین خدا می‌شود باید ضرر شخصی  را برای حفظ دین به جان خرید.

حضرت رسول در وصیتی به امیرالمومنین ایشان را به چند خصلت سفارش می‌کند که پنجمین آن این است که «بذلک مالک و دمک دون دینک» مال و جانت را در راه دینت بذل کن! منطق اسلام این است مال و جان و آبرو فدای دین!

 امام حسین دقیقا بر طبق موازین ظاهری شرع عمل کرد و قیام حضرت بر محور امر به معروف و ئنهی از منکر بود گرچه امام حسین مافوق این حرفها بود اما این موازین هم کاملا رعایت کردند.

 با توجه به فرمایشان فقیه معظم و استاد اخلاق و شاگرد برجسته حضرت امام خمینی، آیت الله آقا مجتبی تهرانی، تضحیه و جانبازی و فداکاری اباعبدالله دقیقا با عقل و فقه سر و گار داشته است و از دل فقه بیرون می آید و آنجا که بین فنای دین و فنای شخص تزاحم پیش می آید شخص باید خود را عقلا و شرعا فدا و فنا کند تا دین باقی بماند. اگر سایر ائمه دست به سلاح نبردند به دلیل همین امر بود که چنین تزاحمی وجود نداشت. چنانچه در قبل از انقلاب حضرت امام دستور داد تقیه حرام است چرا که اصل دین در مخاطره بود و یقینا حفظ دین از هر امری بالاتر است. اما آن روز که ایشان احساس کرد اصل دین در مخاظره نیست قطعنامه را پذیرفت. البته خوب است جناب حجاریان به پیام قطعنامه نگاهی بیندازد تا مشاهده کند که در آن پیام نیز فرهنگ عاشورایی موج می زند. امام در این پیام نوشته است: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‏کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى‏شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادى‏مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»

لذا امروز و هر روز به فرهنگ عاشورا نیازمندیم یعنی عمل به وظیفه شرعی بر طبق موازین شرعی و ر داین را ه باید دست به دامان علمای دلسوز دین شناس شد نه روشنفکران کج فهم که دین را به مصادره به مطلوب می‌کنند تا با شعارهای دونمایه خویش منطبق سازند.

 

 در واقع باید گفت در هر برهه زمانی وظیفه تغییر می‌کند و برمبنای عقل و شرع بایستی عمل متناسب با آن را انجام داد و این اصلا ربطی به رابطه عقل و عشق ندارد. گاهی باید جنگید، گاهی باید صلح کرد. و در هر دو مورد عقل و فقه مبنای کارند هم حرکت امام حسن مجتبی بر مبنای محمل مادی و محاسبات عقلانی بود و هم قیام حسینی این گونه بود. این تفکر که فرهنگ عاشورا فرهنگ عشق است و سایر ائمه بر مبنای عقل رفتار کردند دیدگاه ناقصی است که اسلام و سیره ائمه را نشناخته است. چنین دیدگاهی در رفتار برخی افراد دیگر هم مشاهده می شود که با وجود تاکید مراجع به حرمت قمه زنی بیان می‌کنند اینجا جای فقه و عقل نیست بلکه منطق حسینی عشق است!


» نظر

13 آبان عاشورایی؛ فریاد بر سر یزیدیان زمان

واقعه عاشورا و قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه طاغوت زمان خویش و ندای حق‌طلبی حسین و یارانش از جنبه‌های گوناگون عرفانی، فقهی، انسانی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و ... مورد بررسی و دقت بزرگان و علما در طول تاریخ قرار گرفته است و گفته‌ها و نوشته‌های بسیاری در این باره تولید شده است و یقینا همچنان می‌تواند محل بحث باشد و جنبه‌های پنهان دیگری از این واقعه رخ بنمایاند.

به دلیل نوع خاص این حادثه و حرکت الهی حسین و یارانش این قیام در ابدیت ثبتش شده است و روز به روز بر الهام‌بخشی و تاثیرگذاری آن افزوده می‌شود. فداکاری و ایثار و عزت طلبی و حق خواهی و عبودیت و عقلانیت و ... بسیاری از صفات پسندیده در این حرکت جلوه نموده است و همراهی آن با احساس و عاظفه از یک سو و با شور و حماسه از سوی دیگر این حادثه را برای فطرت بشری که خواهان نیکی است جاودان و موثر کرده است.

هر ساله با فرا رسیدن ماه محرم خودجوش‌ترین و بزرگترین اجتماعات مردمی شکل می‌گیرد و بدون هیچ فراخوان و دعوت خاصی، مومنین و عاشقان ثارالله برای امام مظلوم خود عزاداری می‌کنند. سالهای سال این دسته‌جات و هیاتها نسل به نسل با شیوه‌های گوناگون توانسته‌اند پیام حسین را به نسل بعد خود انتقال دهند.

در این بین برخی سعی دارند محرم و عاشورا را در اشک و گریه و حزن و سینه‌‍زنی و به طور کلی یک مراسم معنوی فردی خلاصه کنند و عاشورا را از پیام اصلی خود منحرف سازند.

حضرت امام خمینی(ره) به عنوان حکیمی فقیه و عارفی دلسوخته اهل بیت علیهم السلام در برابر این انحراف تمام قد ایستاد و به وظیفه عالم بودن خود عمل کرد که در شرایط بروز بدعت اگر عالم علمش را بروز ندهد مورد لعن خدا و ملائکه است.

ایشان ضمن تاکید بر جنبه‌های فردی و معنوی و احساسی حادثه کربلا روی مغفول این حادثه را نیز برجسته ساختند. ایشان بیان می‌داشت: «هر مکتبى هیاهو مى‏خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمى‏شود». (صحیفه امام، ج‏8، ص: 527)

 اما این فقط یک بعد از حادثه عاشوراست اما بعد مهم دیگر این حادثه روی اجتماعی آن است «امام بزرگوار ما رضوان الله تعالى علیه در عرصه عاشورایى و با بهره‏بردارى به بهترین شکل ممکن از ماجراى عاشورا و محرّم، توانستند پیام حق و دادِ برآمده از دلِ خود را به گوش مردم برسانند و مردم را متحوّل کنند. اوّلین شهداى ما هم در ماجراى پانزده خرداد، در تهران، ورامین و بعضى جاهاى دیگر، همین سینه‏زنهاى حسینى بودند که آمدند و در معرض تهاجمِ دشمنِ عاشورا قرار گرفتند. در سال پنجاه و هفت هم مشاهده کردید ماجراى آن روز و ماهى را که در آن، خون بر شمشیر پیروز مى‏شود. این نام را امام بزرگوار از همه‏ قضایاى محرّم، خلاصه‏گیرى، استحصال و مطرح کردند. همین‏طور هم شد. یعنى مردم ایران به پیروى از حسین بن على علیه‏السّلام، درس عاشورا را گرفتند و در نتیجه خون بر شمشیر پیروز شد» (امام خامنه‌ای: دیدار روحانیون و وعّاظ، 03/ 03/ 1374)

بهره‌گیری امام از پیام عاشورا برای مبارزه با طاغوت توانست راه را برای پیروزی اسلام بر سلطنت هموار نماید. در تاسوعا و عاشورای آذر سال 57 ایشان با ترغیب مردم به حضور در راهپیمایی علیه حکومت، بر این امر که امروز راه حسین، مبارزه با طاغوت است و عزت حسینی در قیام است، رفراندوم بزرگی صورت داد تا جهان بفهمد اگر شیعیان حسینی عمل کنند چه قدرت اعجاز آوری دارند.

ایشان همواره به جنبه‌های اجتماعی و سیاسی قیام حسینی تاکید داشتند و صریحا می‌فرمودند: «جنبه سیاسى این مجالس بالاتر از همه جنبه‏هاى دیگرى که هست. بیخود بعضى از ائمه ما نمى‏فرمایند که براى من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمى‏گویند ائمه ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش [بگیرد] اجرش فلان فلان است. مسأله، مسئله گریه نیست. مسأله، مسئله تباکى نیست. مسأله، مسئله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند، مى‏خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههاى مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب‏پذیر نباشند.

مسائل اسلام، مسائل سیاسى است و سیاستش غلبه دارد بر چیزهاى دیگرش. اجتماعاتى که اسلام بعضى‏اش را فرض کرده است، واجب کرده است و بعضى‏اش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش کرده است اینها یک مسائل سیاسى است» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 324)

در مکتب امام خمینی نباید فقط به عبارت «قتیل العبرات» اکتفا کرد بلکه این عبارت راباید در کنار عباراتی مانند فرمایش حضرت اباعبدالله در پاسخ به درخواست بیعت بایزید  که فرمود «مثلی لایبایع مثله» گذاشت.  در این عبارت حضرت امام حسین قیام خود را منحصر در تاریخ و شخص خاص نمی‌داند و در واقع راهی روشن برای همه آزادی‌خواهان و عدالت طلبان جهان باز می‌کند که هر کس ادعای حسینی بودن دارد و خود را شبیه امام حسین علیه السلام می‌داند نباید با کسانی که شبیه یزید هستند جمع شوند «امام حسین فرمود «مثلى لا یبایع مثله» حسین چنین امضایى نمى‏کند. امام حسین علیه‏السّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقى بماند؛ پرچم حق نمى‏تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد» (امام خامنه‌ای در جمع ده‏هاهزار نفر از راهیان نور و قشرهاى مختلف مردم در پادگان دوکوهه‏ 09/ 01/ 1381)

این همان فریاد عزت‌طلبی حسین است که در قالب کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نمود پیدا می‌کند. به تعبیر امام خمینی: «کُلُّ یَوْمٍ عَاشوُرا وَ کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلا این یک عبارت آموزنده است. نه معنایش این است که هر روز کربلاست، هر روز بنشینید گریه بکنید. ببینید چه کرده، کربلا چه صحنه‏اى بوده، هر روز این صحنه باید باشد: مقابله اسلام با کفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد کم با ایمان زیاد، در مقابل عدد زیاد با بى‏ایمانى. نه از جمعیت کم بترسید؛ و نه از شکست بترسید، شکستى در کار نیست. وقتى کار براى خدا باشد، شکست تویش نیست. کشته بشوید بهشتى هستید؛ بکشید هم بهشتى هستید» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 9) و یا «کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند». (صحیفه امام، ج‏10، ص: 123)

از این رو ایشان مجالسی که در آن اشک بی‌مبارزه و بدون حماسه باشد را مورد نقد قرا می‌دهد و می‌فرماید : «بچه‏ها و جوانهاى ما خیال نکنند که مسأله، مسأله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملتِ گریه»! آنها از همین گریه‏ها مى‏ترسند، براى اینکه گریه‏اى است که گریه بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته‏هایى که بیرون مى‏آیند، مقابل ظالم هستند؛ قیام کرده‏اند. اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبى ماست که باید حفظ بشود. اینها یک شعائر سیاسى است که باید حفظ بشود». (صحیفه امام، ج‏10، ص: 316)

امام در تببین علت این امر می‌فرماید: «.... یک مسأله سیاسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضیه گریه است تباکیش  دیگر چیست؟ تباکى مى‏خواهد؟ تباکى هم یک چیزى شد؟ اصلًا حضرت سید الشهدا چه احتیاج به گریه دارد؟ ائمه این قدر اصرار کردند، به اینکه مجمع داشته باشید. گریه بکنید. [ندبه‏] بکنید. براى اینکه این حفظ مى‏کند کیان مذهب ما را. این دستجاتى که در ایام عاشورا راه مى‏افتند خیال نکنند که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایى. راهپیمایى است خودش. اما راهپیمایى با یک محتواى سیاسى. همان طورى که سابق بود بلکه بالاتر. همان سینه زنى، همان نوحه‏خوانى، همانها رمز پیروزى ماست.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 99)

و می‌فرماید: « این مجالس عزاى سی?? الشهداء این آن تبلیغات بر ضد ظلم، این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمى که به مظلوم شده تا آخر باید باشد. » (صحیفه امام، ج‏10، ص: 121)

و «ماه محرّم، ماه شکست قدرتهاى یزیدى و حیله‏هاى شیطانى است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشرده تر بر پا شود» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 77)

«مجالس عزا از آن وقت، به امر حضرت صادق سلام اللَّه علیه- و به سفارش ائمه هدى‏- علیهم السلام- ما بپا مى‏کنیم این مجالس عزا را، ما همان مسأله را داریم مى‏گوییم؛ مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران. » (صحیفه امام، ج‏10، ص: 314)

امام به صراحت اشک برای حسین را با مبارزه و ظلم ستیزی پیوند می‌دهد و گریه ای را ارزشمند می داند که سدهای مقابل اسلام را فرو بریزد: «زنده نگه داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسى- عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد [ه‏]، یک مسئله سیاسى است؛ یک مسئله‏اى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است». (صحیفه امام، ج‏13، ص: 328)

در واقع عزاداری که در آن فریاد علیه استکبار و ظلم نباشد و ترس به جان دشمنان نیندازد نتوانسته تمام پیام عاشورا  را منتقل کند. امام می‌فرماید: «دشمنهاى ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملتها و مطالعه کرده بودند در حال ملت شیعه، مى‏دیدند آنها که تا این مجالس هست و تا این نوحه‏سراییهاىِ بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمى‏توانند برسند به مقاصد خودشان.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 315) در واقعی اگر یک عزاداری به گونه ای باشد که در مقصد دشمن مانعی ایجاد نکند، حسینی نیست. ممکن است باشد هیاتی که در یک حسینیه و خانه جمعی اهل اشک و شیون و حتی قمه زدن هم باشند اما ذره‌ای یزید امروز زمان را به هراس نیندازد و چه بسا همان دشمن به طریقی هزینه آن هیات را نیز تامین کند!

به تعبیر امام حاضر: «(عاشورا). کارى مى‏کند که در طول تاریخ کرد و ستمگرانِ حاکم، از عاشورا ترسیدند، و از وجود قبر نورانى امام حسین علیه‏السّلام، واهمه داشتند. ترس از حادثه‏ى عاشورا و شهداى آن، از زمان خلفاى بنى امیّه شروع شده و تا زمان ما ادامه یافته است و شما یک نمونه‏اش را در دوران انقلاب خودمان دیدید. وقتى‏که محرّم از راه مى‏رسید، نظامِ مرتجعِ کافرِ فاسقِ فاسدِ پهلوى، مى‏دید دیگر دستش بسته است و نمى‏تواند علیه مردمِ مبارزِ عاشورایى، کارى انجام دهد. در واقع مسئولین آن نظام، ناتوانى خود را ناشى از فرارسیدن محرّم مى‏دانستند. در گزارشهاى برجا مانده از آن رژیم منحوس، اشارتها، بلکه صراحتهایى وجود دارد که نشان مى‏دهد آن‏ها با فرارسیدن محرّم، دست و پایشان را حسابى گم مى‏کردند. امام بزرگوار ما رضوان اللّه علیه، آن مرد حکیمِ تیزبینِ دین‏شناسِ دنیاشناسِ انسان‏شناس، خوب فهمید که از این حادثه براى پیشبرد هدف امام حسین علیه‏السّلام چگونه باید استفاده کند و کرد.

امام بزرگوار ما، محرّم را به عنوان ماهى که در آن، خون بر شمشیر پیروز مى‏شود، مطرح نمود و به برکت محرّم، با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد» (در جمع روحانیون استان «کهکیلویه و بویراحمد» در آستانه‏ى ماه محرّم‏17/ 03/ 1373)

امام خامنه ای استمرار قیام حسینی را در عزاداری هایی می داند که علیه استکبار و طاغوت برپا شود: «عزادارى امام حسین را نباید ضایع کرد. منبر حسینى، مجلس حسینى، محل بیان حقایق دینى، یعنى حقایق حسینى است. شعر در این جهت، حرکت در این جهت، نوحه و مدیحه در این جهت باید باشد. شما دیدید در آن محرّم سال 57، دستجات سینه‏زنى ما در بعضى از شهرستانها مثل یزد و شیراز و جاهاى دیگر شروع شد و بعد هم گسترش پیدا کرد به همه‏ى کشور؛ سینه مى‏زدند و حقایق روز را در نوحه‏هاى خودشان بیان مى‏کردند؛ با ارتباط دادن و اتصال دادن این‏ها به ماجراى عاشورا، که درست هم هست.

مرحوم شهید مطهرى سالها قبل از انقلاب در این حسینیه‏ ارشاد فریاد مى‏کشید که: و اللَّه- قریب به این مضمون- بدانید شمر، امروز- اسم نخست‏وزیرِ آن روز اسرائیل (صهیونیست) را مى‏آورد- اوست. واقع قضیه هم همین است. ما شمر را لعنت مى‏کنیم، براى اینکه ریشه‏ى شمر شدن و شمرى عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبید الله را لعنت مى‏کنیم، براى اینکه با حاکمیت طاغوت، حاکمیت یزیدى، حاکمیت عیش و نوش، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. حسین بن على قیامش براى این بود که بینى حاکمیتهاى علیه ارزشهاى اسلامى و انسانى و الهى را به خاک بمالد و نابود کند؛ و همین کار را هم امام حسین با قیام خود کرد.

مجالس ما؛ مجالس حسینى، یعنى مجالس ضد ظلم، مجالس ضد سلطه، مجالس ضد شمرها و یزیدها و ابن‏زیادهاى زمان موجود، زمان حاضر، معنایش این است. این استمرار ماجراى امام حسین است.

و امروز دنیا پر از ظلم و جور است. شما ببینید چه مى‏کنند؛ در فلسطین چه مى‏کنند، در عراق چه مى‏کنند، در کشورهاى گوناگون چه مى‏کنند، با ملتهاى دنیا چه مى‏کنند، با فقرا چه مى‏کنند، با ثروتهاى ملى کشورها چه مى‏کنند. ابعاد عظیم حرکت حسین بن على (علیه‏السّلام) شامل همه‏ى این میدان وسیع مى‏شود. امام حسین نه فقط براى شیعه، نه فقط براى مسلمانها، بلکه براى احرار عالم درس دارد.

رهبر آزادى‏بخش نهضت هند در شصت سال، هفتاد سال قبل اسم حسین بن على را آورد؛ گفت من از او یاد گرفتم؛ در حالى که هندو بود؛ اصلًا مسلمان نبود. در بین مسلمین هم همین‏طور است. ماجراى امام حسین این است. شما گنجینه‏دارِ یک چنین جواهر ذى‏قیمتى هستید که همه‏ى بشریت مى‏تواند از او بهره برد و استفاده کند.

جهت‏گیرى در عزادارى امام حسین به این نحو باید باشد: گسترش تبیین، بیان، آگاه‏سازى، محکم کردن ایمان مردم، روح تدین را در مردم گسترشِ دادن، روح شجاعت و غیرت دینى را در مردم زیاد کردن، حالت بى‏تفاوتى و سکر و بى‏حالى را از مردم گرفتن؛ این‏هاست معناى قیام حسینى و بزرگداشت عزادارى امام حسین (علیه‏السّلام) در زمان ما. لذا زنده است، همیشه هم زنده خواهد بود.» (دیدار جمعى از اقشار مختلف مردم قم‏ 19/ 10/ 1386)

اشاره رهبری به این سخن شهید مطهری(ره) است که فرمود: «باید فکر کنیم که اگر حسین بن على امروز بود و خودش مى‏گفت براى من عزادارى کنید، مى‏گفت چه شعارى بدهید؟ آیا مى‏گفت بخوانید: «نوجوان اکبر من» یا مى‏گفت بگویید: «زینب مضطرّم الوداع، الوداع»؟! چیزهایى که من (امام حسین) در عمرم هرگز به این‏جور شعارهاى پست کثیف ذلّت‏آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها را نگفتم. اگر حسین بن على بود مى‏گفت: اگر مى‏خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمرِ امروز موشه دایان است. شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان مى‏خورد.»

امسال با توجه به تقارن روز عاشوری حسینی و روز 13 آبان که روز ملی استکبار ستیزی و روز شعار مرگ بر امریکا است این امر باید به نحو روشنی نمایان شود که عزادای عاشورا یک عزادرای سیاسی علیه یزیدیان زمان است و با جمع بین راهپیمایی و عزادرای وظیفه دینی و عاشورایی خود را انجام دهیم به نظر می رسد اگر در روز عاشورا هیاتهای مذهبی در مقابل لانه جاسوسی و یا هر مکان دیگری تجمع ضد امریکایی برگزار کنند آن گونه که از اندیشه بزرگانی چون امام راحل و امام حاضر و شهید مطهری بر می آید از گریه صرف ثوابش بیشتر است.

البته این نکته حضرت امام را هم نباید از نظر دور داشت که «راهپیمایى، عزادارى را از شما نگیرد. عزادارى کنید و با عزادارى راه‏بروید. .. وقتى کلمه راهپیمایى پیش مى‏آید، خیال نکنید که معنایش این است که عزادارى نمى‏خواهیم. ما از همین اسلام و مظاهر اسلام و شهداى اسلام مى‏توانیم کارهایمان را انجام بدهیم» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 350)

همان گونه که امام عزیز فرمود: «عاشورا با «نه» خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفى کرد و به گورستان فرستاد». (صحیفه امام، ج‏14، ص: 406)

و ملت ایران نیز با اقتدا به ارباب و سرور خود سیدالشهدا به زودی زود به طور کامل بر دشمنان غلبه خواهد کرد.


» نظر

زنده باد قصاص

خداوند متعال در آیه 179 سوره بقره می‌فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر حکیم شیعه در ذیل این آیه بیان می‌دارد: «حاصل معناى این جمله این است که عفو هر چند تخفیفى و رحمتى است نسبت به قاتل، (و رحمت خود یکى از فضائل انسانى است)، و لکن مصلحت عموم تنها با قصاص تامین می‌شود، قصاص است که حیات را ضمانت می‌کند نه عفو کردن و دیه گرفتن و نه هیچ چیز دیگر، و این حکم هر انسان داراى عقل است.... صاحب این کلام منظورش از این کلام جز حفظ منافع مردم و رعایت مصلحت آنان چیز دیگرى نیست و اگر مردم به این دستور عمل کنند، چیزى عاید خود او نمى‏شود، چون میفرماید: (لکم- براى شما)‏»

حضرت امام خمینی نیز در بیان این آیه شریفه می‌فرماید: «حدود الهى براى تربیت جامعه است؛ نه براى انتقامجویى. اگر قاتل را نکشند، قتل زیاد مى‏شود؛ و فِى الْقِصاصِ حَیوةٌ؛ در قصاص زندگى است. اگر ما درِ قصاص را ببندیم، هر کسى بکشد کارش نداشته باشیم، قتل زیاد مى‏شود؛ زندگى مردم از بین مى‏رود؛ هر کس دلش خواست هر کسى را مى‏کشد. قصاص براى این است که زندگى بشر تأمین بشود. تربیت است، براى مصلحت جامعه است.»(صحیفه امام، ج‏7، ص: 314)

از اوایل انقلاب برخی به اصطلاح روشنفکران و غرب‌زده‌ها بر این حکم عقلی و شرعی تاخته و با حمله به آن، حکم خدا را «غیر انسانی» نامیدند! اینان به استناد به الفاظ خوش رنگ و لعابی مانند دفاع از حقوق بشر چشم بر تمام جنایات جانیان عالم بسته و از آن سو قصاص را حکمی خشن و مخالف حقوق انسانی معرفی کردند! حضرت امام راحل به شدت در برابر کسانی این عقیده ضد دینی را ترویج می‌کردند موضع گرفتند و با آنها برخورد نمودند و حکم ارتداد آنان را به این خاطر که علیه لایحه قصاص راهپیمایی راه انداختند و آن را غیر انسانی نامیدند صادر کردند (ن.ک. صحیفه امام، ج‏14، ص: 463)

با این وجود در طول انقلاب روشنفکرنماهای دین‌ستیز غربگرا همچنان با شیوه‌های گوناگون فریاد حقوق بشر سر دادند و احکام اسلامی را خشن نامیدند که در دوران موسوم به اصلاحات از این دست مطالب به وفور در روزنامه‌های زنجیره‌ای و بعضا سخنرانی‌ها ترویج می‌شود. نمونه اخیر این گونه تحرکات در دولت فعلی و روزنامه اصلاح طلب آسمان بود که بار دیگر راه مرتدین جبهه ملی را رفته و قصاص را غیر انسانی نامید!

در ماههای اخیر نمونه جدیدی از برخورد با احکام اسلامی و به خصوص قصاص را شاهد بودیم و آن کمپین‌هایی با پوشش بخشش و رضایت و انصراف اولیای دم از قصاص بود. برخی از این کمیپنهای به ظاهر صلح جو و طرفدار عفو هدف ازاین اقدام خود را لغو گام به گام مجازات اعدام دانستند! متاسفانه برخی افراد معلوم الحال در دولت و رسانه‌های دولتی نیز تنور این حرکات را گرم کردند. حتی در خرداد ماه امسال جشنواره ملی بخشش در همین راستا و ترغیب مردم به عفو برگزار شد!

در روزهای اخیر جریان اسید پاشی بر برخی زنان اصفهانی به شدت خشم مردم را برانگیخته است و همه مردم انتظار دارند برای عاملان این جنایت وحشتناک مجازاتی شدید در نظر گرفته شود. البته مردم متدین ایران بارها نشان داده‌اند از اعدام و مجازات افراد جانی و قاتل و مفسدین فی الارض راضی هستند. امروز همه جناحها و گروههای سیاسی با اتفاق نظر در کشور با وجود اختلاف سلیقه‌های فراوان خواهان اشد مجازات با عاملین این حادثه هستند.

اما جالب اینجاست در این میان روشنفکرانی که همواره بر قصاص حمله می‌کردند این بار گویا جرات اظهار نظر ندارند و صلاح نمی‌دانند کمپین بخشش مجازات اسیدپاشها را راه بیندازند چرا که به خوبی می‌دانند افکار عمومی که خواهان امنیت بیشتر است چنین حرفی رابر نمی‌تابد! در چنین وقایعی است که به خوبی روشن می‌شود این جمع بقای خویش را از هر چیز دیگری مهمتر می‌دانند و حقوق بشر و مبارزه با خشونت و ... در نزد اینها تنها بهانه‌ای است برای حمله به اسلام.

فارغ ازاین مباحث آنچه روشن است این است که قصاص یک حکم انسانی و ضامن حیات سالم یک جامعه است هر چند در ظاهر اجرایی خشن مانند ریختن اسید بر روی صورت یک مجرم اسیدپاش داشته باشد اما اجرای این حکم الهی سبب امنیت مردم و نا امنی برای مجرمان خواهد بود و اکنون بهترین فرصت است تا مصالح قصاص و دلایل حیات بخشی آن به جامعه برای افکار عمومی تبیین گردد.


» نظر

نقدی بر اتهام جدید و سخیف علی مطهری به نظام!

 آقای علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در نامه ای تهدید آمیز خطاب به رییس جمهور نوشته است: « بدیهی است که اگر همچنان مسامحه نمایید این قضیه (ادامه حصر سران فتنه) در قالب سؤال از رئیس جمهور در مجلس پیگیری و البته برخی سؤالات فرهنگی نیز اضافه خواهد شد».

علی مطهری در این نامه حرفهای تکراری خود در مورد فتنه و سران فتنه را مجددا بیان کرده است که بارها به آن پاسخ داده شده است. وی باز هم با نادیده گرفتن زوایای روشن فتنه امریکایی سال 88 که در آن به رای ملت و رهبری و قانون و مقدسات توهین را نادیده گرفته و سران فتنه را به منتقد تنزل داده است!!

اوج بی انصافی و بی بصیرتی این نامه در جایی است که علی مطهری بار دیگر خوراک رسانه های ضد انقلاب و دشمنان نظامی را فراهم آورده است و نوشته است: «قرائن نشان می‌دهد که به هر دلیلی اراده‌ای برای محاکمه متهمان فتنه 88 و طبعا بازخوانی آن با حضور طرفهای قضیه وجود ندارد و فتنه 88 در ایران حکم هولوکاست در اروپا و آمریکا را پیدا کرده است که فقط یک سخن باید گفته شود و کسی حق تحلیل متفاوت و تحقیق درباره ریشه‌ها و عوامل گوناگون آن را ندارد»

بی تردید این اتهام و دروغ بزرگ علی مطهری به نظام خودش یک جرم است که باید به آن پرداخته شود اما جدای از این مساله به نظر می رسد آقای مطهری علاوه بر بی بصیرتی که گرفتار آن است با کم سوادی و کم شدن حافظه هم مواجه است.

آیا واقعا ایشان از سرنوشت کسانی که در اروپا و آمریکا در مورد هولوکاست اظهار نظر می کنند اطلاعی دارد؟ در انجا شدیدترین برخوردها با منکرین هولوکاست می شود. کدام منکر هولوکاست در اروپا و امریکا حق نماینده شدن یا وزیر شدن را دارد؟ بسیاری از محققین درا ین باره حتی حق تدریس در دانشگاهها هم ندارند. حتی وقتی رییس جمهور سابق کشور ما در این باره صحبت کرد فشارهای بسیاری رابه ایران آوردند که نخبگان دنیا حتی جرات سوال کردن در این باره را نداشته باشند.

علی مطهری در حالی چنین تهمتی به نطام می زند که خودش بارها در این باره در صدا و سیما و حتی تریبون مجلس و سایتها و روزنامه‌ها و دانشگاهها آزادانه صحبت کرده است و نظرات عجیب و غریب داده است. نامه تهدیدآمیز اخیر ایشان به رییس جمهور نمونه آخر اظهارات آقای مطهری در باره فتنه 88 است. مراجعه به وب سایت آقای مطهری این مطلب را به روشنی نشان میدهد. خوب است آقای مطهری بیان کند دراین مدت که اظهارات سخیفی در مورد فتنه 88 داشته است چه کسی و از چه نهادی با او برخورد کرده است؟ آن هم برخوردی از نوع برخورد با منتقدین هولوکاست!

حجم سخنان و مکتوبات آقای مطهری در این باره شاید اندازه یک کتاب بشود! این تنها سخنان آقای مطهری است که چنین ادعایی دارد در حالی که غیر از ایشان افراد بسیار دیگری هم در این باره سخن گفته اند و نوشته اند و ظلم بزرگ به مردم و نظام در سال 88 را به دعوایی داخلی و اعتراضی ساده فروکاسته اند و امروز در همین نظام مسئولیت دارند و انتخابات وقتی به نفع خودشان باشد می شود آزادانه ترین انتخاب دنیا و همین آقای مطهری در جشن انتخاباتی آنها شرکت میکند و اگر مخالف نظر آنها باشد باید مملکت را به آشوب کشید و آتشفشان به راه انداخت!

مطهری در حالی فتنه 88 را با هولوکاست مقایسه میکند که امروز چندین تن از نزدیکترین افراد به راس فتنه یعنی میرحسین موسوی در دولت حاضر هستند کسانی که صریحا به انتخابات 88 انتقاد داشتند. با این وصف آیا نظام در پی حذف منتقدان است؟ آیا آقایان آخوندی وزیر کنونی مسکن، زنگنه وزیر کنونی نفت، ربیعی وزیر کنونی رفاه، جهانگیری معاون اول رییس جمهور، نجفی سرپرست فعلی وزارت علوم، توفیقی سرپرست سابق وزرات علوم و انصاری معاون پارلمانی رییس جمهور و... در سال 88 جز منتقدین دولت وقت و انتخابات نبودند؟

اصولا این گونه اتهام زدن به نظامی که با منتقدانش نه تنها برخورد حذفی که باید گفت مماشات و لطف زیادی می کند چه هدفی را دنبال می کند؟

البته این حرف آقای مطهری که مردم از همان سال 88 فریاد می زدند حرف حقی است و مردم هم در انتظار مجازات سران فتنه هستند.


» نظر

آیا تفکیک جنسیتی همان تیغه کشی است؟

در ایامی که برخی از منتسبین به بیت امام(ره) خاطرات نادرست و اهانت آمیزی را به حضرت امام نسبت می‌دادند نوه ارشد امام خمینی(ره) در پاسخ به این اهانتها بیان داشت: «واقعا امام نسبت به بحث حجاب و اختلاط نامحرم توجه بسیار ویژه‌ای داشتند؛ در خانواده ما وقتی نوه‌های پسری به سن بلوغ می رسیدند امام آنها را از نشستن سر یک سفره با نوه های دختری منع می کردند. این تقیدات بسیار سنگینی که امام به ظواهر دینی داشتند را نمی توان در تحلیل شخصیت ایشان نادیده گرفت» (سایت جماران کد خبر: 31826 ،تاریخ خبر: 03/08/1392)

در روزهای اخیر مجددا با طرح بحث تکریم زنان (تفکیک جنسیتی) در شهرداری تهران سایت جماران در سعی کرده امام خمینی(ره) را مخالف با تفکیک محرم و نامحرم جلوه دهد. این سایت در یادداشتی بلند با عنوان «همجنس خرافه یا معیار تدین؟ مروری بر خاطرات عروس امام و دکتر شیخ الاسلامی از برخورد امام خمینی با تفکیک جنسیتی در دانشگاهها» با بیان خاطراتی از حضرت امام(ره) این بحث را از «جنس خرافه» دانسته است. نویسنده یادداشت، با این پیش فرض نادرست خود که امام اختلاط محرم و نامحرم در محیط دانشگاه و کار را قبول داشته است به نقد گفته‌های آیت الله صدیقی خطیب جمعه تهران پرداخته و می نویسد: «...در این صورت استدلال او در برابر فقیهی که بیش از 50 جلد کتاب فقهی، اصولی، اخلاقی، عرفانی، تفسیری و فلسفی از او منتشر شده است؛ و مجموعه سخنرانی‌ها و احکام سیاسی او در بیش از 22 جلد با عنوان «صحیفه امام» منتشر شده است؛ چیست؟»تا این گونه القا نماید که تجلیل امام جمعه موقت تهران از تفکیک جنسیتی خلاف سیره امام راحل است! همین سایت در مصاحبه با آقای موسوی بجنوردی نیز به گونه ای دیگر به این بحث تاخته است.

استناد آنچه نویسنده یادداشت و آقای موسوی بجنوردی از آن به عنوان مخالفت امام با تفکیک جنسیتی یاد می‌کنند، خاطره ای است که از قول خانم فاطمه طباطبایی نقل شده است که:

«در گروه فلسفه دانشگاه تهران که دانشجوی مقطع لیسانس بودم ...یک روز ما رفتیم دیدیم که وسط این کلاس بزرگ تیغه کشیده‌اند. در ورودی یکی بود ولی وسط آن را تخته زده بودند و از در ورودی ما وارد می‌شدیم پسرها سمت چپ می‌رفتند آن طرف می نشستند و دخترها روبروی در می‌نشستند. آن چیزی که به نظر من خیلی مسخره آمد یکی اینکه در راهرو دختر و پسرها یکی بودند و علاوه بر آن اول انقلاب فرهنگی بود و همه بچه‌های مذهبی بودند، طرح این مسایل اصلاً خیلی جایی نداشت و دانشجویان هم معمولاً افرادی بودند که سن‌شان معمولاً چهار یا پنج سال از دانشجویان عادی بزرگتر بودند چون انقلاب فرهنگی شده بود و چندسال دانشگاهها به تعطیلات خورده بود. دیگر دانشجویان 19 ساله نبودند معمولاً آدمهای کمی پخته‌تری بودند. پسرها عموماً مذهبی، دخترها هم عموماً چادری و مذهبی بودند. جو اصلاً یک جو مذهبی کاملی بود ... شاید به همین علت که جو خیلی مناسب و مذهبی بود اینجا را انتخاب کرده بودند که وقتی جو کاملاً مذهبی است همه استقبال می کنند پس از اینجا شروع کنند و به بقیه قسمتهای دانشگاه بروند.

ظاهراً بچه‌های انجمن اسلامی بودند، ما رفتیم و نشستیم. حضور و غیاب استاد به این صورت بود که ایشان یک ورقه یا دفتری را می گذاشتند اول میز، مثلاً سه ردیف صندلی بود و دانشجویان نشسته بودند هر کسی در این برگه جلوی اسم خودش ضربدر می‌زد و برگه می‌چرخید می‌رفت تا آخربعد به پسرها می‌رسید باز پر می‌شد و می‌رفت تا جلوی استاد می‌رسید، آن روز این ورقه را دادند ما هم خوب پر کردیم حالا خواستیم برگه را به پسرها بدهیم آن طرف دیوار تیغه‌ای مشخص نبود و ما نمی‌دانستیم آنطرف کی نشسته وکه ننشسته، این برگه را گرفته بودند بالا که از آنطرف ببینند در نهایت استاد به یکی از برادرها گفت بلند شوید و آن دفتر را بگیرید به همین خاطر اعضای کلاس خندیدند.
از طرف دیگر استاد هم وسط نشسته بود بعضی‌ها می‌گفتند استاد این طرف‌تر بیائید ما نمی‌بینیم و طرف دیگر هم می‌گفتند آن طرف‌تر بیائید! یک جو مسخره‌ای آن هم در محیطی که همه مذهبی‌اند به وجود آمده بود. ... بالاخره شب به خانه آمدم و پیش امام رفتم و قضیه را گفتم. من جریان را تعریف کردم مثل بقیه وقتها ...
آقا گفتند مگر چه شده گفتم که هیچی تخته وسط کلاس کشیدند چون می‌خواهند فضا حسابی مذهبی بشود. طبق معمول ما این حرفها را زدیم. امام در حضور من خیلی عکس‌العمل نشان ندادند ولی طرح را خیلی نپسندیدند. این قضیه را من گفتم و تمام شد به احمد فوری گفته بودند، دیدم احمد آمد و گفت فاطمه چه چیزی به آقا گفتی؟ گفتم برای چه؟ گفت آقا به من گفتند که برو با دانشگاه تماس بگیر و بگو سریع تیغه را بردارید. ... آقا برای من خیلی توضیح ندادند فقط به من گفتند برو تماس بگیر و حتماً برایت مسجل بشود و بعد هم بگو زود بردارید. احمد به من گفت تو شماره تلفنی از دانشگاه داری؟ رئیس دانشکده کیست؟ گفتم آقای دکتر شیخ الاسلامی. ...و من شماره تلفن ایشان را دادم. ... ظاهراً به آقای شیخ‌الاسلامی گفته بودند و ایشان هم بنای اینکه با جهاد دانشگاهی و انجمن اسلامی در بیفتد نداشت، گفته بود فردا صبح می‌رویم بچه‌های جهاد و انجمن را می‌خواهیم و با هم صحبت می‌کنیم تا کم‌کم آنها خودشان متقاعد بشوند چون فکر می‌کرد که خودش نمی تواند جلوی انجمن و جهاد بایستد. .. آنها به نظرشان آمده بود که خیلی شاهکار کرده‌اند ... احمد برگشته بودند و آقا پرسیدند که احمد گفتی؟ احمد گفته بود بله آقا، گفتند فردا صحبت می‌کنیم تا حل شود. که امام گفته بودند فردا صبح که کلاس تشکیل می‌شود نباید این تخته باشد و دوباره احمد تماس گرفته بود که آقای دکتر نظر امام اینگونه است. بعد امام گفته بودند که احمد برو با انجمن اسلامی و هر کس که مسئول است تماس بگیر بگو که اگر امروز شما خرافات و سلیقه شخصی را وارد دین کنید فردا چه کسی می‌خواهد جدا کند و بالاترین لطمه و بالاترین خطر برای اسلام این است که ما بیائیم و خودمان سلیقه خودمان را قاطی دین کنیم. اگرامروز به دست شما بچه های مذهبی اینها قاطی شوند فردا چه کسی می خواهد جدا کند.»

 جماران در مصاحبه با آقای موسوی بجنوردی هم نوشته است: «امام خمینی(س) طبق خاطره ای که خانم طباطبایی از ایشان نقل می کنند، موافق دیوار کشیدن میان دانشجویان دختر و پسر نبود.»

اما با توجه به این خاطره و آنچه آقای موسوی بیان داشته این خاطره ارتباط چندانی با مباحثی که امروز در جامعه پیرامون طرح تکریم زنان مطرح می‌شود ندارد. چرا که آنچه امام با ان مخالفت بوده است تیغه کشیدن در وسط کلاس بوده است که موجب وهن دین و مضحکه دانشجویان شده است و مشخص نیست آقایان از کجای این خاطره مخالفت امام با تفکیک جنسیتی را استنباط کرده‌اندو مخالفت با آن را مخالفت با اندیشه های امام می‌دانند !؟!

اگر به خاطره‌ای که از نوه ارشد امام(ره)، حجت الاسلام سید حسن خمینی در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد توجه شود، می‌بینیم حضرت امام در خانه خود و در میان اعضای خانواده خود، بر سر سفره آن هم بین کودکان یک قوم و خویش که همگی از خانواده عالم بوده‌اند، وقتی به سن بلوغ می‌رسیدند تفکیک جنیسیتی می‌کرده است. آقای موسوی بجنوردی که تفکیک جنسیتی را اهانت به کرامت زن می‌داند در برابر این سیره حضرت امام چه صحبتی دارند؟  آیا امام خدایی نکرده -آن گونه که آقای بجنوردی از طرح تفکیک جنسیتی نتیجه‌گیری کرده است- دختران را بوالهوس می دانسته است؟

آیا می‌توان پذیرفت فقیهی که به تعبیر نویسنده «بیش از 50 جلد کتاب فقهی، اصولی، اخلاقی، عرفانی، تفسیری و فلسفی از او منتشر شده است» در منزل خود بین دختران و پسران کم سن و سال تفکیک جنسیتی کند اما با تفکیک جنسیتی عاقلانه و مدبرانه که از اختلاط پسران و دختران نامحرم جلوگیری کند مخالف باشد؟

جدای از این مساله یقینا شرایط دانشگاه اوایل انقلاب با شرایط امروز متفاوت است و با مراجعه به خاطره خانم طباطبایی تفاوتهای فرهنگی و شرایط سنی آن دوره با امروز مشخص می‌شود و جدای از آن رشد چشمگیر دانشجویان به خصوص دانشجویان دختر در این سالها شرایط را کاملا با آن روزها، متفاوت کرده است و اگر همچون حضرت امام(ره) قایل به دخالت مکان و زمان در اجتهاد باشیم امروز باید در مورد تفکیک جنسیتی به گونه‌ای متفاوت با اول انقلاب اندیشید. چنانچه امروز قریب به اتفاق مراجع عظام تقلید مانند حضرات آیات صافی، مکارم، نوری، علوی گرگانی، سبحانی و جوادی آملی تفکیک جنسیتی را ضروری می دانند.

افزون بر این در متن یاد شده سخنی از دکتر شیخ الاسلامی رییس دانشکده الهیات وقت دانشگاه تران آمده است که: «حضرت امام (س) در این زمینه بیانشان بسیار صریح بود و اعلام کردند ما در اسلام این سابقه را نداریم که کلاس درسی یا جلسه مذهبی و دینی مابین زنان و مردان به این صورت فاصله گذاشت و دیوار کشید ...» این نقل قول از ایشان به نظر درست به نظرر نمی‌رسد و نمی‌توان آن را به امام نسبت داد؛ چرا که ایجاد حائل بین زن و مرد حداقل در جلسات مذهبی و دینی سابقه داشته است و برای این امر کافی است نگاهی به تحریر الوسیله حضرت امام(ره) انداخته شود:
«مسأله 1433- در نماز جماعت باید بین مأموم و امام پرده و مانند آن که پشت آن دیده نمى‏شود فاصله نباشد و همچنین است بین انسان و مأموم دیگرى که انسان به واسطه او به امام متصل شده است، ولى اگر امام مرد و مأموم زن باشد چنانچه بین آن زن و امام یا بین آن زن و مأموم دیگرى که مرد است و زن به واسطه او به امام متصل شده است پرده و مانند آن باشد اشکال ندارد.»

همچنین در استفتائات ایشان آمده است:

«سوال: از قدیم در مساجد موقع نماز خواندن و روضه و موعظه پرده بین زن و مرد بوده و روحانیون و ائمّه جماعات هم چنین توصیه مى‏کردند، ولى اکنون بعضى از اساتید دانشگاه و سخنرانانى که در بعضى از مساجد و مجالس سخنرانى مى‏کنند مى‏گویند اصلا پرده و دیوار قرار دادن بین زن و مرد در إسلام نبوده و نباید باشد. آیا باید در مساجد (در حال نماز و یا روضه خواندن و موعظه کردن) پرده بین زن و مرد باشد یا نه؟

جواب:

- در صورتى که مفسده‏اى نیست پرده لزوم ندارد، بلى در «نماز» احتیاط مستحبّ آن است که زن عقب‏تر از مرد باشد مگر در صورتى که بین آنها حائلى مثل پرده باشد.» (استفتاءات، ج‏3، ص: 249)

همچنین در مورد سابقه چنین امری خوب است جناب آقای بجنوردی به نحوه سخنرانی حضرت فاطمه زهرا در خطبه فدکیه نظر کند چنانچه مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی از شاگردان برجسته حضرت امام در این باره بیان داشته است: «فَنیطَتْ دُونَها مُلاَءةٌ؛ سپس میان حضرت و مردم پرده‌‏ای نصب شد. وقتی حضرت زهرا(س) وارد مسجد می‏شود در آنجا پرده‏ای نصب می‏شود. مُلاَءةٌ به معنای إزار یا پرده است. یعنی بین ایشان و آن مردها که از مهاجرین و انصار و گرداگرد ابی‏بکر بوده‏اند پرده‏ای آویخته می‏شود حتی در برخی نسخه‏ها آمده است مُلاَءةٌ قِبطّیةٌ یعنی حتی جنس پرده را که مصری بوده است مشخص کرده‏اند. به هر حال نکت? مهم در این بخش آن است که همین که حضرت وارد می‏شود دستور می‏دهند که پرده‏ای بین ایشان و دیگران بیاویزند. البته از کلم? فَجَلَست که در خطبه آمده استفاده می‏شود که قبل از این که حضرت بنشینند پرده را سریع می‏آویزند. یعنی همین که خبردار می‏شوند دختر پیغمبر(ص) در راه مسجد است یا به محض ورود ایشان محیط را آماده می‏کنند و این پرده را نصب می‏کنند و این خود باز از اموری است برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده که به صورت سنّت درآمده است و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت می‏شود.»

با این وجود شاید نتوان به این گونه نقل قولها که دربرابر محکمات و نص امام است اعتماد نمود.

 لذا با «مرور خاطرات دکتر فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی(ره) و دانشجوی فلسفه وقت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران» نمی‌توان «از برخورد جدی امام خمینی با طرح تفکیک جنسیتی» سخن گفت  فلذا در سایتی که نام جماران را دارد و منتسب به بیت امام است «نباید به بهانه تفکیک جنسیتی در فضاهای اداری، که موضوعی متفاوت با تفکیک جنسیتی در فضاهای دانشگاهی است، به طرح دیدگاهها و سیاستهایی ...  بپردازیم که با دیدگاههای بنیانگذار جمهوری اسلامی مغایرت دارد».

در مصاحبه همین سایت با آقای موسوی بجنوردی آمده است: «در مدتی که در این دانشگاهها در مقاطع مختلف ارشد و دکتری تدریس می‌کنم، در همه کلاسها دخترها و پسرها کنار هم می‌نشینند. تاکنون در دانشگاه خلافی ندیده‌ام و می‌دانم که دانشجویان در کلاس درس تمام هوش و حواس خود را صرف تحصیل می کنند.» اما سخن اینجاست که بحث تفکیک جنسیتی در رشته‌های کارشناسی و پایین‌تر از آن چگونه است؟ آیا دختران و پسران جوان این مقطع در دانشگاهها و به خصوص دانشگاه آزاد آن گونه که آقای بجنوردی مطح می‌کنند، هستند؟ به نظر ایشان در این باره تجربه‌ای ندارد. اما اگر بتوان به نحو درست و منطقی این تفکیک را همانگونه که حضرت امام بر سر سفره این کار را انجام می‌داده، بدون دیوارکشی و تیغه چوبی انجام دهیم چه اشکالی به این بحث مطرح است؟ چنانچه در سالهای گذشته در سطح کارشناسی در برخی دانشگاهها تا صد در صد این جداسازی انجام شد.

همچنین ایشان در واکنش به سخنان اخیر خطیب نماز جمعه شهر تهران درباره تفکیک جنسیتی در دانشگاهها گفته است: «کسانی به طرح این مسئله می‌پردازند که زنان و مردان جامعه را فاسد می دانند. چرا ما باید به دخترهایمان بدبین باشیم و چرا باید خیال کنیم هر پسر دانشجویی دچار انحراف است؟»

برای اطلاع آقای موسوی بجنوردی، باید گفت که امروز قریب به اتفاق مراجع، از طرح تفکیک جنسیتی دفاع می‌کنند و ایشان یقینا قایل به این سخن نیستند که مراجع با تقوا و استخوان کرده در دین و دفاع از تشیع مردم را منحرف می‌دانند، بلکه اینان حافظ دین و در پی اجرای دستور الهی هستند.


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=