نقش عملی امام نهم درتبیین مهدویت
استقرار قسط و عدالت همه جانبه در میان مردم، غایت مقدس تمام انبیا و اولیا بوده است. بر همین اساس آنچه که تقریبا بین تمامی آیینها وتفکرات مشترک است ظهور منجی آخرالزمانی و برپایی عدالت محض در جهان میباشد. در اسلام نیز بعنوان آخرین دین و کاملترین و جامعترین آیین الهی، فرزندی از فرزندان پیامبر ظهور خواهد نمود و با قیام علیه بیدادگریها، عدل را بطور گسترده از عمق وجود انسان تا سراسر جهان اقامه خواهد نمود.
در همین راستا در تاریخ زندگی معصومین مسئله شناخت این منجی، به امت، از جمله مهمترین سخنان و توصیهها بوده است و در این تاریخ 250 ساله تلاشهای واحد و منسجمی از سوی معصومین برای تربیت مسلمین برای شناخت مهدی امت انجام گرفته است.
وفور روایات از جانب رسول خاتم پیرامون این قضیه به اندازهای است که تمام فرق اسلامی در «اصل ظهور منجی از اولاد پیامبر» اختلافی ندارند و اگر هم در این مسئله نزاعی باشد، برسر مصداق آن و برخی جزییات است.
«مهدی موعود» آنچنان در کلام نبی(ص) آشکار بود که در فاصله کوتاهی از رحلت ایشان، عدهای با رجوع به محمد بن حنفیه وی را «مهدی موعود» خواندند که پیامبر بشارت آمدنش را داده بود. این امر حاکی از آن است که در میان مسلمانان مسئله ظهور موعود یک اصل پذیرفته شده بوده است. چنانچه در دوران بعد از آن نیز اتفاقاتی از این دست رخ داد. اعتقاد به مهدویت امام محمدباقر، امام موسی کاظم، امام رضا (علیهمالسلام) و برخی علویان مانند اسماعیل بن جعفر(ع) و نفس زکیه و ... نیز میتواند تائیدی بر این امر باشد.
علاوه بر آن ظهور مدعیان دروغین مهدویت درهمین اعصار یا استفاده خلفای عباسی از القابی مانند منصور، مهدی، هادی، امین، رشید ، مامون و... -که در روایات پیرامون صاحب الزمان بکار میرود- همگی نشانگر اهمیت و فراگیری بالای این بحث در میان مسلمانان است و این بیانگر موفقیت معصومین(ع) در شناساندن و تبیین این مسئله اساسی به جامعه اسلامی است. بعد پیامبر نیز هر یک از ائمه نیز درباره صفات، خصوصیات، نسب، کیفیت و دوران ظهور مهدی و... سخن گفته و شیعیان را بدین مهم ملتفت کردهاند.(1)
بعد از دوران امام رضا و آغاز امامت امام جواد(ع) مرحله جدیدی از این شیوه ائمه شروع شد. اجمالا آنکه برای اولین در طول تاریخ امامت معصومین امامت به یک خردسال رسیده بود تا به شیعیان بیاموزند که سن در امامت تاثیری ندارد.
توضیح آن که امام رضا فرزندی نداشت و همین امر سبب اضطراب شیعیان شده بود. بخصوص که دشمنان اهل بیت به همین خاطر طعنههای فراوانی به امام هشتم و یاران ایشان میزدند. اما تولد محمد بن علی موجی از شادی در دل شیعیان راه انداخت. شیعیان در آن دوران به شدت در فشارهای فرهنگی و سیاسی بودند و از زخم زبانهای دشمنان عذاب میکشیدند. از این رو مسئله امامت که جز ارکان اعتقادی مهم آنها بود نقش ویژهای در زندگی آنها داشت و در مقابل تمامی فشارها آن امام بود که به آنها امید میبخشید. امام رضا پسر خود را مولودی خواند که در اسلام با برکتتر از او زاده نشده است.
بعد از شهادت امام هشتم، تنها پسر ایشان که طبق عقاید شیعه جانشین پدر و امام میگشت هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و همین امر سبب حیرت و نگرانی شیعیان – حتی بزرگان شیعه- گشت. چرا که بارها شنیده بودند زمین خدا بدون حجت نخواهند ماند و به امامت منصوص معتقد بودند که طبق روایات محمدبن علی بعد از پدربزرگوار خود سکاندار امامت خواهد بود. امام رضا بارها به یاران خود به فرزند خردسالش او را امام بعد خود معرفی کرده بود و در جواب کسی که سن کم حضرت جواد را بهانه قرار داد به نبوت عیسی در قرآن استشهاد نمودند.(2)
با این حال خردسالی امام برای آنها سبب نگرانی خاطرگشته بود. در این بین عدهای که داراری تزلزل اعتقادی بودند بر این مسئله خرده میگرفتند که چگونه به امامت کودکی تن در دهند؟
اما چنین اتفاقی برای تربیت شیعیان اجتنابناپذیر بود. تلاشهای بسیار و مناظرات علمی فراوان حضرت جواد و اعترافات دشمنان اهل بیت به علم و دانش ایشان روشن ساخت در این خاندان علم یا گوشت و خونشان آمیخته است و این خاندان برای عالم شدن نیازی به تعلم و گذران زمان ندارند. لذا اقدامات مکارانه دشمنان اهل بیت با برپایی مناظرات علمی که به توهم خام خود به منظور شکست امام خردسال صورت گرفت، نیز، برخلاف خواسته دشمنان، تائید دیگری براثبات حقانیت «امامت شیعه» بود.
ازسوی دیگر شیعیان راستین نیز با تمام وجود از امام خود دفاع و در مقابل شبههافکنان اقامه دلیل میکردند. چنانچه نقل شده است روزی امام جواد(ع) وارد مسجدالنبی شد. علی بن جعفر (عموی ایشان از علما و زهاد آن زمان بود و در مدینه کرسی درس داشت) بدون کفش و ردا از جا برخاست و بر دست او بوسه زد و او را تعظیم نمود.
هنگامی که علی بن جعفر به مجلس خویش بازگشت، اطرافیانش شروع به سرزنش او کردند و به او گفتند: تو عموی پدر او هستی و این گونه رفتار میکنی؟ علی بن جعفر به آنان گفت: خاموش باشید؛ و در حالیکه با دست محاسن خود را گرفت، ادامه داد: زمانی که خدا این ریش سفید را اهل و شایسته ننموده است، ولی این جوان را شایسته ساخته است و او را در منزلتی که دارد (امامت) قرار داده است، آیا من فضیلت او را منکر شوم؟(3)
فیالجمله آنکه تلاشهای امام جواد و شیعیان راستین توانست این شبهه را از اذهان شیعیان پاک کند و به همگان ثابت شد فرقی میان امام کودک و بزرگسال نیست.
پس از آن نیز با آغاز دوران امامت امام هادی(ع) در هفت سالگی، این مسئله بطور کامل برای شیعیان حل شد و امامت امامی نوجوان برای شیعیان تقریبا عادی مینمود. از این رو هنگام امامت حضرت حجت -که بلامحال و به دلیل شرایط اختناق حاکم میبایست در کودکی امامت را برعهده میگرفت- شک و شبههای را برای شیعیان ایجاد نکرد و تجربه امامت دو امام خردسال بخوبی آنها را برای پذیرش این امر آماده ساخته بود و به امامت ایشان -جز افراد معاند و کینهجو- گردن نهادند. در واقع شیعیان با توجه به اعتقادشان درباره عصمت امام، قول او را حجت میدانستند و بر این باور یودند که امامت یک امر تنصیصی است و ائمه را خداوند متعال برگزیده است با این حال برای اینکه این باورها در شیعیان استحکام یابد تجربه امامت امام خردسال را نیز به عینه مشاهده کردند تا ضمن قرار گرفتن در معرض امتحان الهی درمورد ولایتپذیری خود، برای امامت حضرت مهدی که در کودکی به این منصب میرسید نیز آمادگی کسب کنند. تلاشهای امام جواد و مناظرات علمی او در مقابل دیدگان دوست و دشمن از هر استدلالی پیرامون این مسئله اثربخشتر بود.
پینوشتها:
1- ن.ک. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، انصاریان،قم، 1384، ص575
2- الاارشاد، شیخ مفید، ج.2، باب24، حدیث3
3- منتهی آمال، باب 8، ذکر اولاد امام جعفر صادق(ع)
ماهنامه هیات، ش.42، ص.14
کلمات کلیدی :
» نظر