به بهانه سالروز وفات حضرت ام البنین(س)

انتخاب همسر یا انتخاب مادر؟!

در تاریخ مشهور است امیرالمومنین(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه(س) برادرش عقیل را که در علم انساب و شناسایی قبایل مهارت داشت فراخواند و از او خواست از میان طوایف مختلف برایش همسری برگزیند. حضرت امیر(ع) به عقیل توصیه کرد «ولدتها الفحوله من العرب لیتزوجها فتلد له غلاما فارسا» (اعیان الشیعه 8 : 389) زنی برای من انتخاب کن که از شجاعان زاده شده باشد، از شجاعان ارث برده باشد می خواهم از او فرزند شجاع به دنیا بیاید. البته در متن تاریخ این وجود ندارد که علی(ع) گفته باشد هدف و منظور من چیست، اما آنها که به روشن بینی علی(ع) معترف و مومنند می گویند علی(ع) آن آخر کار را پیش بینی می کرد. عقیل پس از تأمل، «فاطمه بنت حزام بن خالد بن ربیعه» از قبیله بنی کلاب را پیشنهاد کرد و گفت این زن از نوع همان زنانی است که تو می خواهی، در میان عرب از پدرانش شجاع تر و قهرمان تر یافت نمی شود. به گواه تاریخ پدران و داییان حضرت ام البنین(س) از دلیران عرب بوده و از آن ها به هنگام نبرد، دلیرمردی های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعت، بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند. از این بانوی بزرگوار، چهار پسر متولد می شوند که ارشدشان وجود مقدس اباالفضل العباس(ع) است، هر چهار پسر او با رشادت در کربلا در رکاب اباعبد الله حرکت می کنند و شهید می شوند.
در این سیره امیرالمومنین(ع) درس ها و نکات آموزنده ای نهفته است که یکی از این موارد در شیوه انتخاب همسر است که امروز می تواند الگویی شایسته برای جوانان باشد.
حضرت(ع) در توصیه به برادرش دو نکته را مورد توجه قرار می دهد؛ اول طایفه و نسب زن و بعد فرزندانی که از او به دنیا خواهد آمد.
این امر پیام روشنی دارد و آن اینکه در انتخاب همسر باید توجه داشت که قرار است او مادر فرزندانی باشد که ادامه نسل و اعقاب هستند و باید از همان قبل از تولد کودک به مسائل تربیتی او حساس بود و یکی از مهم ترین موارد تربیتی، مادر فرزند است. اسلام برای صفات اخلاقی و خصوصیات خانوادگی و درونی اهمیت بسیاری قائل شده است؛ زیرا صفات مادر در تکوین آینده کودک نقش موثری دارد، لذا امام صادق(ع) می فرماید: «طوبی لمن کانت امه عفیفه؛ خوشا به حال کسی که مادرش پاکدامن باشد.»
چنانچه از رسول خدا(ص) روایت شده است: «انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنطفکم؛ (وسائل الشیعه14: 295) به هم شأن خود زن بدهید و از هم شان خود زن بگیرید و برای نطفه های خود (جایگاه مناسب) انتخاب کنید.» از سوی دیگر باید دانست که همین امر درباره شخصیت آن زن نیز صادق است، یعنی او نیز در دامان خانواده ای بزرگ شده است که بی شک بر شکل گیری شخصیت و رفتار او موثر بوده اند از این روست که می بایست نیم نگاهی هم به خویشاوندان او نیز داشت. در همین رابطه حضرت رسول(ص) بیان می دارد: «ویژگی های دایی در شکل گیری شخصیت فرزند، اثر می گذارد.» و نیز می فرماید: «ایاکم و خضراءالدمن؛ بر شما باد که پرهیز کنید از گلهایی که در زباله دانها پرورش یافته اند.» از حضرت پرسیده شد: «منظورتان از گل زیبای پرورش یافته در زباله دان چیست»؟ پیغمبر(ص) فرمود: «منظور من دختر زیبایی است که در یک خانواده ناپاک به دنیا آمده است.»
اصالت و ریشه خانوادگی، برای انتخاب همسر از مهم ترین عوامل یک ازدواج موفق است. اگر امیرالمومنین(ع) چنین دغدغه ای داشتند، از این باب بوده است که همسر، کسی است که می خواهد نسل انسان را ادامه دهد. بنابراین، در گزینش فردی که می خواهد ادامه نسل و باقیات صالحات باشد، خیلی باید احتیاط کرد. لذا آن دغدغه ای که امیرالمومنین(ع) در انتخاب همسر داشتند، باید دغدغه همه مومنان باشد و بدون احساسات، گزینشی دقیق و درست داشته باشند تا زمینه مساعدی برای پرورش نونهالان پاکدامن و عفیف، ایجاد شود.
انتخاب حضرت ام البنین(س) با آن همه دقتی که حضرت در این امر داشته اند، ثابت می کند که آن بانوی بزرگوار، به طور حتم از ویژگیهای مد نظر حضرت امیر(ع) برخوردار بوده اند. ام البنین(س) از شخصیتهای بسیار درخشان تاریخ اسلام و از خانواده ای است که در شجاعت و شهامت و پیکار در جبهه ها نظیر نداشته و از خانواده ای نبوده که پس از سالها به اسلام گرایش پیدا کرده باشند، بلکه از همان روزهای نخستین مسلمان شده و به خاندان عصمت و طهارت(ع) ارادت داشتند.
البته حضرت ام البنین(س) ویژگی های ممتاز دیگری هم داشته اند که مورد انتخاب علی(ع) قرار می گیرند و بدیهی است که صرف شجاعت، تنها خصوصیت مد نظر حضرت امیر(ع) نبوده است. ادب و احترام ایشان نسبت به علی(ع) و فرزندان فاطمه(س) از ویژگی های برجسته شخصیت ایشان است. یکی دیگر از خصوصیات ام البنین(س) این بوده که ایشان شاعره ای زبان آور و بزرگ بوده اند و در هنر و شعر و ادبیات بسیار تسلط داشته است.
نگاهی که ام البنین(س) در زندگی خانوادگی به امیرالمومنین(ع) داشت، یک نسبت زن و شوهری نبود، نگاه یک زن خانه به شوهر نبود، بلکه نگاه یک مأموم به امام، نگاه یک شیعه به امام زمان خودش بود، به گونه ای که در تاریخ ثبت نشده حتی یک بار از ناحیه ایشان، حرکتی صادر شده باشد که برداشت دور از ادب از آن بتوان کرد.
بر این مبنا در این دامن پاک فرزندانی تربیت می شوند که یک نمونه آن ابوالفضل العباس(ع) است و این ارزش واقعی مادر را می رساند. اینکه عباس همواره مودبانه با امام حسین(ع) روبه رو می شود، ثمره ادب مادرش در برابر اولاد حضرت زهراست، چنانچه حضرت امام(ع) بیان کرد از دامن زن مرد به معراج می رود.
¤بخشی از این نوشتار برگرفته از سخنان حجه الاسلام سیدکاظم ارفع است.

صبح صادق، ش.499، ص.6


» نظر

تفکر برای عمل

حضرت امیر در حکمت 98 نهج البلاغه (ترجمه دشتی) می فرمایند: «عقلوا الخبر ذا سمعتموه عقل رعایه، لاعقل روایه، فن رواه العلم کثیر، و رعاته قلیل؛ هرگاه خبری را شنیدید پیرامون آن تفکر کنید، تفکر برای عمل نه برای نقل کردن، زیرا روایت کنندگان دانش بسیار اما عمل کنندگان به آن اندکند». در این کلام نورانی حضرت وظیفه انسان در برابر شنیده ها را به خوبی تبیین نموده اند. هنگامی که انسان خبری را می شنود و یا می خواند در مرحله اول باید درباره آن بیندیشد و پیرامون آن تفکر نماید و آنگاه در رد یا پذیرش آن اظهار نظر کند. این موضوع می تواند در ساحتهای گوناگون مورد دقت قرار گیرد، به خصوص در عصر کنونی که رسانه های انبوهی افکار عمومی را با اخبار و اطلاعات درست و نادرست و شایعات مورد هجوم قرار داده اند. شبهات دینی، اعتقادی، سیاسی و ... بسیاری در حال انتشار است و با توجه به این سخن امیرالمومنین(ع)، به صرف اینکه مطلبی در کتاب، سایت، سی دی و یا سخنرانی بیان شده است نمی تواند مورد اعتماد باشد بلکه باید در ابتدا در مورد آن اندیشه کرد و بی دلیل و با تعصب به انکار یا حتی پذیرش آن تن در نداد. این سخن در جایی که احتمال کذب بیشتر باشد و مخبر شهرت به بی صداقتی داشته باشد اهمیت بالاتری خواهد یافت، چنانچه در آیه شریفه «یا أَیهَا الذِینَ آمَنوا إن جاءَکمْ فاسِق بِنَبَإٍ فَتَبَینوا أَن تصِیبوا قَوْماً بِجَهالَه فَتصْبحوا عَلى ما فَعلتم نادِمِین» (حجرات:6) خداوند به مومنین دستور می دهد وقتی فاسقی برای شما خبری آورد در مورد آن تحقیق کنید و بی گدار به آب نزنید و تحلیلها و تصمیمات خود را بر پایه آن استوار نسازید که منجر به پشیمانی خواهد شد.
اما کلام حضرت امیر(ع) بیانی فراتر دارد و آن اینکه اگر خبری را از شخص عادل و موثق نیز دریافت کردید در مورد آن اندیشه نمایید آن هم نه تفکر معمولی بلکه ژرف اندیشی کنید. چنانچه در روایت دیگری می فرماید: «علیکم بالدرایات، لا بالروایات، بر شما باد به دانستنها نه به روایت کردنها.» اما حضرت به این هم اکتفا نمی کند و در ادامه عنوان می دارد به گونه ای تفکر کنید که به درد عمل کردن بخورد نه فقط برای نقل نمودن فایده داشته باشد. چه بسا عده ای که سخنان خوب و مفید در ذهن بسیار دارند اما در وادی عمل از آنچه می گویند و حفظ هستند بسیار دور هستند اینان گرچه ممکن است ناقل خوبی باشند اما عامل نیستند. روشن است هنگامی یک سخن خوب تبدیل به عمل می شود که در جان آدمی تبدیل به باور و یقین شود و در قلب و روح رسوخ کند. ایشان در کلامی دیگر می فرماید: «العلم علمان: مطبوع و مسموع و لا ینفع المسموع إذا لم یکن المطبوع. دانش بر دو قسم است: دانش فطری [که در نهاد انسان است] و دانش شنیدنی، دانش شنیدنی هر گاه با دانش فطری نباشد سودی نمی دهد.» (نهج البلاغه: 338 از کلمات قصار)
لذا در این روایت حضرت امیر(ع) بیان می کنند اگر انسان سخنی مناسب و حکمت آمیز هم شنید باید در مورد آن اندیشه کرده و فقط در حفظ کردن آن به منظور نقل نمودن کوشش نکند، بلکه چنان در آن تفکر کند که با فطرت و طبع او آمیخته شود و چنین علمی است که علم سودمند است چرا که چنین عالمی قول و فعلش یکی خواهد شد و موجب رضایت الهی را از خویش فراهم می کند چرا که خداوند کسانی که گفتار و کردارشان با هم یکی نیست را مورد عتاب قرار داده و فرموده است: «کبرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقولوا ما لا تَفْعَلونَ؛ خشم بزرگی نزد خدا منتظر شما است اگر بگویید آنچه را که عمل نمی کنید.» (صف: 3)

محمد جواد رحمت آبادی/ صبح صادق، ش.498، ص.6


» نظر

مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست!

به بهانه سال جهاد اقتصادی
از امیرالمومنین(ع) در مورد ایمان سوال شد و ایشان در پاسخ فرمود: «الایمان علی اربع دعائم علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد» ایشان یکی از چهار رکن ایمان را جهاد معرفی کرده که نشان از این دارد برای استحکام ایمان بایستی به این مهم نیز توجه داشت. جهاد به معنای عام آن - از جهاد اصغر گرفته تا جهاد با نفس و جهاد اکبر- سفارشی است که هم خداوند متعال و هم رسول اکرم و هم ائمه اطهار (علیهم السلام) بدان تأکید ویژه نموده اند و بر این اساس است که مجاهدان مورد تکریم خاص خدا و رسولش هستند؛ «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» (نساء: 95). دلیل این فضیلت بخشیدن شاید این باشد که با رکود و قعود و سکون هیچ پیشرفت و حرکتی صورت نمی گیرد و تلاش و تحرک است که موجب حیات و تعالی می گردد و جهاد معنای کامل این تلاش و تحرک است. به خصوص اگر این نکته را هم اضافه کنیم که همواره خداوند همراه مجاهدین فی سبیل الله بوده و راه های هدایت را برای آنها می گشاید؛ «و الذین جاهدوا فینا لنهد ینهم سبلنا و ن الله لمع المحس نین » (عنکبوت: 69) در آیه اخیر، جهاد معنایی عمومی دارد و لذا «معیار جهاد، شمشیر و میدان جنگ نیست. معیار جهاد، همان چیزی است که امروز در زبان فارسی ما در کلمه «مبارزه» وجود دارد. ... نویسنده مبارز؛ نویسنده غیر مبارز. عال م مبارز؛ عال م غیر مبارز. دانشجوی مبارز و طلبه مبارز؛ دانشجوی غیرمبارز و طلبه غیرمبارز. جامعه مبارز و جامعه غیر مبارز. پس جهاد یعنی مبارزه» (رهبر انقلاب در شروع درس خارج فقه، 20/6/73) البته این را هم باید اضافه کرد: «جهاد یعنی مبارزه برای یک هدف والا و مقدس، میدان هایی دارد؛ یکی از میدان هایش حضور در نبردهای مسلحانه رایج جهانی است. میدان سیاست هم دارد؛ میدان علم هم دارد؛ میدان اخلاق هم دارد. ملاک در صدق جهاد این است که این حرکتی که انجام می گیرد، جهتدار و مواجه با موانعی باشد که همت بر زدودن این موانع گماشته می شود؛ این می شود مبارزه. جهاد یعنی یک چنین مبارزه ای که وقتی دارای جهت و هدف الهی بود، آن وقت جنبه تقدس هم پیدا می کند.» (1/4/83) با این تعریف از جهاد، مطلب دیگری خود به خود بروز می کند و آن اینکه «مبارزه یعنی تلاش پر نیرو در مقابل یک مانع یا یک دشمن. اگر هیچ مانعی در مقابل انسان نباشد، مبارزه وجود ندارد. در جاده آسفالته، انسان پایش را روی گاز بگذارد و با باک پر از بنزین سفر کند؛ این را مبارزه نمی گویند. مبارزه آن جایی است که انسان با مانعی برخورد کند که این مانع در جبهه های انسانی، می شود دشمن و در جبهه های طبیعی، می شود موانع طبیعی. اگر انسان با این موانع درگیر شود و سعی کند آنها را از میان بردارد، این می شود مبارزه. ... جهاد در قرآن و حدیث هم به همین معناست؛ همه جا به معنای جنگ مسلحانه نیست.(20/8/83) پس اگرچه ریشه لغوی جهاد از جهد و به معنای تلاش است اما «هر تلاشی را نمی شود گفت جهاد. در جهاد، حضور و رویاروئی با دشمن، مفروض است. انسان یک تلاشی می کند، دشمنی در مقابل او نیست؛ این جهاد نیست.» (1/8/90) بر اساس آنچه بیان شد «کار جهادی باید هدفمند، درست متوجه به آرمانها و هوشمندانه و عاقلانه و دشمن شکن باشد.» (25/4/86) و کسی مجاهد و دارای روحیه جهادی است که در عرصه های مختلف اینچنین دست به مبارزه بزند! اما این تمام مطلب نیست و این مبارزه حتماً شرایط و ضوابط دیگری نیز خواهد داشت و امام راحل در کلامی ماندگار به خوبی ملزومات را تبیین نموده اند. ایشان در پیام جاودان خود که به مناسبت کشتار خونین مکه و پذیرش قطعنامه 895 صادر کردند، بیان داشته اند: «... مبارزه، با رفاه طلبی سازگار نیست و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند... بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند.» این راهبرد اساسی و رمز راستین هر جهادی در عرصه های گوناگون است که امام راحل از آن به عنوان الفبای مبارزه تعبیر می کنند. دلیل این سخن نیز روشن است چرا که در بطن جهاد، کار و همت دوچندان و مضاعف نهفته است و افتادن در ورطه راحت طلبی و رفاه زدگی انسان را کسل و فشل و دون همت بار می آورد. همین خصوصیت بود که سبب گردید امام رحمت و رأفت، امیرالمومنین(ع) را به جایی رساند که لب به نفرین مردم کوفه بگشاید. مردمی که در هنگامه زمستان، سرما و در تابستان، گرما را بهانه فرار از جهاد قرار می دادند. حضرت امیر(ع) این افراد را این گونه مورد خطاب قرار می دهد: «یا اشباه الرجال ولا رجال، حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال» ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید! ای کودک صفتان! بی خرد و ای عروسان حجله نشین! - که جز عیش و نوش به چیزی نمی اندیشید. (نهج البلاغه: خطبه 27) این کلام به روشنی از رفاه طلبی مردمان کوفه خبر می دهد که به گفته خود حضرت امیر(ع) خون به دل ایشان کردند. بهانه آوردن، توجیه، ترس، مصلحت اندیشی افراطی و دلبستگی به زخارف دنیا همه صفات مذمومی است که از راحت طلبی نشأت می گیرد و موجب فاصله گرفتن از دین و غلتیدن به مذلت و زبونی می گردد. کسی که طاقت گرسنگی، خستگی، کم خوابی، دوری از فرزند و همسر را ندارد و نمی تواند چشم بر اموال و خانه و مقام خویش ببندد هیچ گاه وارد عرصه جهاد نخواهد شد چرا که جدا شدن از این خو و ملکه نفسانی، همانند بسیاری از عادات و خوی های اخلاقی رذیله دیگر به راحتی امکان پذیر نخواهد بود و همین است که حضرت امیر(ع) جهاد را مخصوص اولیای خاص خدا می داند! «ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه» و این چنین است که در صحرای کربلا تنها تعداد معدودی در کنار حضرت سیدالشهداء(ع) می مانند و یاران واقعی و سرداران اصلی حضرت حجت(عج) 313 نفرند.
حضرت امام(ره) در تبیین جریان قاعد می فرماید: «از صدر اسلام تا کنون دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحت طلب که تمام همشان به این است که یک طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم - آنهایی که مسلمان بودند- می کردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. در صدر اسلام، از این اشخاص بودند. وقتی که حضرت سید الشهداء- سلام الله علیه- می خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت می کردند که برای چه، شما اینجا هستید، مأمونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید... حضرت امیر -سلام الله علیه- از اینها تعبیر می کند که اینها همشان علفشان است. یک دسته دیگر هم انبیا بوده اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ تمام عمرشان را صرف می کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا واقع می شود، همشان را اینها صرف می کردند در مقابله با اینها. (صحیفه امام 14: 521) البته روشن است منظور از رفاه طلبی دوری گزیدن از دنیا و ریاضت های غیر شرعی نیست، بلکه همان گونه که گرما و سرما اموری مطلوب هستند، اما گرمازدگی و سرمازدگی نوعی بیماری است و نیاز به درمان دارد، رفاه هم تا حدی که به رفاه زدگی نینجامد، برای جامعه لازم است و نباید جامعه را در فقر و تهی دستی نگه داشت؛ چنانچه حضرت امام(ره) به خوبی این موضوع را تشریح کرده اند: «خوی کاخ نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خویش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد. کسی که تمام توجهش به دامداری است او نمی تواند آدم بشود. کسی که تمام توجهش به باغداری است این نمی تواند یک انسان مفید واقع بشود. آنهایی که دامداریشان مفید است برای جامعه، آنها توجه به دامداری ندارند. آنهایی که دامداریشان برای حفظ جامعه است آنها جزء همان کوخ نشینانند.» (صحیفه امام 71: 376) مقام معظم رهبری نیز در تبیین همین موضوع می فرماید: «(در دعای مرزداران صحیفه سجادیه آمده است) که فکر مال فتون (مال فتنه انگیز) را از دل آنها ببر. مال فتنه انگیز، جاه طلبی، مقام طلبی، راحت طلبی، عیش طلبی و تجمل طلبی چیزهایی است که تردید را از طریق جسم و شهوات، وارد دل و مغز انسان می کند. مراقب اینها باشید. بنده نمی خواهم کسی را به زهد علوی دعوت کنم؛ زهد علوی بزرگتر از دهان و ذهن ماست، اما به قناعت و به این که نگذارید زیاده طلبی و افزون طلبی به سمت شما هجوم آورد، دعوت می کنم. اینها مراقبت می خواهد. راحت طلبی، رفاه طلبی و عیش طلبی، چیزهایی است که به تدریج در انسان اثر بد می گذارد و خود انسان هم اول نمی فهمد. یک وقت می خواهد حرکت کند، می بیند نمی تواند؛ می خواهد پرواز کند، می بیند نمی تواند. ذهن ها و دلها و فکرها و ایمان ها را مورد پاسداری دقیق قرار دهید؛ این سفارش همیشگی من است. بدانید در این صورت، هیچ عامل و نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد که بتواند بر شما غلبه کند.» (24/6/81) در این میان البته وظیفه مسئولان و سران نظام اسلامی به مراتب بیشتر است، حضرت امام(ره) که معتقد بود در برابر انقلاب اسلامی، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، از سوی دیگر پرتگاه انقلاب را رفاه طلبی مسئولان دانسته و بیان می دارد: «آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم... آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.» (صحیفه امام 17: 377) «اگر مردم احساس کنند بخشی از مسئولان نظام به مسابقه رفاه طلبی و جمع آوری ثروت مشغولند، ایمان و اطمینان آنان به نظام که پشتوانه اصلی حکومت محسوب می شود ضربه می بیند.» (20/8/81)
با این توضیحات در سالی که موسوم به جهاد (مبارزه) اقتصادی است یکی از اصلی ترین اهداف و راهبردهای دستگاه های فرهنگی باید مبارزه با خوی رفاه طلبی باشد در این صورت است که راه برای جهاد در عرصه اقتصاد باز خواهد شد و الا مردم و مسئولانی که در مسابقه تجمل و رفاه هستند نمی توانند اهداف جهاد اقتصادی را محقق کنند!

صبح صادق، ش.494 ، ص.6 

همین مطلب در فارس نیوز


» نظر

بهار قلبها

امیرالمومنین حضرت علی(ع) می فرماید: «وَ تَعَلمُوا الْقُرْآنَ فَإِنهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقهُوا فِیهِ فَإِنهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنهُ شِفَاءُ الصدُورِ و...»(خطبه 110) قرآن را فرا گیرید که بهترین گفته هاست! و در آن بیندیشید که بهار قلبهاست! از نور آن شفا و درمان بطلبید که شفای دلها(ی بیمار) است!

«و تفقهوا فیه» تفقه یعنی فهم دقیق و کامل. یعنی برای این که شفای دلها شود و این اثرات و فواید عالی را داشته باشد باید هم آن را خوب آموخت و هم در محتویات آن خوب تفکر کرد و پژوهید و هم از تاریخ انسانها که در آن آمده است پند و عبرت گرفت تا این که بتوان از نور آن در بیماری دل طلب شفا نمود و به نتیجه رسید زیرا قرآن در محتویات آن مانند بهار دل ما را پرورش می دهد و بذر ایمان را می رویاند.

اینکه حضرت مولا قرآن را بهار دلها تعبیر نموده اند می تواند چند وجه داشته باشد: چنانکه بهار باعث نشو و نمای نباتات و شکفتگی و خرمی طبایع می شود همچنان خواندن قرآن باعث شکفتگی و خرمی دلها می شود.

همچنین می توان گفت همان طور که با آمدن بهار، طبیعت حیات تازه ای یافته و نشاط می گیرد برای زنده شدن قلب و طراوت آن بهترین راه کنکاش در قرآن است. امیرالمومنین(ع) در کلامی دیگر بیان می دارد: «وَ إِن اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فَإِنهُ ...َ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ ...» (خطبه 176) یعنی خداوند قرآن را برای موعظه و پند انسان نازل نموده است و وعظ و پند سبب زنده نمودن دل می گردد، چنانچه حضرت در وصیت خویش به فرزندش می فرماید: «احی قلبک بالموعظه» یعنی قلبت را به وسیله موعظه زنده کن. حال اگر واعظ خداوند باشد که مقلب القلوب است و کلام، کلام این خدا باشد قلب و دل آدمی حیاتی نورانی خواهد یافت. چرا که به فرموده حضرت علی(ع) قرآن ناصحی امین و عاری از هرگونه غش و نیرنگ است و به همین سبب کاملاً قابل اعتماد است.

و یا اینکه همان گونه که در فصل بهار، شکوفه ها و گل ها و سبزه ها همه جا می روید، به برکت قرآن مجید نیز گل های فضایل اخلاق و شکوفه های معارف الهیه بر صفحه دل ظاهر می شود و آن کس که حیات انسانی از آن نگیرد، همچون درخت خشکیده ای است که در فصل بهار، تکان نمی خورد.

شاید ربیع القلوب استعاره از این است که همان طور که در بهار شاهد انواع اسرار عجیب و نکات تازه و لطیف هستیم قرآن نیز دارای اسرار و عجایب الهی و لطیف است که سبب پاکی قلوب خواهد شد. همچنین چنانچه در بهار انواع گلها و شکوفه ها سبب نوازش چشمها می شود نکات موجود در قرآن سبب رویش ایمان و معنویت در انسان می گردد. پس همان گونه که بهار فواید روحی و معنوی و جسمی زیادی دارد قرآن نیز برای قلب این چنین است.

نیز آنکه وقتی مردم با دیدن بهار لذت می برند و احساس فرح می کنند کسی که با تفقه سراغ قرآن می رود از حلاوت و عظمت معانی قرآن احساس التذاذ و مسرت خاطر می کند و حیات قلب به همین معناست.

صبح صادق، ش.493، ص.6


» نظر

به بهانه سالروز میلاد حضرت نفیسه خاتون(ع)

گوهر درخشان دیار نیل


اشاره:
کشور مصر با بیش از پنج هزار سال قدمت تمدن از ریشه دارترین کشورهای دنیا است. این کشور همیشه در طول تاریخ دارای اهمیت بوده از این رو با ظهور اسلام مورد توجه پیامبر(ص)، خلفا و آنگاه امیرالمومنین علی(ع) قرار داشته است. دلیل توصیه پیامبر(ص) آن بود که هاجر مادر اسماعیل ذبیح و نیز ماریه قبطیه همسر رسول خدا(ص) از این دیار برخاسته بودند. حضرت علی(ع) نیز به مصر توجه ویژه ای داشت و استانداران برگزیده آن حضرت که به این ناحیه اعزام گردیدند همه از اصحاب پیامبر و از یاران با وفا و پیروان با اخلاص آن حضرت به شمار می رفتند.
با روی کار آمدن دولت فاطمی در مصر در سال 530 ه.ق برای قرنها شیعیان بر مصر حکومت می کردند تا اینکه صلاح الدین ایوبی با سرکوب آنها و مظاهر تشیع روی کار آمد. با این حال جای جای مصر علاقه به اهل بیت موج می زند و مساجد و مشاهد و اماکن مذهبی فراوانی وجود دارد که برای این ملت دیار مقدس است. مساجد رأس الحسین(ع)، سیده زینب، سیده نفیسه و مزار مالک اشتر، محمد بن ابی بکر، عایشه دختر امام صادق(ع)، رقیه دختر امام علی(ع) و ... از جمله این اماکن شریف هستند که همواره ملجأ و زیارتگاه میلیونها مصری بوده است. در این نوشتار به معرفی یکی از این شخصیتهای مدفون مصر یعنی سیده نفیسه خاتون از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و عروس امام صادق(ع) خواهیم پرداخت.از راهنمایی های جناب آقای میر مسعود حسینیان قدردانی می نماییم. برای مشاهده مقالات بیشتر در رابطه با این بانوی مکرمه می توانید به پایگاه www.hodarayanehorg/files/maghalat/seyyedahnafiseomesr.htm مراجعه نمایید. 

ادامه مطلب...

» نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
title=