سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای پر از ظلم یا ظالم؟

#احسان_آیتی/ فرض کنید می‌گویند در محلی دزدی زیاد شده است! این گزاره می‌تواند دو معنا داشته باشد؛ اول اینکه در این محل تعداد سارقین زیاد شده‌ و برای همین دزدی زیاد است. دوم آنکه یک یا چند سارق حرفه‌ای هستند که تمام سرقتها را همانها انجام می‌دهند و اهل محله را کلافه کرده‌اند! در واقع کثرت سرقت لزوما به معنای کثرت سارق نیست!

روایت مشهوری در مورد دوران ظهور حضرت بقیه الله وجود دارد که مانند مثال بالا، دارای همین دو برداشت است. در روایت شریفه متواتره آمده است: «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» به این مضمون که امام زمان(ع) می‌آید و به یاری خدا دنیا را پر از عدل و داد می کند همچنانچه از ظلم و ستم پر شده بود.

چنانچه روشن است در روایت شریفه آمده است دنیا از ظلم مملو می‌شود و این می‌تواند به این معنا باشد که درست است دنیا سرشار از ظلم است اما پر از ظالم و ستمکار نیست، بلکه عده‌ای ظالم، بساط بیدادگری را چنان می‌گسترانند که همه عالم را فرا می‌گیرد. چنانچه امروز مشاهده می‌شود چند دولت و چند سازمان و دیکتاتور در عالم در سرتاسر عالم، به مردم بینوا ستم می کنند و با استفاده از سلاح و پول و رسانه ملتها را سرکوب می‌کنند و کودک و بزرگ را از تیغ می‌گذرانند و می‌کشند و ویران می‌کنند.

در واقع دنیای هنگامه ظهور شاید پر از مظلوم و مستضعف باشد که تحت سیطره ظالمین گرفتار شده‌اند و در انتظار منجی به سر می‌برند، اما لزوما این به معنای کثرت ظالمین نیست. ظهور حضرت حجت ورق را بر می گرداند و مستضعفین و صالحان را بدکاران چیره می کند و به وسیله آنها عدالت و برابری عالمگیر خواهد شد.

هفته نامه صبح صادق شماره 845، صفحه 10 

 


» نظر

ضعف حضور روحانیت در شئونات زندگی مردم

روحانیت در طول تاریخ شیعه همواره امین و محرم اسرار مردم بوده است و در بسیاری از مسایل از ولادت گرفته تا ازدواج و مرگ بین خانواده حضور جدی داشته است. بسیاری از مردم برای حل مشکلات مالی و شخصی و خانوادگی خود تنها به روحانیون مراجعه می‌کردند و امروز نیز همچنین است. چرا که مردم این قشر را محرم و مورد اعتماد می‌دانند.

در واقع مردم از روحانیون توقع دارند در جایی که نمی‌توانند حرفهایشان را به کسی جز به یک روحانی معتمد بزنند، از آن روحانی پاسخ مناسب و راهگشا بشنوند. چه بسا گاه یک خانم یا آقایی مواردی را که حتی به همسرش بازگو نمی‌کند با یک روحانی امین با طیب خاطر در جریان بگذارد و یا درد و دل نماید. چه بسا فرزندی که روی صحبت با والدین را ندارد اما برای حل مشکلات جوانی خود به یک روحانی رجوع کرده و مشکلات اخلاقی و دینی خود را با او در میان بگذارد.

این مهم در نگاه مردم از دیرباز به عنوان یک کارکرد مهم روحانیت تلقی می‌شده است که مشکلات خود را به صاحبان علم دینی عرضه و حتی مطالبه کنند. از این جهت اگر کسی بیان مسایل زناشویی را توسط یک روحانی شرم‌آور می‌داند و آن را جز اموری می داند که نیازی به ورود روحانیون ندارد در واقع نه تنها با روحانیت که با متن مردم متدین نیز فاصله دارد.

اینکه روحانیت باید مطالب متقن و دقیق برای مردم بیان کند امری درست و به حق است اما اینکه به طور احساسی و با تمسک به یک تعمیم غلط، ادعایی بی‌سند مطرح گردد، یقینا کار صوابی نیست. چنانچه روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است در چهل سال اخیر «سخیف‌ترین مطالب خرافی و بی‌پایه‌ترین ادعاها توسط بعضی منبری‌ها و مداحان در محافل مذهبی مطرح می‌شوند و سنگین‌ترین ضربه‌ها را به دین اسلام و مذهب شیعه وارد می‌کنند». این بخشی از واقعیت است که برخی از روحانیون هستند که سخیف سخن می گویند؛ مثلا کربلا را درس مذاکره می‌دانند و یا دولت را مسئول بهشت رفتن مردم نمی‌دانند، توجه به آخرت و دین مردم را بیکاری معرفی می‌کنند، یا پیام غدیر را دوستی امیرالمومنین می‌دانند، یا سلسله امامت را از باب آقازادگی و ژن خوب می‌دانند و یا دست دادن با نامحرم را جایز می داند و یا با ادعای مرجعیت نوشیدن آب برای روزه دار را جایز می‌شمارند و ..، اما باید انصاف داشت که درا ین چهار دهه چندین موسسه پژوهشی و علمی در امور مختلف ساخته شده است و توسط فضلا و طلاب فرهیخته کارهای شگرف و بزرگی در خرافه زدایی از عاشورا و مهدویت و ... انجام شده است که به نظر می‌رسد نویسنده محترم به دلیل پیش گفته یعنی فاصله از فضای روحانیت با این امور آشنا نبوده است و تولیدات انبوه علمی حوزه در این عرصه را ندیده است یا خدایی نکرده نادیده پنداشته اس!

دنیای امروز با جهان قبل قابل قیاس نیست. نوع ارتباطات و سبک زندگی مردم تغییرات عمده‌ای نموده است و این راستا نوع ارایه و القای مطالب دینی و اعتقادی نیز چهره جدیدی به خود گرفته است. حضور روحانیون در بیمارستان و مترو در همین راستا قابل ارزیابی است. اینکه عده‌ای با شایعه‌سازی نام من درآوردی روحانی درمانی را بر طرحی گذاشته‌اند، موجب انتقاد از روحانیت نمی‌شود بلکه اینجا نویسنده کم‌صبر و بی‌دقت روزنامه جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشد که چرا این عنوان مجعول و ساختگی را نشر داده است؟

بسیاری از بیماران در بیمارستان به خاطر وضع خاصشان برای نماز و غیره نیاز به دانستن برخی احکام دارند. برخی دیگر به خاطر شرایط روحی خاص خود نیاز به مشاوره و دلداری درست دارند و حضور روحانی در این عرصه برای همیاری و هم دردی با مردم است. سیره انبیا و اهل بیت علیهم السلام نیز در این موارد همین بوده است که با حضور در بین مردم به رفع و دفع مشکلات آنها می‌پرداختند. اگر نگاه «طبیب دوار» به روحانی داشته باشیم همه اینها از شئونات روحانی است و اتفاقا باید انتقاد کرد که چرا این امور امروز کم رنگ و کم رونق است. اما اگر روحانیت قشری اشرافی و خاص، تافته جدا بافته از مردم فرض شود، این امور ربطی به روحانیت ندارد. لذا اینکه شئون روحانیت چیست به زوایه نگاه و تعریف افراد از روحانیت بر می‌گردد. روحانیت در دفاع مقدس در میان رزمنده‌ها بوده است، در ایام عزاداری در خانه‌های مردم مجالس روضه برپا کرده است. و قطعا امروز به فراخور تغییرات زمانی و مکانی و فرهنگی حضورش در میان مردم به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد. بله ممکن است به برخی شیوه‌ها و استفاده‌های ابزاری از دین و روحانیون توسط دولت مردان و مسئولین انتقاد داشت اما اینکه شان روحانیت را جدا از زندگی مردم تعریف کنیم یقینا نادرست است و گرفتار شدن در دام مغالطه‌ای است در هنگام آسیب شناسی یک مطلب، اصل مطلب را منکر می‌گردد چنانچه کسی بگوید مهمترین عامل طلاق، ازدواج است!

نویسنده جمهوری اسلامی با همان پیش فرض نادرست خود از روحانیت و وظایف آن نوشته است «اینها به معنای ورود فیزیکی روحانیون به تمام شئون زندگی مردم است درحالی که نه تنها در ساختار روحانیت چنین وظیفه‌ای تعریف نشده و هرگز وجود نداشت بلکه اقدامی زیانبار و همراه با عوارض سوء است.» این ادعا که در ساختار روحانیت چنین چیزی تعریف نشده خود امری نادرست است چرا که اصولا احکام شرعی اسلام اقتضای چنین امری را دارد و تاریخ  سیره علما نیز خلاف آن را نشان می‌دهد و لذا نمی‌شود نتیجه گرفت این امر اقدامی زیانبار است بلکه بر عکس کاش روحانیت تک‌تک خانه‌های مردم را می زد و دین را تبلیغ می کرد و در مدارس و دانشگاه و مترو و ... حضور فعالتر و پر رنگتری داشت.

اما آنچه «ضربه سنگینی به اعتقادات و باورهای دینی مردم وارد می‌کند و این برای جامعه اسلامی و انقلابی، یک خسران بزرگ است.» آن روحانی است که از یک مفسد اقتصادی پول می‌گیرد و آن را با بهانه گرفتن وجوهات توجیه می‌کند، آن روحانی که وعده می دهد و بعد وعده خود را منکر می‌شود، آن روحانی که به مردم دروغ می‌گوید، آن روحانی که مانند شاهان و اشراف زندگی می‌کند، آن روحانی که از مفسدین و خطارکان حمایت می‌کند، آن روحانی که به جای منطق به منتقدان فحاشی می‌کند، آن روحانی که سالها بر یک منصب مانند اداره کردن یک موسسه مطبوعاتی تکیه زده است و هیچ پاسخگوی عملکرد خود و مجموعه تحت نظرش نیست و ... اینها هستند بزرگترین ضربه را به اسلام و انقلاب زده اند. روحانیون متحجری که از یک سو فتوای حلیت قمه‌زنی می‌دهند و از آن سو فتوای برابری ارث زن و مرد! روحانی که در سفر خارجی با زنان مصافح می‌کند و ... اینها هستند که درا ین سالها مردم را از دین زده کرده‌اند و الا همانگونه که نویسنده بیان کرده است، مردم آگاه به خوبی فرق خرافه و واقعیت را تشخیص می دهد و در این امر همواره روحانیت متعهد و مراجع مردمی برای اطلاع رسانی و روشنگری پیش قدم بوده‌اند.

نگارنده نیز با نویسنده جمهوری اسلامی هم‌رای است که «وضعیت تاسفباری که امروزه با انتشار مطالب سخیف منسوب به دین و مذهب پیش آمده باید هرچه زودتر تغییر کند تا محافل مذهبی، اعم از جشن‌ها و عزاداری‌ها به جایگاه‌های تجلی اسلام ناب و خالص تبدیل شوند». فلذا باید تنها کسانی از دین سخن بگویند که به تعبیر علامه جوادی آملی در حوزه علمیه پخته شده باشدند نه آنکه با مطالعه یک صفحه از نهج‌البلاغه مشروعیت الهی حکومت را منکر شوند! اتفاقا به جای محدودیت روحانیت باید افراد سهل‌اندیش و سست رای را محدود کرد هر چند در مناصب حکومتی باشند چرا که اثر سخنان اینان به مراتب از یک منبری ساده بیشتر است و البته همانگونه که نویسنده هم گفته است این «مطالب نادرست، سطحی، بی‌سند و خرافی و انحرافی» نباید از رسانه ملی پخش نگردد.

همچنین شایسته است تا با نظارت بیشتر این گونه تلقی نشود که برخی آقازاده‌ها بدون سواد حوزوی می‌توانند معمم شده و همانگونه که نویسنده جمهوری اسلامی گفته مطالب سخیف و بی‌مایه به خورد ملت بدهند و بعضا رفتارهای خلاف شان روحانیت نیز در عکسها و امکان خاص از خود بروز دهند!


» نظر

مغلوب احساسات، غرق در اغراق!

پس از درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی، برخی ارادت مندان و دوست داران ایشان همان‌گونه که انتظار می‌رفت، طبیعتا احساساتی شده و در چنین حالتی تقریبا سخنان از مبنای عقلانی خود فاصله می‌گیرد و بازماندگان در صدد بیان خوبی‌های فرد بر آمده و بعضا به ورطه اغراق و غلو نیز خواهند افتاد چنانچه این قضیه در قضایای پس از رحلت مرحوم هاشمی بارز بود.

در بیان اوصاف فضیله و خدمات ایشان، بیان تعداد تشییع‌کنندگان، مقایسه ایشان با بزرگان و ایشان را بالاتر از آنان خواندن، مقایسه ایشان با تمام قرآن و .... همه و همه سخنانی بود که می‌تواند با دید خوش‌بینانه احساسی و به خاطر فقدان این مبارز کهنسال دانست.

اظهار نظر آقای مسیح مهاجری در باب بایکوت آقای هاشمی در صدا و سیما را نیز باید از این باب دانست!

ایشان بیان داشته است:  «رادیو و تلویزیون 12 سال تمام، هاشمی رفسنجانی را بایکوت کرد». بیان عدد دوازده از سوی ایشان را یقینا نمی‌توان یک اظهار نظر کاشناسانه و دقیق و به تعبیری منصفانه دانست، بلکه به نظر از باب همان اظهارات احساسی و اغراق‌گونه باید به آن نگریست که از سوی ارادتمندان افراطی مرحوم بیان می‌شود! در غیر این صورت خدایی نکرده ایشان را باید به دروغگویی و یا کینه‌جویی با صدا و سیما متهم کرد که از شخصیت ایشان به دور است!

حال که چند روز از در گذشت مرحوم گذشته است و از آن فضای احساسی و عاطفی فاصله گرفته ایم می توان با عقلانیت و دقت بیشتری سخن گفت.

کم‌لطفی و بی‌مهری صدا و سیما به مرحوم هاشمی سخنی است که این روزها علاقه‌مندان به ایشان در هر مراسم و مناسبتی که به ایشان مربوط است بیان می‌کنند. اما این کلام چقدر واقعیت دارد؟ اگر سخن آقای مهاجری درست باشد یعنی از سال 1383 آقای هاشمی در صدا و سیما مورد بی مهری قرار گرفته باشد.

با رجوع مختصری به حافظه می‌توان نادرستی این سخن را به راحتی دریافت و فارغ از خاطرات و حافظه ذهنی که شاید برای برخی مقدور نباشد، اگر آقای مهاجری همین چند روز نیز به صدا و سیما توجه می‌کرد چنین سخن بی‌اساسی به زبان نمی‌آورد! این نشان از این دارد کسانی از صدا و سیما انتقاد می‌کنند که بعضا اصلا برنامه‌های آن را مشاهده نمی‌کنند! مانند همان مسئولی که در پاسخ دختر کوچکش در مانده بود و مردم در فضای مجازی به او پاسخ دادند، به دخترتان بگویید کمتر ماهواره ببیند!

در همین ایام صدا و سیما، برنامه‌های ضبط شده سالهای قبل مرحوم هاشمی را باز بخش کرد، برای نمونه گفتگوی ویژه آقای فرزاد حسنی با مرحوم هاشمی رفسنجانی که در تاریخ 19/11/85 انجام شده بود و بخشی از آن در برنامه ورزشی پربیننده نود پخش شد. همچنین همچنین آقای علی درستکار سال87 همزمان با دهه فجر گفت وگویی اختصاصی با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشت که به طور کامل در این ایام از شبکه اول پخش شد.

مصاحبه تلویزیونی ایشان در برنامه به سوی ظهور شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران که در آبان 1387 انجام و پخش شده بود نیز به طور کامل بازپخش شد.

در 28 شهریور همان سال، همزمان با شب میلاد باسعادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) محفل انس با قرآن با حضور مرحوم هاشمی رفسنجانی برگزار شده و رییس وقت صدا و سیما، آقای ضرغامی هم در این مجلس حاضر بود که همان سال از سیمای ملی در شبکه قرآن پخش شد و در هفته گذشته مجددا به نمایش در آمد.

چنانچه ملاحظه می‌شود در سال 87 مرحوم هاشمی تقریبا هر چهار ماه یک بار یک برنامه مفصل در سیما داشته است و اگر اسم این رویه بایکوت است واقعا اعتراض به صدا و سیما جای دارد! این جدای از اخبار سراسری و برنامه‌های مستند است که در مناسبتهای مختلف چه در مجمع تشخیص، انتخاباتها و راهپیمایی‌ها رسانه ملی به سراغ مرحوم هاشمی می رفت!

البته واضح است رسانه ملی مانند سیما، با روزنامه‌ای مانند جمهوری اسلامی تفاوت دارد و باید پاسخگوی نیاز ملی و کل کشور باشد و نمی‌تواند مانند یک روزنامه که اراتمند یک شخصیت است مدام یک نفر را تیتر یک کند و از هر سخنرانی و سخن او در هر جا و با هر کسی ذوق زده شود!

لذا این ادعا که مرحوم هاشمی «تا ساعت 19:30 روز 19 دی ماه سال جاری ممنوع‌الخبر بود». ادعایی خلاف واقع و دور از انصاف است.

آقای مهاجری در همین سخنان، مطالب دیگری هم بیان داشته است که قابل نقد است از جمله اینکه: «حداقل رهبری شش بار از ابتدای رییس جمهوری هاشمی رفسنجانی تا روز پایان عمرش از وی تعریف کرد و گفت ایشان تا مرز شهادت رفت، تمام اموال خود را برای انقلاب صرف کرد، مجتهد و سیاستمدار بزرگ است.» ایشان از این مطلب این گونه نتیجه گرفته است که نباید به هاشمی انتقاد کرد! اگر این مبنای آقای مهاجری مورد قبول قرار گیرد که تعریف رهبری از یک فرد موجب مبرا شدن او از خطاها می‌شود آیا ایشان حاضر است همین مبنا را در مورد افراد دیگر نیز به کار بندد؟ به عنوان نمونه آیا ایشان در روزنامه خود به رییس جمهور سابق که بارها مورد مدح و تعریف رهبری قرار گرفته است، انتقاد و بلکه هجمه نمی‌کند؟ نمونه دیگر آیت الله مصباح است که بارها مورد تمجید و تکریم رهبری معظم قرار گرفته ولی در روزنامه جمهوری اسلامی انتقادات تند و بعضا غیرمنصفانه و هتاکانه ای به ایشان شده است. به نظر می رسد جناب آقای مهارجری هم اعتقادی به این سخن ندارند که هر کس رهبری از آن تعریف کرد مورد مصونیت از نقد قرار بگیرد!

یا ایشان ادامه داده: «در پاسخ به کسانی که مرحوم آیت الله هاشمی را متهم به زاویه داشتن با سپاه و رهبری می‌کردند می‌گفتم پس چرا ایشان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام شدند؟» باز در همین مورد نیز پرسش قبلی تکرار می‌شود آیا نصب رهبری مستلزم عدم زاویه داشتن با رهبری است؟ اگر این مبنا قبول است ایشان در مورد آقایان احمدی نژاد، جلیلی و صفارهرندی که منصوب رهبری در مجمع تشخیص هستند چه نظری دارد؟

 

به نظر می رسد پس از آنکه برخی از شوک فقدان هاشمی خارج شدند باید دوباره مواضع این روزهای خود را بازبینی کنند و برای ثبت در تاریخ برخی صحبتهای احساسی و اغراق گونه خود را اصلاح کنند. 


» نظر

رفسنجانی و نقد دنیاگریزی به بهانه دنیاطلبی!

یکی از محکمات اندیشه امام خمینی رحمه الله علیه دوری از دنیاگرایی و رفاه طلبی است. این مهم در کلام امام خمینی به کرات و با شفافیت و ضراحت دیده می‌شود. امام خمینی یکی از خصوصیات بارز اسلام امریکایی را رفاه و تجمل عنوان می‌کند. (صحیفه امام، ج‏21، ص: 146)

زندگی ساده پیر جماران و نیز امام خامنه‌ای خود گویای این مطلب است که در حکومتی که داعیه‌دار حکومت علوی است حاکم جامعه اسلامی و مسئولان آن باید به اندک دنیا قناعت کنند و زندگی. واقعاً زاهدانه را پیش بگیرند.

در برهه‌ای از تاریخ انقلاب متاسفانه ادبیاتی در کشور رایج شد که زهد را امری قلبی معرفی نمود و تاکید می‌شد که می‌توان غرق در ظاهر اشرافی و طاغوتی شد اما در دل زهد و تنفر از دنیا را داشت! کلماتی مانند مستضعفین، پابرهنگان، فقرا،‌ زاغه‌نشین‌ها و کوخ نشین‌ها به کرات در فرمایشات حضرات امام خمینی دیده می‌شود که متاسفانه به بهانه توسعه این کلمات به حاشیه رانده شد.

آقای هاشمی رفسنجانی که بی تردید در تغییر این روند نقش به سزایی داشت بار دیگر به همان ادبیات قبلی خود بازگشته است و با بیانی متفاوت به تبیین تئوری ترویج رفاه طلبی پرداخته است. وی در دیدار جمعی از برگزیدگان چهار دوره جشنواره ملی تجلیل از تلاشگران کیفیت با انتقاد از ترویج دنیاگریزی در کشور بیان داشته: مگر خداوند بهترین نعمت‌ها را برای کافران خلق کرده؟ ... بعضی‌ها با استفاده‌های منفی و ترویج دنیاگریزی، به بهانه تصوف، دنیا را کاروانسرای دو در می‌خوانند، اما انسان براساس صراحت‌های قرآنی، باید دنیا را بسازد و بر مناکب آن سوار شود.»

اصولاً ترویج رهبانیت، تصوف و ریاضت‌های غیر شرعی امری مذموم است اما سال اینجاست چه کسانی در کشور مروج دنیاگریزی هستند؟ این گونه کلی گویی سخن گفتن بیشتر به توجیه رفتار دنیا طلبان می‌ماند تا نقد دنیاگریزان به اضافه اینکه آنچه امروز شاهدان هستیم رواج مصرف گرایی و اسراف و چشم و هم چشمی و تجمل گرایی در جامعه است و مشخص نیست چه کسانی به آقای هاشمی گزارش داده‌اند که جامعه امروز با تفکر دنیاگریزی مواجه شده است.

نکته دیگر آنکه آنچه بیشتر در کلام بزرگان برگرفته از کلام معصومین رسیده است ناظر به رفتار مسئولین و حاکمان جامعه است. حاکمان جامعه نباید دنبال بهترین‌های دنیا باشند و باید در حد پایین جامعه زندگی کنند چنانچه رفتار علوی امام راحل و امام حاضر نیز این چنین است. امری که متاسفانه در زندگی آقای هاشمی جایگاهش معلوم نیست و از همان سالهای پیش که ایشان در مس‌اند حکومتی بود ساده زیستی که از تاکیدات امام امت بود در زندگی و نظرات ایشان مبهم بود و بعضاً چنانچه امروز در خاطرات ایشان هم مشاهده می‌شود خلاف آن نیز دیده می‌شود!

رفتر عملی آقای هاشمی و همراهان ایشان در حزب کارگزاران نشان از این دارد که این تفکر موجب شده ایشان به جای توجه به ساده زیستی و همراهی با محرومین بیشتر در خدمت سرمایه داران باشند تا جایی که حتی عنوان می‌داشتند زیر چرخهای توسعه ممکن است عده ای له شوند.

آقای هاشمی درست عنوان می‌دارد که: زیبایی‌های زمین و آسمان برای مؤمنین است و خداوند، جواب معترضین را می‌دهد که این نعمت‌ها در قیامت به شکل خالص در اختیار مؤمنین است  .» اما به نظر مؤمنین همان‌ها هستند که امام خمینی بارها نسبت به توجه مسئولین به انها توصیه می‌کردند و کوخ نشینها و مستضعفین را صاحب اصلی انقلاب می‌دانستند که مسئولین باید حق آن‌ها را از مرفهین بی درد و عیاشان گرفته و به آن‌ها بازستانند.

مؤمنین فقط منحصر در فرزندان و حزب متبوع فلان مسئول خلاصه نمی‌شود که تمام مواهب و نعمت‌ها را برای خود بخواهند به این توجیه که «مگر خداوند بهترین نعمت‌ها را برای کافران خلق کرده است؟»

و در پاسخ به این سؤال احیاناً بیان می‌دارند که ما مؤمن هستیم وباید به بهترین‌ها برای ما باشد! و می‌پندارند بر مبنای قرآن و روایات مشی می‌کنند!

آقای هاشمی که در جلسه اولین فروردین سال 62 در محضر امام بودند خوب است سخنان حضرت امام در آن جلسه در مورد برکات کوخ نشینی و مضرات کاخ نشینی به یاد بیاورند و یا از جلد هفدهم صحیفه امام صفحه 372 مجدداً آن را بازخوانی نماید و رفتار و سلوک خود را با این فرمایش حضرت امام مقایسه کنند.

این‌ها جدای از مسایلی است که حضرت امام به اهل علم و روحانیون بیان داشته است آنچه حضرت امام در مورد ساده زیستی روحانیت فرموده‌اند بسیاز سختگیرانه تر نسبت به مسئولین سیاسی است و لذا آقای هاشمی امروز به عنوان مسئول نظام جمهوری اسلامی تا حدی باید ساده زیستی را در زندگی خود نشان دهند از سوی دیگر آن گونه که امام خمینی بیان می‌دارند چندین برابر آن را در زی طلبگی نشان دهد!

به این امور اگر امر مبارزه و جهاد را نیز اضافه کنیم مشخص می‌شود سهم آقای هاشمی از دنیا چقدر باید باشد! و دنیا نه تنها یک «کاروانسرای دو در» بلکه پلی برای گذر است که حتی لحظه ای مجال استراحت در آن نیست!

 

به نظر می‌رسد همانگونه که در جایی آقای هاشمی بیان داشته است اگر طبق اندیشه‌های امام خمینی عمل می‌کردیم امروز وضع بهتری داشتیم! مسئول زاهد و دنیاگریز، بیشتر به فکر آباد کردن دنیای مردم است چرا که هر آنچه دارد را برای دیگران می خواهد و البته این مانع از کم کاری و کمبود کیفیت کارش نیز نمی شود چنانچه امیرالمومنین چاه حفر می نمود و همان جا وقف می کرد.

 

telegram.me/sadid59


» نظر

لزوم برپایی ورزشگاههای زنانه

تیم فوتبال بانوان کشورمان به دلیل آنکه نتوانست روادید حضور در کشور گواتمالا را در وقت مناسب تهیه کند، از رقابت در عرصه جهانی بازماند. چندی قبل بود که خبر قهرمانی بانوان ایرانی در فوتبال آسیا به خبر مهم رسانه‌های کشور و منطقه بدل شد.

این روزها تعلل فدراسیون فوتبال در فرستادن بانوان ایرانی به جام جهانی خبرساز شده است. بازی‌های خوب بانوان ایرانی در رقابت‌های آسیایی کا را به جایی رسانده بود که کشورهای حاشیه خلیج فارس با جر زنی بیان کردند برخی از اعضای تیم ایران مرد بوده‌اند!! ادعایی که به سرعت تکذیب شد و مضحک بودن آن روشن گشت.

اما آنچه در این میان می‌تواند مورد توجه قرار گیرد این است که بانوان ایرانی در عرصه فوتبال به پیشرفتهای قابل توجهی رسیده‌اند و امروز در حد تیم‌های بزرگ دنیا حرف برای گفتن دارند. با این وصف جا دارد در داخل نیز توجه بیشتری به این رشته پرهیجان در میان دختران و بانوان نمود و فضاهای مناسب برای بانوان را برای هر چه راحت بودن و بهتر تمرین کردن و در نهایت مسابقه دادن را مهیا نمود.

در این چند ساله یکی از بهانه‌های بی مورد جریان غربگرا علیه اسلام و نظام عدم حضور زنان در ورزشگاها بوده است و در داخل نیز عده ای همنوا با اینان این مساله را به مساله مهم و جنجالی تبدیل کرده‌اند. جدای از اینکه این بحث تا چه میزان درست و بر مبنای مسائل ورزشی است یا سیاسی، امروزه با توجه به نمایش قابل توجه و موفقیت آمیز دختران ایرانی در فوتبال آسیا جا دارد برنامه خاصی برای این رشته تدارک دیده شود. از سوی دیگر علاقه ورزشکاران زن برای دیده شدن توسط خانم ها است که توقعی به حق و مطالبه به جایی می باشد. لذا شایسته است دختران و بانوان را برای دیدن بازی‌های لیگ فوتبال دختران ایرانی به حضور در ورزشگاه‌ها دعوت و تشویق کرد تا در محیطی کاملاً زنانه به تماشای یک فوتبال زیبا بپردازند و از سوی دیگر بازیکنان خانم نیز از داشتن هوادار و تماشاگر محروم نشوند.

اگر جماعتی در داخل واقعاً دغدغه هیجان و شادابی بانوان را دارند و از حضور بانوان در وزشگاهها نیات سیاسی خاص را دنبال نمی‌کنند، خوب است این پیشنهاد را جدی بگیرند و از مسئولین مطالبه کنند تا فضاها و امکانات و بودجه‌های مناسب رابرای ایجاد ورزشگاه‌های با محیط کاملاً زنانه و امن در نطر بگیرند تا در فضایی اسلامی و به دور از گناه و در بستری سالم و پاک دختران و زنان ایرانی به ورزش بپردازند و علاوه بر ورزش همگانی در پی ورزش قهرمانی نیز باشند.

بی تردید این بحث فقط در فوتبال نیست و دختران این کشور دارای استعدادهای بسیاری ذر رشته‌های مختلف هستند که اگر به جای نگاه سیاسی به ورزش زنان نگاه فرهگی و ورزشی بین مسئولان حاکم شود آنگاه با شکوفایی این استعدادها هم به سلامت زنان نسل بعد کمک شده است و هم در کوتاه مدت برخی مشکلات اجتماعی فرهنگی نیز کم می‌گردد و با حضور زنان در ورزش قهرمانی و همگانی و نیز حضور پرشور تماشاگران در ورزشگاه‌های مخصوص بانوان هم به جذابیت و در نهایت پیشرفت ورزش بانوان کمک خواهد کرد و هم برخی دختران که دوست دارند حضور در ورزشگاه را تجربه کند به این خواسته خود می‌رسند. در این صورت با رعایت موازین شرع و حیا و عفت فضایی رقابتی و سالم ایجاد می‌گردد.


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
title=